از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رهبر انقلاب» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مدتی قبل فایل صوتی از ظریف رسانه ای شد که رسانه ها از واژۀ «افشا» برای آن استفاده کردند!

قبل از ورود به بحث و اولا عرض کنم که به نظر بنده این فایل افشا نشد؛ بلکه برای شنیده شدن، از این عنوان استفاده شد! و اتفاقا جواب هم داد...

محمد جواد ظریف نیاز داشت تا بعد از دولت روحانی، شخصیت سیاسی خودش را بازسازی کند و وفاداری اش به نظام و رهبر انقلاب را نشان دهد.

بنابراین این گفتگو از نیمکت به عنوان تعویض طلایی وارد عرصه سیاسی کشور شد...

خب طبعا با این وضعیت اسفناک رسانه ها که با پول تیتر و خبر له یا علیه هر کس و هرچیز کار می کنند، چسباندن واژۀ افشا و مهم نشان دادن آن کار ساده ای بود...

بگذریم!

اما دوم اینکه ظریف در جمعی مشغول صحبت است که به معنی واقعی کلمه اعجوبه های روزنامه نگاری و فعالیت رسانه ای محسوب می شوند!

اگر فایل صوتی را گوش داده باشید، یکی از صداهایی که به شکل مردانه تغییر یافته تا شناسایی نشود، صدای خانمی خبرنگاری است که در اوایل گفتگو شاهکار رو می کند!

این شاهکار را در ادامه عرض خواهم کرد.

می فهمم اما متوجه نمی شوم / نمی فهمم اما درک نمی کنم!

در اوایل فایل صوتی، خانم خبرنگار (که عرض شد: برای شناسایی نشدن صدای او به صدای نخراشیدۀ مردانه ای تغییر یافته است) شاهکار بخرج می دهد!

ظریف به حاضرین می گوید:

شما بروید ببینید رهبری از کی چفیه انداخت...

این خانم بیان می دارد:

من که به دنیا نیومده بودم ولی خب یادمه (که رهبری از ابتدای رهبر شدنش چفیه داشته است!)

شاهکار نیست؟

البته به قول دوستان این اورشاهکار است! (Over = فراتر) که کسی به دنیا نیامده باشد اما یادش باشد!!

الفبای سیاست برای خبرنگاری و فعالیت رسانه ای سیاسی

یکی از مشکلات اصلی و البته همیشگی جامعه ما (و بلکه در یک نگاه فراگیر، یکی از مشکلات نوعِ بشر!) فقر آگاهی است و تصمیم گرفتن، حرف زدن و... با همین عدم آگاهی یا آگاهی اندک است! این ماجرا البته همیشه به فاجعه ختم نمی شود... اما به هر حال زمینه فاجعه آفرینی را در خود دارد!

کسی که می خواهد به عنوان خبرنگار کار کند یا به هر نوع فعالیت رسانه ای سیاسی داشته باشد، باید الفبای سیاست را بداند.

یعنی چپ را از راست و راست را از چپ تشخیص دهد؛ بتواند گرایش های فکری جامعه و سیاسیون را توضیح دهد و...

بنابراین داشتن اطلاعات کلیدی و کاربردی در این رابطه ضروری است.

البته عرض شد مشکل جامعه فقر آگاهی است؛ چراکه در همه زمینه ها این اطلاعات مورد نیاز است:

مثلا کسی که می خواهد به عنوان یک گیمر یا استریمر شروع به فعالیت نماید، باید از قبل یکسری اطلاعات را جمع آوری کرده باشد. با اصطلاحات گیمینگ آشنا شده باشد؛ ژانرهای مختلف گیم را بشناسد و... یا اصطلاحات فضای استریم را بداند و بعد وارد شود.

طبعا اگر بدون این اطلاعات کسی وارد میدان شد، بستر و زمینه را برای خلق فاجعه فراهم کرده است.

مانند اینکه کسی نداند که کار ترمز دستی چیست و راهنما کدام است و چگونه باید بوق زد و چطور از آینه ها استفاده کرد، اما شروع به رانندگی کند!

نداشتن اطلاعات در فعالیت رسانه ای مانند همان راننده است؛ منتهی راننده بی اطلاعی که یک اتوبوس پر از انسان (مخاطبین رسانه اش) را در معرض خطر قرار می دهد...

علت چفیه انداختن رهبری : جنگ علنی اصلاح طلبان ساختار شکن با نظام اسلامی

برای هر کسی که در زمینه روزنامه نگاری (روشن است که منظور از روزنامه نگاری، شاخه سیاسی آن است!) یکسری اطلاعات اولیه وجود دارد. مانند شناخت شخصیت های مهم سیاسی و یا داشتن اطلاعات کافی درباره رخدادهای مهم سیاسی کشور...

طبعا یکی از بالاترین شخصیت های سیاسی ایران بعد از بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، رهبر فعلی انقلاب، آیت الله العظمی سید علی خامنه ای هستند و مواضع و سخنان ایشان توسط روزنامه نگاران و فعالان حوزه سیاست، با هر طرز فکر پیگیری می شود.

یکی از اتفاقای که منجر به چفیه انداختن رهبر معظم انقلاب شد و ظریف نیز به درستی آنرا در فایل صوتی (مثلا) افشا شده بیان می کند، فتنه 1378 موسوم به فتنه کوی دانشگاه است. در آن ماجرا مربوط به قدرت گرفتن جریان اصلاح طلب در کشور است، حوادثی رخ می دهد که اصل و اساس نظام مقدس اسلامی از سوی برخی از اصلاح طلبان ساختار شکن هدف قرار می گیرد. در آن مقطع رهبر معظم انقلاب، چفیه را که یادگاری از دوران عشق و حماسه (دفاع مقدس) است استفاده می کنند که تاکنون نیز ادامه داشته و ان شاء الله تا ظهور حضرت بقیه الله الاعظم (عج) ادامه خواهد داشت.

به معنای دیگر، چفیه نشانه رزم و دفاع از اسلام و ارزش های اسلامی است و طبعا نظام اسلامی، بعد از قریب به 1400 سال، یکی از مهمترین و پررنگ ترین مصادیق ارزش اسلامی است که باید حفظ شود. بنابراین اگرچه در ظاهر جنگ تحمیلی پایان یافته است، اما رهبر فرزانه انقلاب با استفاده از چفیه، به همه مخاطبین خود، به ویژه به علاقه مندان نظام اسلامی یادآوری می کنند که ما هنوز در حال دفاعیم و باید در حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... به نبرد ادامه دهیم.

اگرچه روایت دیگری نیز وجود دارد که توسط بعضی از سیاسیون و شخصیت های مطرح کشور بیان شده است و آن روایت، علت استفاده رهبر حکیم انقلاب از چفیه را برجسته کردن نقش بسیج و تفکر بسیجی می داند. به عبارت دیگر در این روایت، حضرت آقا قصد دارند نشان بدهند که اولا به معنی واقعی کلمه «بسیجی» هستند و ثانیا از همواره از این نهاد مردمی و شجره طیبه دفاع می کنند.

پی نوشت:

دو لینک زیر مطالبی خواندنی درباره علت استفاده رهبری از چفیه است.

لینک اول: راز چفیه آقا - خبرگزاری مشرق نیوز.

لینک دوم: چرا رهبری همیشه چفیه بر دوش دارند ؟ - سایت مدرسه علمیه آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...

خوشا راهی که آغازش حسین (ع) است...

این عبارت زیبا (مصرع) را دکتر ظریف بعد از پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات 1403 نوشت.

و چه زیبا...

و چه با سلیقه!

درود بر تو آقای دکتر.

به نام خدا و با سلام خدمت خواننده گرامی.

در این پست درباره انتخابات چیزهایی می نویسم که شاید بخش هایی از آن قابلیت انتشار رسمی در قالب یادداشت و مقاله داشته باشد، اما طبعا «کل» آن قابل انتشار به آن شکل نیست... بنابراین بهتر است اینجا منتشر شود. چراکه وبلاگ محل انتشار این نوع مطالب هم هست. در حقیقت وبلاگ جای «همه» جور نوشته است؛ به قول معروف: هیچ آدابی و ترتیبی مجو/ هرچه می خواهد دل تنگت بگو!

قبل از ورود به بحث دعوت می کنم به مطالبی که پیشتر حول این موضوع نوشته ام نگاهی بیاندازید. این چند مطلب با موضوع شهادت آیت الله رئیسی و بعد از آن است:

درباره انتخابات 1403 باید چند نکته مهم را در نظر گرفت:

1. شهادت آیت الله رئیسی

2. از شهادت آیت الله رئیسی تا برگزاری انتخابات

3. برگزاری دور اول انتخابات ریاست جمهوری 1403

4. برگزاری دور دوم انتخابات ریاست جمهوری 1403

موضوع اول: نامزدهای پوششی

بعضی از سیاسیون و طرفداران ایشان به دکتر زاکانی و دکتر قاضی زاده هاشمی ایراد می گرفتند که شما پوششی هستید!

درباره این «نقد» باید گفت بله؛ کاملا درست است و همه ما می دانیم که این دو بزرگوار، اصطلاحا «پوششی» بودند...

اما یک نقّاد منصف، یک طرفه نگاه نمی کند! بنابراین خوب است این دو سوال هم پاسخ داده شود:

1. در دوره اخیر، حضور با نامزد پوششی از چه زمانی باب شد و چه کسانی آنرا باب کردند؟

2. آیا حضور نامزدهای پوششی در یک دوره خوب است و در یک دوره بد؟

جواب 1: در دوره اخیر، یعنی از انتخابات سال 1392 که روال و روند مناظرات تلوزیونی و... تغییر کرد، تا به امروز، حضور نامزدهای پوششی باب شده است. (اگرچه قبل از 1392 هم مواردی از این دست وجود دارد، اما آنچنان رسمی و قدرتمند ظاهر نمی شود و از آن صرف نظر می کنیم.) در حقیقت از سال 1392 و با حضور دکتر عارف به عنوان نماینده پوششی (که البته از نظر نگارنده دکتر عارف را نمی توان مورد اتم این معنا محسوب کرد! چراکه ایشان در نامه انصراف خود صراحتا اسمی از دکتر روحانی نیاورد؛ هرچند روشن بود که مقصود انصراف ایشان چیست...) این ماجرا آغاز می شود. در سال 1396 با چهره هایی چون جهانگیری، و هاشمی طبا ادامه یافته و در سال 1400 با حضور همتی و مهرعلیزاده تثبیت می شود. (می دانیم که در جریان مقابل نیز این روند انجام شده است. از افراد شاخص این جریان نیز می توان از دکتر زاکانی، دکتر قاضی زاده هاشمی، دکتر قالیباف، دکتر محسن رضایی و... نام برد. اما از آنجا که نقد و اعتراض از سوی جریان اصلاح طلب است، تمرکز من بر روی نامزدها و نحوه عملکرد این جریان خواهد بود.)

