از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تولید محتوا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در این پست به یک موضوع «تکراری» می پردازم؛ البته با مصداقی روشن!

موضوعی که هر چند وقت یکبار شاهد آن هستیم این است: «حمله به شخصیت های معروف و نقد افراد سرشناس برای مشهور شدن!»

و مصداقش هم این شخص است که سودای شهرت و یک شبه «اندیشمند» و «تحلیلگر» شدن در سر دارد! آنهم بی‌مطالعه و بی‌تفکر عمیق و بی‌نگاه راهبردی و...: داود حسین پور آقایی!

این شما و این پست... بفرمایید:

شخصی به نام "داود حسین پورآقایی" که این روزها تصور کرده است با پُرگویی می تواند خود را در ردیف اساتید و تحلیلگران سیاسی جا کند! وقتی پس از مدتی تلاش و... به جایی نرسید؛ که البته روشن است که این افراد به جایی نمی رسند: علت را در ادامه بخوانید:

چرا امثال داود حسین پورآقایی به جایی نمی رسند؟

علت روشن است... این جماعت از خود چیزی ندارند! نه صاحب اندیشه اند و نه صاحب تحلیل. صرفا کپی پیست صوتی تصویری اند! یعنی از این طرف و آن طرف می خوانند و می بینند و می شنوند، و همان ها را تکرار می کنند...

به شخصه معتقدم جایی که خورشید هست، و اساتید بزرگی چون استاد ازغدی، استاد کاشانی، استاد رائفی پور و... فعالند، کسی دنبال فانوس نمی رود! که البته در مقابل این اساتید، امثال داود حسین پورآقایی فانوس هم نیست...

همچنین اعتقاد قلبی ام این است که عزیزانی چون امیر ارشام به مراتب از این شخص جلوتر است و حتما آینده خواهد داشت. چرا؟ چون با زبان جوانان صحبت می کند و گفتارش با کردارش می خواند... تیپ و ظاهر جوان پسند دارد. حرف ها را می بیند و می شنود و می خواند؛ بعد از جمع آنها تحلیل و حرف خودش را به نحوی بیان می کند که مخاطب بفهمد. دقیقا چیزی که جوان و نوجوان ما امروز به آن نیاز دارد...

عذرخواهی داود حسین پورآقایی از استاد رائفی پور

آیا داود حسین پورآقایی از استاد رائفی پور، استاد ازغدی، استاد کاشانی و... عذرخواهی خواهد کرد؟

پاسخ در یک جمله: اصلا مهم نیست!

توهین های این شخص صرفا با هدف بزرگ شدن و دیده شدن مطرح شده است؛ بنابراین وقتی نیت خدایی نیست، باقی کار هم مهم نیست که چه خواهد شد و به چه سمت و سویی می رود...

سخن پایانی درباره داود حسین پورآقایی

امروز که این پست را می نویسم 1403/4/21 است. اواخر تیرماه 1403 و چند روز پس از پایان انخابات چهاردهم ریاست جمهوری.

نظر من و بلکه به نوعی پیش بینی من درباره این شخص ( داود حسین پورآقایی ) این است:

داود حسین پورآقایی به شدت مشکوک است!

فکت برای این مدعا به اندازه کافی دارم...

البته وقتی با یکی از دوستان روزنامه نگار درباره این شخص صحبت شد، ایشان هم گفت کلیپ توهین ایشان را دیده است! و جالب اینکه ایشان را نمی شناخت و صرفا به واسطه توهین این فرد به استاد ازغدی و کاشانی پیگیر شده و کلیپ توهین را دیده بود!! (یعنی هدف داود حسین پورآقایی که شهرت به واسطه توهین است تا اندازه ای محقق شده است.) ایشان هم نظرش همین بود که بعضی از بخش های همین کلیپ، کد دارد و اگر رمزگشایی شود، حقیقتا مشکوک می زند...

این پست بماند تا روزی که لازم شد موارد را به دقت و مو به مو بررسی کنیم!

