از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

  • ۰
  • ۰

چیزی به انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری نمانده است. از مواضع و اظهارات مطرح شده توسط دولتی ها و حامیانشان، بوی فتنه به مشام می رسد. اما طبعا جای نگرانی نیست. چراکه خداوند فرموده است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.»

شکی نیست که مراد از ذکر قرآن کریم است، اما روشن است که امروز، پرچمدار قرآن و اسلام ناب محمدی انقلاب اسلامی است.

در مورد فایل صوتی ظریف و مواضعش علیه سردار دلها، بهترین مقالات و تحلیل ها را در سایت ها و خبرگزاری ها می توانید مطالعه کنید. چقدر جذاب است که فضای توئیتر و اینستاگرام و... هم سرشار از مطالب و مواضع مردمی است که مخاطب را از این بصیرت و قدرشناسی سر ذوق می آورد.

اما نظر من در این خصوص که بهانه این پست است:

به نظر من ماجرای افشای این فایل صوتی دقیقا مشابه ماجرای طبس و حمله آمریکایی ها است. ریشتر دو ماجرا متفاوت است، اما هر دو به خواست خدا و از عنایات الهی است. آن روز شن ها به اراده حضرت حق سربازان انقلاب اسلامی بودند و امروز نفوذی هایی که تا کنار گوش آقایان دولتی رخنه کرده اند به نفع انقلاب نقش آفرینی می کنند...

موضع ظریف درباره سردار سلیمانی از پیش هم مشخص بود. منتهی اینکه به این صراحت و به زبان ایشان بیان شود، نعمتی بود که به مردم اعطا شد. ضد و نقیض هایی که رنگ و لعابی از نفاق در آن دیده می شد، با عنایات حضرت حق رنگ باخت و کسانی که کمی تا قسمتی خوشبینانه به جریان غزبزده و شخصیت های آن نگاه می کردند، «روشن» شدند...

بعد نوشت تکمیلی: امروز هفتم تیرماه است. انتخابات به پایان رسید. رئیس جمهوری انقلابی با مشارکت گسترده مردم (با توجه به عملکرد سیاه دولت، کرونا، بزرگترین کمپین رسانه ای و....) انتخاب شد. اما من در گفتگو با یکی از دوستان، نظرم درباره مطالب این پست کمی تا قسمتی تغییر کرده است. به قول دوستمان، اتفاقا افشای فایل صوتی ظریف ترفند رسانه ای جریان اصلاح طلب و معاند برای دوگانه سازی کاذب «میدان» و «دیپلماسی» بوده است. ایشان فکت هایی از سخنان روحانی و دیگر مقامات نشان می داد، و موج مقالات و یادداشت ها و اخباری که رسانه های زنجیره ای در این راستا منتشر کرده اند را نیز به عنوان دلیل می آورد که حقیقتا نمی شد نپذیرفت! در حقیقت جریان معاند و فساد طلب با تصور اینکه مردم از «میدان» زده شده اند، و مشکلات و گرانی ها را به مناسبت دفاع از خطوط قرمز نظام می دانند، این دوگانه را ایجاد کرد تا به خیال خود (و به قول خاتمی) «همت» کند و باز همان روند را ادامه دهد. که نتیجه آن لفت و لیس خودش و فروپاشی نظام از درون باشد. البته به خواست خدا این اتفاق نیافتاد. هرچه هست وجه مشترک این پست با این بعد نوشت در این نکته است که خدا حافظ و یاور این نظام است. و به قول مولانا هرکس شمعی را که ایزد برافروخته فوت کند ریشه و ریشه و بنیادش بسوزد! چراغی را که ایزد برفروزد/ هرآنکس پف کند ریشش بسوزد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

از نظر من علت همه مشکلات کشور در همه سالهای پس از انقلاب، در یک کلمه خلاصه می شود: «فقر فرهنگی!»

کاری به قبل از انقلاب و حتی تاریخ تمدن بشر ندارم که انعکاس همین معضل در جای جای آن دیده می شود...

امروز جمعه، 27 فروردین 1400 برای دومین بار فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند» را دیدم. هدف این وبلاگ و قصد من از این پست نقد فیلم نیست، اما به اختصار اگر بخواهم درباره آن بنویسم باید بگویم آنچه نویسنده فیلم قصد بیانش را داشته به نظرم همین فقر فرهنگی بوده است...

از طرف دیگر اوضاع امروز کشور نیز به واسطه فقر فرهنگی رقم خورده است و فلاکتی که امروز به دلیل 8 سال ریاست یک «روحانی» نمای غرب زده گریبان جامعه را گرفته نیز نتیجه همین معضل است!

متاسفانه درصد قابل توجهی از مردم کتاب نمی خوانند، روزنامه نمی خوانند، فیلم و تئاتر نمی بینند، در جلسات و نشست ها و همایش های فرهنگی شرکت نمی کنند، و غرق در خودخواهی و روزمرگی هستند، بنابراین نمی توان انتظار داشت در انتخابات های گوناگون جریان اخلاص بتواند جریان تزویر را شکست دهد.

متاسفانه اکثر جامعه همه چیز را سطحی می بینند. از کل مقاله و خبر به تیتر و خلاصه آن دقت می کنند. از تماشای فیلم منتظر لحظاتی هستند که حس و حال روزمرگی‌شان را تصویر کند و به اصطلاح کیفشان را برای مدتی کوتاه کوک نماید. در فضای مجازی اخبار زرد و بی فایده و بلکه مضر، در صدر توجه و اقبال عمومی قرار می گیرد. طبعا در چنین شرایطی و در چنین خاکی قرار نیست درخت معرفت به نحوی که باید بارور شود.

نتیجه چنین وضعیتی حاکمیت جریان تزویر است. اگر به سالهای پس از انقلاب نگاه کنیم، به جز سالهایی معدود، همواره همین جریان تزویر در کشور حاکم بوده است. از زمان نخست وزیری میرحسین تا دوران سیاه حاکمیت روحانی. در واقع بنی صدر، میرحسین، هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد (از نیمه دولت دومش) و روحانی، یک چیز توجه مردم را جلب کرده است: هیجان کاذب و دروغی که به علت «فقر فرهنگی» جای زلال حقیقت را گرفته است.

طبعا در این شرایط ظهور رقم نخواهد خورد. جامعه اصلاخ نخواهد شد و فقر و فساد و بدبختی از جامعه رخت نخواهد بست.

مگر اینکه...

شخصیت های فرهنگی و فعالان عرصه فرهنگ، و در رأس آنها ولی امر مسلمین امام خامنه ای (حفظه الله) با تمام توان در میدان هستند. مقام معظم رهبری آینده را روشن می بینند. اما در فرمایشات ایشان نیز همواره به «رشد» جامعه تأکید شده و در واقع مطالبه ایشان از فعالان فرهنگی و دلسوزان کشور، تلاش برای تعالی فرهنگی جامعه و بصیرت افزایی است.

انتخابات 1400 بسیار مهم است. اما از آن مهمتر رشد و ارتقای فهم سیاسی مردم است. من به شخصه ترجیح می دهم جامعه به لحاظ فهم سیاسی و فرهنگی ارتقاء یابد، حتی اگر این مهم لازمه اش روی کار آمدن دولتی اصلاح طلب (بخوانید افساد طلب!) در انتخابات پیشرو باشد.

به عبارت بهتر، اگر به من بگویند از دو حالت زیر باید یکی را انتخاب کنی:

1. پیروزی یک کاندیدای انقلابی در انتخابات ریاست جمهوری با این شرط که شرایط جامعه در وضع فعلی باقی بماند.

2. پیروزی یک کاندیدای اصلاح طلب (مثلا ظریف یا هاشمی) که منتج به رشد و تعالی فرهنگ سیاسی جامعه شود.

قطعا گزینه دوم را انتخاب می کنم...

اما...

همه تلاش جریان انقلاب و فعالان و دلسوزان کشور این است که حالت نخست رقم بخورد و طی آن فهم عمومی و فرهنگ مردم نیز بالا برود.

و این شدنی است...

منتهی باید همانند دوران دفاع مقدس، نیروهای وفادار به اسلام و انقلاب و ایران به میدان بیایند و اندک نیروهای فعال موجود در این نبرد نابرابر را یاری کنند...

استاد رائفی پور، استاد عباسی، استاد پناهیان، و... پشت سر رهبر و مقتدایشان مشغولند، اما این تعداد نفرات کافی نیست و این آرایش، برای جنگ تمام عیار فرهنگی مناسب نیست.

به نظر من همه کسانی که دغدغه دارند، باید تلاش کنند. حتی اگر به اندازه صحبت کردن با چند مراجع و مشتری باشد. یا باز نشر مطالب مفید در شبکه های اجتماعی و گروه های خانوادگی و...

مشکل اما این است که اکثر ما توقع داریم که «معجزه» رخ بدهد!

نشسته ایم تا «ظهور» اتفاق بیافتد و بعد شروع کنیم و بلکه باز نظاره گر باشیم.

اکثر ما فقط خودمان را می بینیم و مشکل همین است که از «نقش» خود غافلیم...

رهبر فرزانه انقلاب جمله ای به این مضمون دارند که هر کس در هر نقطه ای که هست، همان نقطه را کانون و مرکز جهان بداند و با تمام توان در همان نقطه وظایف خود را آنطور که باید انجام دهد...

بنابراین باید تلاش کنیم. باید نقش خودمان را در جامعه بشناسیم. باید حرکت کنیم. باید دغدغه داشته باشیم...

فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند، که با موضوع کودک آزاری ساخته شده است، نشان می دهد که چطور افراد حتی در زندگی خانوادگی خودشان نیز «خودخواه» هستند و به همسر و فرزندان و والدین خود بی توجهی می کنند. این فیلم نشان می دهد که یک معلم اگر دلسوز باشد می تواند مسیر زندگی  دانش آموزان خود را تغییر دهد، اما اگر «خودخواه» و «عافیت طلب» باشد، می تواند از کنار تباه شدن زندگی دانش آموزانش در کمال خونسردی عبور کند...

به نظر من 8 سال دولت روحانی، و همه دیالوگ ها و مواضع شخص رئیس جمهور، برای ارتقاء فرهنگ عمومی و فهم سیاسی جامعه بسیار مفید بوده است.

به عبارت بهتر، برکاتی که دولت روحانی برای انقلاب داشت، بسیار فراتر از چیزی است که بتوان با حساب و کتاب های مادی تصور کرد.

اینجاست که «عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ» برای من معنا می یابد.

جامعه به روحانی رأی می دهد و «سیلی» اش را می خورد! باد می کارد و طوفان درو می کند...

مقام معظم رهبری قریب به مضمون فرموده اند اگر ملت ایران از خط امام دور شود، فاصله بگیرد، چه به عمد و چه غیر عمد، سیلی خواهد خورد!

و همه مشکلات تاریخی که دولت تزویر به وجود آورده، در حکم سیلی بیدار باشی است که وجدان های بسیاری از مردم را تکان داده است.

روحانی که «شیطان بزرگ» را «کدخدا» می نامد، کاری کرده است که مردم با گوشت و پوست و استخوان خود متوجه باشند که «خدا» همه کاره است نه کدخدا!

اگر عمری باشد به مدد الهی در مورد انتخابات چند سوژه دارم که در قالب یادداشت در سایت های مختلف نشر خواهم داد و انشاء الله در این دفتر خاطرات آنلاین هم خبرش را خواهم داد...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

حتما می دانید یا تحقیق کرده اید و اگر نمی دانید، بدانید که استعلاجی سربازی 30 روز است. و اگر گفته سرباز بهداری که از او سوال کردم درست باشد، روزهای تعطیل هم محاسبه می شود. به عبارت بهتر کل استعلاجی دوران سربازی 30 روز است. با احتساب جمعه و تعطیلات رسمی...

خب. دو اما و اگر در این رابطه وجود دارد:

1. اگر در حین خدمت، مشکلی برای سرباز به وجود آید، که مربوط به خدمت باشد! مثلا دستش هنگام جابجا کردن اجسام بشکند، یا حین ماموریت آسیب ببیند، این مدت تا 6 ماه تمدید می شود و اگر در این مدت سرباز مداوا نشود، از ادامه خدمت معاف خواهد شد...

2. اگر بیرون از محیط خدمت، مثلا در مرخصی، یا درون خدمت مشکلی برای سرباز به وجود آید، که به سربازی و محیط خدمت ارتباطی نداشته باشد، مثلا سنگ کلیه بگیرد، یا مشکلات اینچنینی برایش به وجود آید، به ازای هر روزی که بیش از یک ماه، استعلاجی بگیرد، باید به اصطلاح «خلا» بکشد. یعنی به همان تعداد روز در انتهای خدمتش بماند و خدمت کند تا مدت اضافی استعلاجی به پایان برسد.

در حالت دوم اگر مشکل سرباز به نحوی باشد که طول بکشد، مثلا دو الی سه ماه زمان دوره درمانش باشد، به اصطلاح «ایست خدمتی» 6 ماهه شامل حالش می شود. به عبارت دیگر خدمتش در هر مرحله ای که هست متوقف می شود و او می رود و به مداوا می پردازد و حداکثر پس از 6 ماه برای ادامه خدمت باز می گردد...

بیماری های حالت دوم و تبدیلش به حالت اول هم بستگی به نظر «کمیسیون پزشکی» یگان خدمتی اش دارد!

این نکات را چون خودم مبتلا بودم نوشتم و علتش هم این بود که هرچه جستجو می کردم، به جز سایت هایی که یک مشت اراجیف را «سئو» کرده بودند تا در صفحات اول گوگل باشند، مطلب مفید دیگری ندیدم.

عبارات بالا تجربه خودم به انضمام نکاتی بود که از آیین نامه خدمت سربازی مطالعه کردم. امید که سلامت باشید و نیازی به استفاده از استعلاجی پیدا نکنید...

و جمله آخر اینکه به قول معروف: «چون می گذرد غمی نیست...»

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

تنها برکت و فایده دولت حسن روحانی، رشد سیاسی مردم است. همین! وقتی گرانی های شب عید کمر کسانی که به روحانی رای داده اند را خم کرده است، و کمر همه مردم را، و وقتی مشکلات عدیده ای چون بیکاری، رکود، تورم، گرانی مسکن و کالاهای اساسی و... امان «مردم» را بریده، قطعا آنها با همه بند بند و سلول سلول وجودشان درک می کنند و می فهمند که مسئله «انتخاب» تا چه اندازه مهم و «سرنوشت ساز» است...

وقتی به هر بهانه ای، با دروغ و تزویر و ریا و خدعه، دست به تخریب جریان انقلاب می زنند، همه داشته های دول قبلی را در طبق اخلاص به «کدخدا»یشان تقدیم می کنند، و نتیجه آن برای «مردم» می شود «هیچ»! این اتفاق موجب رشد سیاسی مردم خواهد شد.

طبعا جامعه ای که قرار است به سوی ظهور و تمدن سازی پیش برود، با رای به لیست امید و دولت روحانی و جریان غرب گدا راه به جایی نخواهد برد. اما اجباری هم در کار نیست. این جامعه باید «انتخاب» کند و در آتش «انتخاب» خود بسوزد تا به قول مولانا «پخته» و بالنده شود.

راهی جز این نیست... و از نظر من تأکید امامین انقلاب بر مشارکت حداکثری هم رشد حداکثری برای تحقق «ظهور» است. والسلام

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

سلام به همه دوستان. این پست دومین پست در حین خدمت سربازی من است که در این وبلاگ به یادگار می ماند. عنوان این پست را اینطور بنویسم بهتر است:

عزیزان فارغ التحصیل ارشد و دکتری مرکز تحقیقات کاربردی ناجا را از دست ندهید!

من حین خدمت با این مرکز آشنا شدم... عرض می کنم قبل از خدمت باید به این مرکز مراجعه کنید. چون پروژه هایی کاربردی و مفید دارد که از یک طرف نو و تر و تازه است و از طرف دیگر قابل انجام. بنابراین به راحتی می توانید کسر خدمت بگیرید.

این دفتر حتی برای مقالات مفید هم کسر خدمت دارد. امیدوارم به موقع این چندخط را مطالعه کنید و به کارتان بیاید.

در مورد پروژه کسر خدمت هم این توضیح کافیست که چیزی است شبیه به پایان نامه ارشد. و بسیار ساده تر و آسانتر از رساله دکتری.

در مورد مقاله هم نیازی به چاپ و پذیرش نیست. همینکه مقاله تولیدی و در موضوعات پیشنهادی این دفتر باشد قابل قبول است.

امروز 12 اسفند 99 است. چیزی به پایان سال نمانده است. اگر عمر و توفیق باشد در پست های دیگری باقی نکات را عرض خواهم کرد. یاحق

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برای عزیزانی که هنوز به خدمت اعزام نشده اند چند نکته مفید را بر اساس تجربیاتم می نویسم. امیدوارم راهگشا باشد:

1. به هر نحو می توانید خودتان را به لحاظ روحی برای خدمت آماده کنید.

توضیح اینکه هرگز یک کار مهم، مانند پژوهش، ایجاد شغل، ارتقاء شغل، و... را برای دوران خدمت نگذارید. چراکه در این دوران مشغله جسمی و فکری به نحوی نیست که با فراغ بال بتوان کار مهمی انجام داد.

2. قبل از خدمت به هر نحو می توانید اقدام به گرفتن کسر خدمت کنید

توضیح اینکه اگر بسیجی فعال دارید، یا تحصیلات عالیه و تخصص دارید، می توانید برای کسر خدمت اقدام کنید. کسری جانبازی، آزادگی و رزمندگی پدر هم به این مورد اضافه می شود. به هیچ وجه این موارد را برای حین خدمت نگذارید که جز رفت و آمد و طولانی شدن فرایند و اعصاب خوردی چیز دیگری ندارد. هرچند اگر مشکلی نباشد به نتیجه می رسید، اما بهتر از قبل از خدمت و با فراغ بال اقدام به گرفتن کسری کنید.

3. تا جایی که می توانید مثبت اندیش باشید

توضیح اینکه در دوران خدمت تفکرات پوچ و منفی به معنی واقعی کلمه «کشنده» است، اما در مقابل تفکرات مثبت با سرزندگی همراه خواهد بود.