جواب 2: برای گروهی بله. در حقیقت جریان منفعت طلب که مرحوم هاشمی رفسنجانی آنرا پایه گذاری کرد (در دوران مبارزات انقلاب و پس از آن تا زمان رحلت) با این فرمول پیش می رود: هرکاری که منفعت برساند مجاز است! در واقع اگر روزگاری «ماکیاولی» فیلسوف مشهور ایتالیایی گفته بود «هدف وسیله را توجیه می کند» و در مقابل، دیگر فیلسوفان و اندیشمندان با بیان این نکته که با این فرمول (توجیه شدن وسیله برای رسیدن به هدف!) همه چیز فدا می شود (از اخلاق و کرامت انسان گرفته تا دین و مقدسات) درست برعکس آنرا بیان کرده بودند که خیر؛ اتفاقا «هدف وسیله را توجیه نمی کند!» جریان منفعت طلب اما همچنان بر همان رویه است! مطالعه عملکرد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... این جریان به رهبری هاشمی رفسنجانی از شروع مبارزات حضرت امام (ره) تا پیروزی انقلاب و پس از آن تا زمان رحلت، نشان می دهد که آنها برای رسیدن به هدف حاضرند دست به هر کاری بزنند: از تغییر موضع، تقطیع مواضع دیگران، دروغگویی که نمونه های کوچکی محسوب می شود گرفته تا ایجاد فتنه و آشوب و جنگ داخلی برای رسیدن به هدف! بنابراین از نگاه این جریان، نامزد پوششی اگر به نفع باشد کاملا مجاز است. همانطور که وجود امثال عارف، جهانگیری و... مجاز بود! اما اگر در مقابل این جریان باشد غیر مجاز است! همانطور که بارها به حضور امثال دکتر زاکانی و دکتر قاضی زاده هاشمی اعتراض کردند.

موضوع دوم: اخلاق اسلامی

در این دوره از انتخابات، الحق والانصاف، همۀ نامزدها اخلاق اسلامی را رعایت کردند...

اگرچه شماری از نویسندگان جریان انقلاب معتقدند که از سوی دکتر پزشکیان و نیز حجت الاسلام پورمحمدی «سیاه نمایی» صورت می گرفت و یا بعضا آمار و مستندات آماری به صورت تقطیع شده در معرض دید بینندگان قرار می گرفت و...، اما در کلیت ماجرا می توان از نظر اخلاق اسلامی در این دوره از انتخابات، به کلیت فرایند نمرۀ بالا و به همۀ کاندیداها نمرۀ قبولی و به اکثر آنها نمرۀ عالی داد!

واقعیت این است که دورۀ چند روزۀ مناظره ها می گذرد... آنهم با سرعتی باور نکردنی!

بنابراین اگر بی انصافی یا بی اخلاقی صورت بگیرد، شاید چند رأی را بالا و پایین کند و نهایتا منجر و منتج به پیروزی در انتخابات شود، اما پس از آن، مانند مهری به پیشانی نامزدی می خورد که از مرزهای اخلاقی و انصاف عبور کرده است؛ بنابراین این مهم همیشه باید مورد توجه قرار گیرد و انصافا در این دوره به خوبی نمود داشت...

موضوع سوم: مناظره ها و مستندهای انتخاباتی

نقدی که به این دوره از انتخابات وارد است، در رابطه با مناظره ها و نیز مستندهای انتخاباتی نامزدها است...

در حقیقت اگر در دور اول انتخابات (8 تیرماه 1403) مشارکت چنگی به دل نزد (با 39 درصد) و در دور دوم کمی بهتر شد (با 49 درصد) یکی از علت های آن همین مناظره ها و مستندها و برنامه های انتخاباتی نامزدهای محترم بود!

اگرچه مبحث مشارکت باید به صورت مجزا مورد بحث و بررسی قرار گیرد و دلایل فراوانی دارد، اما اگر شور و هیجان انتخاباتی در سطح شهر را به عنوان دلیل اول و داغ شدن مناظره ها را دلیل دوم بدانیم (این دو دلیل جزو مهمترین دلایل افزایش یا کاهش مشارکت در همه انتخابات ها است) می توان گفت که یکی از دلایل مشارکت کم (نسبت به مشارکت های بالای ایران - والا در مقایسه با مشارکت در دیگر کشورها همان 40 درصد هم نه تنها مقبول، بلکه رقمی کاملا رضایت بخش و خوب است!) همین بود که مناظره ها آنچنان که باید داغ نشد...

گروهی از دوستان و نویسندگان سیاسی که در این مدت (چه قبل و چه بعد از انتخابات) در یادداشت های خود به مبحث مشارکت پرداخته اند، همین نکته را مورد تأکید قرار داده اند که مناظره اگر داغ شود، مردم به مشارکت ترغیب می شوند و اگر نشود، مشارکت را به عهده دیگران می گذارند...

اما اگر بخواهم نگاهی نقادانه به این موضوع داشته باشم، به نظر می آید صدا و سیما «مقصر» باشد! چراکه سبک و سیاقی برای مناظره ها تدارک دیده است که اصلا اجازه داغ شدن فضای گفتگو را نمی دهد... به عنوان مثال نامزد 1 حرفی می زند... تا می آید به نامزد 5 برسد که پاسخ بدهد، هم ذهن مخاطب از مطلب عبور کرده و هم فاصله ایجاد شده بین اظهار نظر و پاسخ آن، از هیجان و اهمیت پاسخ می کاهد.

شاهد عرض من نیز مناظره های دور دوم است...

اگر مناظره های دور دوم را دیده باشید، خصوصا آن بخشی که دو نامزد بدون دخالت مجری به گفتگوی مستقیم می پرداختند، به احتمال فراوان تأیید خواهید کرد که این مناظره ها نسبت به مناظره های دور اول بسیار داغ تر و مفیدتر بود!

بنابراین اگر بشود برای نوع مناظره های انتخاباتی 4 سال بعد، از همین حالا فکر و برنامه ریزی کرد، بسیار عالی می شود...

اگرچه معتقدم میزان مشارکت، بستگی به عملکرد آقای دکتر پزشکیان دارد:

در واقع اگر ایشان در هماهنگی با ارکان نظام خوب عمل کرده و اهل جنجال و چالش نباشد، و از سوی دیگر مطالبات مردمی و نیز وعده های انتخاباتی خود را عملیاتی کند (به عنوان مثال تورم را کاهش داده و مناسبات سیاسی و اقتصادی را در سطح جهانی برقرار نماید) مشارکت قطعا افزایش خواهد یافت...

اما در غیر این صورت و با «دلسرد» شدن مردم، طبیعتا درصد مشارکت کاهشی خواهد بود.

موضوع چهارم: رأی قومیتی تحلیل یا خبر؟

به این اعداد توجه بفرمایید:

اختلاف رأی دکتر پزشکیان نسبت به دکتر جلیلی در شهرهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل و زنجان:

2/861/130

اختلاف رأی دکتر پزشکیان و دکتر جلیلی در انتخابات:
2/846/224

به عبارت ساده تر، در کل ایران (منهای مناطق ترک نشین) جلیلی پیورز انتخابات است!

اما آرای عجیب و تفاوت فاحش رأی دکتر پزشکیان در مناطق ترک نشین، ایشان را به ریاست جمهوری رساند.

تا اینجای کار این عدد و رقم ها، «خبر» است نه «تحلیل».

اما از این آمار و ارقام می شود تحلیل های گوناگونی داشت...

از جمله اینکه:

1. رئیس جمهور ایرانیان بدون در نظر گرفتن مناطق ترک نشین جلیلی است!

2. پزشکیان آلترناتیوی جدی پشت سر خود می بیند! جلیلی رأی سازمانی و حساب شده دارد نه رأی هیجانی.

3. پزشکیان با فعال کردن گسل قومیتی توانست در این انتخابات به پیروزی برسد! ایشان که در رسانه ملی و جلوی چشم میلیون ها بیننده گفت آمده ام تا راه علی (ع) را بروم باید پاسخ دهد که آیا علی (ع) برای رسیدن به قدرت اینگونه با مردم رفتار می کرد؟

4. در چند مصاحبه، از جمله مصاحبه خبرنگار صدا و سیما پس از پیروزی دکتر پزشکیان، ایشان از «جنگ قدرت» سخن به میان می آورد! که واقعا عجیب است... البته گروهی از دوستان معتقدند ایشان کمی در فارسی صحبت کردن و استفاده از الفاظ تخصصی و... اشکال دارد و این مورد نیز به همان اشکال بر می گردد و ایشان منظور خاصی نداشته است.

این موارد تحلیل است...

و خلاصه ای است از آنچه بعد از انتخابات تا به امروز در روزنامه ها و رسانه ها خوانده ام.

اما آیا این نوع برخورد با آرای مردم عزیز مناطق ترک نشین درست است؟

به عنوان کسی که نزدیک به یکسال در شهر عزیز زنجان زندگی کرده ام و با مردم ترک این شهر دمخور بوده ام، صراحتا عرض می کنم که: خیر! به هیچ وجه!

این نوع نگاه شایسته مردم قهرمان پرور، ولایی و عاشق حضرت ابوالفضل (ع) نیست...

قطعا و بی شک آرای مردم عزیز ما در مناطق ترک نشین، «مقدس» است و هر برگ رأی این مردمان، برگ زرینی در کتاب قطور سیاست ایران عزیز است...

در واقع مردم مناطق ترک نشین، همانند لرها، عرب ها، کردها، گیلک ها و خلاصه همه مردم عزیز کشورمان برای اعتلای ایران اسلامی و برای اعتلای «فرهنگ» و «سیاست» کشورمان «اقدام» کردند و دست در دست هم گل کاشتند و حماسه ای کم نظیر رقم زدند...

موضوع پنجم: چرا انتخابات 1403 حماسه است؟

همه تحلیل گران داخلی، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، عملکرد مردم در انتخابات 1403 که در دو مرحله برگزار شد را رضایت بخش عنوان کردند...

اما این حضور، فراتر از این القاب و عناوین است!

از نظر من، حضور مردم در انتخابات 1403 بدون شک «حماسه» است!

چرا؟ به اختصار اینجا چند نکته را عرض می کنم و اگر عمری بود و توفیق دست داد، در یادداشت یا پستی مجزا به این موضوع خواهم پرداخت:

1. تحریم انتخابات از سوی رسانه های معاند و جریان ضد انقلاب. (کار به جایی کشید که به کسانی که خارج از کشور رأی می دادند، شدیدترین فحش ها را نثار می کردند!!)

2. پای کار آمدن دولت های متخاصم برای تحریم انتخابات ایران. (این مورد باید به صورت جدی مورد بحث قرار گیرد که چرا کشوری مثل کانادا اجازه رأی دادن به ایرانیان را نمی دهد و فرانسه به نوعی دیگر کارشکنی می کند و...)

