در این پست مطالبم را ذیل دو محور می نویسم که ارتباط چندانی به یکدیگر ندارند. یکی از آنها را صرفا برای اینکه ثبت و ضبط بشود اینجا خواهم آورد:
یک: محمد جواد ظریف و خدعه جدید آنهم در مراسم شهادت وزیر امور خارجه!
هرچقدر هم بخواهیم خویشتن داری کنیم، هرچقدر هم بخواهیم حرمت نگهداریم، هرچقدر هم بخواهیم «سکوت» کنیم و دندان روی جگر بگذاریم و هرچقدر «تحمل» کنیم، باز هم کم می آوریم! نمی شود؛ نمی گذارند! انگار نمی خواهند فضای سیاسی کشور در آرامش پیش برود! انگار «نان» آنها از اختلاف و طرح مباحثی بر علیه اسلام و انقلاب اسلامی بیرون می آید! عجیب است...
اگر اشتباه نکنم، یکی دو ساعت بعد از نماز حضرت آقا بر پیکر شهدا بود که شبکه خبر گفتگویی با مجمد جواد ظریف انجام داد:
سخنان ایشان در ظاهر بسیار مودبانه و بلکه فراتر از آن، بسیار متین و حتی انقلابی بود؛ اما...
در باطن؟
علی علیزاده در برنامه تحلیلی و تبیینی خود با نام «جدال» (که شدیدا توصیه می کنم اگر اهل سیاست هستید آنرا ببینید و دنبال کنید؛ اما اگر خیلی با سیاست آشنایی ندارید، شاید کمی سنگین و بعضا مضر باشد!) به این موضوع پرداخته است...
از طریق این لینک می توانید بخشی از برنامه که مختص اظهارات ظریف است را مشاهده بفرمایید:
دلیل اخراج امیرعبداللهیان از وزارت خارجه ظریف چه بود؟
ادمین کانال شخصی سجاد نادری پور در آپارات، در توضیح ویدئوی فوق می نویسد: «گزیده برنامه اینترنتی جدال با موضوع دلیل اخراج امیرعبداللهیان از وزارت خارجه ظریف چه بود؟»
این چند جمله را هم من از این ویدئو استخراج کرده ام؛ براستی حیرت آور است! بفرمایید:
در بخشی از برنامه که به کنارگذاشتن امیرعبداللهیان حسب دستور کشورهای عربی!! به جواد ظریف (وزیر خارجه دولت تزویر و ریا) پرداخته می شود، علیپور درباره تیتر روزنامه قدس می گوید: مسئول کشورت رو به خاطر خوش آمد کشورهای عربی کنار بگذاری؟ دورۀ قاجاره مگه؟
تیتر روزنامه قدس این بود:
کنار گذاشتن امیرعبداللهیان برای اثبات حسن نیت به کشورهای عربی!
روتیتر این خبر به معنی واقعی کلمه مخاطب انقلابی را «می سوزاند» و مخاطب وطن دوست و میهن پرست را به «متحیر» می کند که مکر و خدعه تا کجا؟ و به چه قیمت؟
روتیتر روزنامه قدس این بود:
کنار گذاشتن امیرعبداللهیان برای اثبات حسن نیت به کشورهای عربی!
عجیب اینکه در همان گفتگوی کوتاه ظریف با شبکه خبر (در روزی که شهادت آیت الله رئسی و امیرعبداللهیان و عزیزان همراهشان قطعی شده بود) هم باز ظریف به «تحریم» و رفع آن اشاره می کند! و به نحوی سخن می گوید که غیر مستقیم در ذهن مخاطب این نکته نقش ببندد که رئیس جمهور را به خاطر تحریم قطعات بالگرد و کلا تحریم صنعت حمل و نقل هوایی از دست دادیم!
علیزاده و کارشناس مهمان برنامه جدال به خوبی پاسخ این «اراجیف» ظریف را می دهند؛ من فقط «باید» این نکته را اضافه کنم که فکر نمی کردم محمد جواد ظریف تا به این اندازه «وقیح» و «مکار» باشد. مکار از این جهت که منویات پلیدش را به صورت غیر مستقیم بیان کند و وقیح به خاطر اینکه برای پیشبرد اهداف سیاسی خود، از روز شهادت همکارش هم نمی گذرد!!
تنها از محمد جواد ظریف بر می آید که سخنانی به ظاهر «انقلابی» بیان کند؛ در حالیکه باطن آن کاملا ضدانقلابی و ضدوطنی است! کما اینکه فقط ظریف می توانست از ترکمنچای دفاع کند!! و تنها ظریف می توانست کلمه «تعلیق» را در برجام نبیند! و در مجلس آن فضاحت را ببار آورد! (که در صحن مجلس شورای اسلامی اعلام کند که کلمه تعلیق در برجام وجود ندارد و بعدا مشخص شود که 4 یا 5 مرتبه این کلمه در برجام ذکر شده است!)
فقط و فقط از ظریف بر می آید که جلوی مسئول یکی از کشورهای عربی زانو بزند!
فقط از ظریف بر می آید که دوگانه «میدان» و «دیپلماسی» را ردیف کند و در حالیکه همه چیزش را مدیون حاج قاسم و «میدان» است؛ دیپلماسی (بخوانید خودش را) مظلوم جلوه دهد...
البته اشکالی هم ندارد. این جماعت هرچقدر هم که مکار باشند از معاویه که بدتر نیستند! خدا جای حق نشسته است و حافظ و پشتیبان این کشور و این انقلاب، خود اوست. انقلابی که مظلومان عالم در اقصی نقاط این کره خاکی به آن امید بسته اند... بگذریم.
دو: نوسان انسان از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت و بالعکس!
در کانال آپارات «نفیر نی» (اینجا) که ویدئوهای ادبی دارد، حکایت جالب «مگسی که عقاب شد مثنوی مولانا» را باز کردم که ببینم. دیدم در توضیحات ذیل ویدئو هم مطلب بسیار زیبا و جذابی نوشته شده است. حیفم آمد که آنرا بازنشر نکنم. اگرچه وقتی مطلب در آپارات منتشر شده و من در وبلاگ شخصی ام می نویسم، روشن است که هدف به هیچ وجه دیده شدن مطلب نیست! در واقع دلیل اصلی این است که مطلب را «حفظ» و «محافظت» کنم که هرازگاهی به آن نگاهی بیاندازم. بفرمایید:
انسان نوسانی دارد از بینهایت منفی تا بینهایت مثبت و جالب است که گاهی فاصلهی این دو بینهایت چشم برهم زدنی است.
انسان در چشم برهمزدنی به اوج میرود و گاهی هم برعکس به حضیض میافتد ، و این اوج و حضیض مختص انسان است چرا که او از اختیار برخوردار است، اختیاری که زاییدهی عشق و گناه است.
این قسمت از بحر در کوزه در ادامهی داستان نخجیران، مولانا داستانی کوتاه، نمادین و سمبلیک برای ما میگوید. حکایتی با بنمایهی طنز که شخصیت اصلی آن مگسی است که میتواند در لحظه همای سعادت شود.
در پایان امیدوارم هر اتفاقی که می افتد، در این سیر از منفی بی نهایت به سوی مثبت بی نهایت، که راز خلقت و هدف آفرینش و مسیر تکامل انسان است، حضرت حق ما را لحظه ای به خودمان وانگذارد! آمین...