این چند خط را در حالی نوشتم که 25 روز از ماه سوم خدمت سربازی من گذشته است.

خوشبختانه تاریخ اعزام من اول آبان 99 بوده است و به همین جهت، خدمت برای من و همدوره ای های من 21 ماه محاسبه می شود.

قبلا 6 ماه در ارتش خدمت کرده بودم که البته این مقدار هم از کل خدمت کسر خواهد شد...

انشاء الله موفق باشید

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

جریان انقلاب مدیون امثال تاجزاده، گنجی، سروش، خاتمی و امثال فائزه است. البته امثال هاشمی هم در حد و قواره خطر آفرینی برای اصل نظام نبودند. منتهی حل شدن و هم راستا شدن آنها با جریان استکبار نتیجه ای چون فتنه 88 را به دنبال داشت...

امروز که به لطف مدد الهی، نیروهای رسانه ای خارج از کشور بخشی از بار رسانه را در انقلاب جهانی اسلام به دوش می کشند، مواضع فائزه هاشمی در روشن شدن فضا و مشخص شدن مرزهای جبهه حق و باطل بسیار مفید است و از این بابت، باید خدا را بیش از پیش شکر کرد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

نمی دانم «رو» است یا سنگ پای قزوین...

به قول بعضی از اساتید اقتصاد و تاریخ (جستجو کنید: خیل یادداشت و مقاله می آید) «برجام» بدترین توافق «تاریخ» ایران است.

یعنی به عبارتی روی ترکمنچای را هم سفید کرده است!

اینقدر اشکال فنی دارد که حساب ندارد!

آنوقت مدیر این پروژه، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی کند!

غصه از این بالاتر؟

آقای ظریف؛ شما که حتی از وجود کلمه تعلیق در توافقی که امضاء کرده اید بی خبرید، و همه چیز را نقد دادید رفت، و یک مشت وعده نسیه گرفتید، و از طرف دیگر با اجرای پنهان fatf و بستن 400 صرافی، دلار را به این وضع رساندید و مملکت را به خاک سیاه نشاندید (البته به همراهی جناب دکتر روحانی: علی برکت الله) واقعا کم لطفی می فرمایید که در انتخابات شرکت نمی کنید...

لطف کنید نامزد شوید تا مردم نظرشان را رسما اعلام کنند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره مسیح علی نژاد که در صفحه یوتیوب بی بی سی فارسی از وی به عنوان: «مسیح علی‌نژاد، فعال سیاسی واجتماعی، تحول‌خواه و مدیر کمپین‌های متعدد علیه حجاب اجباری» یاد شده و استاد راه اندازی کمپین های دو سه نفره و شکست خورده است نباید زیاد حرف زد...

علی نژادی که با مقامات آمریکایی برای تحریم و حتی حمله نظامی به ایران به قول خودش «جلسه» می گذارد و اخیرا با پمپئو در این خصوص دیدار کرده است، حقیر تر از آن است که بشود درباره وطن دوستی یا گرایشات سیاسی اش سخن گفت.

به جز برنامه «پرگار» که علی رغم خزعبلاتی که در بعضی از قسمت های آن بیان شده است، برای من برنامه جذابی است، سایر بخش های بی بی سی فارسی چندان جذابیت ندارد. چراکه اینقدر «مکارانه» سعی می کنند اخبار را پوشش داده و تجزیه و تحلیل کنند که خیلی جاها تهوع آور می شود.

اما در هر صورت نشستم و برنامه «صفحه 2» بی بی سی فارسی با عنوان «مناظره انقلاب» را دیدم. در این برنامه نیما راشدان، علیرضا نامور، مهدی خزعلی و مسیح علی نژاد حضور داشتند. علی نژاد و خزعلی ارتباط اینترنتی داشتند و آن دو در استودیو حاضر بودند.

اگر می خواهید فلاکت براندازان و ضد انقلاب را ببینید، و وضع جمهوری اسلامی را حداقل از منظر اپوزیسیون و مخالفانش رصد کنید، خوب است این برنامه را ببینید.

این چهار نفر حتی در یک جمله هم «وجه مشترک» ندارند و چنان بهم می پرند که اگر به فرض محال روزی فرصت یابند برای کشور تصمیم گیری کنند، معلوم نیست چه بلایی سر کشور خواهند آورد. البته اگر کشور را به دست خانم علی نژاد بدهیم که طبعا چیزی از آن باقی نخواهد ماند و قطعه قطعه خواهد شد. خود سرکار هم طبعا جایشان در آمریکا مناسب است و همانجا در وزارت خارجه آمریکا فعال خواهند بود!

وضع مهدی خزعلی هم حقیقتا رقت انگیز است...

پسر مرحوم آیت الله خزعلی که بهترین فرصت را، به جهت نسبت فامیلی با آن پیر فرزانه، برای عاقبت بخیری داشته، به چنان ابتذالی کشیده شده که می گوید همسرش با حجاب چادر حاضر است بر علیه حجاب اجباری اقدام کند!

مشخص نیست آقای خزعلی که در برنامه شبکه کلمه درباره حق غصب شده حضرت علی (ع) مناظره می کند، فردای قیامت چه پاسخی برای این اقداماتش خواهد داشت.

اما درباره شخصیت مسیح علی نژاد به نظرم رسید با توجه به بی ادبی و پرخاشگری و روحیه تهاجمی که دارد، این نکته را یادآوری کنم که به نظر من شکل گیری چنین موجودی، نتیجه سرکوب درونی و بیرونی است. در واقع او از بیرون، یعنی از سوی خانواده اش، به شدت تحقیر شده و به اصطلاح تو سری خورده است و از درون نیز (با توجه به اینکه زن است) زشتی چهره اش او را تحقیر کرده است.

رفتار تهاجمی وی در حقیقت نتیجه این دو تحقیر درونی و بیرونی است...

من تصور می کنم یک دختر با چنین شرایطی، اگر تقوا و خداباوری نداشته باشد، یا آنچنان درونگرا و افسرده می شود که نیاز به دارو و درمان پیدا می کند، و یا برای پوشاندن ضعف هایش چنان پرخاشگر می شود که در مقابل همه با روحیه تهاجمی و بی ادبانه موضع می گیرد.

برای اثبات این مدعا به نظرم کافیست برنامه صفحه دو و نحوه مواجهه وی با علیرضا نامور حقیقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تورنتو را ببینید.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دوستان مثلا خودی و انقلابی کلی پول مملکت را گرفته اند و یک پیام رسان «مزخرف» ساخته اند به اسم ایتا!

که یا قطع است، یا اگر وصل بشود کند است و اگر هم وصل باشد و در ساعاتی از روز به درستی کار کند، آپدیت نمی شود!

عیب از نیروهای توانمند داخلی نیست. عیب از مسئولینی است که بد انتخاب می کنند!

و به جای «نیروهای کارآمد» که خروجی کارشان محصولی مفید باشد، نیروهایی «بخور و بچاپ» انتخاب می کنند که خروجی کارشان محصولی کاریکاتور گونه از تلگرام است!

تا همین چند وقت قبل، در حوزه رسانه و جنگ رسانه ای (جنگ نرم) 10 بر 0 عقب بودیم!

شانس آورده ایم که به مدد الهی شهدا به میدان آمده اند و ورق بازی عوض شده است...

اگر اراده الهی نباشد چطور ممکن است در روزگاری که حضرات انقلابی در خواب غفلتند، امثال زاهدی و امید دانا و... از آرمان های انقلاب اسلامی دفاع کنند؟

زد و خورد ضدانقلاب با یکدیگر و مجادلاتشان اگر لطف الهی نیست پس چیست؟

ابتلائات کشور آمریکا، از تظاهرات ضد نژادپرستی مردمش گرفته تا آتش سوزی و انفجار و مشکلات اقتصادی، اگر مدد غیبی نیست پس اسمش را چه بگذاریم؟

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای آیت الله حاج شیخ یوسف صانعی دار فانی را وداع کرد...

رهبر فرزانه انقلاب پیام تسلیت صادر کردند و برای من که منتظر عبارات ایشان در نماز مرحوم هاشمی بودم، و اوج حکمت را در انتخاب جملات و کلمات دیدم، محتوای پیام بسیار مهم بود.

فراموش نمی کنم که رهبر معظم انقلاب اسلامی در نماز مرحوم هاشمی سه بار عبارت عفوک عفوک عفوک (در مجموع 9 بار!) را تکرار کردند!

در پیام ایشان برای مرحوم آیت الله صانعی نیز این عبارت قابل تأمل بود: «رحمت و مغفرت حضرت حق را برای آن مرحوم مسألت میکنم.»

اما قبل از رحلت این عالم دینی، درباره فتاوای شاذ ایشان مطالبی خوانده بودم.

رحلت ایشان باعث شد دوباره جستجو کنم و فتاوای مطرح شده توسط ایشان را باز به خاطر بیاورم.

بعضی از فتاوای عجیب ایشان که مورد انتقاد علما واقع شده شامل موارد ذیل است:

  1. تساوی دیه زن و مرد،
  2. قصاص مردی که زنی مسلمان را کشته باشد بدون نیاز به پرداخت نصف دیه یک مرد مسلمان به قاتل،
  3. منع ازدواج موقت برای مرد مسلمان متأهل که با همسرش زندگی می کند،
  4. محرم دانستن فرزندخواندگان به مرد و زنی که آنها را به فرزندی پذیرفته اند،
  5. مجاز دانستن دریافت بهره در قرض هایی که برای رفع نیاز نیست بلکه برای افزایش رونق فعالیت اقتصادی است،
  6. پاک دانستن پوست و چرم خارجی،
  7. تردید در جاری شدن حکم ارتداد در مورد کسانی که "آگاهانه" و "از روی تحقیق" دین خود را عوض کرده اند،
  8. ارث بردن غیر مسلمان از مسلمان و
  9. مشروط دانستن ازدواج مجدد مرد مسلمان به رضایت همسر اول

به اعتقادات بعضی از علما، فتاوایی نظیر تساوی دیه زن و مرد و... خلاف صریح آیات قرآن کریم است!

در هر صورت این فتاوای عجیب و غریب و اعتراض علما و طلاب و... باعث می شود تا «جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم» اعلام کند که ایشان فاقد صلاحیت های لازم برای مرجعیت دینی است!

درباره این موضوع جستجو می کردم. به وبلاگ بصیرت عمار (basirateammar.blogfa.com) رسیدم.

مقاله جامع و کاملی در این وبلاگ درباره چرایی عدم صلاحیت آقای صانعی در باب مرجعیت منتشر شده است:

چرا و چگونه مرجعیت آقای صانعی لغو گردید؟

این مقاله جامع و کامل است و البته جستجو در گوگل خیل مقالات پر بار دیگری در اینباره را در مقابل شما قرار خواهد داد.

اما یاد دورانی که وبلاگ نویسی رونق داشت بخیر...

چقدر مفید بود...

چقدر لذت بخش بود...

آن روزها این تعبیر که «هر ایرانی یک رسانه» را درباره وبلاگ نویسی در یکی از وبلاگ های سیاسی ام به کار برده بودم.

ایام فتنه 88 بود و آن وبلاگ را برای طرح مباحث و شبهات سیاسی و پاسخ به آنها ایجاد کرده بودم.

حقیقتا هم همینطور بود:

هر ایرانی می توانست یک رسانه داشته باشد و با هر طرز فکر و نگاهی مطالبش را منتشر کند...

وبلاگ البته امروز برایم حس نوستالوژی پیدا کرده است، اما هنوز هم همان خاصیت را دارد!

اگرچه با وجود و گسترش شبکه های اجتماعی و پیام رسان های مختلف، کارکرد وبلاگ بسیار کمتر شده است.

در هر صورت هنوز هم می شود وبلاگ نویسی کرد و از آن لذت برد.

باور بفرمایید اگر هر چند وقت یکبار پستی منتشر کنید، با گذشت زمان و مراجعه مجدد به آن پست ها، حس لذت بخشی را تجربه خواهید کرد.

چیزی مشابه مراجعه به آلبوم عکس قدیمی یا دفتر خاطرات!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم جنگ جهانی زد یکی از فیلم های مهم با موضوع و محوریت زامبی ها است. این فیلم در واقع صراحت بیشتری نسبت به دیگر فیلم های زامبی محور درباره ماهیت زامبی ها دارد. به ویژه در قسمتی که زامبی ها تلاش می کنند تا وارد بیت المقدس شوند خود گویای همه چیز است...

در این رابطه و برای کسب اطلاعات بیشتر به سخنرانی استاد رائفی پور در این زمینه مراجعه کنید.

اما نکته ای که من می خوام به آن بپردازم، نمایش اوج حماقت انسان در این فیلم است. بیت المقدس یا همان سرزمین موعود، در شرایطی که همه دنیا آلوده شده است شرایط خوبی دارد و امن است، اما این منطقه نیز آلوده می شود...

اما چرا؟ پاسخ عجیب است:

در شرایط گسترش ویروسی که همه را به زامبی تبدیل می کند و کشته شدن کرور کرور آدم، عده ای که در این منطقه امن جمع شده اند جشن می گیرند و مراسم برگزار می کنند. این حرکت به خودی خود محل اشکال نیست و چه بسا مفید هم باشد. اما نکته عجیب آن استفاده از بلندگو در این جشن و مراسم است!

در حقیقت استفاده از بلندگو به شکلی احمقانه در فیلم جنگ جهانی زد زامبی ها را به منطقه امن که همان اسرائیل است می کشاند...

فیلم را ببینید و نقدهای مرتبط با آن را مطالعه کنید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم جنگ جهانی زد یکی از فیلم های مهم با موضوع و محوریت زامبی ها است. این فیلم در واقع صراحت بیشتری نسبت به دیگر فیلم های زامبی محور درباره ماهیت زامبی ها دارد. به ویژه در قسمتی که زامبی ها تلاش می کنند تا وارد بیت المقدس شوند خود گویای همه چیز است...

در این رابطه و برای کسب اطلاعات بیشتر به سخنرانی استاد رائفی پور در این زمینه مراجعه کنید.

اما نکته ای که من می خوام به آن بپردازم، نمایش اوج حماقت انسان در این فیلم است. بیت المقدس یا همان سرزمین موعود، در شرایطی که همه دنیا آلوده شده است شرایط خوبی دارد و امن است، اما این منطقه نیز آلوده می شود...

اما چرا؟ پاسخ عجیب است:

در شرایط گسترش ویروس کرونا و کشته شدن کرور کرور آدم، عده ای که در این منطقه امن جمع شده اند جشن می گیرند و مراسم برگزار می کنند. این حرکت به خودی خود محل اشکال نیست و چه بسا مفید هم باشد. اما نکته عجیب آن استفاده از بلندگو در این جشن و مراسم است!

در حقیقت استفاده از بلندگو به شکلی احمقانه در فیلم جنگ جهانی زد زامبی ها را به منطقه امن که همان اسرائیل است می کشاند...

فیلم را ببینید و نقدهای مرتبط با آن را مطالعه کنید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دو سریال جذاب با محوریت «آخرالزمان» و «زامبی» ساخته شده است که یکی از دیگری جذاب تر است:

  1. سریال مردگان متحرک
  2. سریال ترس از مردگان متحرک

فضا و شرایط هر دو سریال، و نیز جزئیات و جلوه های ویژه و... تقریبا مشابه است. منتهی به لحاظ داستانی و مضمون سریال، از نظر من تفاوتی 180 درجه ای وجود دارد.

اگر این دو سریال را ندیده اید پیشنهاد می کنم با ترس از مردگان متحرک شروع کنید: Fear the Walking Dead

پس از اینکه این سریال را دیدید سراع مردگان متحرک بروید: The Walking Dead

مضمون سریال ترس از مردگان متحرک را اگر بخواهم خلاصه کنم می شود کمک به دیگران!

اما مضمون سریال مردگان متحرک را اگر بخواهم در چند کلمه خلاصه کنم می شود ترس و هیجان!

بنابراین اگر ابتدا سریال ترس از مردگان متحرک را ببینید، و با فضای سریال آشنا بشوید، و شخصیت های سریال را بشناسید، جذابیت های سریال مردگان متحرک چند برابر خواهد شد...

درباره اینکه این سریال ها و به طور کلی فیلم های زامبی محور با چه هدفی ساخته شده در آینده چند خطی خواهم نوشت.

چراکه معتقدم هر کسی از زاویه نگاه خود ممکن است حقایق و نکاتی را ببینید که دیگران ندیده اند.

به همین جهت جدای از نقدها و مطالبی که درباره این دو سریال نوشته شده، و سخنرانی هایی که وجود دارد، من هم تلاش می کنم تا چند کلمه ای از این سریال بنویسم.

اما به طور خلاصه چند نکته را تیتروار مطرح می کنم:

  1. ویروس منتشر شده در همه سریال ها و فیلم های زامبی محور «اسلام» است.
  2. زامبی ها مسلمانان هستند. ذهن مسلمانان مانند زامبی ها فاسد شده و دچار مرگ و جمود فکری شده اند و اصلاح پذیر نیستند.
  3. تنها راه از بین بردن زامبی ها غیر فعال کردن مغز آنهاست! در حقیقت مرگ اندیشه مسلمانان را می کشد.
  4. هدف و محور جنگ نرم امروز استکبار، نظام سلطه و رسانه های صهیونیسم جهانی حول محور از بین بردن عقاید مسلمانان تنظیم شده است.
  5. گسترش ویروس در سرتاسر جهان در حقیقت اعتراف به گسترش اسلام در کل جهان است. این معنا در قرآن کریم متبلور شده است: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه، 33)

به لطف خدا در آینده ای نزدیک به شرح موارد فوق با استناد به بخش های مختلف در دو سریال یاد شده خواهم پرداخت.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این هم از عجایب سیاست ورزی امروز کشور ماست که بعضی از سیاستمردان، به همه چیز و همه کس از جریان مقابل خود «حمله» می کنند، اما در قبال «اشتباهات» مبرهن جریانات همسو سکوت می کنند!