3. سکوت سلبریتی ها. (اکثر سلبریتی ها درباره انتخابات سکوت کردند تا با خیال خود با مردم همراهی کنند! درحالیکه خروش مردم، توهم آنان را درهم شکست...)

4. حضور قابل توجه رأی اولی ها. (با اینکه در همه دوره ها رأی اولی ها حضور چشمگیری دارند، اما در این دوره و با کمپین های مختلف جشن رأی اولی ها، جشن مشارکت و... این حضور بیش از پیش به چشم آمد.)

5. حضور پیرمردها و پیرزن ها در انتخابات. (مادربزرگ ها و پدربزرگ ها نور چشم و مایه خیر و برکت برای خانواده و جامعه هستند. در این دوره از انتخابات، پدربزرگ ها و مادربزرگ های بالای 80 سال حضور فعالی داشتند؛ از جمله خبر رأی دادن پدربزرگ 100 ساله و مادربزرگ 102 ساله مورد توجه قرار گرفت و حسابی دیده شد.)

6. حضور شخصیت های شاخص اپوزیسیون در انتخابات. (با اینکه جریان ضد انقلاب و اپوزیسیون در این سالها بسیار آشفته عمل کرده و حتی طرفدارانش را نیز ناامید و سرخورده کرده است؛ اما در این بین می شود چند مخالف نظام را رصد کرد که به نوعی روشنفکر محسوب شده و نگاه خاص خود را دارند. از جملۀ این افراد مسعود بهنود است که با کتاب و روزنامه و... شناخته می شود و سالهاست که در قامت مجری و کارشناس و... در بی بی سی و دیگر رسانه های معاند فعالیت می کند. مسعود بهنود در این دوره به دکتر پزشکیان رأی داد.

7. حضور افرادی که مدعی تقلب در انتخابات بودند! (شیخ مهدی کروبی یکی از سران فتنه 88 در انتخابات 1403 شرکت کرد. بعضی از اهالی سیاست این حضور را به نوعی عذرخواهی قلمداد کردند. در حقیقت رأی دادن کروبی یعنی اعتماد به نظام و ساختاری که انتخابات را برگزار می کند.)

8. نگاه همیشگی امام خامنه ای نسبت به موضوع مشارکت. (در این دوره هم رهبر معظم انقلاب اسلامی، مانند همۀ دوره ها، بر حضور گسترده و مشارکت بالای مردم تأکید داشتند و در سخنان خود پس از رأی دادن، مردم را به حضور در انتخابات دعوت می کردند. رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی که همواره در همان اولین لحظه شروع انتخابات در این فرایند مهم سیاسی شرکت می کنند و پیشتر با جملاتی نظیر "حق الناس بودن رأی مردم"، یا "کسانی که نظام و شخص من را هم قبول ندارند برای ایران در انتخابات شرکت کنند" و... مردم را به حضور پای صندوق های رأی ترغیب می کردند، در این دوره فرمودند: عزت و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقف به حضور مردم است.)

9. تشییع باشکوه و حماسه انتخابات. (مردم عزیز ایران سرافزار، در این مدت، یعنی از زمان شهادت رئیس جمهور تا دور دوم انتخابات 15 تیر، حماسه ای ماندگار خلق کردند! سکۀ حماسی مردم ولایتمدار و مومن کشور عزیزمان در یک روی خود "تشییع باشکوه شهید رئیسی و شهدای خدمت" را داشت و در روی دیگر خود "حضور گسترده در دو دوره انتخابات در یک هفته". اگرچه در دور نخست مشارکت قریب به 40 درصد بود، اما همان 40 درصد هم به گواه موارد فوق الذکر، حضوری چشمگیر بود! که البته این حضور، در هفته بعد به 50 درصد رسید! در حقیقت مردم وظیفه خود را به خوبی انجام دادند و حالا نوبت مسئولان است به داد دل این مردم شریف و نجیب برسند و برای حل مشکلات، شب و روز نشناسند و به صورت جهادی تلاش کنند.

موضوع ششم: همه با هم برای ایران

شعار دکتر پزشکیان برای ایران بود...

دکتر وحید حقانیان، از عضای ارشد بیت رهبر معظم انقلاب نیز به ایشان رأی داد و از این عبارت استفاده کرد: #برای_ایران

روش و منش جریان انقلابی در همۀ انتخابات های برگزار شده در کشور پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی اینگونه است که پس از پیروزی یا پیروز نشدن، از رقیب خود تقدیر و تشکر می کنند...

در این انتخابات نیز همۀ عزیزان و همۀ نامزدها به پیروز میدان تبریک گفتند.

از جمله دکتر جلیلی که به دیدار دکتر پزشکیان رفت و به ایشان تبریک گفت و اظهار کرد هر کمکی بتواند به دولت پزشکیان خواهد کرد...

انتخابات به پایان رسید.

مردم عزیز کشورمان، باز هم گل کاشتند و حماسه ای کم نظیر خلق کردند.

بزرگی مردم رشید کشورمان بار دیگر به دنیا ثابت شد!

حالا دیگر وقت یکرنگی و وحدت است.

وقت ساختن کشور...

که فرمود:

دست در دست هم دهیم به مهر / میهن خویش را کنیم آباد

والسلام. احمد طحانی. ظهر (13:34) روز 18 تیرماه 1403.

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

پیشتر در این وبلاگ نوشته بودم که:

از شهید رئیسی خیلی بیشتر از آیت الله رئیس کار بر می آید...

شکی ندارم که هم سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و هم شهید رئیسی و دیگر شهدای مظلوم خدمت، از این به بعد بیشتر و بهتر پای کار نظام خواهند بود.

مقدمه سازی برای ظهور از بستر انتخابات

تاریخ و مباحث مربوط به آن، بحث امروز و فردا نیست. در واقع نگاه کوتاه مدت به مباحث کلان، آسیب زننده است. اگرچه لازم است برنامه ها با رویکرد کوتاه، میان و بلند مدت پیگیری شوند اما قطعا تمرکز بر نتایج کوتاه مدت آسیب زننده است...

از سوی دیگر برای بستر سازی ظهور، راهی جز تشکیل «دولت اسلامی» نیست. چرا؟ جون این دولت اسلامی است که «جامعه اسلامی» را می سازد. عجیب است که عدهای تصور می کنند برعکس است و جامعه اسلامی دولت اسلامی را شکل می دهد! خیر؛ شکل دقیق ماجرا این است که دولت اسلامی زمینه ساز ساخت جامعه اسلامی است که فرمود: الناس علی دین ملوکهم. (جهت اطلاع بیشتر ر.ک: اینجا)

انتخابات زمینه ساز شکل گیری دولت اسلامی

می دانیم که از 5 مرحله ای که باید برای شکل گیری تمدن نوین اسلامی و تحقق امر ظهور رخ بدهد، دو مرحله آن انجام گرفته است؛ یعنی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی.

پنج مرحله تا تمدن نوین اسلامی به اختصار از قرار ذیل است:

1. انقلاب اسلامی

2. شکل گیری نظام اسلامی

3. تشکیل دولت اسلامی

4. شکل گیری جامعه اسلامی

5. رسیدن به امت اسلامی و تمدن نوین اسلامی

برای اطلاع بیشتر می توانید از این منبع بهره ببرید:

مقاله مراحل دستیابی به تمدن نوین اسلامی دکتر عباسعلی فرزندی.

مرحله انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) با موفقیت انجام شده است. شکل گیری نظام اسلامی نیز با هدایت و رهبری ایشان به بهترین نحو انجام گرفته است و فرایند شکل گیری نظام به نحوی است که راه های مختلف و ممکن ذکر شده و افراد و سلایق گوناگون زمینه ساز بوده اند تا نظام به شکل کنونی آن به دست ما برسد. از نظر حقیر، ماجرای تشکیل دولت موقت توسط مهندس بازرگان و نیز به قدرت رسیدن بنی صدر و به رأی گذاشتن تمامی مراحل شکل گیری نظام اسلامی، فقط و فقط حاصل دید عارفانه امام (ره) بود! در واقع امام خمینی (ره) با هدایت خدای متعال، توانست به نحوی نظام اسلامی را شکل دهد که هیچ شک و شبهه در آن نباشد و ابعاد مختلف آن از هر نظر با قاطعیت و با همراهی مردم به تثبیت برسد...

اما در حال حاضر، و پس از شهادت آیت الله رئیسی، انتخاباتی سرنوشت ساز در پیشروی ملت رشید ایران قرار دارد.

انتخابات است که زمینه ساز شکل گیری دولت اسلامی است. باز از نظر این حقیر، اگرچه نخبگان چه در ایران و چه در سایر کشورها، در هدایت افکار عمومی نقش موثری دارند، اما در ایران گاهی این روال برعکس می شود؛ یعنی این مردم هستند که جلوتر از نخبگان سیاسی حرکت می کنند و حتی گاهی رفتار آنها درس آموز می شود!

در انتخابات پیش رو نیز می توانیم انتظار داشته باشیم که دولت اسلامی در دهه پنجم انقلاب شکل بگیرد و به اذن الله با خدمات موثر خود، کشور را به سوی شکل گیری جامعه اسلامی پیش ببرد...

امام خامنه ای: دلها به دست خداست

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی جمله ای کلیدی دارند که در آن می فرمایند: دلها به دست خدای متعال است...

این فرمایش که عصاره آیات و روایات است، نشان می دهد که برگی از درخت نمی افتد مگر به اذن خدای متعال.

به همین جهت است که حماسه های عجیب و غریبی در این کشور شکل می گیرد که با هیچ منطقی نمی توان آنرا تحلیل و بررسی کرد. حماسه هایی نظیر حماسه دفاع مقدس، حماسه بدرقه امام راحل، حماسه 23 تیر 78، حماسه 9 دی 88، حماسه تشییع سردار دلها، حماسه تشییع شهید رئیسی و شهدای خدمت و...

از نظر حقیر، انتخابات پیشرو نیز حماسه ای خواهد بود در راستای شکل گیری دولت اسلامی.

دکتر سعید جلیلی ادامه دهنده راه شهید رئیسی

اگرچه هر 6 نامزد انتخابات ریاست جمهوری در جبهه انقلاب تعریف می شوند و هر کس خالصانه به این نتیجه برسد که یکی از این آقایان اصلح است، با رأی به او مأجور خواهد بود، اما نزدیک ترین فرد به اندیشه و روحیه شهید رئیسی، دکتر سعید جلیلی است...

