از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۶۱ مطلب با موضوع «جنجالی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امروز مستند فریب را دیدم. این مستند در سه فصل تهیه شده است و مبنای محتوای آن، گفته ها و مواضع رسمی و اسناد غیر قابل کتمانی است که در آن ارائه شده است. به عنوان مثال، یکی از مهمترین مستندات «فریب» فیلم هایی است که از سخنرانی مسئولان مختلف پخش می شود. پیشنهاد می کنم حتما این مستند را مشاهده بفرمایید:

فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

مستند فریب شامل سه فصل می باشد که در کل به بازگو نمایی دستهای پنهانی در ایجاد تورم و آشوبهای فتنه 98 می پردازد. فصل اول آن به درگیری سران فتنه با رهبری در فتنه 88 می پردازد که در هیچ جای دیگر دیده و شنیده نشده است. چیزی که عموم مردم از آن بی اطلاع اند. همچنین به انتخاب روحانی در سال 96 و حمله او به رهبری نیز پرداخته شده است که چطور اینقدر دقیق با رسانه های معاند، این حملات صورت میگیرد. آیا ارتباطی بین او و رسانه های معاند نیست: میتوان گفت این اولین مستندی است که مسثقیما اشاره به آشوبهای 98 دارد.

لینک فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم آن اشاره به دست های پنهانی دارد که موجب ایجاد آشوب در فتنه 96 میشوند که چطور دولت با اقداماتی مشکوک سبب به خیابان کشاندن مردم میگردد. سپس به طرح هنسون که هدفش براندازی در ایران است پرداخته می شود. در مستند اشاره ای هم به ماجرای مفاسد مقامات بلند پایه دولتی حتی برادر رئیس جمهور و برادر جهانگیری نیز میشود و اینکه چگونه دولت و بانک مرکزی بصورت عمدی سبب افزایش قیمت دلار می شوند. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند. اما از همه مهمتر انتشار کلیپی توسط نهاد ریاست جمهوری است که رهبری را هدف حمله خود قرار داده و وی را موجب این وضع می داند.

لینک فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم آن به ارتباط پنهانی روحانی با اسرائیل که توسط دکتر عباسی مطرح شده می پردازد و اینکه چرا بعد از شکایت روحانی از عباسی دادگاه رای را به نفع عباسی صادر نمود و روحانی نتوانست ثابت کند چنین ارتباطی در میان نبوده است. سپس به گوشه ای از حرفهای سری وی با اسرائیل و اسناد مرتبط در این زمینه پرداخته می شود. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند.

لینک فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

اما خداوند در سورۀ آل عمران می فرماید: «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ». یعنی (یهود) با خدا مکر کردند و خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد، و خدا از همه بهتر تواند مکر کرد.

استاد قرائتی در تفسیر نور خود درباره این آیه نوشته اند:

1- خداوند، پشتیبان اولیاى خویش است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

2- تدبیر وحرکت انسان، مقدّمه‌ى قهر یا لطف خداوند است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

3- کیفرهاى الهى، با جرم بشر تناسب و سنخیّت دارد. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

4- اراده وتدبیر خدا، بالاتر از هر تلاش، حرکت وتدبیر است. «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» (تفسیر نور، ج1: 523)

عرض من این است که دشنمان «اسلام» و انقلاب اسلامی هرچقدر هم هزینه کنند، وقت بگذارند و نقشه بکشند، نمی توانند بر خواست خدای متعال و اراده الهی غلبه کنند. هر بی طرف منصفی گواهی می دهد که تنها یک مورد از اتفاقاتی که از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون افتاده است، برای سرنگونی حکومت ها کافی است! حتی قبل از انقلاب نیز پیروزی قیام امام خمینی (ره) با همراهی مردم حسینی ایران، به معجزه شبیه است.

پس از انقلاب اسلامی؛ ماجرای بنی صدر و منافقین، شهادت 72 تن از یاران انقلاب (شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و...)، رحلت حضرت امام خمینی (ره)، انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری، ماجرای آیت الله منتظری، فتنه 78، تحصن نمایندگان مجلس ششم، فتنه پیچیده 88 و فتنه های 96 و 97 و 98 در این کشور رخ داده است و نظام مقدس جمهوری اسلامی، با همراهی مردمی که دلهایشان با هدایت الهی با نظام مظلوم و مقدر اسلامی همراه است، از همه این حوادث عبور کرده است. پس باید نتیجه گرفت که پیروز مطلق خداست.

من گاهی اوقات از مواضع بعضی از شخصیت های کشور، که در کمال تعجب، دست از لجاجت با انقلاب برداشته و حرف های انقلابی می زنند، به این نتیجه می رسم که حتی دشمنان هم به این نتیجه رسیده اند که تلاش بی فایده ای انجام می دهند!

اما چه باید کرد؟ به نظر می رسد هر کس به هر اندازه ای که می تواند، (محکم و با تمام توان) باید در راستای روشنگری تلاش کند و البته در کنار آن، «کار» خود را به بهترین شکل به انجام رساند. یک معلم، علاوه بر روشنگری، معلمی اش را به نحو احسن انجام دهد. یک پزشک هم روشنگری کند و هم با تمام وجود به خدمت بپردازد. چه زیبا و حکیمانه فرمودند رهبر معظم انقلاب اسلامی که: هر کس در هر جایی که هست، همانجا را کانون جهان بداند و با تمام قوت و توان خویش برای جلب رضای الهی تلاش کند. (نقل به مضمون).

و ختم کلام خطاب به همه دشمنان نظام اسلامی:

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز؟

هم تو سوزی هم دهانت گنده پوز! (مولانا)

پیروز مطلق خداست...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

ماجرا از «تظاهر» گذشته است و کسانی که «رسما» مواضع اصلاح طلبانه دارند، یا خودشان را اصولگرا جا می زنند، و یا رسانه های اصلاح سعی می کنند آنها را به مخاطب اصولگرا معرفی کنند. اما چرا؟

ایسنا (که در حال حاضر با مدیریت اصلاح طلبان اداره می شود!) محمد مهاجری را «یک فعالی سیاسی و رسانه ای اصولگرا» معرفی کرده و با تیتر «مهاجری: اصولگرایان بدشان نمی آید که بین خودشان وزن کشی کنند!» به گفتگو با ایشان پرداخته است.