برنامه رو در رو با حضور علی مطهری را ببینید. دکتر علی مطهری اگرچه به لحاظ فرهنگی نیز با سالهای 80_86 تفاوت زیادی دارد، اما به لحاظ سیاسی کاملا دچار «چرخش» شده است. ایشان از منتقد صریح هاشمی به طرفدار و بلکه مرید ایشان تبدیل شده و از بیان آن نیز هیچ ابایی ندارد!

و جالب اینکه همین آقای مطهری، که در دوران حاکمیت جریان اصلاحات، نقدهای تند، صریح و روشنی را در مطبوعات آن دوران، از جمله کیهان مطرح کرده بود، امروز در قبال اشتباهات واضح این جریان، ترجیح می دهد سکوت کند!

از نظر من این «سکوت» یعنی دقیقا همان «منفعت طلبی» که امثال آقای مطهری از خط فکری مرحوم هاشمی آموخته است...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برنامه رو در رو، فوق العاده است. به جهت اینکه با محوریت ارزشهای انقلاب اما بدون خطوط قرمز رسانه ملی ساخته می شود. به عبارت ساده تر میهمانان برنامه رو در رو ملاحظات گفتگو در تلوزیون را ندارند و از این جهت، اگر دست به خود سانسوری نزنند، حرف هایی جذاب و شنیدنی مطرح می شود.

میهمانان این برنامه هم از سلایق گوناگون هستند. از علی مطهری و حمید رسایی گرفته تا فائزه هاشمی!

من در رابطه با شناخت مرحوم هاشمی، و خط فکری ایشان، سعی کرده ام از زوایای مختلف مطالعه کنم و فیلم و مستند ببینم. به عبارت دیگر، معتقدم شناخت هاشمی صرفا با دیدن و خواندن نظرات مخالفان وی میسور نیست. بعد از دیدن برنامه رو در رو با حضور فائزه هاشمی، به این نتیجه رسیدم که اتفاقا با دیدن و خواندن نظرات موافقان مرحوم هاشمی، بهتر می شود ایشان را شناخت...

البته خط فکری هاشمی، با توجه به برکات دولت روحانی برای نظام اسلامی، به پایان راه رسیده است. هرچند تا پیش دولت ایشان هم خط هاشمی «رسما» پایان یافته بود و اگرچه در عمل، روحانی به نحوی کاریکاتوریزه شده، همان اقدامات هاشمی را انجام می داد، اما هرگز «شاخص»های عملکرد هاشمی را مطرح نمی کرد. چراکه می دانست آن شاخصه ها دیگر در بین مردم خریداری ندارد...

قبلا توضیح داده بودم که خط هاشمی خلاصه می شود در «منفعت طلبی»:

یعنی اگر روزی منفعت ایجاب کند، مرحوم هاشمی انقلابی دو آتشه است و ناخواسته، تا مرز شهادت هم پیش می رود.

اگر منافع ایجاب کند ایشان محکم ترین و قاطع ترین مواضع را علیه آمریکا و استکبار جهانی می گیرد.

اگر منافع ایجاب کند هاشمی از جریان اصولگرا به سمت جریان اصلاح طلب چرخش پیدا می کند!

و در نهایت؛ اگر منافع ایجاب کند، هاشمی از هر اپوزیسیونی تندتر می شود!

اما مباحث مطرح شده توسط فائزه هاشمی، در برنامه رو در رو، از جهات مختلفی به شناخت هرچه بیشتر و بهتر خط فکری جریان هاشمی کمک می کند:

  • فائزه «دولت بابا» را بهترین دولت، نه تنها در سطح کشور، که در سطح جهانی می داند!
  • فائزه هاشمی را از امیرکبیر هم بالاتر می داند!
  • فائزه هاشمی شکست های بابا در انتخابات را قبول ندارد و مدعی تقلب است!
  • فائزه هاشمی مفاسد مهدی هاشمی را قبول ندارد و حکم دادگاه را ظلم به مهدی می داند!
  • فائزه هاشمی خفقان در دوران هاشمی را قبول ندارد و «دولت بابا» را آزادترین دولت می داند!
  • فائزه هاشمی بگیر و ببندهای زمان هاشمی را، که شخصیت های موجه چپ و راست به آن اذعان دارد، رد کرده و آنها را دروغ می پندارد!
  • فائزه هاشمی «غرور» هاشمی را منکر شده و گفته مجری برنامه، درباره اینکه هاشمی گفته است وقتی من آمدم رأی روحانی از 3 درصد به بالای 50 درصد رسید را رد می کند! و می گوید «بابا» اصلا چنین روحیه و غروری نداشت!

من به عنوان یک شهروند، وقتی اخبار و اطلاعات دوران هاشمی و نفوذ خاندان هاشمی پس از انقلاب را در سطح کشور می بینم، و گسترش «باند» هاشمی را مشاهده می کنم، جمع شدن این باند و مبارزه با مفاسد خاندان هاشمی را حقیقتا «امداد غیبی» می دانم:

  • هاشمی در دوران ریاست جمهوری بدنه دولت و مسئولان رده بالا و میانی وزارتخانه ها را به نحوی که می خواهد انتخاب می کند.
  • در هواپیمایی کشور (ماهان: مرعشی) نفوذ دارد.
  • دانشگاه آزاد یک شبکه گسترده فساد است.
  • قدرت سیاسی در رده های مختلف گسترش یافته است.
  • رسانه ملی و قوه قضائیه (زمان محمد هاشمی و لاریجانی و مرحوم هاشمی شاهرودی) همراهی می کند.
  • ماجرای فتنه 88 پیش می آید و محور اصلی «فتنه» هاشمی است.
  • هاشمی با اعضای خبرگان رهبری جلسه می گذارد و همه تلاش خود را به کار می گیرد.
  • هاشمی «رسما» از دورانی می گوید که کشور بدون ولی فقیه است! (جلسه دانشگاه آزاد. فایل صوتی رسما منتشر شده است.)
  • مهدی هاشمی در یک گفتگوی 2 ساعته با یک ضد انقلاب (که فایل آن در آپارات وجود دارد) از برنامه های دقیق برای زمین زدن «انقلاب» می گوید.
  • فائزه هاشمی می گوید حکومت دینی مفاسدش بیشتر از منافعش است و نباید باشد!

همه اینها را کنار هم بگذارید. آیا پایان «هاشمیسم» چیزی شبیه به «معجزه» نیست؟

اینجاست که باید پی برد که «نظام اسلامی» به معنی واقعی «کلمه» مقدس است. بیخود نیست امام خمینی (ره) می فرمایند همه قدرت ها و مستکبران عالم در مقابل همین نظام مظلوم و مقتدر، «شکست» خواهند خورد...

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دانشگاه آزاد پس از انتصاب دکتر علی اکبر ولایتی در سمت و سوی درستی قرار گرفت و اگرچه دیر، اما به هر حال و در نهایت به یکی از زیر مجموعه های انقلاب اسلامی تبدیل شد. اخیرا دو مقاله مفصل در نقد مباحث و سخنان استاد رائفی پور در روزنامه فرهیختگان انتشار یافته که حقیقتا جای سوال دارد!

این دو مقاله انتقادی، که بهتر است با توجه به محتوای آن، بگوییم مقالات تخریبی، با هدف زیر سوال بردن زحمات استاد رائفی پور انتشار یافته است. اما به هر حال رسانه های زنجیره ای و اصلاح طلب، پیشتر بارها این کار را انجام داده بودند و سوال این است که چرا فرهیختگان؟

پاسخ روشن است: قلم به مزدی که مقاله را نوشته است (و بنده نویسنده آنرا نمی شناسم و اسم هم نخواهم آورد!) قطعا در جریان تخریب قوای انقلاب قلم زنی کرده است. همچون همفکرانش در جماران، خبرآنلاین، آفتاب نیوز و...

منتهی اینبار آتش گلوله از سمت جبهه خودی بلند شده است! و اینبار روزنامه ای ارزشی این نوشته ها را به چاپ رسانده است. دلیل آن هم از نظر من مشخص است. جریان خاصی می خواهد القاء کند که علی اکبر رائفی پور از سمت جبهه انقلاب هم رد شده است! کما اینکه سایت های زنجیره ای، پس از چاپ مقاله مذکور، با همین مضمون تیترهایی را انتخاب و کار کردند!

همان جریانی که امثال محمد مهاجری را اصولگرا معرفی می کند، با نفوذ و قدرتی که از قبل (دوران مرحوم هاشمی) دارد، آخرین تیرهای ترکش خود را رها کرده است! وقتی محمد مهاجری که از هر اصلاح طلب و اپوزیسیون تندرویی تندروتر است، اصولگرا لقب می گیرد!! باید هم از سوی روزنامه دانشگاه آزاد استاد رائفی پور تخریب شود!

این مقاله و این تلاش ها، قطعا و بدون شک به نفع جبهه انقلاب و حتی به نفع استاد رائفی پور تمام می شود. و این سنت الهی است... هرچه تلاش کنند و با هر ضریبی که تخریب کنند، با همان وسعت و ضریب نتیجه عکس خواهند دید!

اما به هر حال این مقاله کمک می کند دوست و دشمن را بهتر بشناسیم و دقت کنیم تا سمت و سوی توپخانه های خودی را در عرصه جنگ رسانه ای به چه کسانی می سپاریم...

در این چند خط و این وبلاگ، نمی شود و نمی خواهم به مباحث مطرح شده در یادداشت مذکور بپردازم. اما پیشنهاد می کنم پاسخ مکتوب استاد رائفی پور به اراجیف فرهیختگان را بخوانید. انشاء الله به زودی شاهد سخنرانی مبسوط ایشان هم در همین رابطه خواهیم بود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

استعمار را به دسته های مختلفی تقسیم کرده اند. اگر جستجو کنید انواع استعمار در سالهای گذشته را می توانید مطالعه کنید. همچنین مثال های فراوانی که برای هر نوع از استعمار وجود دارد...

اما نوع جدید و در واقع آخرین نوع استعمار، پیچیده ترین و رذیلانه ترین نوع آن است!

و در این نوع از استعمار، نقش اول و آخر را مردم بازی می کنند...

در حقیقت، این نوع از استعمار نه نیاز به نیروهای نظامی دارد و نه نیاز به افراد شاخص و سرشناس در رده های مختلف سیاسی. بلکه تنها از مردم استفاده می شود. به چه شکل؟ بخوانید:

در این نوع از استعمار، مردم، بدون آنکه بخواهند و متوجه باشند، رفتاری دارند که منتهای خواسته مستکبران است. آنها سبک زندگی و منش سیاسی و رفتاری خود را به نوعی انتخاب می کنند که خواسته نظام سلطه است. به این ترتیب، با انتخاب مردم، مسئولانی سر کار می آیند که خواسته یا ناخواسته، منویات جهان سلطه را دنبال می کند!

بله. این نوع از تکیه بر بینش مردم دارد. رسانه ها ابزار اصلی این نوع از استعمار است. در حقیقت سبک زندگی و بینش از طریق رسانه ها به نسل های مختلف ارائه می شود. در این نوع از استعمار، افراد بدون اینکه ریالی دریافت کنند، دقیقا طبق خواسته مستکبران رفتار می کنند.

پیچیده ترین نوع استعمار تنها یک علاج دارد: بصیرت!

در این نوع از استعمار، باید با گسترش روشنگری به بصیرت افزایی کمک کرد. همچنین باید سطح سواد رسانه ای افراد جامعه را بالا برد.

جالب است:

بی بی سی فارسی برنامه می گذارد و برای حسن روحانی تبلیغ می کند. (چه در انتخابات 92 و چه در انتخابات 96). همین رسانه برای مجلس خبرگان رهبری لیست می دهد! نام آیت الله هاشمی در رأس لیست رسانه بی بی سی انگلیس قرار دارد! تعدادی «آیت الله» دیگر هم در این لیست به چشم می خورند. رئیس جمهور پیشنهادی بی بی سی فارسی برای مردم هم اتفاقا «روحانی» و «حجت الاسلام» است!

اما برای انتخاب روحانی، و برای پیروزی لیست خبرگان، بی بی سی و سرکردگانش، ریالی خرج نمی کنند. رأی نمی خرند. تنها و تنها شعارهایی پوچ و بی محتوا را که آرمان بعضی از مردم شده است، تبلیغ می کنند. به این ترتیب، خود مردم پای صندوق های رأی می روند و به رئیس جمهوری رأی می دهند که رسانه ای چون بی بی سی برایش تبلیغ کرده است...

اگر بصیرت مردم بالا برود، در برابر شعار «هم چرخ سانتریفیوژها و هم چرخ زندگی مردم» از خود سوال می کنند که به چه قیمت. اگر سواد رسانه ای افزایش یابد در قبال اخبار بالا رفتن قیمت دلار (طرح جهانگیری و دلار 4200 تومانی را جستجو کنید!) و خودرو و مسکن و... واکنش منطقی نشان می دهند.

اما اگر بصیرت وجود نداشت، و سواد رسانه ای در حد سیکل! بود، نتیجه همین می شود که شد. یعنی هجوم مردم به بازار دلار، خودرو، مسکن (زمین و...) و... . به این ترتیب است که نوع جدید استعمار، مطالباتش را دنبال می کند...

اما در انقلاب اسلامی و در قلب آن، یعنی ایران، نیروی دیگری وجود دارد که همه توطئه های مستکبران و نظام سلطه را نقش بر آب می کند. و آن نیروی لایزال الهی است. همان نیرویی که در طبس بینی نظام سلطه را به خاک مالید. همان نیرویی که در سالهای عشق و حماسه یار و یاور رزمندگان اسلام بود. همان نیرویی که اسلام را در سرتاسر جهان گستر داد. همان نیرویی که محبت جبهه مقاومت را در دلهای مردم قرار داد و...

مقام معظم رهبری می فرمایند: دلها به دست خداست!

بله. شیطان و جناحش همه تلاش خود را به کار می گیرند. اما نتیجه جز با خواست خدا رقم نخواهد خورد که فرمود: أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء، 105)

پی نوشت: مقاله ای درباره استعمار فرانو (خبرگزاری دانشجو)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

اگر کیفیت اینترنت پیشگامان بد است، و پینگ ثابت ندارد، و بدتر از آن، مدام قطع و وصلی دارد، مقصر من و شما هستیم. چرا؟ به علت اینکه این اینترنت بی کیفیت را می خریم، و سکوت می کنیم! می خریم و هیچ واکنشی در قبال وجه پرداخت شده و کیفیت بد آن هیچ موضعی نمی گیریم. اعتراض نمی کنیم. به پشتیبانی زنگ نمی زنیم و...

طبعا من هم جای مدیران پیشگامان باشم، کیفیت را نه تنها بالاتر نمی برم، بلکه تا جایی که راه دارد برای سود بیشتر، کیفیت را کاهش می دهم!

چرا؟ چون ملاک سود است! چرا؟ چون مشتری یعنی کشک! چرا؟ چون مشتری ناراضی سکوت می کند! چرا؟ چون... بله. به پشتیبانی زنگ می زنید! اما چه می شنوید؟ جواب های کلی! بی سر و ته و...

کاش کسی بود که رسیدگی کند. کاش می شد اعتراضی جمعی تهیه و به وزیر ارتباطات منعکس کرد، بلکه فرجی شود!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برنامه «سختانه» برنامه ای گفتگو محور و چالشی است. یکی از قسمت های این برنامه را که با حضور پیام فضلی نژاد بود دیدم. به نظرم رسید مجری، که قبلا او را به عنوان یک روزنامه نگار و فعال رسانه ای پرشور می شناختم، در این برنامه بسیار ناپخته، ناخوانده و تحت تأثیر احساسات است که به جای هدایت گفتگو به موضوعات مفید و جذاب، به رویارویی بی فرجام و شکست خورده با پیام فضلی نژاد می پردازد...

اما پیام فضلی نژاد که به حق می توان به او از منظر پژوهش های سیاسی لقب «استاد» داد، به درستی مدام به وی یادآوری می کرد که «ای کاش می خواندید!»، «ای کاش خوانده بودید!»، «ای کاش می دانستید!» و...

تلاش می کنم تا به نحوی انتقاد و نظرم را در مورد میلاد دخانچی، مجری برنامه سختانه، رسمی تر به مسئولان و روابط عمومی سازمان صدا و سیما منعکس کنم. اما ای کاش مسئولان «رسانه ملی» بدانند برای ساخت برنامه های جذاب و پربیننده، علاوه بر تصمیم، بستری نیاز است که برنامه بر آن شکل بگیرد. و بدون شک نقش «مجری» و توجیه وی، بسیار پر رنگ است...

اجازه بدهید اشاره کنم به برنامه هایی که با اجرای دکتر وحید یامین پور انجام شده است. به حق می توان ایشان را اوج شکوفایی و پختگی نسل جوان مجریان انقلابی صدا و سیما دانست...

میلاد دخانچی نیز باید بداند که احیانا با بی ادبی «چالش» ایجاد نمی شود. بلکه مانند اجرایش مقابل فضلی نژاد، کم خوانی موردی اش از آثار مدعو برای مخاطب عیان می گردد. مجری اگر کل آثار را مطالعه نمی کند، که باید کند، حداقل اسامی مقالات و آثار منتشر شده مدعو را باید بداند و به آنها نگاهی بیاندازد تا به قول معروف، در فکت ها «کپ» نکند...

به نظرم برنامه پیام فضلی نژاد در سختانه را که در آپارات با یک سرچ ساده در دسترس است، حتما ببینید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

رزیدنت اویل 3 ریمیک مدتی است که منتشر شده است. امروز که این پست را می نویسم اواخر فروردین 99 است و چند روزی است که نسخه بازسازی شده اویل 3 انتشار یافته است. این بازی هنوز کرک نشده است. بنابراین برای یکی مثل امکان تجربه آن وجود ندارد. اما اطلاعاتی که از این بازی به دست آورده ام، حاصل مطالعه مطالب منتشر شده در سایت ها و تماشای بازی استریمرها است. استریمرهای داخلی البته هنوز نسخه اصلی بازی را با توجه به قیمت فضایی آن ندارند و طبعا به انجام نسخه دموی بازی می پردازند. اما استریمرهای خارجی کل بازی را انجام داده اند که قابل مشاهده است...