البته به شخصه امیدوارم آن روز نرسد؛ چون گمان می کنم داود حسین پورآقایی به جایی نخواهد رسید... هرچقدر هم خرج کند و فالوور بخرد، در این کانال و آن پیج تبلیغ کند و... باز در همین حد و حدود خواهد ماند.

اگر یک روز ایشان را از نزدیک می دیدم می گفتم:

به سمت خورشید خاک نپاش اخوی! چراکه همان خاک بر می گردد توی چشم خودت!!

مولانا چقدر زیبا گفته است:

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز/ هم تو سوزی هم دهانت گنده پوز!

بله؛ حمله به استادان بزرگواری چون ازغدی، کاشانی و نیز استاد رائفی پور، آنهم از یک جوانک بی سواد، و آنهم با هدف دیده شدن!! واقعا که جای تأسف دارد.

البته در این مرحله نیازی به بیشتر از این نیست. در واقع جواب ایشان همان بی تفاوتی و سکوت است...

طبعا اگر لازم شد و بیشتر وقاحت به خرج داد، برخورد در خور صورت خواهد گرفت و نقدی اساسی به شکلی گسترده نوشته خواهد شد تا مخاطب بیشتر این شخص را بشناسد...

پی نوشت:

1. در کانال آپارات ایشون این نظر رو نوشتم: «آقای مثلا تحلیلگر... دست از این کار بردار/ با حمله به استاد رائفی پور، استاد ازغدی، استاد کاشانی و... شاید دیده بشی و چهار نفر کلیک کنن، اما قطعا خار میشی! / نکن... / این راه بزرگ شدن نیست... / نه حرف داری و نه سواد تحلیل / بنابراین: عرض خود می دهی و زحمت ما می داری... / بدرود»

2. در این شکی نیست که جز معصومین علیهم السلام، هیچکس معصوم نیست! این گزاره روشن است و نیازی به توضیح و تکرار ندارد. اساتید و بزرگوارانی که این شخص به آنها نقد وارد کرده تا به واسطه آن پله ای برای رشد خود بسازد هم خالی از اشکال نیستند. از جمله نقدی که به استاد رائفی پور درباره موضوع «تخلیه هیجان» و «رزمندگان دفاع مقدس» و... وارد است و عزیزان با دلسوزی آنرا مطرح کرده اند.

3. «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات.» وقتی شما در صفحه خودت می نویسی «مناظره» فلانی و رائفی پور، یعنی خودت را در سطح ایشان تصور کرده ای! در حالیکه با ارفاق شاید بشود به شما نمرۀ «صفر» داد که البته صفر هم وجود دارد و عددی است برای خودش! عرض کردم با ارفاق، چراکه در جبهه اندیشمندان انقلاب و تحلیلگران این حوزه، صفر هم نیستید. پس جوانمرد باشید و با حمله به بزرگان، برای خود مخاطب جذب نکنید! این کارها مصداق «وَ مَکَروا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیرُ الماکِرین» است! نکنید که پس گردنی خواهید خورد از حضرت حق!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

بحث درباره کوروش کبیر فراوان است و روشن است که این مبحث هم مانند دیگر مباحث مهم و جذاب، دو سمت و سوی اصلی دارد: موافق و مخالف! روش و نظر من درباره چنین مواردی که درباره آن اتفاق نظر وجود ندارد؛ یا بهتر بگویم: درباره آن اختلاف نظرها «شدید» است، مراجعه به منابع اصیل است. به این ترتیب، دیگر خوانش ها و برداشت هایی که درباره موضوع انجام شده است، نمی تواند حقیقت ماجرا را تغییر دهد...

موافقان کوروش کبیر (اسطوره ای بنام کوروش!)

به عنوان مثال درباره کوروش موافقانش او را پادشاهی دادگر و صلح جو می دانند. پادشاهی که عدالت محور است. شدیدا به آزادی مردم اعتقاد دارد. در میان موافقان کوروش کبیر، کتابهایی هست که زندگی کوروش را از ابتدا تا انتها شرح داده است! حتی با جزئیات! و جالب اینکه جملات فراوانی هم از او در بین طرفدارانش دست به دست می شود. و...

مخالفان کوروش کبیر (دروغی بنام کوروش!)