روشن است که بحث گفتگو نیست. اتفاقا رسانه های فراوان اصلاح طلب، هر روز می نویسند و تحلیل و گفتگو دارند و دست بر قضا در روشن شدن فضا و شناخت طرز فکر سیاسی افراد مفید هم هست.

پس ماجرا چیست؟ اصل ماجرا این است که حرف های یک اصلاح طلب، که در واقع برآیند گفتمان اصلاحات است را به «دروغ» در دهان یک اصولگرا می گذارند! یا بهتر بگویم، یک اصلاح طلب را اصولگرا معرفی می کنند تا از زبان یک اصولگرای تقلبی، حرف هایشان را بزنند!

شاید از نظر بسیاری اصل حرف مهم باشد و این جزئیات مورد توجه قرار نگیرد. اما از نظر من، این مصداق «نفاق» است. بله؛ اگر مرحوم هاشمی را در اواخر عمرش، «اصولگرا» محسوب می کنید، آقای مهاجری و امثالهم هم اصولگرا محسوب می شوند. یا اگر «دکتر عارف» اصولگرا محسوب شود، بله؛ آقای مهاجری و مانند وی هم اصولگرا هستند!

اما آقای مهاجری چه می گوید؟ همه محورهای سخنان آقای مهاجری، دقیقا همان حرف های اصلاح طلبان است! از حمله به شورای نگهبان و رسانه ملی گرفته تا دفاع از لوایح پالرمو و CFT. حتی در ریزترین مباحث هم آقای مهاجری «کاملا» اصلاح طلبانه حرف می زند و موضع می گیرد و فقط رسانه ها قبل از اسمش «اصولگرا» می نویسند.

اما چرا این رسانه ها تلاش می کنند تا وی را اصولگرا جا بزنند؟ واقعیت این است که آقای مهاجری، روزگاری در کیهان فعال بوده است. همین باعث شده که حضرات تصور کنند ایشان تا آخر عمرش اصولگرا باقی می ماند. با این متر، محمد نوری زاد هم لابد اصولگرا محسوب می شود! البته سردمدار چرخش سیاسی برای حفظ منافع شخصی، طبعا و حقا مرحوم هاشمی است!

هاشمی رفسنجانی که این اواخر، و با توجه به جنجال های فرزندش مهدی و دیگر اطرافیان، حنایش برای اصولگرایان رنگ باخته بود، و در میان این طیف، به عنوان مهره ای سوخته تلقی میشد، چه باید می کرد؟ روشن است. به سادگی آب خوردن به سمت اصلاح طلبان چرخش کرده و مواضعی گرفت که حتی اصلاح طلبان هم در بیان آن مراعات می کردند! به این ترتیب، هاشمی، که از اینجا (جمع اصولگرایان) رانده شده بود در آغوش اصلاح طلبان جای گرفت.

از این دست مثال زیاد است، و بلاتشبیه، در صدر اسلام هم طلحه و زبیر و شمر و... را می توان بررسی کرد که چطور از دامن علی (ع) به دامن جریان مقابل غلطیده اند. آنهم فقط و فقط به دلیل حفظ «منافع» شخصی.

اما مصاحبه محمد مهاجری، اصولگرای دیروز و اصلاح طلب امروز با ایسنا دو نکته مهم دارد. اول اختلاف بین اصولگرایان! و دوم دفاع از اصلاح طلبان و مظلومیت آنها! بخوانید:

  1. وی در پاسخ به این پرسش که چه گروه های دیگر اصولگرا لیست‌های دیگری را ارائه خواهند کرد، افزود: صبر کنید؛ اختلاف‌ها به زودی بروز می‌کند.
  2. مهاجری در پایان درباره ادعای باهنر و بادامچیان درباره اینکه اصلاح‌طلبان به اندازه در انتخابات کافی نامزد دارند، تصریح کرد: اگر بادامچیان و باهنر به این مساله باور دارند، لیست اصلاح طلبان را منتشر کنند تا روی اصلاح‌طلبان کم شود. داوطلبان اصلاح طلب که بالاخره پنهان نیستند و حتما عنوان، شهرت و سابقه دارند بنابراین این اسامی را منتشر کنند تا دروغ اصلاح‌طلبان برملا شود.

در خصوص اختلاف نظر اصولگرایان در جای دیگری مفصل خواهم نوشت. اما درباره اینکه حضرت مهاجری فرموده اند اصلاح طلبان نامزد ندارند، توجه ایشان را به آمار 700 اصلاح طلب تأیید شده در سرتاسر کشور جلب می کنم که تابناک (اینجا: 700 کاندیدای اصلاح‌طلب در برابر بیش از ۴۲۰۰ کاندیدای اصولگرا) و دیگر رسانه ها منتشر کرده اند. بحث اصلاح طلبان درخصوص تأیید صلاحیت ها چیز دیگری است که آنهم باید مجزا مورد بررسی قرار گیرد.