دکتر جلیلی با بیش از 10 سال مطالعه و نیز با نزدیک به 140 سفر استانی و سر زدن به شهرستان ها و روستاهای اقصی نقاط کشور، از نزدیک بسترها و نقاط قوت و ضعف کشور را می شناسد و برنامه مدونی دارد که با پشتوانه مطالعاتی، می تواند ایران عزیز را در مسیر پیشرفت قرار داده و از آن مهمتر، ظهور حضرت حجت (عج) را تسریع نماید.

از سوی دیگر، اگرچه دولت دکتر پزشکیان دولت سوم روحانی خواهد بود و باز شاهد حضور عناصر فاسد و بعضا خائن در دولت خواهیم بود؛ اما با فرض پیروزی ایشان نیز باز قدم بزرگی در مسیر شناخت جریانات سیاسی توسط مردم عزیز کشورمان برداشته خواهد شد. البته روشن است که این مسیر نه تنها ظهور را به تعویق می اندازد، بلکه خسارات فراوانی نیز به بار خواهد آورد؛ اما همانطور که عرض شد، عرصه تاریخ سازی، عرصه عجله و نگاه کوتاه مدت به مسائل کلان نیست!

امید که به لطف خدای متعال، و با یاری حضرت بقیه الله الاعظم (عج)، ارواح طیبه شهدای عزیزمان از جمله شهید رئیسی و شهید حاج قاسم سلیمانی، دل های مومنین و مردم مسلمان و غیر مسلمان کشورمان به سمتی هدایت شود که ایران عزیز در مسیر کوتاه تر برای شکل گیری دولت اسلامی قدم بگذارد و با انتخاب دکتر جلیلی (و یا در صورت ائتلاف، دکتر قالیباف) این هدف به بهترین شکل محقق شود.

پی‌نوشت: این جمله را نوشته بودم و از یادداشت حذف شد. با خودم گفتم اینجا بیاورم بهتر از این است که به کلی معدوم شود! بفرمایید: یکی از 6 نامزد تأیید شده توسط شورای نگهبان، دکتر سعید جلیلی است. سعید جلیلی کسی است که به گفته دوست و دشمن، کارنامه اقتصادی پاک و زلالی دارد و از سوی دیگر، رقبای وی نیز معترفند که از نظر اخلاقی نیز بسیار خوش اخلاق است. از سوی دیگر مناظره های تلوزیونی نشان داد که تنها فردی که بین هر 6 نامزد، برنامه روشن با پشتوانه مطالعاتی 10 ساله دارد، دکتر جلیلی است.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

چقدر غم انگیز است...

در دل آرامشی داشتیم که دولت خدمتگذار و مردمی آیت الله رئیسی با یاری خداوند و رأی مردم، استمرار می یابد و دولت دومش نیز شکل می گیرد.

آن آرامش جای خود را به طوفانی از نگرانی داده است!

چه خواهد شد؟

چه کسی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد؟
آیا دوباره شاهد میدان داری جریان غربگرا خواهیم بود؟

یا شخص و شخصیتی در خط فکری آیت الله رئیسی انتخاب خواهد شد؟

عنایت پروردگار به این نظام و انقلاب

دو دلیلی که به دید امثال من می آید، از عنایت ویژه پروردگار عالم به انقلاب در واقع به همان جمله رهبر فرزانه انقلاب بر می گردد که فرموده بودند دل ها به دست خدای متعال است: «خدای متعال است که دلها را عازم می کند، جازم می کند، اراده ها را بسیج می کند و این اتفاق می افتد. در این حوادث دست قدرت خداوند محسوس است. چون دست قدرت الهی هست، بنابراین پیروزی هم در آن قطعی است.» (بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره بیداری اسلامی 1390/2/7)

در ماجرای شهادت حضرت آیت الله رئیسی و همراهانشان نیز می توان دست عنایت پروردگار را دید...

تشییع میلیونی و حیرت انگیز شهدا یکی از حوادثی است که در دفتر حوادث انقلاب ثبت شد.

کما اینکه تشییع قیامت‌گونه سید شهیدان مقاومت، سردار دلها حاج قاسم سلیمانی نیز فراموش نشدنی است.

بنابراین باید دلگرم باشیم...

ما کارمان را انجام می دهیم؛ به تکلیف عمل می کنیم؛ بقیه اش دست خدای متعال است و به معنی واقعی کلمه:

هرچه پیش آید خوش آید... (الخیر فی ما وقع)

ثبت نام احمدی نژاد برای ریاست جمهوری

بعد از شهادت آیت الله رئیسی و همراهان، طبق قانون در تیرماه انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد...

وزارت کشور هم 5 روز را برای ثبت نام افراد و اشخاص اعلام کرد که در این مدت (امروز روز چهارم است) علی لاریجانی، پزشکیان، سعید جلیلی، اسماعیلی و... ثبت نام کرده اند. اما یکی از افرادی که در کمال تعجب باز هم برای انتخابات پا به عرصه رقابت گذاشته است، محمود احمدی نژاد است...

دکتر محمود احمدی نژاد، برای انتخابات 1396 ابتدا به صورت خصوصی از سوی رهبر انقلاب از حضور در انتخابات منع شد. اما پس از آنکه خودش و اطرافیانش نپذیرفتند که فرمان عدم حضور از سوی رهبر انقلاب صادر شده است، رهبر معظم انقلاب اسلامی این ماجرا را اعلام عمومی کردند.

طبیعتا این ماجرا آزمون خوبی برای سنجش عیار ولایت پذیری احمدی نژاد بود. آنهم بعد از آن ماجراهای عجیب و غریب از جمله خانه نشینی 11 روزه.

دست بر قضا استاد رائفی پور همد در یکی از سخنان خود همین موضوع را بیان کردند که این فرمایش رهبر انقلاب امتحان خوبی برای احمدی نژاد است تا ولایت پذیری خود را نمایش دهد و آن ذهنیت منفی که بر اثر خانه نشینی و معاونی مشایی به وجود آمده بود را پاک کند...

اما... در کمال تعجب احمدی نژاد در ایام ثبت نام، در وزارت کشور حاضر شده و ثبت نام کرد!

اگر این حوادث را کنار هم بگذاریم، نتیجه یکی از این دو حالت است و حالت سومی متصور نیست:

1. یا احمدی نژاد 180 درجه تغییر کرده است و به شخصه این مواضع جنجالی را اتخاذ می کند.

2. یا شدیدا تحت تأثیر شخص دیگری است. (مشایی)

البته در بین بعضی از اهالی رسانه، گفته می شود که اسفندیار رحیم مشایی با چند پیشگویی و حرکات خارق العاده، عزم و اراده را از احمدی نژاد گرفته و او را مسخر خود ساخته است! البته مسخر نه به این معنا که عقل و هوش را از او گرفته باشد؛ بلکه به این معنا که او را عارفی کامل می داند که لابد با امام زمان (عج) ارتباط دارد و باقی همه در اشتباهند و فقط اوست که حوادث را درست می فهمد و تحلیل می کند!

دلایل رد صلاحیت دکتر محمود احمدی نژاد توسط شورای نگهبان

اگرچه برای اهالی سیاست و نیز برای بسیاری از مردم روشن است که چرا احمدی نژاد رد صلاحیت می شود؛ اما ممکن است دوستانی باشند که برایشان این سوال مطرح باشد که چرا احمدی نژاد که 8 سال رئیس جمهور بوده است، باید رد صلاحیت شود. در ادامه بعضی از دلایل رد صلاحیت احمدی نژاد را مرور می کنیم:

1. فساد رحیمی.

رحیمی که معاون اول دولت احمدی نژاد بود، پرونده فساد اقتصادی دارد. اگرچه او در ایامی که دولتش برقرار بود اجازه بررسی و رسیدگی به مفاسد دولتی ها را نمی داد و کابینه را خط قرمز خود معرفی کرده بود، اما به هر حال پس از پایان دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، قوه قضائیه به پرونده رحیمی رسیدگی کرده و او را محکوم کرد.

2. فساد بقایی.

یکی معاونین احمدی نژاد، بقایی است. او هم توسط قوه قضائیه محاکمه شد و انواع و اقسام مفاسد را در کارنامه خود دارد. از فساد اقتصادی گرفته (سکه های ریاست جمهوری و...) تا مفاسد سیاسی.

3. برداشت پول از بیت المال به بهانه تأسیس دانشگاه.

خود احمدی نژاد نیز در اواخر دوران ریاست جمهوری، چند میلیارد از بیت المال برداشت تا دانشگاهی با نام «دانشگاه ایرانیان» تأسیس کند. اگرچه فورا با واکنش قوه قضائیه مواجه شده و مجبور شد پول را برگرداند. اما به هر حال اگر سود همان مدت که آن چند میلیارد در اختیار احمدی نژاد بود را حساب کنیم، مبلغ زیادی می شود.

4. مواضع عجیب سیاسی درباره سوریه

موضع احمدی نژاد هم درباره سوریه مانند موضع مرحوم هاشمی رفسنجانی است! در واقع این دو بشار اسد را دیکتاتوری می دانستند که قیام مردم خود را سرکوب کرده است! عجیب اینکه اعتراف کلینتون به تأسیس داعش و نیز روشن شدن دخالت جریان استکبار برای زمین زدن بشار اسد نیز احمدی نژاد را به تغییر دیدگاه نرسانده و یا اگر هم نظر او تغییر کرده باشد، حداقل رسانه ای نشده است.

5. حمله به شورای نگهبان

احمدی نژاد اگرچه بارها علیه شورای نگهبان تکه پراکنی کرده است، اما اخیرا در یک سخنرانی 20 دقیقه ای، شورای نگهبان را زیر سوال برده و اصل آنرا بیهوده می داند! روشن است که وقتی کسی ساختار سیاسی کشور را قبول نداشته باشد، شرط لازم برای تصدی پست ریاست جمهوری را ندارد!

6. حمله به قوه قضائیه.

احمدی نژاد بارها به قوه قضائیه حمله کرده است... هربار هم بهانه او دستگیری و رسیدگی به جرم یکی از نزدیکانش است. یک بار به قوه قضائیه حمله می کند که چرا به جرم بقایی رسیدگی شده است. بار دیگر به خاطر بقایی به این قوه می تازد. یک بار برادران لاریجانی را مقصر جلوه می دهد و... بنابراین شخصی که احکام قوه قضائیه را قبول ندارد، گزینه مناسبی برای تصاحب مدیریت قوه مجریه نیست.

7. حمله به رهبر انقلاب

اگرچه این مورد (حمله به ولی فقیه) به صراحت و مستقیم صورت نگرفته است، اما تکه پراکنی های فراوان احمدی نژاد در سخنانی که در جمع حامیانش بیان می کند، به قدری فراوان است که حتی خوش بین ترین افراد هم نمی توانند همه این موارد را از این گزاره تبرئه کنند! بنابراین شخصی که جایگاه ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، قطعا شرط لازم برای در معرض انتخاب مردم قرار گرفتن را که همانا پذیرش ساختار سیاسی کشور است، ندارد.