در مقابل موافقان کوروش، مخالفانی وجود دارند که حتی ماهیت کوروش را به طور کامل زیر سوال می برند! مخالفان معتقدند اصلا پادشاهی بنام کوروش در بین پادشاهان ایرانی وجود ندارد! آنها کوروش را یک جنگجوی یهودی می دانند که بسیار خونریز است! فرمانده یکی از شاخه های ارتش یهود که به دلیل جاه طلبی و قساوت قلب، به سرعت رشد می کند و در نهایت با حمله به ایران و قتل و غارت ایرانیان، به حکومت می رسد و...

مقدمه ای برای پژوهش درباره کوروش کبیر

من هنوز به صورت جدی درباره کوروش کبیر تحقیق نکرده ام و البته عجله ای هم ندارم. این پست را به عنوان مقدمه ای نوشتم تا اگر عمری بود، و قرار شد بین کارهای مهم و ضروری، درباره کوروش تحقیق کنم، آنرا ادامه دهم. البته مواردی را مطرح کرده ام که اگر مخاطب دیگری هم خواست، بتواند مسیر پژوهش دقیق درباره این موضوع را پیش گیرد.

به نظر من درباره مطالعه و تحقیق حول هر موضوعی، باید بسیار هوشیار بود. چراکه امروزه و با گسترش فضای مجازی، محتوای فراوانی درباره موضوعات مختلف وجود دارد که با قاطعیت می توانم ادعا کنم بخش اعظمی از آنها با واقعیت فاصله دارد!

اعتماد کردن به مطالبی که سایت ها و مجلات اینترنتی زرد می نویسند، یا محتوایی که در شبکه های اجتماعی انتشار می یابد و دست به دست می شود، تنها مخاطب را از «واقعیت» دور می کند. اگرچه برای من به عنوان پژوهشگر، همین محتوا هم مهم است و روی حفظ آن تعصب دارم! به عبارت دقیق تر، «تولید» را مقدس می دانم؛ حتی اگر به فرض مثال یک جوان پر شور و با احساس، قلم به دست گرفته باشد و تصورات ذهنی اش را درباره موضوعی تولید کرده باشد که با واقعیت زمین تا آسمان تفاوت دارد! همان محتوا هم از نظر من دارای اهمیت است و بودنش بسیار مهمتر از نبودش است.

نکته اینجاست که در ترازوی تولیدات محتوایی، کفه تولیدات حقیقی و درست خالی است و در آن به ندرت کار می شود و دلیل اینکه منتقدان، به تولیدات محتوای علمی، سیاسی و... (به جز تولیدات ورزشی، هنری و موضوعات سلیقه محور) توجه چندانی نشان نمی دهند و آنرا دارای اعتبار و اهمیت نمی دانند همین است.

به هر حال تجربه نشان داده است که این مشکلات هم با گذر زمان حل می شوند. از سوی دیگر مخاطب هم در چنین فضا و گستره ای، ناخواسته به لحاظ رسانه ای با سواد می شود! به عنوان مثال، وقتی یک مخاطب در مورد موضوع مورد علاقه اش شروع به جستجو می کند و مطالبی را می خواند و مدتی بعد متوجه می شود مطلب مذکور از اساس دروغ بوده یا بخشی از واقعیت را بیان کرده است، و این ماجرا تکرار می شود، ناخواسته به آنچه می خواند و با آن مواجه می شود، با شک نگاه می کند! همین شک و تردید باعث می شود «دقت» کند.

به این ترتیب و با گذر زمان، بدون اینکه فاکتورهای محتوای سالم یا تولید کنندگان محتوای سالم را در جایی خوانده باشد، با تجربه آنرا به دست می آورد! البته روشن است که در مورد «همه» این اتفاق نمی افتد. اما مخاطبی که اهل سوال است و حاضر است برای سوالش حرکت کند و به دنبال جواب برود، می تواند در این مسیر قرار گیرد.

سوالاتی مهم درباره کوروش کبیر و حکومت هخامنشیان

پژوهشگران معتقدند به جز تاریخ مختصری که از دورۀ باستان بر جای مانده و غالب آن یونانی است، مطالعه درباره این دوره صرفا محدود به این منابع است:

1. کتب مقدس.