اما اجمالا اینکه: 1. اصلاح طلبان شکست خود را پیش بینی کرده اند. (از جمله آقای صادق زیباکلام که به صراحت می گوید مردم دیگر به اصلاح طلبان رأی نخواهند داد. یا محمد خاتمی که می گوید با تکرار من هم دیگر اتفاقی نمی افتد!) 2. برای فرار از شکست چه باید کرد؟ فشار باید به شورای نگهبان وارد شود. بنابراین، افرادی که «قطعا» رد صلاحیت می شوند را گسیل می کنند تا آمار رد صلاحیت شدگان افزایش یابد. امثال شکوری راد و دیگرانی که در فتنه های 78 و 88 محکوم شده اند در این دوره اسم نوشته اند! چرا؟ برای اینکه هزینه رد صلاحیت برای شورای نگهبان بالا برود و از سوی دیگر، شکست مفتضحانه آنها، که به خاطر عملکرد بد دولت مطبوعشان رخ می دهد، لاپوشانی شود! 3. توپخانه های رسانه ای اصلاح طلبان باید معنای 1 و 2 را در جامعه پمپاژ کند و از این جهت، مصاحبه با افرادی نظیر محمد مهاجری و دیگران آغاز می شود و تحلیل ها و مقالات، با همین مضامین به فراوانی در نشریات و رسانه های زنجیره ای انعکاس می یابد.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

به گفته بزرگان و محققان، دو مشکل جامعه اسلامی، بطور کلی، و به ویژه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به طور خلاصه عبارتند از:

  1. اسلام منهای روحانیت.
  2. روحانیت منهای اسلام.

شاهد مشکل اول افرادی نظیر بنی صدر و احمدی نژاد است و شاهد مشکل دوم هم افرادی نظیر خاتمی و روحانی. متاسفانه دکتر احمدی نژاد در اواخر دولتش به طور کلی منحرف شد و به ایرانی گری و جدا کردن روحانیت اصیل از اسلام روی آورد. در خصوص ولایت فقیه و مباحث مربوط به آن هم حرف های عجیب و غریبی زد که حقیقتا عجیب می نمود. وصل شدن به امام زمان، بدون توجه به علما و بزرگان دین، چطور ممکن است؟ این را آقای احمدی نژاد باید پاسخ بدهد. ایشان همچنین درباره نظرات مردم هم حرف های عجیبی زده که حقیقتا مایه تعجب است.

در خصوص مورد دوم، یعنی روحانیت منهای اسلام هم شدت و ضعف وجود دارد. یکی مثل خاتمی، آیت الله زاده، در کسوت روحانیت، و سید است اما به نکاتی چون اصول محرم و نامحرم، تقدم مباحث دینی بر مباحث سکولار و... نه تنها توجه ندارد، بلکه بر ضد دین موضع می گیرد. پیشتر در این وبلاگ به این موارد پرداخته شده است. (اینجا)

جناب روحانی هم پرونده ویژه خودش را دارد و شاهد مثال موضوع پست حاضر هم بحث مذاکره امام حسین (ع) با عمر سعد که توسط ایشان مطرح شد (اینجا را ببینید) کفایت می کند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

سخنان دکتر حسن عباسی که با عنوان «روایت حسن عباسى از علت ترور قاسم سلیمانى/ تحلیلی از رئیس‌جمهور بعدیِ ایران» در 598 انتشار یافته است، حاوی تحلیل های دقیق و جالبی است. این سخنان در سی و یکمین نشست سیاسی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان ایراد شده است. مطالعه بفرمایید:

تحلیل دکتر حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین درباره ترور سردار سلیمانی و آینده مجلس و دولت

شرایط امروز مجلس و رد صلاحیت مانند سال 82 و مجلس ششم است، و دوباره گویا حرف و حدیث‌هایی مانند آن زمان زده می‌شود. آن زمان می‌گفتند اگر ما در انتخابات نباشیم مردم هم در انتخابات شرکت نمی‌کنند ولی بعد دیدیم که مردم پای صندوق‌های رأی آمدند و مجلس هفتم شکل گرفت.

برخی اختلافات موجب شد در سال 94 انتخابات مجلس لیست امید در تهران و برخی شهرها رأی آورد. در سال 96 اختلافات به اوج خودش رسید و یک نیروی گریز از مرکز عجیبی به وجود آمد و باعث شد که جناح لیبرال همین‌طور دارد پیش می‌رود و به احتمال 90 درصد هم در انتخابات مجلس و هم انتخابات ریاست جمهوری آینده این طیف کلاً کنده می‌شود. البته این مانند یک درد زایمان و کندن یک غده است که درد دارد.

آمریکا الان این تحلیل را دارد که امسال در ایران یک مجلسی به وجود می‌آید که غربگرا نیست و بعد از آن هم رئیس جمهوری به وجود می‌آید که غربگرا نیست و حداقل 10 سال طول می‌کشد که بخواهد یک طیفی سرکار بیاید که حاضر بشود با آمریکا مذاکره کند برای همین به ترامپ گفتند وقت نداری و ترامپ هم تلاش کرد تا سال 2020 ایران متلاشی شود که شما دیدید چه اتفاقاتی هم رقم زدند.

آمریکایی‌ها برای ترور حاج قاسم سلیمانی دو تحلیل داشتند، یکی اینکه قاسم سلیمانی مانند نخ تسبیحی بود که گروه‌های مقاومت اسلامی توسط این نخ یکدست و به هم پیوسته می‌شوند، این ها چون می‌خواستند معامله قرن را انجام بدهند، باید این نخ تبسیح را می‌بریدند.

در سیاست داخلی هم اعتقاد اینها این بود که دولت جوان انقلابی که سرکار می‌آید لیدرش کسی است مانند حاج قاسم سلیمانی، یعنی سردار سلیمانی رئیس جمهور آینده ایران است. یعنی کسی که از سوی آمریکا تحریم شده رئیس جمهور می‌شود و بعد از آن در سازمان ملل علیه آمریکا و اقدامات جنایتکارانه‌ سرمداران این کشور صحبت خواهد کرد. برای همین دست به چنین اقدام جنایتکارانه‌ای زدند.

البته سردار سلیمانی به رهبر انقلاب نامه نوشت که من سرباز ولایت هستم و وارد بازی‌ها سیاسی نمی‌شوم با این حال آمریکایی‌ها باور نکردند و احساس کردند که همین الان که قاسم سلیمانی رئیس جمهور ایران شود رئیس جمهور 10 کشور دیگر هم هست و با توجه به تحلیل‌هایی که داشتند گفتند بهتر است همین الان او را ترور کنیم.