هرچه هست، ماجرای زامبی با مباحث آخرالزمانی ارتباط مرموزی دارد. زامبی ها موجوداتی هستند که مغزشان آلوده شده است. آنها نمی میرند مگر آنکه مغزشان نابود شود و عجیب اینکه کل دنیا را هم فرا می گیرند. این گسترش ویروس و تبدیل شدن همه انسانها به زامبی، مرا به یاد «لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ» می اندازد.

خلاصه اینکه دشمن با همه تلاش خود در همه ابعاد در تلاش است. فیلم و سریال می سازد و بازیهای رایانه ای منتشر می کند. از سوی دیگر، در داخل نظام جمهوری اسلامی هم عده ای خائن، نه تنها با این جریان مقابله نمی کنند، بلکه به نوعی دیگر با آن همراهی کرده و پازل دشمن را به نحو دیگری تکمیل می کنند. از فیلم های خائنانه ای که به واسطه له کردن ارزش ها و سیاه نمایی از وضع ایران، جوایز بین المللی دریافت می کنند بگیرید تا انتشار کتابهایی که بی دینی و فساد و فحشا را ترویج می کنند.

اما آن طرف قصه، همه اتفاقات خوشایند است. بستر سازی برای ظهور دارد انجام می شود. مردان خداجویی که در سرتاسر ایران و جهان پراکنده شده اند با اخلاص در تلاشند و این خواست و اراده الهی است که نتیجه تلاش آنها ده ها و بلکه صدها برابر بیشتر از تلاش دشمن نتیجه می دهد. هرچه دشمن تلاش می کند، با آمدن محرم و یک «یاحسین» رنگ می بازد. هرچه خائنین داخلی تلاش می کنند و به اقتصاد مملکت با امثال برجام و دلار 4200 ضربه می زنند و قصد ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی را دارند، به اراده الهی نتیجه عکس می دهد. هرچه پیچیده تر خیانت می کنند، اخلاص در بین مردم و مسئولان بیشتر می شود. نمونه اخیرش هم مجلس یازدهم است که به نظر، انقلابی ترین مجلس پس از انقلاب خواهد بود...

رزیدنت اویل 3 را مدتها قبل بازی کرده بودم. آنهم نه یک بار! که بارها! همه علاقه ام برای تجربه چنین بازی مرموزی هم ابتدا کنجکاوی بود و سپس تجربه حس بقا و شکست دادن موجودات خبیث. بله. دنیا به آخر می رسد. منجی می آید و همه زامبی ها را از بین می برد و دنیا به بندگان صالحش خواهد رسید که فرمود: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این دو بیت زیبا از خواجه نصیرالدین طوسی است:

افسوس که آنچه برده ام باختنی است..

بشناخته ها تمام نشناختنی است…

برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت…

بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است…

چه زیبا ترسیم کرده است «یوم الحسره» را. و چه زیبا تصویر کرده است آنچه هدف و غایت زندگی است.

دنیا و مافیها نیست جز «لعب و لهو». متاع دنیا بگذاشتنی است و معرفت و خداشناسی برداشتنی!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این دو بیت از حامد قدیری است و چه زیبا سروده است:

از باد در به در ترم و کو به کو ترم
وز طفل خانه گمشده پر جستجو ترم
مردم به چشم آب نگاهم کنند لیک
من از سراب پیش تو بی آبرو ترم

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این کلمات سحرآمیز از نصرت رحمانی است:

بنگر چگونه دست تکان می دهم

گویی مرا برای وداع آفریده اند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این روزها که به واسطه «امر» وزارت بهداشت، که البته واجب الاطاعه هم هست، در خانه «محبوس» شده ایم، فرصت خوبی برای مطالعه، تحقیق و فیلم دیدن است. برای تقویت بنیان های فکری‌مان. برای تقویت بنیان های ایدئولوژی‌مان و بلکه یافتن یک ایدئولوژی!

سریال مردگان متحرک، با همه نکات منفی که دارد و به واسط همه توهین‌های کلی و جزئی‌اش به اسلام، حاوی نکات آموزنده فراوانی است. زندگی «جنگ» است. اما در این جنگ «انسانیت» نیز جاری است. بنابراین باید در این شرایط، که کرونا روح و روان مردم را درگیر خود کرده است، «انسانیت» به خرج داد!

«مردگان متحرک» همان انسان‌های پست‌قطرتی هستند که در این روزها با سرکیسه کردن مردم از طریق احتکار ماسک و شوینده‌های بهداشتی و یا تولیدات بی‌کیفیت، به فکر کسب ثروتند!

این‌ها در حقیقت مردگانی هستند در قامت زندگان! اینها جسمشان زنده است و روحشان مرده! اینها هستند که شرشان باید از جامعه کنده شود...

«قوه‌قضائیه» با قاطعیت در میدان است. اما لازم است دیگر «انسان» ها هم به یاری‌اش بشتابند تا هرچه زودتر، و حتی قبل از ریشه کن شدن کرونا، نسل «مردگان متحرک» بخشکد...

تا همه به فردایی روشن و آباد بیاندیشیم!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برای خواندن یک کتاب هر کسی برای خودش انگیزه ای دارد...

برای من این جمله انگیزه مطالعه رمان برج سکوت (سه جلدی. انتشارات نیستان) بود:

سید مهدی شجاعی معتقد است «برج سکوت» ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند!

حیرت انگیز است. کتاب به حدی خواندنی است که اهلش آنرا در کمتر از چند روز تمام می کنند. چه بسا اگر وقت داشته باشند حتی زودتر هم تمام بشود!

اما من تصمیم گرفتم با خواندن این کتاب، مفاهیم جذابش را جداگانه برای خودم یادداشت کنم.

توصیه می کنم حتما این رمان جذاب را بخوانید.

پیوست:

سید مهدی شجاعی: «برج سکوت» ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند/ تلاش می‌کنم تا آثار خوب را به دست مخاطبان برسانم

دوره سه جلدی برج سکوت حمیدرضا منایی

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

ایدئولوژی سه موضع دارد: مدارا، مرزبندی و مبارزه!

با عده ای باید مدارا کرد...

با عده ای باید مرزبندی کرد...

و با عده ای باید جنگید!

البته که هر کدام از این سه دسته هر کدام به چند دسته تقسیم می شوند!

خلاصه اینکه اگر در کتب دینی درباره برخورد نحوه معاشرت با خلق الله جستجو و کند و کاو کنید، هم «جذاب» است و هم «سخت». باید مسئولیت پذیرفت.

اصولا ادعیه معصومین (ع) تبلوری از همین معانی هستند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دردناک تر از عاقبت «فرعون»، «زجر»ی است که آسیه کشید...

دردناک تر و غم انگیزتر از شهادت «علی» با شمشیر ابن ملجم، «شهادتِ ولایت»ش توسط مردم دنیاپرست بود!

دردناک تر از شهادت «حسین» طرز فکر کسانی بود که او را کشتند!

که به فرمایش حضرتش «شکم هایشان از حرام پر شده بود!»

آری... دردناک تر از مقبولیت، مظلومیت است.

چه سخت است «انتظار...» و هم نشینی با نفاق. «خار در چشم و استخوان در گلو!»

چه تلخ است هم سفرگی با «نفاق»؛ لبخند به لب دست به سینه...

خدایا؛ فرمودی با «عجز» بخواهید! بفرما:

«اللهمّ عجّل لولیک الفرج»

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

راز جاودانگی دو کلمه است:

  1. تلاش
  2. امید.

زندگی با این دو کلمه «معنا» پیدا می کند...

عشق و حیات با این دو کلمه تبلور می یابد:

گذشت و ایثار و شهادت، مقدسات، دین و دنیا و آخرت، همه و همه در همین دو کلمه خلاصه می شود...

خداوند متعال منشأ و سرچشمه امید است و قدرت و توانایی تلاش کردن را به انسان داده است.

«انسان» این معجزه خلقت، می تواند با «امید» بر «همه» مشکلات فائق آید. و این مستلزم «تلاش» است.

پی نوشت:

  • بر کرونا غلبه می کنیم.
  • دولت بی تدبیر بالاخره به پایان خود می رسد.
  • بر گرانی، هرج و مرج اقتصادی و ناامیدی جامعه نیز با «تلاش» غلبه خواهیم کرد.
  • گام نخست تغییر برداشته شده است: مجلس جوان و انقلابی.
  • گام دوم نیز برداشته خواهد شد: دولت جوان و انقلابی.
  • علی رغم همه تلاش های شیاطین و لشکریانشان، «تلاش» و «امید» ما را به حیات با برکت در دوران امامت حضرت ولی عصر (عج) می رساند: بیمنه و مدده.
  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

پس از روشنگری هایی که متخصصان در رسانه ملی انجام داده اند، نگرانی مردم درباره کرونا کمتر شده است. کرونا یک بیماری ویروسی است که 80 درصد بدون آنکه متوجه ابتلاء بشوند، از آن عبور می کنند! (مبتلا می شوند اما خودشان هم متوجه نمی شوند.) 20 درصد متوجه می شوند و از آن 20 درصد، تنها 2 درصد دچار خطر می شوند.

این 20 درصد هم شامل افراد مسن، بیمار و... هستند. کسانی که مشکل تنفسی دارند. در حال شیمی درمانی هستند و... جالب اینکه کرونا برای این افراد هم در صورتیکه نکات بهداشتی را رعایت کنند خطرناک نیست!

اما چه می شود که قیمت لیمو ترش هر کیلو به 48 هزار تومان می رسد؟ این مشکل از فرهنگ جامعه و ضعف دولت در کشورمان نشأت می گیرد! متاسفانه سودجویان در کشوئر از هرچیزی برای رسیدن به سود بیشتر استفاده می کنند که جان و سلامت مردم هم یکی از آن موارد است!

دولت هم که کلا تعطیل است و نه نظارتی وجود دارد و نه چیزی دیگر. مگر سلامت مردم «برجام» و «مذاکره» است که دولت برای حضور در آن حتی رکورد جهانی را جابجا کند؟ خیر! سلامت مردم فقط و فقط سلامت مردم است!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

زامبی ها فقط با یک تیر خلاص می شوند! آنهم باید بخورد درست توی مغزشان...

چرا؟ چون مغزهایشان فاسد است. در حقیقت این مغزهای زامبی هاست که بدن آنها را هدایت می کند!

بعضی از سودجویان، که از هر چیزی، حتی جان مردم هم قصد سودجویی دارند، از نظر من زامبی های آخرالزمان هستند!

کسانی که با احتکار ماسک سلامت مردم را به خطر می اندازند. کسانی که با احتکار شوینده و مواد ضدعفونی کننده سلامت مردم را به خطر می اندازند! برای مردم نگرانی به وجود می آورند و از هرچیزی، حتی «جان» مردم هم قصد دارند «پول» در بیاورند!

زامبی یعنی پول پرست...

باید ریشه تفکر زامبی ها خشکانده شوند!

باید تفکر اشرافیت و سودجویی (خارج از چارچوب های شرعی و اخلاقی) خشکانده شود!

باید با فرهنگ سازی، چیزی که سالها قبل کاشته شده را از بین ببریم. له شدن زیر چرخ توسعه یک روی سکه ای است که روی دیگر آن اشرافیت است. امروز بزرگترین مشکل کشور، بعد از مدیران نالایق و بعضا خائن، این طرز تفکر، یعنی سودجویی با جان و امنیت مردم است...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

مناظره آداب خودش را دارد. تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر برگزاری «کرسی های آزاد اندیشی» هم یک شاخه و یک گونه اش در مناظراتی خلاصه می شود که در دانشگاه ها برگزار شده و می شود. و البته که بسیار مفید است...

نتایج این مناظرات، اگر هیجانی نگاه کنیم، به صورت مقطعی ممکن است «منفی» یا «مثبت» باشد. اما اگر منطقی و بلند مدت نگاه کنیم؛ حتما نتیجه «مثبت» خواهد بود و منجر به «بصیرت افزایی» جامعه می شود...

که طبعا دانشجو و استاد هم بخشی از جامعه است!

اما در مورد مناظره آقایان زیباکلام و قدیری ابیانه:

این مناظره با موضوع مذاکره با آمریکا برگزار شده و متعلق به چند سال قبل است...

من ویدئوی این مناظره را از آپارات دانلود کردم. هدف از نوشتن این پست هم این بود که به اهمیت نقش مجری مناظرات اشاره کنم. نمی دانم مناظره در چه سالی برگزار شده است. اما مجری مناظره جوانی با نام «سعد» یا به قول دکتر زیباکلام «آقای سعد» است.

خامی این مجری جوان به شدت کیفیت مناظره را تحت تأثیر قرار می دهد!

مجری جوان نمی تواند خودش را کنترل کند و در قامت پاسخگویی به اظهارات دکتر زیباکلام خود را نشان می دهد!

برخورد دکتر زیباکلام، اتفاقا به عنوان استادی که سالها سابقه تدریس دارد، با این «جوان خام» اتفاقا برخوردی مناسب است...

اما کاش برگزار کنندگان مناظرات دانشجویی، یا کرسی های آزاد اندیشی، حداقل های اجرای این مراسم را بدانند و سعی کنند کسانی را به عنوان مجری انتخاب کنند که علاوه بر داشتن اطلاعات لازم، کمی تا قسمتی هم «خویشتن دار» باشند...

سعد یا آقای سعد، مناظره را به حاشیه می برد...

کیفیت سخنان آقای قدیری ابیانه بسیار بالا و دقیق است. اما حیف که این مجری خام و عجول، مدام سعی می کند دو خط مطالعاتش را به «رخ» دکتر زیباکلام بکشد و به ایشان پاسخ دهد...

فکر می کنم آقای سعد، امروز اگر آن مناظره را ببیند، تا مدتها ذهنش درگیر باشد! چراکه لابد به اقتضای افزایش سن، از آن خامی عبور کرده است...

اما به نظر من، مقصر ایشان نیست. بلکه برگزار کنندگان مناظرات و کرسی ها هستند که در انتخاب مجری دقت ندارند.

به نظر من الگوی مجری مناظره، در بین نیروهای انقلابی دکتر وحید یامین پور و در بین مجریان توانای صدا و سیما دکتر حیدری (گوینده خبر) هستند...

کافی است خویشتن داری، پختگی و متانت این مجریان را امثال آقای «سعد» ببینند و بیاموزند.

و البته که در بین نیروهای رسانه ملی مجری توانا برای برگزاری مناظره کم نیست و دانشگاه ها هم دانشجوی متین، صبور و خویشتن دار کم ندارند...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فرهنگ موضوع مهمی است و بسیار اثر گذار...

در حقیقت فرهنگ «ستون» خیمه «تغییر» و «ثبات» است و به بیان ساده تر، زیربنای ثبات یک جامعه یا تغییر آن است...

طبعا استقلال فرهنگی هم اهمیت فراوانی دارد.

روشن است که کشورهای پیشرفته، همواره سعی می کنند تا در دیگر کشورها، فرهنگ خود را ترویج کنند.

اسم این مسئله را هرچه بگذاریم، ماهیت آن در حقیقت نوعی «تهاجم» است که در آن سلاح و نیروی نظامی نقشی ندارد و فیلم، کتاب، موسیقی، رسم و رسوم و... نقش اصلی را ایفا می کند.

مسئله ای که رهبر انقلاب از آن به عنوان «تهاجم فرهنگی» یاد می کنند (از مدتها قبل و در دوران دولت اصلاحات و حتی قبل از آن) را هم بر همین اساس می توان تحلیل نمود. چراکه اگر «فرهنگ» غرب در ایران نهادینه شود، مردم کشور بزرگی چون ایران، ناخواسته و بدون کوچکترین هزینه اضافی، به نحوی رفتار و عمل می کنند که خواسته و میل مستکبران است...

مسئله تهاجم فرهنگی، مصرف گرایی، تجمل گرایی، اشرافی گری، لاابالی گری، بی غیرتی، با یک کتاب و مقاله و با یک سخنرانی قابل حل نیست. سالها طول می کشد تا مفهوم به نام «غیرت» از یک جامعه رخت بربندد. سالها طول می کشد تا مردی که باید مرزهای تفکر حفظ خانواده داشته باشد، برعکس عمل کرده و به جای حفظ همسر خود، او را با هزار جلوه و زینت، به دیگران نشان داده و فخر بفروشد...

حتی اوضاع بدتر از این هم می شود: تهاجم فرهنگی در حوزه خانواده و مباحث دینی، کار را به جایی رسانده که مرد ایرانی، علاوه بر اینکه کاملا بی غیرت می شود، از عرضه همسر خود به دیگران «لذت» هم می برد! موضوعی که با گسترش آن، «فاتحه» جامعه خوانده می شود...

پرداختن به این موضوع هم نیاز به مطالعه و تحقیق دارد و ارائه فکت هایی «مستدل» و «محکم».

یک نمونه کوچک و کوتاه، اما قوی را در این پست ذکر می کنم:

کتاب «جلوه های معلمی استاد» در حقیقت یادنامه ای از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است. این کتاب را که در سال 1364 به چاپ رسیده است، عموی من به پدرم اهدا کرده اند. در صفحات آغازین کتاب، نوشته اند: هدیه برای برادرم...

کتاب فوق العاده خواندنی است. البته برای من از چند جهت جذاب است: 1. کتاب قدیمی و چاپ سال 64 است. 2. اطلاعاتی در آن موجود است که جای دیگری به چاپ نرسیده است و فقط در این کتاب وجود دارد. (نوشته ها و آثار استاد بارها چاپ شده و در دسترس است، اما مصاحبه های موجود در کتاب حقیقتا هم مفید و خواندنی است و هم اکثر آنها جای دیگری چاپ نشده است) 4. تحلیل های مفیدی دارد.

اما آنچه شهید مطهری در باب فرهنگ و استقلال فرهنگی ذکر کرده اند:

«ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده ایم و حتی با فرض اینکه استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی به دست آوریم، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم.» (جلوه های معلمی استاد: 37. انقلاب اسلامی: 125)

مشاهده می شود که:

1. شهید مطهری اهمیت فوق العاده ای برای استقلال فرهنگی قائلند.