در پایان اگرچه هنوز همه گزینه ها مشخص نشده اند؛ اما شکی در این موضوع نیست که هرچه رقم بخورد خیر مطلق است و خدای رحمان، این انقلاب را تنها نخواهد گذاشت.

امید که به حق شهدای عزیز خدمت و در رأس آنها به حق شهید عزیزمان آیت الله رئیسی، با رأی مردم فردی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه بزند که ادامه دهنده راه آن عزیز از دست رفته باشد و به صورت جهادی و شبانه روزی، خستگی ناپذیر و پر قدرت برای این نظام ولایی کار کند تا با یاری مردم ولایتمدار کشورمان، بستر سازی ظهور حضرت حجت (عج) هرچه زودتر محقق شود! آمین.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

با عرض سلام و تبریک سال نو

امروز هفتمین روز از سال جدید است و ساعت چهار بعد از ظهر است.

یعنی به همین راحتی یک سال گذشت و از سال جدید هم تقریبا هفت روز سپری شد.

دو نکته را به عنوان اولین پست در سال جدید در این وبلاگ می نویسم:

یکی درباره کار فرهنگی و یکی درباره دبیری...

و این نکته را هم اضافه کنم:

تصمیم دارم که امسال فعالیتم در این وبلاگ را کمی بیشتر کنم؛ ان‌شاءالله.

اهمیت کار فرهنگی

همه می دانیم که «فرهنگ» چقدر اهمیت دارد.

و نیز می دانیم که «کار فرهنگی» چقدر مهم است...

اما اگر بخواهیم میزان اهمیت این دو را مشخص کنیم چه خواهیم گفت؟

امروز در لابلای وبگردی هایم، کلیپی قدیمی از خاطره گویی استاد ازغدی از رهبر انقلاب را برای چندمین بار دیدم...

و الحق چه جمله درستی است (نقل به مضمون) که خواندن چندباره کتاب خوب و دیدن چندباره فیلم های خوب نه تنها ضرری ندارد و وقت تلف کردن نیست، بلکه هربار پرده جدیدی از مفاهیم کتاب و فیلم و... به انسان منتقل می شود.

من هم با دیدن چند باره این کلیپ، به اهمیت فرهنگ و کار فرهنگی کمی بیش از قبل پی بردم!

چرا؟ چون استاد ازغدی به نقل از مقام معظم رهبری در این کلیپ می گوید ایشان گفتند برای دور دوم ریاست جمهوری بنای کاندید شدن نداشتم و قصد داشتم به کار فرهنگی مشغول شوم و با طلبه ها و دانشجوها و... کار فرهنگی انجام دهم!

این یعنی چه؟ چطور ممکن است انسان ریاست جمهوری را رها کند و به این کارهای به ظاهر کوچک بپردازد؟ مگر جز این است که بعضی از حضرات معلم ها، بالاترین پست و مقام را ریاست جمهوری می دانند و بعضا تلاش می کنند تا به جایگاهی دست پیدا کنند که منشأ اثر بشوند؟ پس چطور ممکن است کسی که این جایگاه را دارد، یعنی رئیس جمهور است، دنبال کار فرهنگی باشد؟

این موضوع نشان می دهد که کار فرهنگی از ریاست جمهوری هم ارزش و اثرگذاری بالاتری دارد...

اما چرا؟ پاسخ به این «چرا» را من نه می توانم و نه باید بدهم. استادان و بزرگان و اهل اندیشه باید پاسخ بدهند.

اما من به عنوان یک دانشجو و یک معلم کوچک، می توانم تنها به این نکته اشاره کنم:

کار فرهنگی یعنی «انسان سازی» و روشن است که انسان سازی چه اهمیتی دارد...

به فرموده قرآن اگر کسی یک نفر را نجات دهد انگار همه انسان ها را نجات داده است! چه عظمتی...

اهمیت دبیری

هز زمان که می خواهم از سختی های کارم گله کنم و احیانا به فکر بازگشت به کار قبلی ام (کار پژوهشی و تولید محتوا و...) می افتم، به این سوال می اندیشم که «معلمی چه فایده ای دارد؟» و اهمیت این شغل چیست؟

و هر بار که به پاسخ این سوال فکر می کنم یا درباره آن مطالعه و جستجو می کنم، باز «انگیزه» پیدا می کنم که با جدیت و محکم ادامه دهم...

اما امروز و با دیدن کلیپ خاطره استاد ازغدی از سخنان رهبر انقلاب، انگیزه مضاعفی گرفتم؛ چراکه بیش از پیش برایم روشن شد که «دبیری» چه جایگاه والایی دارد و چه کارها که می توان در این جایگاه انجام داد...

در حقیقت، یکی از مصادیق کار فرهنگی، همین معلمی و تدریس است...

و باز به نظر من (که در گفتگو با معاون اداره کل آموزش و پرورش یزد هم همین را مطرح کردم:) متوسطه اول از بعضی جهات بهتر از متوسطه دوم است؛ چراکه روح و روان بچه ها بیشتر آمادگی پذیرش دارد و کار راحت تر است... اگرچه کلا دانش آموز و دانشجو آمادگی «پذیرش» دارد و نباید آنرا به سن و سال محدود کرد، اما در هر حال «سن» بر روی استحکام عقاید انسان اثر می گذارد...

هرچه هست و نیست خیر است.

پست را با این آیه از قرآن کریم به پایان می رسانم:

«مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (مائده، 32)

یعنی: بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند. (ترجمه مرحوم قمشه ای)

پی‌نوشت:

کلیپ مذکور را اینجا ببینید:

روایت رحیم پور ازغدی از جلسه ای با رهبری درباره آینده نظام و انقلاب

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

لینک و مطلب جالبی در فضای مجازی (ایتا) دیدم که با خودم گفتم بد نیست در وبلاگم منتشر کنم...

بلکه «یک نفر» ببیند و با همین لینک، در انتخابات شرکت کند!

چراکه به حکم «مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا» (هرکس یک نفر را از مرگ نجات دهد گویا همه مردم را نجات داده است!)

یک نفر هم جزئی از کل است؛ اما جزئی در حکمِ کل!

نظر سنجی: در انتخابات شرکت می کنید؟

1. بله: روی این لینک کلیک بفرمایید.

2. خیر: روی این لینک کلیک بفرمایید.

چند کلمه با عزیزانی که قصد شرکت در انتخابات ندارند:

اگر به «اسلام» علاقه دارید، اصول اسلام را در نظر بگیرید. در دینداری شما «فلسطین» مبنا قرار دارد یا خیر؟ امروز که دو قطبی حامیان فلسطین و دشمنان آن شکل گرفته است، شما در کدام سو قرار گرفته اید؟

اگر به «ایران» علاقه دارید، دشمنان ایران از شما چه می خواهند؟ آیا غیر از این است که همه آنها توصیه می کنند که در انتخابات شرکت نکنید؟

اگر به «امنیت» کشور علاقه دارید، بدانید که رابطه مشارکت قوی و امنیت بالا در کشور، رابطه ای مستقیم و البته پایدار است...

عزیزان؛ بعد از فتنه 1401 دیگر جای شک و شبهه ای باقی نمانده است:

دوگانه و دو قطبی های روشنی شکل گرفته است...

در یک طرف دینداری و در یک طرف دین فروشی!

در یک طرف خانواده دوستی و در یک طرف همجنسگرایی و همجنسبازی!

در یک طرف اسلام و در یک طرف دشمنان اسلام!

در یک طرف ایران و در یک طرف دشمنان ایران!

در یک طرف امنیت کشور و در یک طرف تجزیه ایران و ناامنی!

در یک طرف تقویت کشور و در یک طرف آسیب به مشارکت عمومی!

و...

عزیزان؛ امروز دیگر «ابهامی» وجود ندارد... راه روشن است! پس یک «یاعلی» بگویید و به عشق دین، به عشق ایران، به عشق امنیت کشور، به عشق شهدا، به عشق امام شهدا، به عشق رهبر عزیزمان، به عشق وطن، به عشق فردایی روشن و آباد، به عشق پیشرفت و... در انتخابات شرکت کنید!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این جمله تکان دهنده از رهبر معظم انقلاب اسلامی را به عنوان مقدمه ورود به بحث بخوانید:

رهبر انقلاب در سال 1396 در دیدار با مردم قم فرمودند: من میدانم خداوند اراده فرموده است که این ملت را به عالی‌ترین درجات برساند!

در این سالها ثابت شده است که فرمایشات رهبر حکیم انقلاب کاملا حساب شده است و یک به یک محقق می شود. اما این جمله کمی سنگین نیست؟ یعنی چه که خدا اراده فرموده؟ به کدام قرینه؟ به کدام شاهد؟ بخوانید:

فتنه 1401 که در کشور اتفاق افتاد، و منافقین، اپوزیسیون، اصلاح طلبان و... پای کار آمدند، عده ای ساده لوح گمان می کردند کار نظام تمام است!

بسیاری از افراد و چهره های سرشناس، نظیر مهران مدیری هم با همین ترس علیه انقلاب موضع گرفتند! که مثلا مبادا نظام سقوط کند و در نظام بعدی جایی نداشته باشیم؟ گذشت... پوشالی بودن هشتگ ها و توئیت های 200 میلیونی خیلی زود روشن شد! آنجا که تنها آلترناتیو نظام، یعنی ربع پهلوی، در سایتی که هوخواهنش معرفی کردند، با تقلب و رأی های تکراری، تنها 500 هزار رأی به دست آورد! بله درست است. 200 میلیون توئیت، اما در واقعیت کمتر از نیم میلیون حامی!

گذشت... آن فتنه هم فواید و برکات خودش را داشت. پرداختن به فهرست برکات فتنه مهسا خود مطلب جداگانه ای می طلبد، اما تنها همین یک مورد کافی است که این فتنه باعث شد در بین شفاف سازی در بین اهالی هنر صورت گیرد و سره از ناسره جدا شود. کاری که شبیه به معجزه بود، اما پدر مهسا، محمد خاتمی، حسن خمینی، مریم رجوی، ربع پهلوی و... در کنار هم این معجزه را برای انقلاب رقم زدند.