برآورد آمریکایی‌ها این بود که سردار سلیمانی 35 میلیون رأی دارد و وقتی مراسم تشییع را دیدند به این نتیجه رسیدند تحلیل‌شان درست بوده است.

در انتخابات مجلس برخی از کاندیداها چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا ردصلاحیت شدند و دلیل رد صلاحیت خیلی از آنها یا فساد اخلاقی یا فساد اقتصادی بوده است. برخی هم به دلیل عدم التزام به اسلام، کسی هم که به اسلام التزام ندارد چگونه می‌تواند وارد مجلس یک کشور اسلامی شود؟

جناح موسوم به انقلابی و جناح موسوم به اصولگرایی اختلافاتی وجود دارد پس تک صدایی نخواهیم داشت. جناح اصلاح‌طلب هم اگر بخواهد در قدرت بماند باید التزام عملی‌اش را به اسلام، قانون اسلامی و ولایت فقیه نشان بدهد. وابستگی به غرب را هم کنار بگذارد، البته شعارهای غربگرایی الان در داخل کشور خریداری ندارد.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

متن کامل نامه جمعی از فرماندهان سپاه به سید محمد خاتمی، یکی از سران فتنه 88 که در سال 78 بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده است را می توانید در ادامه مطالعه کنید. این نامه، که لایه های مختلفی دارد، و به بعضی از آنها اشاره خواهد شد، به امضای سردار آسمانی جبهه مقاومت، سپهبد حاج قاسم سلیمانی نیز رسیده است. تاریخ امضاء و انتشار نامه 29 تیرماه 78 است. چند روز پس از فتنه 18 تیر 78 و حرکت تاریخی مردم در 23 تیر 78. غرض از انتشار این مطلب نیز پرداختن به بعضی از جنبه های فتنه 78 با هدف تغییر نگرش به حوادث سیاسی کشور است. امید که مفید باشد:

متن کامل نامه فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمی

ریاست محترم جمهوری حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمین جناب آقای سیدمحمد خاتمی

با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار می‌رساند:

به‌دنبال حوادث اخیر به عنوان مجموعه‌ای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفهٔ خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرت‌عالی دانشمند ارزشمند عرضه بداریم. امیدواریم با سعهٔ صدر و شعار ارزشمند توأم با سیره‌ای که تبلیغ می‌فرمایید (شنیدن هر سخن و ایده‌ ولو مخالف) به این موضوع که شاید درد هزاران زجرکشیدهٔ انقلاب باشد که امروزه به‌دور از هرگونه خط و خطوط با چشمی نگران، مسائل و حوادث انقلاب را می‌نگرند و سکوت، مسامحه و ساده‌انگاری مسئولین که از برکت خون هزاران شهید بر مسند نشسته‌اند، متحیر و متعجب‌اند.

جناب آقای خاتمی، قطعاً همهٔ ما حضرت‌عالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشهٔ عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و می‌دانیم، اما نحوهٔ برخورد با حوادثی که همهٔ ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اولویت قرار دادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آن‌ها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانون‌شکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریان‌های معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه‌کارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمرهٔ این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر می‌گزند.

جناب آقای رئیس‌جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان‌طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علی‌رغم این‌که سخت‌ترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت اما همهٔ مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟

صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد، اما آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟

جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهٔ شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، امروز وقتی چهرهٔ رهبر معظم انقلاب را دیدیم مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم چون که کتف‌هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل ۱۴ قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است.

جناب آقای خاتمی، شما خوب می‌دانید، در عین توانمندی به‌خاطر مصلحت‌اندیشی دوستان ناتوانیم. چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه می‌پیوندند و خودی‌های کینه‌جو و منفعت‌طلب کوته‌نظر آتش‌بیار آن شده‌اند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشته‌ای دریغ نمی‌کنند؟

جناب آقای خاتمی، تا کی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام صبر انقلابی داشته باشیم؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، هزاران خانوادهٔ شهید و جانباز و رزمنده به شما رأی دادند که رأی آن‌ها مدال سینه شماست. آن‌ها از شما انتظار برخورد منصفانه با این مسائل را دارند و ما امروز رد پای دشمن را در این حوادث به خوبی می‌بینیم و قهقههٔ مستانه را می‌شنویم. امروز را دریابید که فردا خیلی دیر است و پشیمانی فردا غیرقابل جبران است.

سیدبزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودی‌ها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همهٔ آن گفته‌ها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانون‌شکنی نیست؟

آیا معنای سال امام (ره) همین بود؟ آیا به همین صورت می‌توان میراث گرانبهای او را حفظ کرد و آیا بی‌توجهی تعداد اندکی به نام حزب‌الله مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟

جناب آقای خاتمی، رسانه‌ها و رادیوهای دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آن‌ها به گوش نمی‌رسد؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست.

در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسهٔ صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم.

فرماندهان و خدمتگزاران ملت شریف ایران در دوران دفاع مقدس: غلامعلی رشید ـ عزیز جعفری ـ محمدباقر قالیباف ـ قاسم سلیمانی ـ جعفر اسدی ـ احمد کاظمی ـ محمد کوثری ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقری ـ غلامرضا محرابی ـ عبدالحمید رئوفی‌نژاد ـ نورعلی شوشتری ـ دکترعلی احمدیان ـ احمد غلامپور ـ‌ یعقوب زهدی ـ نبی‌الله رودکی ـ علی فدوی ـ غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی ـ‌ حسین همدانی ـ اسماعیل قاآنی ـ علی فضلی ـ‌ علی زاهدی ـ مرتضی قربانی. (به نقل از تریبون)

نمونه ای از افکار و اندیشه های آقای خاتمی

آقای خاتمی معتقد است: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی» (دانشگاه تهران ۸۷/۳/۲)

«اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن بشود، قطعا مضر است... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس می پوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.» (روزنامه همبستگی ۷۹/۸/۱۶)