کتابهای مقدس به دلیل کثرت و اهمیت آنها حفظ شده اند. اگرچه بعضی از آنها دچار تغییر و حتی تحریف شده اند اما به هر حال بخش اعظمی از آنها باقیمانده است.

2. بناهای تاریخی

مطالعه بر روی بناهای تاریخی باقیمانده از دوره باستان، یکی از منابع مهم مطالعه و پژوهش محسوب می شود.

3. اشیاء تاریخی

اشیاء تاریخی نیز همانند بناهای تاریخی اهمیت فراوانی دارند و یکی از منابع مهم مطالعه پیرامون دوره باستان، پژوهش بر روی همین اشیاء باقیمانده از آن دوره ها است.

4. تاریخ منقول

تاریخ منقول باقیمانده از دوره باستان، به دلایل متعددی مخدوش و نامعتبر است. اما به هر حال وجود دارد و می تواند مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد. اکثر کتب تاریخی باقیمانده از دوره باستان، یونانی هستند و جالب اینکه مواردی وجود دارد که در یک دورۀ مشخص، در این کتب تاریخی تناقض آشکار وجود دارد!

بنابراین و با توجه به آنچه از مطالعه یادداشت ها و مطالب منتشر شده در سایت ها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی درباره تاریخ ایران دیده ام، این سوالات به ذهنم می رسد:

1. چرا در میان کتب مهم فارسی، هیچ نامی از هخامنشیان و کوروش کبیر وجود ندارد؟

چرا در شاهنامه نامی از کوروش کبیر نیست؟ چرا در هیچکدام از کتب تاریخی فارسی نامی از کوروش وجود ندارد؟

2. چرا در منابع فارسی، نام مقبره کوروش «قبر مادر حضرت سلیمان (ع)» است؟

تقریبا از 80 سال قبل به این طرف، نام مزار مادر حضرت سلیمان به ناگهان تغییر می کند! و بنایی که در همه کتابها به قبر مادر حضرت سلیمان (ع) شهره است، تبدیل به مقبره کوروش می شود!

3. چرا جملات و عبارتی به کوروش نسبت داده می شود که از آن دیگران است؟

جملات فراوانی وجود دارد که از نویسندگان، فیلسوفان، متفکران و دانشمندان جهان است و به کوروش نسبت داده می شود! علت این کار چیست؟ و چرا تلاش می شود چکیده و خلاصه اندیشه روشنفکری معاصر به کوروشی نسبت داده شود که متعلق به دوران باستان است؟

4. چرا صهیونیسم جهانی به این شدت به کوروش احترام می گذارد؟

چرا صهیونیسم جهانی به کوروش احترام می گذارد؟ و برای او جشن می گیرد و مراسم برگزار می کند؟ و عناوین جذاب و مهم سیاسی جهان مانند حقوق بشر را به صورت نمادین به نام کوروش و هخامنشیان می کنند؟

5. چرا صهیونیست ها و مقامات سیاسی آمریکا و اسرائیل، هویت و نسب کوروش را پنهان نمی کنند؟

سوال مهم درباره کوروش و هخامنشیان که یک پژوهشگر باید از خود بپرسد و به دنبال پاسخ آن باشد، این است که چرا صهیونیست ها و مقامات آمریکا و اسرائیل، علاوه بر حمایت شدید از کوروش و هخامنشیان، نسب کوروش را بیان می کنند؟ در حالیکه با توجه به آیین های اصیل و باستانی ایران، باید این مذهب پنهان شود تا تضاد فکری برای مخاطب ایجاد نکند!

6. چرا شیطان پرستان شدیدا به کوروش کبیر و هخامنشیان علاقه دارند؟

سوال مهمی که درباره کوروش و هخامنشیان وجود دارد، این است که چرا شیطان پرستان (فراماسونرها و...) تا این اندازه به کوروش و هخامنشیان علاقه دارند تا جایی که به شدت از آنها دفاع می کنند و نسبت به آنها تعصب دارند؟

به نظر می رسد یک پژوهشگر تاریخ، یا علاقه مند به مباحث سیاسی و تاریخی، برای پژوهش درباره هخامنشیان و کوروش، باید به دنبال این سوالات مهم باشد و با توجه به این سوالات، و دیگر سوالاتی که در اینباره وجود دارد، حرکت مطالعاتی خود را ریل گذاری و هدف گذاری نماید...