اما حالا هر روز اخباری منتشر می شود که می تواند شاهد فرمایش رهبر انقلاب باشد. همانکه فرموده بودند خدا اراده کرده است! بله؛ پلیس آلبانی می ریزد و کمپ منافقین را جمع می کند! سیستم ها و اطلاعات از آلبانی! به ایران آورده می شود! معجزه نیست؟ در فرانسه، دقیقا به همان نحو که برای ایران عمل کردند، شلوغی و آشوب می شود! و کلی هزینه به دولت فرانسه تحمیل می شود! و بالاخره رئیس جمهور فرانسه گفتگویی سه ساعته با آیت الله رئیسی انجام می دهد که برکاتش بعدا مشخص خواهد شد! معجزه نیست؟

عربستان بعد از سالها طرف چینی را واسطه قرار می دهد که روابط از سرگرفته شود. از سوی دیگر کشورهای عربی، به جای ارتباط با آمریکا و قدرت نظامی این کشور، با محوریت ایران توافقی برای امنیت آب های خلیج فارس و عمان و... امضاء می کنند. معجزه نیست؟ اپوزسیون که در فتنه با یکدیگر توافق کرده بودند که یک صدا باشند، مثل سگ و گربه به جان هم می افتند و به جای اینکه ایران بخواهد علیه ربع پهلوی روشنگری کند، خود ضد انقلاب این اقدام را انجام می دهد! معجزه نیست؟ اینهمه اتفاق که یکی پس از دیگری رخ می دهد اگر معجزه نیست پس دقیقا اسمش را چه باید گذاشت؟

به راستی که رهبر فرزانه و حکیم انقلاب به درستی فرمودند؛ بله خداوند اراده فرموده است که این ملت را به عالی‌ترین درجات برساند! و مردم و جوانان این مرز و بوم، نشانه هایش را یکی پس از دیگری مشاهده می کنند...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با مردم آذربایجان فرمودند: «کسی که زندگی اشرافی را دنبال میکند و اصلاً حرکتش حرکت اشرافی است، نمیتواند شعار حمایت از پابرهنه‌ها را قبول داشته باشد. شعار انقلاب شعار حمایت از مستضعفین و حمایت از پابرهنه‌ها است؛ افرادی که دنبال زندگی اشرافی هستند و حرکتشان حرکت اشراف‌منشانه است، نمیتوانند به این شعار وفادار باشند. شعار انقلاب مقابله‌ی با استکبار است، مقابله‌ی با حرکت استکباری و قدرتهای استکباری است؛ این کسانی که دم از تسلیم در مقابل استکبار میزنند، دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند، نمیتوانند به این انقلاب و به این هدفها پابند باشند؛ این حرف قابل قبولی نیست.» (بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی 28.11.400. اینجا)

شکل گیری دولت اسلامی با مدیران غیر انقلابی محال است!

از نظر بنده جریان «اشرافیت» که غالبا به لحاظ سیاسی طرفدار هاشمی هستند، در بدنه سیاسی نظام سالهاست که نفوذ کرده است. خود هاشمی با خطبه معروف تجمل و مانور اشرافیت! (انتشار برای اولین بار؛ فیلم خطبه «مانور تجمل» هاشمی در نماز جمعه. اینجا) در رأس این جریان بود. و باز از نظر من، امثال خاتمی و روحانی و... هم جزو همین جریان هستند. یکی از افرادی که نزدیک به این جریان سیاسی بوده و متاسفانه سالها حساس ترین پست ها را اشغال کرده است، «علی شمخانی» است. شکی ندارم که در تحقق تمدن نوین اسلامی، باید با روشنگری مردم را به سمت جریان انقلابی متمایل کرد. مانند آنچه در 1400 و قبل از آن 1398 (انتخابات مجلس و ریاست جمهوری) تحقق یافت. البته این دو انتخابات نه به واسطه روشنگری، که به دلیل عملکرد سیاه مجلس دهم (مجلس لاریجانی! و تصویب 20 دقیقه برجام!) و دولت حسن روحانی (دولت تزویر. با تصویب ننگنامه برجام! و وجود انواع مفسدان اقتصادی و مدیران اشرافی و نجومی بگیر) نتیجه مطلوبی داشت. اما اگر جامعه حقیقتا به این نتیجه برسد که کار باید به جریان انقلابی سپرده شود، و جریان غرب زده راه به جایی نخواهد برد، آنگاه دولت اسلامی شکل می گیرد! و پس از شکل گیری دولت اسلامی جامعه اسلامی شکل خواهد گرفت... پنج گامی که امام خامنه ای برای رسیدن به ظهور و شکل گیری تمدن نوین اسلامی تصویر کرده اند به این شرح است: «انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت تمدن اسلامی است.» (برای مطالعه بیشتر بنگرید به: 5 گام رسیدن به تمدن نوین اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب. اینجا)

اخیرا خبری در رسانه های رسمی داخلی و رسانه های ضد انقلاب منتشر شد با این عنوان:

توقیف کشتی پسران شمخانی در یکی از بنادر هند

مشرق نوشت: پس از انتشار خبر کذبی با ادعای توقیف کشتی پسران شمخانی در یکی از بنادر هند، منابع آگاه از شکایت پسران شمخانی از خبرگزاری ایلنا خبر دادند. بنابراین گزارش خبرگزاری ایلنا مدعی شده بود: کشتی «کابل» متعلق به شرکت ادمیرال با مالکیت «برادران شمخانی» به بهانه نقص مدارک از تقریبا ١٠ روز پیش همراه با همه باری که در حال حمل آن بوده، به حکم یک دادگاه هندی در بندر کاندلا توقیف شده‌ است.

پس از انتشار خبر توقیف کشتی پسران شمخانی در رسانه های خارجی و داخلی، علی شمخانی واکنش نشان داد! مشرق با تیتر «واکنش شمخانی به شایعات درباره فرزندانش» نوشت: علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی طی توییتی نوشت: ‏سرباز واقعی در میانه جنگ، فکر و دیدگانش را از دشمن اصلی به سمت ‎ستون پنجم منحرف نمی‌کند. زخم تحریم با برنامه غرب و شمشیر بی‌تدبیری و وادادگی غرب‌گراهای داخلی، پیکر مقاوم مردم ‎ایران را مجروح ساخته. برای التیام این زخم از جان و آبرو مایه می‌گذاریم. ناگفته‌ها بماند برای بعد...

کاش علی شمخانی بازنشست می شد و میدان را به جوانان می داد/ آقای شمخانی؛ بس است دیگر! هرچه باید خدمت می کردید کردید؛ لطف کنید کنار بروید!

در یکی از مطالب مشرق این چند خط را به عنوان نظر نوشتم. چون بلافاصله آنرا اینجا کپی کردم که اگر منتشر نشد، حیف نشود! نمی دانم تأیید شده است یا خیر. شاید بعدا در مورد تأیید شدن یا نشدنش در همین وبلاگ چیزی بنویسم و خبر بدهم. هرچه هست مشرق نظرات را سانسور نمی کند و طیف های مختلف، حتی اصلاح طلبان تند و مخالفان نظام نیز نظراتشان را بیان می کنند! منتهی به شرط اینکه فحاشی و توهین در آن نباشد و نظر صرفا انتقادی باشد. منتهی چون دست جناب شمخانی به شکایت است، و قدرت و نفوذشان هم به نحوی است که حتی در خبرگزاری ها را هم تخته می کنند، شاید مشرق هم ملاحظه بکند. ماجرای شکایت شمخانی از سایت انتخاب و فیلتر شدن این سایت پس از فاجعه هواپیمای اوکراین را که به خاطر دارید؟  ویکی پدیا دراینباره می نویسد: «سایت انتخاب همچنین در ٢٢ دی ماه ٩٨ در کانال تلگرامی اش، از شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی خواست که "استعفا دهد" اما تنها ٨ ساعت پس از انتشار این خبر، شورای عالی امنیت ملی ضمن شکایت از سایت انتخاب، به هیات نظارت بر مطبوعات دستور داد این سایت را توقیف کند که در همان روز حکم توقیف سایت انتخاب از سوی هیات نظارت بر مطبوعات امضا شد.» (انتخاب روزنامه. اینجا)

به هر حال این متن نظر من در مشرق است:

کاش جناب شمخانی حالا دیگه بازنشست می شدن!
و کار رو به جوانترها می سپردن...
به اندازه کافی از خدمات ایشون و فرزندان و بستگانشون استفاده کرده کشور. کافیه واقعا!
ایشون به معنی واقعی کلمه «مرید» هاشمی هستند و یک اصلاح طلب!
جالبه:
توی یکی از برنامه های تلوزیون بعد از فتنه 88، مجری هرچقدر تلاش کرد از ایشون کلمه «فتنه» رو بگیره، آخر نگفت!
دو نکته:
1. اینکه ایشون یه زمانی «فرمانده نیروی دریایی ارتش» بودند (10 سال!) و فرزندانشون هم تو همون زمینه به خیلی چیزها رسیدن من رو یاد فرمایش اخیر رهبر مظلوم انقلاب می اندازه که فرمودن: اشرافی ها نمی تونن انقلابی باشن! (قریب به مضمون)
2. در ماجرای غم انگیز سقوط هواپیمای اوکراین، یک مسئول اجازه نداد شرایط کشور «شرایط جنگی» اعلام بشود. اگر اینطور می شد، برای مدت مثلا 72 ساعت (24، 48 یا 72 ساعت) کلیه پروازها لغو می شد... و اون فاجعه رقم نمی خورد! حالا من که نمیگم اون مسئول کی بود! خودتون ارتباطش رو با جناب شمخانی (ببخشید؛ امیر شمخانی!!) پیدا کنید.
نکته آخر: انقلابی واقعی کسی هست که دل در گرو دنیا نداشته باشه. مسئولین انقلابی کسانی هستند که مثل سردار فلاح زاده (استاندار یزد در دولت دهم) خودش رفت سوریه و جانباز شد! (و فیض شهادت نرسید تا در خدمت نظام باشه) یا مثل مسئولینی که فرزندانشون رفتند و جنگیدند، یا به شهادت رسیدند و یا به هر حال به تکلیف خودشون عمل کردند...
جریان منفعت طلب، که راهبرش «هاشمی» است، هرگز انقلابی نبوده و نخواهد بود...
اون مرحله «دولت اسلامی» از پنج مرحله تحقق تمدن اسلامی برای رسیدن به ظهور، وقتی انجام میشه که این غیر انقلابی ها (بخوانید: ضد انقلاب! چون بی طرف نداریم! در آخر الزمان یا با حق هستید یا با باطل) کنار برن و مسئولین انقلابی روی کار بیایند...
با روی کار آمدن مجلس انقلابی و دولت مردمی، این بارقه ایجاد شده که کم کم به اون سمت حرکت کنیم.
هرچند به همین مجلس و دولت هم انتقادات فراوانی وارد هست، اما هرچه هست به معنی واقعی کلمه سمت و سوی انقلابی دارند! اگر در مجلس هم چند نفر به اسلام انقلابی وارد شدند، اما باز همان مسیر قبل را می روند، شاکله کلی مجلس انقلابی است... اگر در دولت چند مدیر و مسئول از دولت تزویر باقی است، اما بدنه اصلی دولت انقلابی است. و...
خدایا؛ خودت عاقبت کمک کن تا هرچه زودتر منجی عالم بشریت از راه برسند...

زندگی نامه و بیوگرافی علی شمخانی (8 سال فرمانده نیروی دریایی ارتش!)