آقای خاتمی با نهادینه کردن غرب باوری در بدنه نظام، اظهار می داشت: «شما برای این که بتوانید پیشرفت کنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید»(روزنامه آریا ۲۸/۶/۷۹) و «راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی» (همان) او خردورزی را تنها راه حل مشکلات مطرح و توصیه می کند که گذشته را باید رها کرد و امروزی شد، راه امروزی شدن هم تمسک به بنیاد زندگی غربی و خرد غربی است. (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰) باورمندی آقای خاتمی به غرب به حدی است که می گوید: «به آینده نخواهیم رسید مگر این که از مدرنیته و تجدد بگذریم.» (همان)

وی دلیل این باورمندی را سازگار بودن با تمایلات اولیه بشر ذکر کرده، می گوید: «مساله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است، خود به خود طبع اولیه انسان، مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است» (روزنامه رسالت، ۲۶/۱/۷۶) در حالی که آزادی از نوع غربی در واقع با طبع اولیه حیوانی وشهوانی بشر سازگار است نه با فطرت و تمایلات اولیه انسانی.

شعار توسعه و پیشرفت هم که از شعارهای اساسی خاتمی بود، این گونه تفسیر می شد: «توسعه به معنای امروزش، میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنی سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غربی، باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.» (روزنامه سلام، ۳۰/۲/۷۵)

او به ترویج غرب باوری و غرب زدگی پرداخته، عمده عوامل پیشرفت را یک جا در توجه به غرب خلاصه کرده است و می گوید: «امروز به جرأت می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند، هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری، شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم» (همان)

وی تا آنجا پیش رفته است که جامعه امریکا را الگوی قابل تقلید معرفی کرده، اظهار می دارد: «ملت امریکا توانسته جامعه ای بر پایه ۳ رکن آزادی، دینداری وعدالت بسازد.» (مصاحبه با سی ان ان، ۹/۱/۹۸م)

این نوع نگرش به فرهنگ غرب موجب شد تا اصالت دین نیز زیر سؤال رفته، برای صحت و سقم احکام اسلام، آنها را با حقوق بشر بسنجند. از نظر وی ، دین را باید با قرائتی مطرح کرد که با ارزش های لیبرالیسم سازگار باشد؛ از این رو می گوید: «بنده معتقدم که دین برای آنکه بماند، نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد؛ طبع بشر نیز چنین است که اگر دین یا هر نهاد انسانی دیگر را وافی به مقصود نیافت، یا آن را کنار می گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد.» (صبح امروز، ۲۲و۲۱/۹/۷۸) «البته این بازنگری های جدید از دین باید متفاوت با برداشت های پدران و سلف ما باشد.» (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰ )

نکاتی درباره فتنه 78:

  1. اولا سمت و سوی آشوب ها در آن سال، با هدایت سران فتنه، به بیت رهبری تغییر می کند. این تظاهرات که به اسم جنبش دانشجویی به راه می افتد، و اتفاقا پس از روشن شدن رویکرد تند تظاهرات، دانشجوهای واقعی خود را از آن جدا می کنند و تنها آشوبگران و عده ای فریب خورده باقی می مانند، مسیرش را به سمت بیت رهبری تغییر می دهد. این تصمیم نشان از پشت پرده تجمعی دارد که به اسم آزادی بیان، و به بهانه بسته شدن روزنامه سلام به راه افتاده است و افسرانی چون تاجزاده و حجاریان دارد و فرماندهانی که یکی از آنها فوت شده و دیگری نیز از جمله سران فتنه به شمار می آید. سعید حجاریان درباره تغییر مسیر آشوب به سمت بیت رهبری می گوید: «وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابی‌ها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی (فرمانده سپاه) زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هر کسی از این خیابان پایین‌تر بیاید، می‌زنیم. متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آن‌ها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم برید من هم می‌آیم به کوی.» (گفتگوی حجاریان با فارس. به نقل مفدا)
  2. در رابطه با نقش سید محمد خاتمی در حوادث گوناگون پس از انقلاب اسلامی، بخشی از خیانت های وی را پرسمان منتشر کرده است. تأکید می شود که این مقاله به هیچ وجه کامل نیست! سخنرانی ها و افشاگری های بی سابقه و فراوانی از نقش خاتمی در فتنه 88 نیز انتشار یافته است که جای تأمل دارد. شخص سید محمد خاتمی، بر خلاف دو تن دیگر از سران فتنه، که با رأفت اسلامی، به جای محاکمه محصور شدند، تنها ممنوع الخروج و ممنوع التصویر شد. البته این ماجرا هم دلیل دارد و آن باز پس گیری ادعای تقلب در انتخابات است که توسط وی انجام گرفت. (فایل صوتی سخنان خاتمی به نقل از تسنیم: من نمیگم تقلب شده!)
  3. روایت دقیق تسنیم درباره فتنه 78 را اینجا بخوانید. زاویه دید و پرداختن به بعضی از نکات ریز این فتنه در مطلب تسنیم با عنوان «لحظه به لحظه با رویدادهای فتنه ۷۸/ آیا همه‌چیز با یک «سلام» شروع شد؟» وجود دارد.
  4. بعضی تلاش دارند تولد اصلاحات را حاصل تدبر و تأمل و مطالعه و برنامه ریزی معرفی کنند. نظر خاتمی در اینباره بسیار قابل توجه است. وی درباره تولد اصلاحات بیان می کند: «دوم خرداد یک واقعه بود، یک حادثه بود مثل همه حوادث و وقایعی که رخ می‌دهد و این که حالا مثلاً فرض کنیم جنبش اجتماعی آمده و برنامه‌ریزی کرده، نه، این‌طور نبود، نه بنده قصد آمدن داشتم، واقعاً به‌زور آمدم، به‌زور منظورم این است که در یک رودربایستی و مسائل دیگر قرار گرفتم و بالاخره گیر کردم و حاشیه‌ای پیش آمد و خلاف انتظار بود.» (به نقل از بصیرت)
  5. انتخاب روحانی، حاصل عملکرد بد دولت دهم خصوصا در سالهای پایانی این دولت بود. نگرش جامعه همچنین با عدم وحدت بین نیروهای انقلابی در انتخابات 92 به سمت جریانی که خود را «معتدل» معرفی می کرد تغییر یافت. پس مردم به هیچ وجه مقصر نیستند. من به عنوان راقم این سطور، در اطراف خود کسانی را می شناسم که به شدت به مرحوم هاشمی و عملکردش انتقاد داشتند، اما به روحانی رأی دادند! اگرچه این مبحث، یعنی بصیرت و نگرش سیاسی به حوادث، بحثی بسیار گسترده است اما به طور خلاصه باید گفت مردم به دولتی رأی دادند که تظاهر به اعتدال می کرد. البته در عمل دیدیم که تندروی آن حتی از دولت اصلاحات هم بعضا بیشتر است. اگر بپذیریم بخشی از آرای روحانی با حمایت خاتمی به صندوق ریخته شده است، پس خاتمی هم بلاشک در بوجود آمدن شرایط فعلی کشور و مشکلات ریز و درشت اقتصادی و بین المللی مقصر است! اما جهان نیوز در مطلب خود با عنوان «اصلی‌ترین ضربه خاتمی به مردم که نباید فراموش کرد» به یکی دیگر از گناهان نابخشودنی خاتمی اشاره کرده است.
  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