2. ایشان استقلال فرهنگی را مهمتر از استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی می دانند.

3. ایشان استقلال فرهنگی را هدف انقلاب می دانند.

4. ایشان ارتباطی جدانشدنی بین «مکتب» و استقلال، بویژه استقلال فرهنگی قائلند.

هرچه هست، «استقلال فرهنگی» بسیار مهم است و هنوز هم با اینکه 41 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، و کارهای مفید و موثر فراوانی صورت گرفته، متاسفانه در حوزه مباحث فرهنگی ضعف داریم و هرگاه دشمن توانسته به «انقلاب» ضربه وارد کند، از این راه بوده است...

به عنوان نمونه:

1. از طریق فیلم ها توانسته مصرف گرایی را ترویج کند.

2. از طریق فیلم توانسته دیدگاه های مذهبی بعضی از مخاطبینش را تغییر دهد.

3. از طریق فیلم توانسته استقلال سیاسی کشور را دچار «خدشه» کند.

و...

به عنوان نمونه، تجمل گرایی، چشم و هم چشمی، ظاهر پرستی و... برای مورد اول، بد حجابی و کم رنگ شدن مرزها و روابط زن و مرد و... برای مورد دوم، و ترویج و تبلیغ افرادی ناکارآمد و جاهل برای مناسب حساسی چون شورای شهر، مجلس، خبرگان و ریاست جمهوری و... برای مورد سوم اشاره کرد.

فراموش نمی کنیم که بی بی سی فارسی برای انتخابات ریاست جمهوری ابتدا از مرحوم هاشمی و سپس از آقای روحانی «حمایت» و «تبلیغ» می کرد. فراموش نمی کنیم که «لیست امید» در بی بی سی تبلیغ می شد و فراموش نمی کنیم که «لیست یاران هاشمی» برای مجلس خبرگان در این رسانه «انگلیسی» ترویج می شد.

باید کار کنیم...

اما از سوی دیگر، «امید» داریم. چراکه تفاوت جبهه حق با جبهه باطل در وجود «حضرت حق» است.

هرچه دشمن تلاش می کند، برنامه ریزی می کند، و کادرسازی می کند، با یک «طوفان شن در طبس» یا یک «اراده ملی» (به فرمایش رهبر انقلاب دلها دست خداست!) همه آنها بهم می ریزد...

رئیس جمهوری که به ظن بی بی سی فارسی برای پایان دادن به نظام بر سر کار می آید، خواسته یا ناخواسته به نحوی عمل می کند که ریشه انقلاب اسلامی، به گواه مخالفانش، برای چندین سال آینده مستحکم تر از قبل می گردد!

این مبحث پایان ندارد...

انشاء الله در آینده به آن خواهم پرداخت.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای مهاجری «هشدار بزرگ» داده است به نظام! درباره مشارکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم!

و من در «روزلاگ» پاسخ داد که خوش انصاف: حداقل به احترام خوانندگان روزنامه، که بعضی از آنها به خاطر قیمت ارزان آن، هنوز هم به عشق روزنامه بازی، و ورق زدنش آنرا می خرند، یک کلمه از «کرونا» هم می نوشتی! یک کلمه هم از گرانی، تورم، بیکاری و... می گفتی!

آقای مهاجری البته در مسیری است که مرحوم هاشمی «راهبر» آن بود...

و می دانیم که روزنامه جمهوری اسلامی روزنامه محبوب آقای هاشمی بود.

به هر حال: چشم بهم زدنی 1400 می شود و انتخابات ریاست جمهوری!

آن وقت باید دید نویسنده «هشدار بزرگ» در مورد «مشارکت» چه نظری خواهند داشت...

گفتنی است مجلس یازدهم به لطف انتخاب مردم، مجلسی «جوان» و «انقلابی» شد که انشاء الله انحرافات دو سال پایانی دولت و حواشی آنرا مدیریت خواهد کرد. در تهران لیست «وحدت» به لطف انتخاب مردم کامل رأی آورد و به قول دوستان، نتیجه 30 بر 0 شد!

(داخل پرانتز: به قول مرحوم احمدی نژاد حاج آقا باید آب رو بریزن اونجا که میسوزه!)

پ.ن: مرحوم منظورم به لحاظ سیاسی است. البته از محمود هر کاری بر می آید. شاید مثل سیمرغ دوباره از خاکستر «جریان انحرافی» دوباره زنده شد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای روحانی رئیس جمهور فرموده اند: «دشمن را مجبور خواهیم کرد پای میز مذاکره بیاید!» (روزنامه اطلاعات. 28 بهمن 98)

چه عزت و قدرت و توان و اعتماد به نفسی در سخنان حضرتشان موج می زند...

نه به آن التماس مذاکره آقای ظریف در مصاحبه با لوموند، و نه به این عزت نفس آقای روحانی!

عزیزان؛ سخن یکی است. «مذاکره». اما در دو قالب بیان شده است. آقای روحانی همان حرف «ذلت بار» ظریف را تکرار کرده است. منتهی در قالب کلماتی دیگر. ایشان می گوید دشمن را «مجبور» می کنیم. در حالیکه ترامپ بارها درخواست و تمایلش را برای مذاکره نشان داده است...

و طبعا کار ترامپ درست است...

کدام سیاستمداری، با داشتن تجربه برجام، میل مذاکره با روحانی و تیمش را ندارد؟

اقای روحانی دم از مذاکره می زند، تا امثال «برجام» تابان را برای مردم بیاورد! برجامی که نقدا «همه» چیز را دادیم و حتی در قالب «نسیه» هم هیچ چیزی نگرفتیم! این حرف مخالفان دولت نیست. آقای عراقچی می گوید هیچ عایدی برای ایران نداشته. سیف می گوید نتیجه برجام صفر! و خود روحانی می گوید توافق با آمریکا به اندازه جوهر خودکار نوشتن توافقنامه هم ارزش ندارد!

حالا چه شده است که با این قدرت و صلابت می خواهند «دشمن» را مجبور کنند؟ باید کلیپ سخنرانی سردار عزیز و آسمانی، حاج قاسم سلیمانی را درباره برجام 2 و 3 ببینیم تا بفهمیم. حضرات فکر کردند از چهلم حاج قاسم گذشته و همه چیز تمام شده است. خیر؛ جناب روحانی. این کشور پر از حاج قاسم است...

دوران تحمیل به ولی امر، به لطف حضرت حق و بیداری دلها به پایان رسیده است.

اکنون دوران «پاسخگویی» و مطالبه گری مردم از «مسئولان» است.

لطفا پاسخگو باشید...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

رئیس جمهور کشورمان از قبل از انقلاب تاکنون، سخنران خوبی بوده است. واقعیت این است که منش فکری و سیاسی آقای روحانی، تا قبل از رئیس جمهور شدن ایشان، برای بسیاری از مردم کشورمان (عامه مردم) به معنی واقعی کلمه «متفاوت» بود با آنچه وی در دوران ریاست جمهوری اش نشان داد!

آقای روحانی تا قبل از ریاست جمهوری اش، برای مردم نماد یک مسئول «مهم» و «انقلابی» بود. او سالها در «شورای عالی امنیت ملی» به خدمت مشغول بود. پست های حساسی داشت. در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری مشغول به خدمت بود و در یک کلمه تا قبل از انتخابات 92، روحانی یک شخصیت «انقلابی» تلقی می شد!

بگذریم از اینکه متخصصان و خواص و اهل پژوهش و سیاست، ایشان را تا قبل از سال 92 هم نقد می کردند و به عملکردشان انتقاد داشتند که مستندات آن هم موجود است و محل بحث نیست. اما پس از انتخابات 92 روی دیگری از حسن روحانی برای مردم هویدا شد. او در حقیقت در سالهایی که رئیس جمهور بود، کارهایی کرد که از تندترین سیاسیون کشور، پس از انقلاب اسلامی هم سرنزده بود. از حرف زدن با رئیس جمهور آمریکا برای اولین بار و به صورت رسمی گرفته تا مذاکره طولانی در سطح وزارت امور خارجه. از حملات تند و بی پرده به رهبر کشور تا اتخاذ مواضعی متناقض.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

از وقتی خودم را شناخته ام، به «مهران مدیری» و «علی دایی» علاقه داشته ام. من از نسلی هستم که «قهرمان» دوست بود و هر کسی برای خودش قهرمان داشت. نسلی که «پوستر» بازیگران، فوتبالیست ها، خواننده ها، سوپراستراهای ورزشی و هنری به در و دیوار اتاقش می زد و با آنها «خیال پردازی» و «زندگی» می کرد...

مهران مدیری برایم این کلمات را تداعی می کرد و می کند: نظم، تمیزی، ظرافت، هنر و...

علی دایی هم برایم این کلمات را تداعی می کرد و می کند: پشتکار، نیرومندی، شهامت، ایثار، گذشت، «عشق» و...

کاری به جریان فکری این دو عزیز ندارم. می دانیم که مهران مدیری به شدت انقلابی است. همچنین علی دایی با صراحت و رک گویی خود، گاهی به جریان اصولگرا نزدیک شده و گاهی به جریان اصلاح طلب، اما خط قرمزش مقدسات، حضرت زهرا (س) و شهداست.

اصولا برای انتخاب «قهرمان» خط فکری و منش برای «سن» من مطرح نبود. شاید برای برخی برعکس بوده باشد. آنهایی که قهرمانشان «شاملو» و (صادق) «هدایت» است البته در سنی به آنها متمایل شده اند که خطوط فکری و سیاسی را از هم تمیز می دادند...

برنامه های مهران مدیری محشر است! کاری ندارم که دولت «تدبیر» را له می کند. کاری به اینکه همه مدیران سیاسی «دولت تدبیر» را به نقد می کشد ندارم. و کاری هم ندارم به اینکه چقدر از شهدا با احترام یاد می کند. مهران مدیری به معنی واقعی کلمه «هنرمند» مورد نیاز جامعه است. هنرمندی که مقبولیت دارد و حرفش بر دل می نشیند و اثر می گذارد. شما اگر کنار کسی بنشینید که طرفدار سرسخت اصلاحات باشد، و شوخی بنزینی مدیری را ببینید، محال است که آن اصلاح طلب از ته دل نخندد!

من اصلاح طلبان را «متعصب» دیده ام. جریانی که حاضر نیست بپذیرد که اشتباه کرده است! اشتباه نشود: مقالات عذرخواهی و مقالات «تغییر» از حضرات مدعی اصلاح طلبی زیاد است. آخرینش پشیمانی زیباکلام از رأی دادن به روحانی و تشویق دیگران به رای دادن به دولت تدبیر! اما این بازی با «کلمات» و عذرخواهی ظاهری هم در حقیقت نوعی بازی سیاسی است؛ نه پشیمانی حقیقی که از جان و دل برآمده باشد...

برای همین است که علی دایی، به خاطر «شهامت»ش مورد پذیرش عامه فوتبالدوستان قرار می گیرد و تبدیل به نماد اعتراض می شود و در مقطعی، در تمامی استادیوم های ورزشی نامش را به نشانه «اعتراض» صدا می کنند...

امروز انتخابات مجلس است. من از همان آغازین ساعات رأی خودم را به «محمد صالح جوکار» دادم. امیدوارم جریان انقلاب همه صندلی های مجلس را به دست بیاورد. اصلاح طلبان شکست خودشان را پیش بینی کرده اند. برای همین هم بازی های عجیب و غریبی را به راه انداخته اند!

نامزد اصلاح طلبان در یزد آقای «فقیه خراسانی» است...

نامزد جریان انقلاب هم آقای «جوکار» است...

دو مرد از دو تبار مختلف. دو مرد که 180 درجه با هم تفاوت دارند. می توانم بگویم فقیه خراسانی به لحاظ سیاسی به دایی و جوکار به مدیری نزدیک است. ادعای عجیبی است؟ اشکال ندارد. اینها نماد است. نماد نزدیکی...

اگر روزی در این مملکت توانستیم دو قطب مختلف، و دو نظر و دیدگاه متناقض را «بپذیریم»؛ یا به عبارت بهتر، «قبول» کنیم، به نظرم اتفاقات خوبی می افتد. می شود اصلاح طلب و اصولگرا در یک خانواده باشند. باهم بگویند و بخندد. باهم زندگی کنند. می شود کسی هم به مدیری علاقه داشته باشد و هم به علی دایی. می شود کسی هم عاشق ایران باشد و هم از مایکل جکسون خوشش بیاید. می شود...

این مرحله اول است. باید به این مرحله برسیم. چرا؟ به علت اینکه برای رسیدن به مرحله آخر یا «فینال» باید از این مرحله رد شده باشیم. نمی شود بدون رد شدن از این مرحله به فینال رسید. البته به استثنائات کاری ندارم که همیشه و همه جا هستند! اما فینال چیست؟ فینال داشتن ایدئولوژی است و ایدئولوژی برای من، همان چیزی است که «انسان» حاضر می شود به خاطر آن عزیزترین دارایی اش، یعنی «جان»ش را بدهد!

همان کاری که قهرمان ملی ایران و کاوه زمان، سردار دلها، مرد آسمانی و فرمانده لشکر عشق، حاج قاسم سلیمانی انجام داد...

جریان «تزویر» همه کار می کند. علیه دین حرف می زند. از امام حسین (ع) و معجزه کربلا، «مذاکره» خارج می کند! علیه رهبری حرف می زند و به ایشان رسما «توهین» می کند و از رسانه ملی پخش می شود! از منقل حرف می زند! به منتقدان توهین می کند! پز می دهد! پز روشنفکری! به خیال اینکه «عزت» ایران و انقلاب را به حراج گذاشته، با التماس مذاکره، عزت دولتش را می دهد! تمامش را! و پس از آن هم طلبکار می شود! از همه. از مردم...

امروز انتخابات است. به قول یکی از سران فتنه، «من پیشگو نیستم.» اما نتیجه برای من همانی است که «مردم» بخواهند. دلم چیزی می خواهد و وظیفه ام را انجام داده ام. اما دلیل نمی شود که زیر میز «دموکراسی» و «جمهوریت» نظام بزنیم...

جریان چیست؟ جریان این است که با وجود همه مشکلات ریز و درشتی که به واسطه «دولت تدبیر» با آن دست و پنجه نرم می کنیم، و هرچه به پایان دولت نزدیک می شویم، در باطلاق مشکلات بیشتر فرو می رویم، باز امید داریم و برنامه «دورهمی» می بینیم و در انتخابات شرکت می کنیم.

آمریکا هیچ «غلطی» نمی تواند بکند. «کرونا» چیست؟ جلوی این ملت بزرگ را برای حضور و مشارکت در انتخابات، «کرونا» قرار است بگیرد؟ این عجیب نیست؟ به قول معروف خدا را شکر که دشمنان ما را از «حمقا» آفرید...

بدبختها خیال کرده اند حضور مردمی که برای ایدئولوژی و آرمانهایشان «جان» می دهند، قرار است به خاطر کرونا در انتخابات حاضر نشوند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای تاجزاده، در مناظره با جلیل محبی افاضه فرموده اند که امروز با توجه به گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی، و فراگیر شدن دسترسی به آن، نمی توان چیزی را از مردم پنهان کرد یا دروغ گفت! (نقل به مضمون)

اتفاقا کاملا فرمایش حضرتشان درست است...

من به عنوان یک شهروند، از سال 88 که به واسطه جو سیاسی حاکم بر جامعه، که البته لازمه رشد و بلوغ سیاسی عموم مردم بود، با جریانات سیاسی موجود در کشور بیشتر آشنا شدم و اگر تا قبل از آن، تنها چیزهایی کلی از «خط امام» شنیده بودم، و به انقلاب اسلامی، به واسطه «حاکمیت دین» و «شهیدان» علاقه داشتم، بعد از آن سال، که طبعا مطالعه و تحقیقم بیشتر شد، شناخت دقیق تری از جو سیاسی حاکم بر جامعه به دست آوردم.

به همین دلیل هم بر فرمایش آقای تاجزاده به عنوان «یک» شهروند ایرانی صحه می گذارم.

اتفاقا من به حرف حضرتشان ایمان هم دارم! چراکه دیدم ام جریان «نفاق» و «تزویر» که به قول مرحوم آقاسی (شاعر اهل بیت) با امام «مرده» قصد کشتن امام «زنده» را داشتند، چگونه عمل می کردند...

عجیب نیست؟ جریانی که خود را خط امامی می خواند، تغییر نام می دهد!

اگر کسی سوال کند که چرا «خط امام» به اصلاح طلبی و اصلاحات تغییر کرده چه باید گفت؟

پاس روشن است: نعمت اینترنت و فضای مجازی!

بله. به برکت فضای مجازی، هرگاه جریان نفاق، با پوشش «خط امام» به آرمان های «امام» حمله می کرد، با اندکی جستجو و مطالعه، به اسنادی دست می یافت که حیرت انگیز بود! و نشان می داد که مدعیان خط امام با آرمان های امام زاویه ای 180 درجه ای دارند!

روزگار وبلاگ و وبلاگ نویسی گذشت. امروز عصر شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها است و به نظر من، این نعمت، بیش از بیش به کار اسلام و انقلاب می آِید...

و به همین علت روشن، یعنی برکت وجود «اینترنت» و «فضای مجازی» است که جناب تاجزاده، باید جلوی دوربین مناظره، به مردم اعتراف کند که نسبت به اول انقلاب تغییر کرده است!

به همین سادگی نعمت اینترنت، جلوی نفاق را گرفته است و امروز اگر کسی به دروغ، مدعی خط امام باشد، اما علیه «ولایت فقیه»، «شورای نگهبان»، «قوه قضائیه»، «مجلس شورای اسلامی»، «انتخابات» و... موضعی به ناحق بگیرد، به سادگی آب خورد و قبل از گذشت 24 ساعت، افشا می شود! البته منظور نشر گسترده مفاهیم است که قلا در تلوزیون کشور با نام خط امام مطرح می شد! وگرنه اگر کسی گوشه ای برای خودش چیزکی بنویسید، مثل آنچه در این وبلاگ انجام می شود، نه قرار است جریان سازی کند و نه به کسی یا جایی آسیب رساند...