علی شمع‌خانی معروف به علی شمخانی (زادهٔ ۶ مهر ۱۳۳۴ اهواز) فرمانده نظامی و سیاست‌مدار ایرانی است، که هم‌اکنون به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در این شورا فعالیت می‌کند.

وی دانش‌آموخته کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی ارشد مدیریت از دانشگاه جندی‌شاپور و دکتری استراتژی نظامی از دانشگاه عالی دفاع ملی می‌باشد و دوره دافوس را نیز در دانشگاه فرماندهی و ستاد آجا گذرانده است.

شمخانی فعالیت سیاسی خود را علیه سلطنت پهلوی از دهه ۱۳۵۰ آغاز کرد، که منجر به دستگیری او توسط ساواک گردید و دوره‌ای را نیز در زندان اهواز سپری کرد. در پی آشنایی با افرادی چون محسن رضایی و غلامعلی رشید، به عضویت گروه منصورون درآمد.

شمخانی در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بود و از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ فرماندهی سپاه خوزستان را برعهده داشت، در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بود و با حفظ سِمَت، از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ فرماندهی نیروی زمینی سپاه و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ نیز معاونت اطلاعات و عملیات ستاد فرماندهی کل قوا را برعهده داشت.

وی در دولت چهارم برای مدت یک سال، از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ وزیر سپاه پاسداران بود، سپس به ارتش منتقل شد و در فاصله سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ فرماندهی نیروی دریایی ارتش و از سال ۱۳۶۹ با حفظ سمت، فرماندهی نیروی دریایی سپاه را نیز برعهده داشت. شمخانی در دولت هفتم و هشتم، در فاصله سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ به‌عنوان وزیر دفاع فعالیت می‌کرد. وی یکی از ۱۲ نظامی ارشد با درجه سرلشکری در نیروهای مسلح ایران می‌باشد.

همراهی علی شمخانی با سران فتنه و فتنه گران؟ (شمخانی و فتنه 88)

علی شمخانی نظامی است. فرمانده او، یعنی فرمانده معظم کل قوا، حوادث 88 را «فتنه» نامیدند. بارها و بارها از این کلمه استفاده کردند. خاتمی و کروبی و میرحسین را «سران فتنه» لقب دادند و... اما علی شمخانی، حتی یک بار هم حاضر نشد از کلمه فتنه استفاده کند! ویکی پدیا در اینباره می نویسد:

در برنامه دیروز، امروز، فردا، وحید یامین‌پور، مجری برنامه که سعی داشت شمخانی را وارد مسائل سیاسی روز کند و جریانِ منتسب به فتنه، در ادبیات صداوسیمای جمهوری اسلامی را مطرح کند، از شمخانی پرسید که آیا واژه فتنه را قبول دارید؟ شمخانی نیز در پاسخ وی ضمن اجتناب از به کار بردن واژه فتنه دربارهٔ مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گفت:

می‌دانم تو به دنبال چه هستی. من وارد این بحث‌ها نمی‌شوم. بسیجی باید حق گو، حق خواه و حق شنو باشد.

هم‌چنین شمخانی در برنامه تلویزیونی شناسنامه، که در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۲ از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، حضور یافت.

او در این مصاحبه به شدت استفاده از الفاظی همچون فتنه‌گر، ساکت فتنه و انحرافی را محکوم کرد و گفت:

دشمنان ما دشمن ریش ما هستند، چه ریش اصلاح‌طلب و چه ریش اصول‌گرا، نباید به بهانه‌های مختلف افراد را از قطارِ انقلاب پیاده کرد.

شمخانی در ۹ دی ۱۳۹۲ در مورد رفعِ حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، در پاسخ به خبرنگاران گفت:

من آدم اقدام هستم و آدم حرف نیستم. (ویکی پدیا. اینجا)

پی نوشت:

1. در مورد شمخانی به اندازه کافی سایت ها نوشته اند. اگرچه: واقعا کسی جرأت نمی کند حرف دلش را بزند! چراکه شمخانی و فرزندان یا از او «شکایت» می کنند، مانند شکایت از ایلنا، و یا «فیلتر» می کنند! مانند فیلتر سایت انتخاب!

2. این نظر را در سایت پانا، مطلب تکذیب استعفای شمخانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی نوشتم: عجب! اگر به تصمیم شورا شرایط کشور «شرایط جنگی» اعلام می شد، به مدت اعلام شده (24، 48 یا 72 ساعت) کلیه پروازها لغو شده و فاجعه هواپیمای اوکراین رقم نمیخورد! تاسف بار اینکه از سوی مسئولان نظامی خواهش شده بود که این تصمیم گرفته شود! اما حضرات به با اعتماد به نفس کاذب (یا شاید هم با خیا...ت) نپذیرفتند! عجیب اینکه: کسانی که مقصر نبودند (مانند سردار حاجی زاده عزیز و انقلابی) با شجاعت عذرخواهی کردند، اما کسانی که مقصر بودند با بزدلی شانه خالی کردند!

3. این نظر رو در سایت مشرق با عنوان «واکنش شمخانی به شایعات درباره فرزندانش» نوشتم:

به عبارت بهتر:
منتقدین شدن ستون پنجم!
منتقدین سردار تو بحث هواپیمای اوکراین، و منتقدین سردار به بحث اوضاع اقتصادی فرزندانشون ستون پنجم هستند...
قبول باشه آقای شمخانی؛ به نبردتون بپردازید!
فقط مواظب باشید جلوی اسلحه تون آرمان های انقلاب نباشه!!

4. از جریان شمخانی که بگذریم، از مدتی قبل حمله به امید دانا را چند شل مغز و دگم سیاسی شروع کرده اند! یکی شان که ظاهرا لباس روحانیت هم به تن دارد، شروع می کند و از گذشته امید دانا بد می گوید! به بهانه حفظ انقلاب و توهین های سالها قبل امید دانا به اسلام و...، امروز او را می کوبد! در حالیکه امید دانا، امروز یکی از حامیان سیاست های انقلاب است و در جریان انتخابات 1400 حامی دکتر سعید محمد و بعد آیت الله رییسی بود!

این جریانی که امروز مشغول کوبیدن امید دانا هستند، اگرچه کم و انگشت شمارند، اما به هر حال از دو حال خارج نیستند: یا به معنی واقعی کلمه احمق و کور دل و نفهمند، و یا خائن! حقیقتا گزینه سومی وجود ندارد...

در بعضی از کانال های تلگرام که علیه امید دانا فیلم و محتوا منتشر کرده ام، نظرات انتقادی گذاشته ام... اما حضرات حتی چند کلمه انتقاد و حرف را هم تحمل نمی کنند! فقط بلدند به خاطر گذشته امید دانا، او را که امروز مدافع وطن و نظام در حوزه رسانه است، بزنند! تا دیروز حرفی از امید دانا نمی زدند! اما امروز که اثرگذار شده و دیده می شود، مشغول زدنش شده اند! خدایا، انقلاب را از شر این «حمقا» یا «مغرضین» نجات بده! در یکی از کانال ها چند کلمه انتقاد کردم. منتشر کرد. آپارات پیام داد که به نظر شما پاسخ داده شده است. اما ظاهرا ادمین کانال منصرف شده و پیام را پاک کرده بود! مجددا برایش نوشتم:

سلام. چی شد؟ ترجیح داید پاسخ بدید و بعد حذف کنید؟ جالبه! پیام شما برای من اومده... اما اینجا حذف کردید ظاهرا! به هر حال همینه. حرکتی که منطق پشتش نباشه میشه همین... از نظر شما، اگر کسی دچار تفکراتی غیر از تفکری که دارید نباشه، حق نداره از وطنش دفاع کنه! حق نداره طرفدار جمهوری اسلامی و شخص رهبر باشه... دیدگاه بسته و دگم شما راه به جایی نمیبره. و خوشبختانه اونایی که باید بفهمن و بدونن می دونن... همه چیز دست خداست. شک نکنید امید دانا هم در این اوضاع که جنگ رسانه ای هست، داره به خوبی از مواضع نظام و وطن دفاع می کنه و این لطف خداست! شمع حق هم پوف امثال شما خاموش شدنی نیست؛ به خودتون زحمت ندید!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است با عنوان «توضیح استاد شفیعی کدکنی درباره ممانعت از ورودش به دانشگاه تهران!» عنوان کلیپ که مربوط به نزدیک به دو سال قبل است عنوان عجیبی است. هویت دانشگاه تهران، و بلکه هویت ادبیات معاصر کشورمان با استوانه ها و اساتیدی چون شفیعی کدکنی تعریف می شود. بنابراین عجیب است که ایشان را به دانشگاه راه ندهند! کلیپ را که دیدم، استاد توضیح دادند که: 1. بنا بوده کلاس را تعطیل کنند 2. در جلسه قبل با دانشجویان خداحافظی کرده اند و گفته اند هفته آینده کلاس تشکیل نمی شود 3. باز استاد بزرگوار احتمال داده اند که شاید از راه دور مشتاقانی برای کلاسشان بیایند، و برای همین تصمیم گرفتند به دانشگاه بیایند 4. با خودرو جلوی دانشگاه که می رسند، نگهبانی می گوید دانشگاه تعطیل است 5. استاد هم که هوس قدم زدن در راسته کتابفروشی های جلوی دانشگاه را داشته اند می روند و شروع می کنند به تماشای ویترین کتابفروشی ها و لذت بردن!

تا اینجای کار فقط خبر است. اما ادامه کلیپ تحلیل و نقد استاد شفیعی کدکنی است به موضوع فضای مجازی و سطح سواد رسانه ای مخاطب و مردم ایران! مضمون فرمایشات استاد این است که اطراف یک خبر «دروغ» فلسفه بافی و تحلیل صورت می گیرد. و حتی بعد از توضیح و روشنگری نیز باز عده ای به همان روال سابق عمل می کنند! این مصیبت کمی نیست... جامعه ای که به جای تکیه بر واقعیت به شایعات توجه می کند! یا به عبارت بهتر، جامعه ای که «شایعه» را به «حقیقت» ترجیج می دهد و به آن تمایل دارد، چه وضعی دارد؟ چطور باید برای این جامعه و این مخاطب کار کرد؟

از نظر من مهمترین علت حواشی که پیرامون اخبار سیاسی به وجود می آید همین است: گرایش به شایعه! اصولا شایعه برای مخاطب بیشتر جذابیت دارد تا حقیقت. بنابراین می بینیم پیرامون خارج شدن شمش های طلا از کشور افسانه سرایی می شود! کانالی می نویسد که مثلا کامیون کامیون شمش طلا از کشور خارج شده است! آنهم به سمت ترکیه! و کانال دیگری می نویسد که شمش های طلا را با قاطر از کشور خارج کرده اند! خیلی هم مستند است و تصویر چند قاطر که پشت سر هم در حرکتند را به عنوان سند منتشر کرده است! مخاطب هم با همین اخبار حال می کند و ذیل آن بساط نظر پراکنی را می گستراند! و هر کسی از ظن خود به موضوع واکنش نشان می دهد!