محمود صادقی را با اظهارات جنجالی اش می شناسیم و به تعبیر سخنگوی شورای نگهبان، با توئیت کردن خواب های شبانه اش! البته بین اهالی رسانه، به مرد عذرخواهی و تصحیح هم شهره است. به جهت توئیت هایی که می زند و بعدا تصحیح و عذرخواهی می کند. پیشتر نوشته بودم که این موضوع، در رسانه های زنجیره ای تعمدی صورت می گیرد. یک خبر کذب رسانه ای می شود. 100 مخاطب آنرا می بیند. بعدا اصلاح و عذرخواهی می شود. چه تضمینی وجود دارد که آن 100 مخاطب تصحیح را ببیند؟ به همین جهت رسانه های زنجیره ای به دروغ متوسل می شوند و روال کارشان است. منتهی نه به شکلی ابلهانه. بلکه کاملا زیرکانه و با سیاست ورزی این کار انجام می شود.

در هر صورت؛ جناب صادقی در قم درباره رد صلاحیتشان سخنانی بیان فرموده اند که دو نکته اش را اینجا می آورم و کاملش را می توانید اینجا بخوانید:

1. حاضر هستم در اجرای فرامین رهبری جانم را هم فدا کنم!

2. بر مبنای اعتقادم به ولایت فقیه معتقدم، ولایت فقیه ولایت اوصاف است نه ولایت شخص، ولایت مدام العمر نیست مادام الصفات است.

نمی دانم. ولی احساس می کنم نکته دوم سخن ایشان، پر از کنایه و غرض است و روح جوانمردی حکم می کند اگر کسی التزام به قوانین کشور ندارد، برای پست های حساس و مدیریتی کشور داوطلب نشود و در هزار و یک جای دیگر مشغول باشد. نه اینکه بر خلاف اعتقاداتش تعهد بدهد و حتی سوگند بخورد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

حجت الاسلام مهدی طائب، فرمانده قرارگاه عمار شنبه شب (12 بهمن 98) در مراسم بزرگداشت ایام الله دهه فجر در مسجد چهار مردان قم سخنان جالبی را بیان کرد. متن کامل سخنان ایشان را اینجا بخوانید. اما آن دو نکته مهم:

1. دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه در دیدار با رهبری گفته است که مجبور به عبور از خط قرمز شده است!

2. کسانی که محمد باقر قالیباف را تخریب می کنند باید روز قیامت پاسخگو باشند. قالیباف همیشه همراه و همدل حاج قاسم سلیمانی بود و رهبر معظم انقلاب به او فرمودند تو مدیریت جهادی داری.

پی نوشت:

قالیباف: باورم این است اولین موضوعی که باعث شکوفایی شهید سلیمانی شد این بود که او با همه وجودش به سنت های الهی ایمان و باور داشت یعنی وقتی شاهد ظلمی بود و ظالمی را وجود داشت و مظلومی را می دید که استمداد کمک داشت را می دید وظیفه خود را کمک به مظلوم می دانست. سردار قاسم سلیمانی از ابتدای جوانی تا لحظه شهادت، چهل سال پیوسته و بدون وقفه مجاهدت و رزمندگی کرد و رزمنده یکه تازه میدان دفاع از اسلام و مسلمین بود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

انتخابات مجلس یازدهم کمتر از یک ماه دیگر برگزار می شود. اما آیا این انتخابات با مشارکت بی رمق مردمی برگزار می شود؟ و آیا اصلاح طلبان این انتخابات را تحریم خواهند کرد؟ پاسخ روشن است: خیر! اما چرا؟ بخوانید:

1. انتخابات مجلس نهم را به یاد بیاورید. بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 و فتنه تقلب، این نخستین انتخابات و به نوعی مهمترین انتخابات بود. اصلاح طلبانی که شادانه بر طبل تقلب کوبیده بودند، و در رأس آنها، سید محمد خاتمی در انتخابات شرکت کردند و «رأی دادند». اما چرا؟ چرا اصلاح طلبان و خاتمی، در انتخاباتی که به ظن  آنها در آن رأی مردم به صورت میلیونی!! جابجا می شود شرکت کردند؟ روشن است: سید محمد خاتمی که یکی از سران فتنه 88 محسوب می شود، در بعد از ظهر روز انتخابات، ساعت 17، رأی خود را به صندوق انداخت. چراکه حضرت ایشان منتظر مانده بود تا مشارکت مردمی را بسنجد و اگر «مردم» در انتخابات حضوری پر رنگ داشتند، او هم خودش را به مردم «بچسباند» و رأی بدهد و بعدها از این رأی دادن بهره برداری کند.