بنابراین به فرمایش آقای تاجزاده، این نعمت اینترنت است که جلوی «دروغ های آشکار» را گرفته است و این اینترنت است که میرحسین موسوی را وادار می کند که نظام امام را با رژیم شاه مقایسه کند و کروبی را مجبور می کند که علیه ولایت فقیه موضع بگیرد و حتی عکس امام را از پشت میزش کنار گذاشته و پرچم ایران را نصب کند!

این اینترنت است که در اذهان سوال ایجاد می کند که این جمله که «اگر دین در مقابل آزادی قرار گیرد، این دین است که باید کنار برود» (خاتمی. نقل به مضمون) آنهم از یک روحانی چه پیامی دارد جز حل شدن کامل در غرب؟ یا به قور مرحوم جلال «غربزدگی»؟

بله. اینترنت نعمت عجیبی است...

البته باید قبول کنیم که جریان انقلاب، دیر به میدان آمده و از حریف عقب است. اما وقتی «ایدئولوژی» یک جریان «خدا» و «دین» باشد، به حکم «وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ» معادلات بهم می ریزد! خصوصا که دشمنان زلال انقلاب، با آرمانهای پوشالی به میدان بیایند. اینجاست که باید از خطر «نفاق» ترسید...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

اول اینکه مناظره آقای تاجزاده و نبویان را اگر ندیده اید، حتما ببینید. (اینجا)

دوم اینکه معنای سواد سیاسی و شانتاژ رسانه ای را اگر نمی دانید، به فکت های آقای نبویان و سوتی های جناب تاجزاده در مناظره فوق دقت کنید. عجیب است که چطور شخصیتی که «معاون سیاسی وزارت کشور» بوده است در چنین سطحی به معنی واقعی کلمه «سوتی» می دهد. به قول خود جناب تاجزاده، خوبی عصر حاضر وجود رسانه ها است که نمی توان هیچ چیزی را با وجودشان کتمان کرد!

سوم اینکه باید به حال جریان رسانه ای انقلاب تأسف خورد که چطور از چنین فرصتی برای نشر حقایق انقلاب اسلامی و وقایع سیاسی کشور به سادگی عبور کرده اند. فایل منتشر شده در آپارات متعلق به 9 ماه قبل است! فایل بی کیفیت است. اما به هر حال صدا و تصویر قابل دریافت و فهم است. در یوتوب هم فایل مناظره وجود دارد که البته کیفیت بهتری دارد. (اینجا) اما حقیقتا جای تأسف است که چنین مناظره پربار و سودمندی چطور در رسانه های جریان انقلاب یا انعکاس نداشته یا کاملا ضعیف و ناکارآمد منعکس شده است!

چهارم اینکه جریان اصلاحات، برای مناظره و شانتاژ رسانه ای دو عنصر سرشناس دارد: 1. صادق زیباکلام 2. مصطفی تاجزاده. مناظرات آقای زیباکلام که جز تکرار جملاتی که بیشتر به تیتر نشریات زرد سیاسی شبیه است چیز دیگری ندارد. به عبارت دیگر جملاتی سطحی و حقیقتا بی عمق. آقای تاجزاده هم البته همین است. منتهی به نحوی همان جملات بیان می شود که ذهنیت بیننده را تحت تأثیر قرار می دهد و البته در مناظرات اینچنینی، مشخص می شود که ایشان هم جز حملات تکراری به رهبری، شورای نگهبان و... چیز دیگری ندارد.

پنجم اینکه فراموش نکنیم: زمان برای اصلاح طلبان، زمان پاسخگویی است! مبادا با شانتاژ رسانه ای و جار و جنجال «رسانه های زنجیره ای» و امثال تاجزاده و... این اصل مهم فراموش شود. من در گفتگویی که با یکی از آشنایان داشتم، اجازه دادم همه حرف هایش را بیان کند. عموما پیرامون بیچارگی مردم و فقر و فساد بود. بعد هم به رهبری و اختیاراتش پرداخت و در آخر هم شورای نگهبان. من گفتم راجع به همه اینها حرف می زنیم! اما حالا نوبت این است که پس از 7 سال دولت و مجلس و شورای شهر اصلاح طلب، و پس از فتح الفتوح برجام، دلار 4200، گرانی خودرو، گرانی مسکن، گسترش فقر و اختلاف طبقاتی و... شما بفرمایید چرا اینگونه شد؟ و چه کردید که وضع مملکت این شد؟ گرانی! بیکاری! تورم! دلار! طلا! مسکن! اجاره بها! تعطیلی کارخانجات! عزت از دست رفته ملی در برجام! عزت از دست رفته دولت در التماس مذاکره با قاتلین سردار شهید حاج قاسم سلیمانی! توهین به منتقدان! و...

حقیقتا باید ممنون دولت «تدبیر و امید» بود که حداقل دوبرابر دولت اصلاحات سوژه برای روشنگری و تبیین آرمان ها و ایدئولوژی غرب به دست داده است. حالا وقت آن است که همه رسانه باشیم و روشنگری کنیم. هر کسی در وسع خویش...

مردم یادتان هست؟ یادتان هست عکس دلار و هزار تومانی را کنار هم می گرفتند و با روبان بنفش رقص و پایکوبی می کردند؟

مردم یادتان هست؟ یادتان هست که پاسپورت ایرانی را نشان می دادند و می گفتند عزت به پاسپورت های ایرانی باز خواهد گشت؟

مردم یادتان هست؟ یادتان هست که قرار بود آنچنان مرفه بشویم و آنچنان رونق اقتصادی ایجاد بشود که...

به نظر می رسد جلوی جریان اصلاح طلب حتی اگر رقیبی هم وجود نداشته باشد، این حضرات 3 بر 0 بازی را واگذار کرده باشند!

اما چرا رهبری برجام را پذیرفته؟ (شبهه آقای تاجزاده)

اولا چنین فرضیه ای غلط است و سوال اشکال دارد. رهبری 28 شرط تعیین کردند که حتی یک شرط آن هم در آفتاب تابان برجام رعایت نشد! و نتیجه اش را «مردم» به وضوح می بینند. ثانیا، در برابر رشد سیاسی و بینش مردم، و به جهت حرکت به سمت «امت» اسلامی و «دولت» اسلامی، قرار نیست اجباری باشد. وقتی جامعه به طیف سیاسی خاصی گرایش پیدا می کند، باید آن طیف سرکار بیاید، کارش را انجام بدهد، نتیجه اش برای جامعه روشن و ملموس بشود و از این طریق، رشد سیاسی به وقوع بپیوندد. فراموش نکنیم که اگر زمینه پذیرش «ظهور» فراهم نباشد، حتی اگر «ظهور» اتفاق بیافتد هم با شکست مواجه می شود. بنابراین ابتدا باید رشد پدیدار شود، و زمینه فراهم آید و سپس آن اتفاقی که باید، رخ بدهد. انشاء الله

پیوست:

مناظره تاج زاده و نبویان

مناظره دو فعال سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب: نبویان: آقای تاجزاده می‌خواهد بگوید ولایت‌فقیه نباشد مشکلات حل می‌شود/ تحریم‌ها ۵ برابر قبل برجام شد/ تاجزاده: شرایط‌مان را بپذیرند با هر دولتی در آمریکا مذاکره می‌کنیم/ با نظارت استصوابی عناصر شایسته رد صلاحیت می شوند. (گزارش نصفه و نیمه ای است از مناظره آقایان تاجزاده و نبویان!)

مقصر کیست؟ بررسی علل مشکلات فعلی کشور و راه های برون رفت از آن/ مناظره بین سید مصطفی تاجزاده فعال ساسی اصلاح طلب و سید محمود نبویان فعال سیاسی اصولگرا (لینک مناظره در یوتوب)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

پیشتر درباره مناظره تاجزاده و محبی در این وبلاگ نوشتم (اینجا) و به خاطر مباحثات مطرح شده در آن، دعوت کردم که فیلم کامل مناظره را ببینید. لینک هم گذاشتم. هنوز هم با توجه به کیفیت و اطلاعات مناظره، دیدن آنرا مفید می دانم...

در آن پست نوشته بودم که چون جواب ندارند، به خرما خوردن حاج آقای محبی گیر داده اند! (از جمله سایت ایرنا به عنوان خبرگزاری رسمی دولت)

واقعیت این است که تا موقع نوشتن پست مذکور، فیلم خرما خوردن آقای محبی را ندیده بودم. از فیلمبردار و یا ناشر این صحنه، حقیقتا دلخورم. چرا که دید من را نسبت به یک مسلمان به معنی واقعی کلمه تغییر داد و آبروی «حجت الاسلام» محبی را در فضای مجازی برد!

اما قبل از آن، و بیش از آن از جناب محبی دلخورم!

اصولا من از انسانهای «خسیس» متنفرم. بله. ممکن است این خصلت من نادرست باشد که اگر اینطور است، امیدوارم خدای متعال کمک کند تا روزی این اخلاق بد را (اگر واقعا بد است) کنار بگذارم. اما هرچه هست از خسیس جماعت بدم می آید.

اتفاقا با یک روحانی با سواد (اما بی مهارت) هم ارتباط داشتم و به خاطر همین خساستش، ارتباطم را به طور کامل با وی قطع کردم. با اینکه می توانست برایم فایده داشته باشد، و کار مشترک (کتاب و مقاله) هم با ایشان دارم و می توانستم باز هم داشته باشم، اما چه کنم که روح و روانم در معاشرت با این افراد اذیت می شود و به معنی واقعی کلمه نمی توانم تحملشان کنم!

البته روشن است که منظورم «معاشرت» صرف نیست! بلکه «مراوده» و «دوستی» و «همکاری» را عرض می کنم که به چیزی بیش از سلام و علیک نیاز دارد... با تکیه بر دو مورد اول! چراکه شاید بشود به نحوی همکاری داشت. بگذریم و برگردیم به خرما خوردن «وحشیانه» آقای محبی.

چند سوال از ایشان دارم:

  1. حاج آقا! هر خرمایی که شما می خوردید، و با ولع، خم می شدید و خرمای دیگری را بر می داشتید، من خودم را پای لب تابی که داشتم فیلم شما را در آن می دیدم می خوردم! که چرا اینقدر وحشیانه؟ چرا اینقدر با ولع؟
  2. حاج آقا! راستش را بخواهید، مختصر سوادی که دارید را باید کنار بگذارید و از اول بروید و همراه با کسب علم، دو واحد «ادب» هم بخوانید که دستتان را با مبل میزبان پاک نکنید! چرا دستتان را با مبل منزل تاجزاده پاک کردید؟
  3. حاج آقا! یعنی اینقدر ضعف کرده و گرسنه بودید که جلوی حاضران و جلوی دوربین ها اینگونه «وحشیانه» به خرماها هجوم می بردید؟
  4. حاج آقا! پیشنهاد می کنم به عنوان انقلابی دیگر در هیچ مناظره ای حاضر نشوید، چرا که به عنوان یک انسان همیشه «گرسنه» و «وحشی» و «بی ادب»، حداقل از نظر من و امثال من، به هیچ وجه «انقلابی» محسوب نمی شوید. چرا؟ چون رفتار بی ادبانه شما جلوی دوربین، که ناشی از ضعف سواد «رسانه ای» (به معنی اخص کلمه رسانه، یعنی تلوزیون، دوربین فیلم برداری و عکاسی و...) شماست، به اطلاعاتتان، و به آنچه از آن دفاع می کنید ضربه می زند!
  5. حاج آقا! نمی شد صبر کنید مناظره تمام شود و بعد به دیس خرما حمله کنید؟
  6. حاج آقا! نمی شد به نحوی از جلسه خارج شوید، یا دو سه دقیقه جلسه را قطع کنید و خودتان را با خوردن خفه کنید!! و باز ادامه دهید؟ حتما باید جلوی دوربین این اتفاق می افتاد؟
  7. حاج آقا! حالا درک می کنم که چرا تاجزاده، شما را در همان لابی اسکان داد و به داخل نبرد! وگرنه معلوم نبود داخل منزل و در پذیرایی چه آبرو ریزی ای را رقم می زدید!
  8. حاج آقا! توبه کنید و از همه انقلابیونی که دلشان را به درد آوردید عذرخواهی کنید!

عرض دیگری نیست. ممکن است خواندن این چند خط، عزیزان انقلابی را دلگیر نماید. پیشنهاد می کنم قبل از قضاوت، حتما کلیپ خرما خوردن ایشان را ببینید و بعد تشریف بیاورید تا گفتگو کنیم!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

عملکرد مجلس دهم از حوزه های مختلف قابل بحث و بررسی است. اما آنچه مهم است، اینکه قبل از انتخابات، باید به دقت به عملکرد جریانات سیاسی اندیشید، و عزت کشور را در نظر گرفت. طبعا انتخاب نمایندگانی که به عزت ایران اسلامی اعتقاد نداشته باشند، و عزت کشور را با عملکردشان به ذلت تبدیل کنند! یا کسانی که امنیت کشور را فدای منافع شخصی خود کنند، نتیجه ای جز آنچه در حال حاضر کشور با آن مواجه است نخواهد داشت.

البته روشن است که به قول معروف هیچکس نمی گوید ماست من ترش است! همه برای وطن تلاش می کنند و شعار می دهند. همه دغدغه جامعه و دین دارند. اما اهمیت ماجرا در شناخت جریان های سیاسی کشور است. اگر این جریانات شناخته شوند، و کارنامه و عملکردشان مورد بررسی قرار گیرد، هیچگاه با وعده های زیبای انتخاباتی نمی توانند مخاطب خود را فریب داده و از آنها رأی بگیرند!

عملکرد مجلس دهم به طور کلی مورد رضایت جریان مردمی و انقلابی نیست و بعضی از فجایع سیاسی و فرهنگی که در این مجلس رقم خورده است، به نوعی تاریخی تلقی می شود! اگر در مجلس نهم تصویب 20 دقیقه برجام را داریم که نتیجه آن، به اعتراف مسئولان دولت، «هیچ» و «صفر» بوده است، در مجلس دهم سلفی با موگرینی که به معنی واقعی کلمه موجب وهن مجلس شد!

در رابطه با سلفی حقارت که در مجلس دهم رقم خورد این جمله را از گاردین را بخوانید تا بدانید چه فاجعه ای توسط نمایندگان اصلاح طلب مجلس رقم خورده و متاسفانه به چه شکل در نشریات بین المللی انعکاس یافته است: «این افراد با تلاش بسیار سر و گردن خود را بالا و پایین می کردند تا بتوانند با موگرینی سلفی بگیرند.»

دیلی تلگراف هم درباره ذوق زدگی نمایندگان مجلس ایران نوشت: «تعدادی از نمایندگان مجلس ایران به دلیل رفتار غیرحرفه ای و خلافشان نمایندگی مورد انتقاد قرار گرفتند. آن ها در مراسم تحلیف روحانی، برای سلفی گرفتن با یک مقام زن اتحادیه اروپا عجلهٔ بسیاری به خرج دادند. موگرینی که روسری سفید و سبز بر سر داشت، از جمعیتی که دور او در پارلمان ایران حلقه زدند، غافلگیر شده بود.»

در بعد وظایف ذاتی نمایندگی هم مجلس دهم متاسفانه عملکرد قابل قبولی ندارد و البته با توجه به نتایج و عملکرد شورای شهر تهران در دوره تسلط کامل اصلاح طلبان بر این نهاد در سالهای اخیر، که رسما شهرداری تهران برای مدتی به حالت تعطیل درآمد! و پس از آن نجفی که از سوی مراکز اطلاعاتی کشور منع شده بود، با لجاجت اصلاح طلبان شهردار شد، و ماجرای قتل میترا استاد پیش آمد! و پس از آن هم شهرداری انتخاب شد که معتقد بود باید «مدیر وارد کرد!»، قابل حدس بود که چه عملکردی خواهد داشت.

اصولا اصلاح طلبان، چه در سالهای که دولت های هفت و هشتم را در اختیار داشتند، و به اعتراف رئیس دولت اصلاحات، هر 9 روز یک بحران! برای کشور ایجاد می کردند، چه بعدها که کرسی نمایندگی مردم را در مجلس ششم به دست آوردند، و دست به تحصن زدند و نامه جام زهر به رهبر انقلاب نوشتند، همواره به جای توجه به خواسته مردم و حل مشکلات ریز و درشت کشور در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و...، به جار و جنجال های سیاسی پرداخته اند و نه تنها باری از مشکلات مردم کم نکردند، که اتفاقا مشکلات را خصوصا در حوزه اقتصاد عمق بخشیده اند! مانند دولت فعلی تدبیر و امید که با مدیریت جهانگیری آن وضعیت را برای دلار ایجاد کرد و حاصل عملکرد جمعی دولت هم گرانی روز افزون و افسار گسیخته است که در بخش مسکن، «آرزوی» خانه دار شد را به «رویا» تبدیل کرده و در بخش خودرو، قیمت پراید «فضایی» شده است! در مجلس دهم هم اصلاح طلبان و لیست امید، به هیچ وجه کارنامه درخشانی ندارند.

9 مورد از نظرات کارشناسان درباره عملکرد مجلس دهم را در مجله خبری روزلاگ (اینجا) بخوانید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

اگر مناظره تاجزاده و محبی را ندیده اید حتما ببینید... از نظر من، آشفتگی و پراکنده گویی تاجزاده از یک طرف، و کلی گویی او از طرف دیگر، واقعا تماشایی است. اینکه او با کمال وقاحت، نارضایتی مردم از وضعیت موجود کشور (گرانی، بیکاری، تورم، فساد و...) را می بینید و شاهکار اصلاح طلبان در دولت و مجلس را به جریان مقابل خود نسبت می دهد شاهکار است! اتفاقا آقای محبی خوب به او حالی می کند که برادر: دولت و مجلس 7 سال است در اختیار شماست! برادر: باید پاسخ بدهی! طلبکاری و ژست مطالبه‌گری مربوط به زمانی دیگر است...