مخاطب امروز حتی حوصله سرچ کردن را هم ندارد! و وقتی خبری را می شنود، حتی به اندازه بررسی انعکاس آن در رسانه های معتبر و رسمی داخلی و خارجی هم وقت نمی گذارد. اما یک چیز را خوب رعایت می کند: اینکه خبر و خوراک رسانه ای با ذائقه اش جور در بیاید! به عبارت دیگر از خیل تولیدات رسانه ای و محتواهای رنگارنگ، مانند مگس روی محتوایی که با سلیقه اش سازگار است می نشیند!

همه این مصائب و مشکلات هم تنها و تنها یک دلیل دارد: ورود شبکه های اجتماعی به کشور، قبل از فرهنگ سازی! به عبارت دیگر مسئولانی که دانسته یا نادانسته، به فرهنگ کشور خیانت کرده اند و بستر واردات و فعالیت بی رویه و بی حساب و کتاب شبکه های اجتماعی را به کشور را فراهم کرده اند، باید پاسخگو باشند! روشن است که اگر رانندگی را به فرزندت یاد نداده باشی، و انواع و اقسام وسایل نقلیه را در اختیارش بگذاری، حوادث ناگواری انتظارت را خواهد کشید! نمی شود گفت فرزند آزادی باید داشته باشد! و باید خودش انتخاب کند که براند یا نه. بلکه ابتدا باید بسترش را فراهم کرد و بعد با متخصص و اهلش، پس از آموزش های لازم، کم کم و اندک اندک او را پشت فرمان نشاند.

اما امروز چه باید کرد؟ به نظرم فرمایش رهبر حکیم انقلاب در روز اربعین اصل مطلب است. ایشان پیشتر هم درباره تهاجم فرهنگی و فضای مجازی راه را نشان داده بودند. منتهی کسی که گوش کند و عمل کند نبود. امیدوارم فردا نگوییم ایشان درباره «تبیین» که نیاز و ضرورت امروز کشور است، سخن گفتند اما کسی عمل نکرد! امروز همه همت ما باید به تولید محتوا با محوریت تبیین و روشنگری باشد. اگرچه وضع سواد رسانه ای در کشور وخیم است، اما اگر مخاطب با چند تبیین درست و با کیفیت مواجه شود، ذهنش ناخواسته منتقد می شود و در مواجهه با اخبار و تولیدات دیگر رسانه های معاند و ضد دین و انقلاب، با نگاه انتقادی پیش خواهد رفت!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

به لطف وجود «روح الله زم» و جستجو درباره او، به ویدئویی رسیدم از فلاحتی صدای آمریکا که درباره خرافات دین اسلام ساخته شده بود. فلاحتی در این ویدئو درباره آیت الله العظمی! سید ابوالفضل برقعی و اسلام نابی که او ارائه داده سخن می گفت... خواستم این چند خط را درباره سید ابوالفضل برقعی بنویسم. در فایل های صوتی که از ایشان وجود دارد، می توان به روحیه ایشان پی برد که البته من به آن کاری ندارم. فقط یک نکته: محور شیعه «ولایت» است و ستون خیمه تشیع «امام زمان (عج)». چطور می توان برقعی را مرجع شیعه نامید در حالیکه معتقد است امام زمانی وجود ندارد؟ این صریح سخنان آقای برقعی است که می گوید امام حسن عسکری (ع) اصلا فرزندی نداشته اند...

مرکز جهانی مستبصرین درباره برقعی می نویسد: «ابوالفضل برقعی در نقد اندیشه‌های شیعه کتابی به نام امامت نوشته که افراطیون اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این کتاب را تکثیر و بین دانشجویان شیعه توزیع می‌کنند؛ که اندیشه‌های وهابیّت در آن موج می زند. وی ظاهراً سفرهایی به عربستان نیز داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروج افکار وهابیت شده‌ است؛ اگر چه علناً هیچگاه اعلام تسنن نکرد.» (اینجا)

اینکه شرایط اقتصادی زندگی برقعی که به نوشته ویکی‌پدیا فقیرانه بوده است (پدرش فردی فقیر بود... اینجا) چه ارتباطی با پول های کثیف عربستان سعودی دارد به کنار، اینکه افکار و عقایدی که ایشان مروج آن است چه اشتراکاتی با «وهابیت» دارد هم به کنار! اما اینکه بعضی از مسلمانان و شیعیان «خط امامی»! چطور بریده های سخنان ایشان را ترویج می کنند را چه کنیم؟ کسانی که روزگاری دم از امام (خمینی ره) می زدند تا با آن امام زنده مان (خامنه ای حفظه الله) را بزنند، بریده های سخنان برقعی را در صفحات و کانال های خود برای جوانان منتشر می کنند تا به این ترتیب ذهن آنان پر از شبهه بشود و طبعا مسیر زندگی آنها به سمت و سویی برود که مطلوب آنهاست! اما لطف خداست که ابزار هجمه علیه دین و انقلاب، یعنی فضای مجازی ابزاری می شود برای افشای حقایق و باطن منافقین زمان و نیز ترویج اسلام ناب محمدی (ص). والسلام!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

امروز، که سومین روز سفرم است، و شاید چند کلمه ای بعدا درباره لذت هایش اینجا نوشتم، یادداشت حاج حسین آقای شریعتمداری، «سردار قلم» را در فارس خواندم که هشدارگونه ای بود به «حسین قدیانی». من قدیانی را از دوران 88 و همکاری مختصرم با کیهان می شناسم. آن روز محسن حدادی به ایمیل من پاسخ می داد که نوشته هایت به درد منِ محسن حدادیِ نسل سومِ کیهان نمی خورد، و به درد حسین قدیانی می خورد!

از علامه مصباح یزدی حرفی نمی زنم. چون شأن من نیست که از ایشان، و از اسلام زلال و پاکی که با بصیرت مثال زدنی حضرت ایشان در موسسه امام خمینی (ره) سالها ترویج شده و می شود، حرف بزنم. اما می توانم درباره حسین قدیانی بنویسم.

در دوران دانشجویی و مقطع کارشناسی، نه‌ده حسین قدیانی را برده بودم دانشگاهِ اکبر شاه! بین کلاس ها و اوقات فراغت تورقی می کردم و با کتابهای دیگر می خواندم. چقدر لذت بخش بود. در روزگار فتنه یکی از هم کلاسی هایم، که اتفاقا طرفدار میرحسین هم بود کتاب را گرفت. کتابی از خاتمی هم همراهم بود: نامه ای برای فردا. یادم هست که به آن بنده خدا گفتم این طرف و آن طرف را باهم بخوان و لذتش را ببر! اما وقتی کتابها را برگرداند می گفت بارها خواسته از خشم نه‌ده قدیانی را تکه تکه کند! و کتاب به احترام صاحبش، که من بودم، جان سالم به در برده بود...

یادداشت اخیر حسین قدیانی را تازه تمام کردم. تر و تازه دارم نظرم را می نویسم. من یقین دارم اگر به کسی بیش از ظرفیتش پرداخته بشود، و کسی را اگر بیش از آنچه باید، حلوا حلوا بکنند، نتیجه اش در یک کلمه می شود: «حسین قدیانی!»

بله. همه حرفم همین است: حسین قدیانی امروز برای من و امثال من تبدیل شده به «سنبل». سنبلی از جوانی که خوب نه، «عالی» می نوشت، اما «اسلام» و «انقلاب» شناس نبود، و نوشته هایش از سر شور و احساس بود. همان شور و احساس او را به ورطه های دیگری کشاند که هر جوانی را ممکن است بکشاند. او به همین سادگی شد «سنبل». اگر حسین قدیانی اینقدر «بولد» نمی شد، امروز هم توهینش به علامه مصباح یزدی، معلم «بصیرت»، اینقدر تلخ و سوزاننده نبود! اگر به قدیانی به قدر «قدرش» بها داده بودند، امروز سردار قلم، حاج حسین شریعتمداری، مجبور نبود به جای اینکه پته جریان معاند را که به لطف فضای مجازی سالهاست سکان دار دولت است، روی آب بریزد، برای «حسین قدیانی» بنویسد! منظورم از لطف فضای مجازی هم اول خوراندنش به مردم است و بعدا فکر کردن برای فرهنگ سازی اش، و دقیقا برای این آیه که ستون و محور و اصل و اساس «سواد رسانه ای» است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»!

فکرش را بکنید: سوژه سردار قلم شده «حسین قدیانی»! همین یک نیم خط برای اینکه خودی و بیخودی را بشناسیم کافیست. من حسین قدیانی را نه ضد انقلاب می دانم و نه ولایتی، و نه البته ضد ولایت فقیه. در نوشته اخیر قدیانی، با سپر «حضرت آقا» انواع و اقسام توهین ها به علامه مصباح و جریان اسلام ناب روا داشته شده است. بله؛ طبعا انسان می غلطد در امیال و آرزوهایش. می غلطد در همه صفاتی که او را انسان کرده. اما اگر نقد شد باید تحمل داشته باشد...

فقط یک کلام: حسین آقا از دختربازی در کافه های شام و نوع سیگاری که دود می کنی به کنایه سخن گفته ای! کنایه لازم نیست: نوش جانت! اما کاش مختصری اهلیت می داشتی و «خجالت» می کشیدی از اینهمه توهینی که روا داشتی به کسی که نماد و اسوه مبارزه با نفس بود. کاش یک «پک» از سیگارت را فدا می کردی و بعد از کسی که خودت هم بینی و بین الله خوب می دانی که نفسش را فدا کرده با این وقاحت حرف می زدی! حسین آقای قدیانی، من مخاطب کتاب ها و وبلاگت، قطعه 26 بودم. گاهی از خواندن نوشته هایت اشک در چشمانم از شوق حلقه می زد و خدا را شکر می کردم، اما هماندم در دلم ترسی داشتم از امروز...

از امروزی که تو جوانی کنی، و نقدت کنند، و صاحب آن قلم با آن مهارت، تبر به دست بگیرد به خیال خودش برای زدن ریشه و اصل و اساس اسلام ناب و محور بصیرت انقلاب! حسین آقا. حرف آخر اینکه حداقل شهامت داشته باش و رک و راست نقد کن. اینهمه رهبر مقتدر و مظلوم انقلاب را سپر خودت نکن. این رهبر همانقدر که رهبر تو هست، رهبر ما هم هست. دعا می کنم دعای پدر شهیدت سر به راهت کن. عنان نفس بکشی و توبه کنی و برگردی و جبران کنی! و خدا اگر بخواهد می شود!

  • احمد طحانی