2. پس از شهادت سپهبد سلیمانی، دلهای مردم جهان تکان خورد. مسلمانان قیام کردند. در ایران رستاخیزی از مشتاقان و عاشقان جبهه مقاومت به پا شد. اما: از سوی دیگر، رسانه های زنجیره ای، عصبانی و متعجب از بدرقه باشکوه سپهبد سلیمانی و البته انتقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سعی کردند با شانتاژ رسانه ای، با اخبار تأسف آمیزی که پس از تشییع باشکوه فرمانده آسمانی جبهه مقاومت اتفاق افتاد بازی کرده و به نوعی از مردم و سپاه انتقام بگیرند. اما واقعیت این است که این بازی های رسانه ای، تنها منحصر به حوزه رسانه است. بله؛ جریان انقلاب در این زمینه متأسفانه نقاط ضعف بسیاری دارد؛ و البته حرکت های خوب و قابل تحسینی در حال انجام است و انشاء الله در این عرصه هم زلال انقلاب اسلامی به نحوی شایسته جاری خواهد شد. اما حساب فضای رسانه و تأثیر آن بر بدنه جامعه، به هیچ وجه به شکلی که در این رسانه ها منعکس می شود نیست. پس حساب مردم از حساب رسانه ها جداست و دلهای مردم، از همیشه بیدارتر و آماده تر است.

3. اصلاح طلبان، که اصولا ماهیت وجودی‌شان را، هنوز هم بعد از گذشت سالها، پنهان می کنند! و روش نمی کنند که «درد مشترک» شعارشان چیست؟ (همراه شو عزیز؛ کاین درد مشترک؛ هرگز جداجدا؛ درمان نمی شود!) الحق و الانصاف در حوزه رسانه به خوبی وارد شده اند. در سال 92، طبق پیش بینی ها، فضای فکری جامعه با توجه به حواشی دولت دهم، به ویژه در 2 سال پایانی دولت، به سمت جریانی مقابل دولت وقت و حامیانش متمایل بود. همین رسانه های جریان اصلاح طلب، با سوار شدن بر این فضای فکری، خود را به نوعی «جریان ساز» نشان دادند و به نوعی وانمود کردند که «تکرار» آنها جامعه را به فلان کاندیدا هدایت کرده است. از سوی دیگر، استوانه فکری این جریان، یعنی مرحوم هاشمی هم معتقد است با حضور و ثبت نامش به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، رأی 3 درصدی روحانی را به 53 درصد افزایش داده است! این جریان، یعنی اصلاح طلبان مجبورند در این انتخابات هم حضور داشته باشند. چراکه حضور مردم بیدار و خشمگین ایران اسلامی در انتخابات پر رنگ خواهد بود و جریان اصلاح طلب هم حاضر می شود، تا به نوعی این معنا را متبادر کند که علی رغم همه نارضایتی ها، این جریان و هوادارانش هم سهمی از این حضور پر رنگ داشته اند.

4. شکست اصلاح طلبان قطعی است. همین حالا هم اگر فرض کنیم جامعه به اصلاح طلبان اقبال نشان دهد؛ به اندازه 3 مجلس کامل! کاندیدا دارند. چراکه بالغ بر 700 نفر از اصلاح طلبان تأیید صلاحیت شده اند. اما جامعه نتیجه عملکرد دولت های میرحسین، خاتمی و روحانی را در همه این سالها دیده است. در سال 92 با تصور اینکه جریان مرموز اعتدال، متفاوت از جریان اصلاحات است، مردم با امید اصلاح مشکلات اقتصادی و بین المللی به این جریان اقبالی شکننده نشان دادند. در همان سال هم اگر بین جریان اصولگرا اتفاق نظر شکل می گرفت، و مثلا نامزدهای جریان اصولگرا یکدیگر را تخریب نمی کردند، یقینا نتیجه چیز دیگری بود و روحانی با آن رأی شکننده انتخاب نمی شد. اما به هر حال عملکرد 7 ساله دولت و 4 ساله مجلس، نشان داده است که این جریان، نه تنها برای مشکلات جامعه راه حلی ندارند و تلاشی نمی کنند، بلکه داشته های نظام را هم به باد بی تدبیری خواهند داد. مردم مشکلات ریز و درشت اقتصادی را دیده اند. بی تدبیری در بحث دلار که از عجایب سیاسی تاریخ کشور تلقی می شود، برجام با همه آنچه نقدا به جریان مقابل انقلاب تقدیم کرد و همه وعده های نسیه ای که گرفت، و بر باد رفتن عزت دولت جمهوری اسلامی و... را مردم با گوشت و پوست و استخوان خود درک کرده اند. گرانی، بیکاری، مشکلات حوزه کار و تعطیلی کارخانه های بزرگ، برجام و حس بد له شدن عزت دولت مطبوع مردم و... چیزی نیست که بشود با شانتاژ رسانه ای آنرا از ذهن مردم پاک کرد.

بنابراین به طور خلاصه، با توجه به حضور مردم که بستر رسمی بروز خشم خویش از ترور سردار سلیمانی و حمایت از نظام مظلوم و مقتدر اسلامی را انتخابات می دانند، به طور گسترده در انتخابات حاضر خواهند شد و بنابراین اصلاح طلبان، مجبورند برای حفظ ظاهر هم که شده، خود را در این مشارکت سهیم نشان دهند و از اینرو، حضور این جریان در انتخابات قطعی خواهد بود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

طولی نخواهد کشید که درباره ملاقات های سردار سلیمانی و مرحوم هاشمی از سمت طرفداران جریان هاشمی، انبوهی از محتوا تولید و در رسانه های زنجیره ای منتشر شود! تا همین لحظه مطالب پراکنده ای منتشر شده است. اما وجه مشترک همه آنها، احترام سردار محبوب دلها به مرحوم هاشمی است. روشن است که حضرات از محتوای جلسات چیزی منتشر نمی کنند. و اگر هم منتشر شود، مطالبی کلی خواهد بود.