مناظره جلیل محبی و تاجزاده اینبار حق و باطل رو با استدلالشان باید شناخت (لینک بخش اول)

مناظره جلیل محبی و تاجزاده اینبار حق و باطل رو با استدلالشان باید شناخت (لینک بخش دوم)

خب. مناظره برگزار شده و تاجزاده، به عنوان نماینده جریان اصلاح طلب و تندرو، که به جای پاسخگویی ژست مطالبه‌گری می گیرد، زمان کافی داشته تا به هر کجا می خواهد آزادانه حمله کند. اما یک سوال: چرا در رسانه های زنجیره ای خبری از پوشش این مناظره نیست؟ پاسخ روشن است: اینقدر این مناظره از طرف تاجزاده ضعیف است که جایی برای نشر و دفاع باقی نگذاشته است. کلی گویی ها و حملات پراکنده تاجزاده، به صراحت وضعیت آشفته و نگرانی روحی وی را نسبت به آینده سیاسی کشور ترسیم می کند. خب. شما به جای رسانه های زنجیره ای باشید چه چیزی از این مناظره را منتشر می کنید؟ (با علم به اینکه انتشار گزینشی، کنجکاوی مخاطب را بر می انگیزد تا به دنبال بخش های حذف شده و فیلم یا متن کامل مناظره برود!)

طبعا منظور انتشار اخبار برگزاری مناظره در سایت ها نیست. بلکه نشر یا تحلیل کل مناظره یا حداقل بخش های آن است. جالب اینکه رسانه دولتی ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران که توسط طیف تندرو اصلاح طلب اداره می شود) به جای پرداختن به متن مناظره و مباحث مطرح شده در آن، به خرما خوردن آقای محبی پرداخته است! و اتفاقا، همین حرکت عجیب، نشان می دهد که چقدر دست رسانه حامی دولت خالی است! دولتی که با بی تدبیری در هر آزمون و مقطع حساسی که در آن حضور داشته، بدترین عملکرد را داشته و نه راه پس دارد و نه راه پیش! وقتی محتوایی برای دفاع نیست، بله؛ باید به خرما خوردن آقای محبی تمسک جست! بلکه فرجی شود...

خب! دولت اصلاح طلب! و مجلس اصلاح طلب! سرکار بوده و این وضعیت کشور است: در برجام کلاه گشادی سر دولت رفته و نقد داده و وعده نسیه گرفته. زمان پرداخت وعده ها که رسیده، برجام را طرف مقابل پاره کرده است! اقتصاد مملکت روی هواست. دلار به این وضعیت افتاده و قیمت خودرو فضانوردی می کند! گرانی و بیکاری داد مردم را درآورده است. حالا باید یقه دولت و مجلس را برای پاسخگویی گرفت...

اما امثال تاجزاده چه می کنند؟ فرار رو به جلو! همان کاری که رئیس جمهور هم انجام داد و به جای پاسخگویی در مورد عملکرد نادرستش در حوزه های مختلف، از جمله حوزه قیمت بنزین و گرانی ناگهانی آن (آخرین شاهکار دولت) دست پیش گرفت و به شورای نگهبان تاخت که چرا رد صلاحیت کردید و ما نامزد نداریم و...

حالا دم خروس حضرات اصلاح طلب (به ریاست حسن روحانی و شاگردی امثال تاجزاده و آشنا و...) بیرون زده و رسما اسامی 43 اصلاح طلب شناخته شده تهران منتشر شده است. (اینجا)

جالب اینکه این 43 نفر، افراد شناخته شده اصلاح طلب هستند و طبعا و حتما تعداد اصلاح طلبان در تهران، به مراتب بیشتر از این عدد است که به زودی مشخص خواهد شد...

متن رسوایی اصلاح طلبان و رئیس جمهور را که رسما انتشار یافته بخوانید:

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، اصلاح‌طلبان ادعا دارند که از حوزه انتخابیه تهران چهره یا شاخص تائید صلاحیت شده ندارند که بتوانند لیست انتخاباتی ارائه دهند و در همین رابطه شورای تصمیم‌گیر آنان یعنی شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان نیز طی مصوبه‌ای تاکید کرد که در تهران لیست انتخاباتی نمی‌دهند.

بررسی‌های خبرنگار فارس حکایت از این دارد که اصلاح‌طلبان نه تنها در تهران دارای نامزدهای شاخص تائید صلاحیت شده هستند بلکه شمار آنان از یک لیست انتخاباتی 30 نفره نیز بیشتر است.

به گزارش فارس، لیست 43 نفره نامزدهای تائید صلاحیت شده اصلاح‌طلبان در تهران به شرح زیر است:

اختصاصی| 43 چهره اصلاح‌طلب که در تهران تأیید صلاحیت شده‌اند+اسامی (کلیک کنید)

در آخر باز هم توصیه می کنم تلاش عجیب و غریب مصطفی تاجزاده در مناظره با محبی را که مانند غریقی است که برای نجات تلاش می کند، از دست ندهید! همچنین با توجه به دروغ های ریز و درشتی که اصلاح طلبان در حمله به شورای نگهبان مطرح کرده اند، در این وبلاگ درباره لیست کامل اصلاحات در کل کشور و تعداد کاندیداهای این جریان، که حتما بسیار بیش از چیزی است که مدعای حضرات است، مطالبی منتشر خواهم کرد.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این مطلب را داغ داغ می نویسم و تازه مستند «هاشمی هنوز زنده است» را دیدم. همین چند دقیقه قبل. بنابراین نکاتی که به ذهنم می رسد را به صورت اجمالی می نویسم تا اگر عمری بود، بعدا به شکلی دقیق و مبسوط به بررسی آن بپردازم. اگرچه معتقدم شناخت جریان هاشمی، با دیدن یک مستند و چند ساعت فیلم و سخنرانی ممکن نیست. من مستندهای مختلفی که از ایشان منتشر شده را، تا جایی که در توان و دسترسم بوده، دیده ام. از مستند انتخاباتی سال 84 ایشان، تا مستند مواضع انقلابی ایشان در سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه سالهای ابتدای انقلاب و اکثر مستندهایی که پس از مرگ ایشان در فضای مجازی انتشار یافته است. علی الظاهر شکی هم در چرخش 180 درجه ای ایشان در اتخاذ مواضع سیاسی وجود ندارد.

کسی که روزگاری کتابی درباره فلسطین ترجمه می کند و از نبرد نیروهای ایرانی در لبنان با اسرائیل دفاع می کند، وقتی حامی شعار نه غزه نه لبنان می شود (حداقل به حکم سکوت علامت رضاست با توجه به شعارهای نماز جمعه آخر ایشان) یا کسی که خود را پدر موشکی ایران می داند، وقتی رسما می گوید باید مثل آلمان و ژاپن و... نیروهای نظامی را کنار بگذاریم (که البته این فکت کاملا غلط است!) روشن است که 180 درجه تغییر موضع دارد. منتهی حرف من این است که هاشمی اصولا تغییر نکرده است! بله؛ «هاشمی تا آخر عمر تغییر نکرد.» چرا؟ عرضم این است: هاشمی اصولا نماد و راهبر جریان «منفعت طلب» در کشور و بلکه در طول تاریخ است. (نمود معاصر آن) روزگاری منافع آقای هاشمی در اتخاذ آن مواضع تأمین می شد و روزگاری در اتخاذ این مواضع! اتفاقا هاشمی در آن روزگار از مردم انقلابی رأی گرفت و بر صدر نشست و این اواخر هم از جریان اصلاحات رأی گرفت و باز بر صدر نارضایتی های عمومی نشست. (کارنامه بد اقتصادی و سیاسی دو سال آخر دولت دهم ولاغیر) از این باب و از این جهت، تمامی مواضع آقای هاشمی قابل تحلیل است...

درباره مستند هاشمی هنوز زنده است:

1. بخش هایی از این مستند را باید در فضای مجازی نشر داد. خصوصا بخشی که آقای هاشمی می گوید برجام صد در صد به نفع کشور بود! آقای هاشمی حتی فراتر از این رفته و می گوید همه چیز گرفتیم و هیچ چیز ندادیم! (نیاز به توضیح دارد؟)

2. بخش هایی از این مستند ناخواسته و شاید غیر مستقیم، نقد جریان انقلاب است. بنابراین مشاهده و مرور اجمالی آن می تواند تیترهایی برای نقد و بررسی جریان انقلاب به دست بدهد. به عنوان مثال: عدم وحدت کاندیداهای جریان اصولگرا در انتخابات 92! (که در نوع خود عجیب است!)

3. در این مستند به تلاش مهدی هاشمی برای دیده شدن و در صدر صف بودنش در جریان سفر هاشمی به عربستان قابل توجه است. به چرایی این سفر و نقش آن در انتخابات 92 کاری ندارم و باید در جای خود بحث شود. اما فایل 2 ساعته گفتگوی هاشمی با نیک آهنگ کوثر باید در این روزها انتشار یابد و توسط رسانه ها مورد بازخوانی قرار گیرد تا مشخص شود استوانه فکری این جریان چگونه فعالیت می کند.

4. در بخشی از این مستند به نقش دانشگاه آزاد در انتخابات 88 اشاره می شود! خوب است یکبار برای همیشه، به مردم پاسخ داده شود که نقش این دانشگاه، در همه فتنه ها و جریان های سیاسی پس از انقلاب چه بوده است. آنهم دانشگاهی با آن عظمت که از پول مستقیم مردم تغذیه می شود. آنهم در آن روزگار که جای سوزن انداختن در دانشگاه آزاد اسلامی وجود نداشت. باید به این سوال پاسخی روشن داده شود گه این سیل درآمدها به کدام سمت روانه شده است؟

5. خوب است به جریان های وابسته به هاشمی که هنوز هم هستند، از جمله سید حسن خمینی، حسن روحانی، علی شمخانی، محسن رضایی و... بیشتر پرداخته شود و طرز فکر و مشی سیاسی این جریان برای مردم تبیین و روشن شود...

از نظر من، مردم بی گناهند! من کسی را سراغ دارم که به شدت از دولت هاشمی بیزار بود، اما در هر دو دوره به روحای رأی داد! و هنوز هم از رأی خود دفاع می کند. روشن است که ضعفی اگر باشد، که قطعا هست، متوجه جریان رسانه ای انقلاب است که بسیار ضعیف عمل می کند و گویی تعطیل است! بنابراین باید در این حوزه با قدرت و شجاعت و وسعت عمل بیشتری ورود کرد...

در سایت سینما مارکت درباره این مستند آمده است: «مستند "هاشمی زنده است" روایت جنجالی از زندگی سیاست‌مدار بزرگ تاریخ معاصر ایران است. این مستند ضمن بررسی تاریخ معاصر کشورمان در سال‌های فعالیت آیت الله هاشمی رفسنجانی، روایتگر حیات انقلابی، سیاسی و اجتماعی ایشان می‌باشد. در خواست اکران مستند از طریق سایت زیر امکان پذیر می باشد.»

این مستند را می توانید از سایت سینما مارکت خریداری و دانلود و مشاهده بفرمایید: این لینک.

جستجو در فضای مجازی، نشان می دهد که فیلم کامل این مستند در یوتوب هم وجود دارد: این لینک.

که البته طبعا توصیه بنده تهیه این مستند از سینما مارکت است. با این توضیح که من فایل اصلی مستند را که یکی از دوستان مدتی قبل به من داده بودند مشاهده کردم و از هیچکدام از دو راه فوق آنرا را تهیه نکردم، منتهی حقیقتا دیدنش را واجب می دانم!

اگر عمری باشد، در آینده درباره این جریان، یعنی جریان «منفعت طلب» با رهبری مرحوم هاشمی رفسنجانی، بیشتر خواهم نوشت.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

بعضی از این سایت های زنجیره ای، چنان دم از آزادی بیان می زنند که هرکس ببیند، تصور می کند اینها اگر فرصت پیدا کنند، معنا و مفهوم عملی آزادی را گسترش می دهند! اما کافیست امتحان کنید...

من بارها در این سایت ها نظر گذاشتم. اما یکبار به صورت اتفاقی برگشتم تا ببینم نظرم واکنشی داشته یا پاسخی به آن داده شده است یا خیر. در کمال تعجب دیدم اصلا منتشر نشده است! باز نظر دادم. دیدم خیر. خبری نیست...

حالا و بعد از کلی امتحان کردن، و فیلم و عکس گرفتن، به این نتیجه رسیدم که این رسانه ها، نظرات را گلچین می کنند و نظرات همسو را انتشار می دهند. از بین نظرات مخالف هم فقط و فقط نظراتی منتشر می شود، که دید مخاطب را نسبت به جریان نظر مخالف، به شدت منفی می کند. مثلا نظراتی که با غلط املایی همراه است، تند است، بی ادبی دارد، نشان از درک پایین مخاطب است و... را منتشر می کنند. اما اگر جواب مستدلی باشد، به هیچ وجه انتشار داده نمی شود: شما هم امتحان کنید!

من دو سایت آفتاب نیوز و انتخاب را امتحان کردم. مستنداتی هم جمع آوری کرده ام تا در یکی از رسانه ها، با همین موضوع، یعنی آزادی بیان در سایت های خاص انتشار دهم. عرض می کنم: نظرات در سایت آفتاب و انتخاب دو سمت و سوی کلی دارد. 1. اصلاح طلب 2. اصولگرا.

طبعا نظرات اصلاح طلبانه تأیید می شود. (البته بعضی از نظرات تندرو اصلاح طلبان سانسور می شود که طبیعی است.) اما نظرات اصولگرا: این نظرات گلچین می شود و صرفا نظراتی ضعیف که دید مخاطب را نسبت به اصولگرایی تغییر می دهد انتشار می یابد. به این ترتیب، مخاطب از دیدن یک نظر انقلابی در این سایت ها، نسبت به جریان انقلاب و جریان اصولگرایی بد بین می شود...

اگرچه من به این تقسیم بندی اصولگرایی و اصلاح طلبی اعتقاد ندارم و آنرا به نوعی کلاهبرداری سیاسی می دانم که سالها از مردم رأی گرفته است، اما به هر حال این پست را برای درک ماجرا، با همین دو واژه و اصطلاح سیاسی نوشتم.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره افسردگی مردم یزد به اندازه کافی گفته اند و شنیده ایم. ماجرای ایجاد شائبه درخصوص افسردگی مردمان یزد، تا آنجا پیش رفت که استاندار سابق یزد نیز به آن واکنش نشان داد و سخنانی جنجالی به زبان آورد. با توجه به آنکه رسانه ها به اندازه کافی به این موضوع پرداخته اند، و با یک سرچ ساده می توان خیل اخبار و اطلاعات را در اینباره به دست آورد، از طرح آن می گذریم. اما به تازگی خبر رسیده که قزوین هم مردمانی افسرده دارد! همانها که خبر افسردگی قزوینی ها را منتشر کرده اند، راه حل هم داده اند که باید کنسرت و موسیقی ها و جشن های شاد در این شهر برگزار شود.

بگذریم از بحث تفریح مردم، که حقیقتا، به علت بی کفایتی و بی تدبیری مسئولان، تقریبا در همه جای کشور با آن مشکل داریم. اما برسیم به طرح موضوع افسردگی در شهرهایی مانند یزد و قزوین. چند نکته در این خصوص شایسته توجه است:

1. طراحان این بحث، شهرهای مذهبی ایران را نشانه رفتنه اند! و پس از یزد، حسینیه ایران، قزوین، دارالمومنین را هم افسرده معرفی کرده اند!

2. در پس انتشار بعضی از این اخبار، پژوهش هایی هم انجام گرفته است. اما به چه شکل؟ به نظر می رسد این پژوهش ها به شکلی کاملا فرمالیته، و صرفا برای آنکه مدرک و استنادی درباره ادعای مطرح شده وجود داشته باشد انجام گرفته است. پرسشنامه هایی ساده که به شکلی محدود و در محیط هایی خاص توزیع و پر شده اند. پس از آن نیز با توجه به پاسخ های درج شده، نتیجه گیری شده که یزد و قزوین و... مردمانی افسرده دارد!

3. به نظر می رسد برای فاصله گرفتن مردم از مباحث دینی، و نیز ترویج ولنگاری فرهنگی در شهرهای مختلف، با توجه به غیرت دینی مردم که اجازه برگزاری مراسم های خاص و مختلط و... را نمی دهند، تدابیری اتخاذ شده که با مستنداتی چون رهایی از افسردگی، پله پله ولنگاری های فرهنگی را در شهرها گسترش دهند...

بیان این نکته نیز ضروری است که کسی با برگزاری کنسرت و موسیقی مخالف نیست. بلکه با هرج و مرج فرهنگی و ساختار شکنی در حوزه فرهنگ مخالفت وجود دارد و طبعا این مخالفت نیز به حق است. در خود یزد بارها و بارها کنسرت های موسیقی توسط خوانندگان کشوری برگزار شده و اساتید طنز و استندآپ کمدی نیز به این شهر آمده و به اجرای برنامه پرداخته اند. برنامه های دیگری نیز برای شادی مردم وجود دارد. اما چه باید کرد که امروز، نتیجه بی تدبیری و غفلت مسئولان فرهنگی در کشور، پس از سالیان دراز دارد سر باز می کند...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباه حسن آقا میری و اینکه چرا خلع لباس شده و چه می گوید و چرا می گوید و چطور به اینجا رسیده، حرف و سخن بسیار است و اتفاقا مقالات مفیدی هم در فضای مجازی در این رابطه وجود دارد...

من امروز جلسه پرسش و پاسخ ایشان را دیدم. (بهمن 98) البته پیشتر هم سخنان متعددی از ایشان را دیده ام. (از یوتوب) تنها نکته ای که به ذهنم می رسد این است که ایشان به نیت خدمت، و نیت جذب به اسلام و نیت ترسیم اسلام واقعی، به جای اسلام کاریکاتوریزه شده تلاش می کند.