چرا؟ روشن است. محور مواضع مرحوم هاشمی درباره خط قرمزهای انقلاب مشخص است. صوت و فیلم از ایشان درباره ولایت فقیه، شورای نگهبان، رسانه ملی و... وجود دارد. از سوی دیگر مواضع سردار سپهبد، شهید حاج قاسم سلیمانی نیز درباره همین اصول مشخص است و تفاوت روشنی دارد. این تفاوت در بحث هایی نظیر برجام، به 180 درجه می رسد! سردار از برجام 2 و 3 و خیانت های پیرامون آن صحبت می کند و مرحوم هاشمی صد در صد حامی برجام است!

در خصوص رهبری هم که مرحوم هاشمی در جلسه دانشگاه آزاد اسلامی، از روزی سخن می گوید که ممکن است نظام روزی رهبر نداشته باشد (اینجا) نظر سردار کاملا روشن است. بگذریم از دیدگاه مرحوم هاشمی درباره سپاه و بحث های جنجالی دیگر! پس جریان رسانه ای انقلاب بهتر است از همین حالا به فکر شانتاژ رسانه ای در این خصوص باشند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره اظهارات جنجالی آقای رئیس جمهور درباره انتخابات که با حمله تند و تیز و به شورای نگهبان، موجی در رسانه های کشور به راه انداخت، و اتفاقا قصد روحانی نیز همین بود! (چراکه ایشان تصور می کند در فضای جنجالی و تند، که همه چیز تحت تأثیر قرار می گیرد، توانایی پیروز شدن دارد نه در شرایط آرامش و نقد منصفانه که اتفاقا دستش خالی است!) پیشتر در این وبلاگ نکاتی بیان شده است: اینجا و اینجا و اینجا و اینجا.

اما مدتی قبل نامه صد فعال عدالتخواه در اعتراض به رئیس جمهور به علت رد صلاحیت دکتر سعید زیباکلام رسانه ای شده بود. در تغییر مسیر احمدی نژادی ها، و نیز این نکته که سعید زیباکلام با توجه تغییر نگرشش نسبت به انقلاب صلاحیت حضور در کرسی نمایندگی مجلس شورای اسلامی را ندارد شکی نیست. (و در جای دیگری به آن پرداخته خواهد شد) اما اگر قرار بر «حمله» و «جنجال» باشد، می شود به این واسطه هم جنجال کرد و به دولت حمله! بخوانید:

نامه صد فعال عدالتخواه خطاب به رئیس جمهور: «از دکتر سعید زیباکلام عذرخواهی کنید»

جناب آقای حسن روحانی. رئیس‌جمهور محترم. احتراما همانگونه که مستحضرید دکتر «سعید زیباکلام» به عنوان یکی از خوشنام‌ترین اساتید عدالتخواه دانشگاه تهران، با استناد به بند ۶ ماده ۲۸ قانون انتخابات مبنی بر داشتن سوء شهرت در هیات اجرایی انتخابات زیر نظر وزارت کشور در اقدامی تاسف برانگیز رد صلاحیت شده است.

قابل تامل آنکه این اتفاق در دولتی رخ داده است که هر ساله با نزدیک شدن به انتخابات، ادعاهایشان در رابطه با انتخابات آزاد برای بسیج کردن بخشی از مردم، و انتقادات‌شان به نظارت استصوابی و رد و تایید صلاحیت‌ها گوش فلک را کر می‌کند. ولی خجالت‌آور اینکه پای چهره‌های ضد فساد که به میدان انتخابات باز می‌شود حتی فرصت به شورای نگهبان نمی‌دهند و اقدام به قلع و قمع کردن عدالت‌خواهان می‌کنند.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

خبر عجیب است اما واقعی! اگرچه؛ از سر خیانت اتفاق نیافتاده، اما به هر حال از سر نادانی و تسامح و جهل و کارنابلدی یک عده ای به اصطلاح اعتدالگرا و اصلاح طلب، اینبار عزت جشنواره فجر زیر سوال رفته و شاعری به عنوان برگزیده انتخاب شده که نسبت به انقلاب و سردار سلیمانی و حتی حضرت فاطمه (س) مواضع خاص دارد! براستی چرا؟ یعنی در میان خیل لشکر اصلاح طلب و اعتدالگرا، چند نفر نیستند که عاقلانه تر بیاندیشند؟ چرا کاری می کنند که به قول خودشان از سر ندانستن، اعتبار جشنواره زیر سوال برود؟ در مقطعی که به لطف حوادث تلخ روزگار، کسانی که دل در گرو حب دشمن دارند، جشنواره را تحریم کرده اند و جماعتی ساده لوح نیز به آنها پیوسته و جشنواره به درجه ای قابل ستایش از خلوص رسیده است، با یک انتخاب نابجا کاری می شود که نباید!

در اینباره فارس می نویسد: «سارا متقی در کنار شاعرانی از افغانستان، فسا، کرمانشاه، تهران و فرخ‌شهر به عنوان برگزیده بخش ویژه معرفی شده که او به عنوان شاعر فعال در فضای مجازی، نظرات ساختارشکنانه‌ای در خصوص جمهوری اسلامی، حضرت زهرا سلام‌الله علیها و سردار سلیمانی دارد.»

تصاویر و مستندات را در این لینک می توانید ببینید!

اما بعضی از مواضع سرکار خانم سارا متقی روشنفکر والا مقام و دردانه شعر زمان، و نور چشم برگزار کنندگان دولتی جشنواره فجر:

  1. توهین به سردار سلیمانی و دختر مظلومش، زینب سلیمانی
  2. توهین آشکار به نظام مقدس جمهوری اسلامی
  3. توهین به مقدسات اسلامی نظیر حجاب
  4. توهین به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (مقایسه روز مادر، ولادت حضرت زهرا س، با روز مادر، ولادت فرح دیبا!)
  • احمد طحانی