بله؛ بسیاری از سخنان ایشان قابل قبول نیست و مواضع تندی دارد. حکم دادگاه ویژه روحانیت هم بر چشم. منتهی هر کس را باید با قدر و منزلت و سطح خودش سنجید و ارزیابی کرد. اگر روزی حجت الاسلام نقویان، از مواضع انقلابی و منبرهای جذاب، به سمت جریانی غش کند که مواضعش در رسانه های معاند و خاص انتشار یابد، با توجه به سبقه و هوش و توانایی ایشان باید هم افسوس خورد. اما در رابطه با حسن آقا میری، من اتفاقا نه افسوس می خورم و نه ابراز نگرانی می کنم.

اتفاقا باید از ایشان متشکر بود. چراکه به نظرم می رسد افرادی که پای هیچ منبر و هیچ مجلس وعظی نمی نشینند را دور خود جمع کرده و به آنها نکاتی را می آموزد و عقلانیت اسلامی را تفهیم می کند. اما در سطح و قواره خودش.

جلسه پرسش و پاسخ یاد شده هم جای نقد فراوان دارد. از نحوه نشستن حسن آقا میری تا عصبانی شدنش. از حرف هایی که خودش هم نمی تواند دلیلی برایش بیاورد (مثلا در رابطه با سوال آب وضو) تا پاسخ های کلی که مخاطب را قانع نمی کند...

اما من می خواهم بنویسم که کار ایشان، به جهت جذب افرادی که جای دیگری جذب هیچ روحانی و منبری نمی شوند ستودنی است. ضمن اینکه تیزی و تندی سخنانش هم باید تحمل شود که می شود و اتفاقا برای نظام اسلامی نه تنها ضرری ندارد، که مفید هم هست.

توضیح و تفسیر این ادعا را هم به زمانی دیگر می گذارم و باز تأکید می کنم بر اینکه مخاطب آقا میری را ببینیم و بعد قضاوت کنیم. ایشان حداقل این هنر را داشته که جماعتی را جذب کند که جز پای منبر و درس و وعظ ایشان، هیچ جای دیگری نمی روند و به هیچ واعظی غیر از حسن اقا میری توجه نمی کنند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم Weeks Later 28 (28 هفته بعد) را که با محوریت زامبی و مباحث آخرالزمان شناسی است دیدم. البته فیلم اشاره مستقیمی به بحث آخرالزمان ندارد. اما انتشار ویروسی که «فراگیر» می شود و یک شهر را می گیرد و غیر قابل کنترل است، طبعا جزو مباحث آخرالزمانی است که باید در جای دیگری به آن پرداخته شود و البته توسط پژوهشگرانی نظیر استاد علی اکبر رائفی پور، مورد بررسی قرار گرفته است.

حماقت در فیلم های هالیوودی

اما غرض من از این پست، این است که بگویم حتی بعضی از فیلم های هالیوودی هم اعصاب خوردکن‌اند! و در واقع به جای اینکه فیلم نامه ای حساب شده وجود داشته باشد، که با ماجرایی قابل پذیرش، «داستان» آغاز شود، به شکلی مضحک این اتفاق می افتد!

در فیلم 28 هفته بعد همین معنا انعکاس دارد. یعنی با حماقت دو دختر، آنهم در شرایطی کنترل شده که خود فیلم نشان می دهد که در آن انجام حماقت ممکن نیست! ویروس مجددا گسترش می یابد. حقیقتا اینکه چرا به این شکل و با این درجه از حماقت، چنین فیلمی با آن هزینه و با آن درجه از اهمیت ساخته شده است جای سوال دارد. البته من فکر می کنم اهمیت اصل موضوع باعث شده چنین اتفاقی رخ دهد. یعنی اینقدر بخش اصلی فیلم اهمیت دارد، که نحوه ورود به آن قربانی بخش مهم فیلم شده است... اما به هر حال فیلم خوب، فیلمی است که همه جای آن فکر شده و حساب شده پیش برود. نه با حماقتی که حتی یک درصد هم در شرایط «واقعی» امکان وقوع ندارد!

خلاصه داستان Weeks Later 28

سینما سنتر خلاصه فیلم را چنین نوشته است: ویروس به تمام انگلستان منتقل میشود،28 روز بعد از این واقعه تقریبا همه ی مردم به این ویروس مبتلا شده وچندی بعد کشور آمریکا وارد ماجرا میشود.آن ها 28 هفته بعد همه چیز را آرام میسازند وتقریبا انگلستان را پاکسازی از ویروس میکنند قسمتی از شهر لندن که کاملا از ویروس پاک سازی شده استقبال کننده از افرادی هست که قبل از شیوع بیماری به خاج از کشور رفتند.داستان درست از جایی شروع میشود که زن و شوهری با نام های دن وآلیس همراه با چند نفر در خانه ای در وسط یک روستا نشان میدهد.دن وآلیس دو فرزند خود را قبل از شیوع گسترده به خارج از کشور می فرستند وحالا آن دو در خانه ای وسط یک روستا هستند.این خانه توسط افراد مبتلا مورد حجوم قرار میگرد وتنها نجات یافته این حجوم دن هست.حال 28 هفته بعد است ودو فرزند دن به انگلستان ومحل پاکسازی شده باز میگردند.همه چیز خوب پیش میرود که بر اثر یک اشتباه ویروس به قسمت پاکسازی شده وارد میشود.کنترل از دست نیروهای آمریکایی خارج میشود.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

تابناک نوشت: حشمتیان، رئیس جبهه مستقلین و اعتدالگرایان ایران: بر اساس گزارش‌های رسیده از سراسر کشور، از حدود ۵۲۰۰ نفر کاندیدای تأیید صلاحیت‌ شده، بیش از ۴۲۰۰ نفر اصولگرا، حدود ۷۰۰ نفر اصلاح‌طلب و حدود ۳۰۰ نفر اعتدالگرا و مستقلند. بعبارتی حدود ۸۳ درصد از کاندیداها از اصوالگرایان، ۱۲ درصد از اصلاح‌طلبان و فقط پنج درصد از جریان مستقل و اعتدالگرایند.

لینک: عکس نوشته تابناک از آمار تعداد اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و اصولگرایان تأیید صلاحیت شده برای انتخابات مجلس یازدهم.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

امروز مستند فریب را دیدم. این مستند در سه فصل تهیه شده است و مبنای محتوای آن، گفته ها و مواضع رسمی و اسناد غیر قابل کتمانی است که در آن ارائه شده است. به عنوان مثال، یکی از مهمترین مستندات «فریب» فیلم هایی است که از سخنرانی مسئولان مختلف پخش می شود. پیشنهاد می کنم حتما این مستند را مشاهده بفرمایید:

فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

مستند فریب شامل سه فصل می باشد که در کل به بازگو نمایی دستهای پنهانی در ایجاد تورم و آشوبهای فتنه 98 می پردازد. فصل اول آن به درگیری سران فتنه با رهبری در فتنه 88 می پردازد که در هیچ جای دیگر دیده و شنیده نشده است. چیزی که عموم مردم از آن بی اطلاع اند. همچنین به انتخاب روحانی در سال 96 و حمله او به رهبری نیز پرداخته شده است که چطور اینقدر دقیق با رسانه های معاند، این حملات صورت میگیرد. آیا ارتباطی بین او و رسانه های معاند نیست: میتوان گفت این اولین مستندی است که مسثقیما اشاره به آشوبهای 98 دارد.

لینک فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم آن اشاره به دست های پنهانی دارد که موجب ایجاد آشوب در فتنه 96 میشوند که چطور دولت با اقداماتی مشکوک سبب به خیابان کشاندن مردم میگردد. سپس به طرح هنسون که هدفش براندازی در ایران است پرداخته می شود. در مستند اشاره ای هم به ماجرای مفاسد مقامات بلند پایه دولتی حتی برادر رئیس جمهور و برادر جهانگیری نیز میشود و اینکه چگونه دولت و بانک مرکزی بصورت عمدی سبب افزایش قیمت دلار می شوند. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند. اما از همه مهمتر انتشار کلیپی توسط نهاد ریاست جمهوری است که رهبری را هدف حمله خود قرار داده و وی را موجب این وضع می داند.

لینک فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم آن به ارتباط پنهانی روحانی با اسرائیل که توسط دکتر عباسی مطرح شده می پردازد و اینکه چرا بعد از شکایت روحانی از عباسی دادگاه رای را به نفع عباسی صادر نمود و روحانی نتوانست ثابت کند چنین ارتباطی در میان نبوده است. سپس به گوشه ای از حرفهای سری وی با اسرائیل و اسناد مرتبط در این زمینه پرداخته می شود. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند.

لینک فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

اما خداوند در سورۀ آل عمران می فرماید: «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ». یعنی (یهود) با خدا مکر کردند و خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد، و خدا از همه بهتر تواند مکر کرد.

استاد قرائتی در تفسیر نور خود درباره این آیه نوشته اند:

1- خداوند، پشتیبان اولیاى خویش است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

2- تدبیر وحرکت انسان، مقدّمه‌ى قهر یا لطف خداوند است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

3- کیفرهاى الهى، با جرم بشر تناسب و سنخیّت دارد. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

4- اراده وتدبیر خدا، بالاتر از هر تلاش، حرکت وتدبیر است. «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» (تفسیر نور، ج1: 523)

عرض من این است که دشنمان «اسلام» و انقلاب اسلامی هرچقدر هم هزینه کنند، وقت بگذارند و نقشه بکشند، نمی توانند بر خواست خدای متعال و اراده الهی غلبه کنند. هر بی طرف منصفی گواهی می دهد که تنها یک مورد از اتفاقاتی که از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون افتاده است، برای سرنگونی حکومت ها کافی است! حتی قبل از انقلاب نیز پیروزی قیام امام خمینی (ره) با همراهی مردم حسینی ایران، به معجزه شبیه است.

پس از انقلاب اسلامی؛ ماجرای بنی صدر و منافقین، شهادت 72 تن از یاران انقلاب (شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و...)، رحلت حضرت امام خمینی (ره)، انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری، ماجرای آیت الله منتظری، فتنه 78، تحصن نمایندگان مجلس ششم، فتنه پیچیده 88 و فتنه های 96 و 97 و 98 در این کشور رخ داده است و نظام مقدس جمهوری اسلامی، با همراهی مردمی که دلهایشان با هدایت الهی با نظام مظلوم و مقدر اسلامی همراه است، از همه این حوادث عبور کرده است. پس باید نتیجه گرفت که پیروز مطلق خداست.

من گاهی اوقات از مواضع بعضی از شخصیت های کشور، که در کمال تعجب، دست از لجاجت با انقلاب برداشته و حرف های انقلابی می زنند، به این نتیجه می رسم که حتی دشمنان هم به این نتیجه رسیده اند که تلاش بی فایده ای انجام می دهند!

اما چه باید کرد؟ به نظر می رسد هر کس به هر اندازه ای که می تواند، (محکم و با تمام توان) باید در راستای روشنگری تلاش کند و البته در کنار آن، «کار» خود را به بهترین شکل به انجام رساند. یک معلم، علاوه بر روشنگری، معلمی اش را به نحو احسن انجام دهد. یک پزشک هم روشنگری کند و هم با تمام وجود به خدمت بپردازد. چه زیبا و حکیمانه فرمودند رهبر معظم انقلاب اسلامی که: هر کس در هر جایی که هست، همانجا را کانون جهان بداند و با تمام قوت و توان خویش برای جلب رضای الهی تلاش کند. (نقل به مضمون).

و ختم کلام خطاب به همه دشمنان نظام اسلامی:

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز؟

هم تو سوزی هم دهانت گنده پوز! (مولانا)

پیروز مطلق خداست...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

ماجرا از «تظاهر» گذشته است و کسانی که «رسما» مواضع اصلاح طلبانه دارند، یا خودشان را اصولگرا جا می زنند، و یا رسانه های اصلاح سعی می کنند آنها را به مخاطب اصولگرا معرفی کنند. اما چرا؟

ایسنا (که در حال حاضر با مدیریت اصلاح طلبان اداره می شود!) محمد مهاجری را «یک فعالی سیاسی و رسانه ای اصولگرا» معرفی کرده و با تیتر «مهاجری: اصولگرایان بدشان نمی آید که بین خودشان وزن کشی کنند!» به گفتگو با ایشان پرداخته است.

روشن است که بحث گفتگو نیست. اتفاقا رسانه های فراوان اصلاح طلب، هر روز می نویسند و تحلیل و گفتگو دارند و دست بر قضا در روشن شدن فضا و شناخت طرز فکر سیاسی افراد مفید هم هست.

پس ماجرا چیست؟ اصل ماجرا این است که حرف های یک اصلاح طلب، که در واقع برآیند گفتمان اصلاحات است را به «دروغ» در دهان یک اصولگرا می گذارند! یا بهتر بگویم، یک اصلاح طلب را اصولگرا معرفی می کنند تا از زبان یک اصولگرای تقلبی، حرف هایشان را بزنند!

شاید از نظر بسیاری اصل حرف مهم باشد و این جزئیات مورد توجه قرار نگیرد. اما از نظر من، این مصداق «نفاق» است. بله؛ اگر مرحوم هاشمی را در اواخر عمرش، «اصولگرا» محسوب می کنید، آقای مهاجری و امثالهم هم اصولگرا محسوب می شوند. یا اگر «دکتر عارف» اصولگرا محسوب شود، بله؛ آقای مهاجری و مانند وی هم اصولگرا هستند!

اما آقای مهاجری چه می گوید؟ همه محورهای سخنان آقای مهاجری، دقیقا همان حرف های اصلاح طلبان است! از حمله به شورای نگهبان و رسانه ملی گرفته تا دفاع از لوایح پالرمو و CFT. حتی در ریزترین مباحث هم آقای مهاجری «کاملا» اصلاح طلبانه حرف می زند و موضع می گیرد و فقط رسانه ها قبل از اسمش «اصولگرا» می نویسند.

اما چرا این رسانه ها تلاش می کنند تا وی را اصولگرا جا بزنند؟ واقعیت این است که آقای مهاجری، روزگاری در کیهان فعال بوده است. همین باعث شده که حضرات تصور کنند ایشان تا آخر عمرش اصولگرا باقی می ماند. با این متر، محمد نوری زاد هم لابد اصولگرا محسوب می شود! البته سردمدار چرخش سیاسی برای حفظ منافع شخصی، طبعا و حقا مرحوم هاشمی است!

هاشمی رفسنجانی که این اواخر، و با توجه به جنجال های فرزندش مهدی و دیگر اطرافیان، حنایش برای اصولگرایان رنگ باخته بود، و در میان این طیف، به عنوان مهره ای سوخته تلقی میشد، چه باید می کرد؟ روشن است. به سادگی آب خوردن به سمت اصلاح طلبان چرخش کرده و مواضعی گرفت که حتی اصلاح طلبان هم در بیان آن مراعات می کردند! به این ترتیب، هاشمی، که از اینجا (جمع اصولگرایان) رانده شده بود در آغوش اصلاح طلبان جای گرفت.

از این دست مثال زیاد است، و بلاتشبیه، در صدر اسلام هم طلحه و زبیر و شمر و... را می توان بررسی کرد که چطور از دامن علی (ع) به دامن جریان مقابل غلطیده اند. آنهم فقط و فقط به دلیل حفظ «منافع» شخصی.

اما مصاحبه محمد مهاجری، اصولگرای دیروز و اصلاح طلب امروز با ایسنا دو نکته مهم دارد. اول اختلاف بین اصولگرایان! و دوم دفاع از اصلاح طلبان و مظلومیت آنها! بخوانید:

  1. وی در پاسخ به این پرسش که چه گروه های دیگر اصولگرا لیست‌های دیگری را ارائه خواهند کرد، افزود: صبر کنید؛ اختلاف‌ها به زودی بروز می‌کند.
  2. مهاجری در پایان درباره ادعای باهنر و بادامچیان درباره اینکه اصلاح‌طلبان به اندازه در انتخابات کافی نامزد دارند، تصریح کرد: اگر بادامچیان و باهنر به این مساله باور دارند، لیست اصلاح طلبان را منتشر کنند تا روی اصلاح‌طلبان کم شود. داوطلبان اصلاح طلب که بالاخره پنهان نیستند و حتما عنوان، شهرت و سابقه دارند بنابراین این اسامی را منتشر کنند تا دروغ اصلاح‌طلبان برملا شود.

در خصوص اختلاف نظر اصولگرایان در جای دیگری مفصل خواهم نوشت. اما درباره اینکه حضرت مهاجری فرموده اند اصلاح طلبان نامزد ندارند، توجه ایشان را به آمار 700 اصلاح طلب تأیید شده در سرتاسر کشور جلب می کنم که تابناک (اینجا: 700 کاندیدای اصلاح‌طلب در برابر بیش از ۴۲۰۰ کاندیدای اصولگرا) و دیگر رسانه ها منتشر کرده اند. بحث اصلاح طلبان درخصوص تأیید صلاحیت ها چیز دیگری است که آنهم باید مجزا مورد بررسی قرار گیرد.

اما اجمالا اینکه: 1. اصلاح طلبان شکست خود را پیش بینی کرده اند. (از جمله آقای صادق زیباکلام که به صراحت می گوید مردم دیگر به اصلاح طلبان رأی نخواهند داد. یا محمد خاتمی که می گوید با تکرار من هم دیگر اتفاقی نمی افتد!) 2. برای فرار از شکست چه باید کرد؟ فشار باید به شورای نگهبان وارد شود. بنابراین، افرادی که «قطعا» رد صلاحیت می شوند را گسیل می کنند تا آمار رد صلاحیت شدگان افزایش یابد. امثال شکوری راد و دیگرانی که در فتنه های 78 و 88 محکوم شده اند در این دوره اسم نوشته اند! چرا؟ برای اینکه هزینه رد صلاحیت برای شورای نگهبان بالا برود و از سوی دیگر، شکست مفتضحانه آنها، که به خاطر عملکرد بد دولت مطبوعشان رخ می دهد، لاپوشانی شود! 3. توپخانه های رسانه ای اصلاح طلبان باید معنای 1 و 2 را در جامعه پمپاژ کند و از این جهت، مصاحبه با افرادی نظیر محمد مهاجری و دیگران آغاز می شود و تحلیل ها و مقالات، با همین مضامین به فراوانی در نشریات و رسانه های زنجیره ای انعکاس می یابد.

 

  • احمد طحانی