حقیقت با رجوع به منابع معتبر به دست می آید (جمع بندی)

همانطور که ذکر شد، درباره کوروش و هخامنشیان، جز ابنیه و اشیاء تاریخی به جا مانده از آن دوران، هیچ منبع دیگری وجود ندارد. البته در یونان سه کتاب مهم تاریخی درباره تاریخ باستان وجود دارد که محتوای فراوانی درباره هخامنشیان و کوروش و... در آنها هست. از جمله کتاب مهم تاریخ هرودوت که دورۀ کامل آن سالها قبل و پیش از انقلاب، توسط دانشگاه تهران به چاپ رسیده است. توجه به این منابع هم می تواند راهگشای خوبی باشد. همچنین مقالات علمی پژوهشی متعددی درباره هخامنشیان و آن دورۀ تاریخی به چاپ رسیده است که با بررسی علمی آثار باقیمانده از آن دوران، به بررسی علمی و دقیق آن مقطع مهم تاریخی کشورمان پرداخته است.

در نهایت به عنوان جمع بندی باید عرض کنم که مخاطب هوشمند و روشنفکر امروز، که به دنبال «حقیقت» است، به منابع نامعتبری که در فضای مجازی وجود دارد، و با توجه به شرایط سیاسی کشورمان، بخش عمده آنها با نیات پلید سیاسی نوشته شده است توجه نمی کند و به عنوان مثال، درباره کوروش و هخامنشیان، به دنبال منابع اصیل، درجه اول و معتبر است تا شناخت خود را درباره این بخش از تاریخ این سرزمین باستانی و کهن، کامل نماید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

اگرچه این خبر مربوط به بیش از یک سال قبل است، اما من از آن مطلع نشده بودم!

وبلاگی در میهن بلاگ ایجاد کرده بودم و نوشته های رسمی ام را در آن قرار می دادم.

آدرس وبلاگم:

http://tahaniahmad.mihanblog.com

اما وقتی آدرس را باز کنید، پیام ذیل را مشاهده می کنید:

کاربران و همراهان سایت میهن بلاگ، سلام. از اینکه مجبور هستیم از شما خداحافظی کنیم متاسفیم. دلایل متعدد فنی و غیر فنی مانند قدیمی شدن نرم افزار سایت، عدم وجود دلیل و انگیزه کافی جهت سرمایه گذاری مجدد برای خرید زیرساخت های جدید و دشواری نظارت بر محتوا و نظرات وبلاگها ما را به نقطه تعطیلی سایت میهن بلاگ رساند. از همراهی شما در مدت 12 ساله ارائه خدمات سایت میهن بلاگ متشکریم و امیدواریم سایر سرویس های ایرانی پاسخگوی نیاز کاربران عزیز ما باشند.

جالب اینکه ویکی پدیا در صفحه «میهن بلاگ» خود، کلمه «وبلاگها» را حذف کرده و علت تعطیلی را «دشواری نظارت بر محتوا و نظرات سایت» ذکر کرده است!

در هر صورت، میهن بلاگ هم به آخر خط رسید!

و صدها و بلکه هزاران وبلاگی که روی آن قرار داشت نیز رسما نابود شد...

اما دو نکته مهم وجود دارد:

1. کاش امکانی وجود داشت یا تمهیدی اندیشیده می شد تا کاربران بتوانند مطالب خود را دریافت و ذخیره کنند! نمی دانم. شاید هم این امکان را مشخص کرده بودند، اما من از آن مطلع نشدم؟ اما به هر حال در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد.

2. کاش ترتیبی اتخاذ می شد تا دریای محتوای تولید شده در میهن بلاگ در اختیار مخاطبان قرار گیرد، تا پژوهشگران و علاقه‌مندان بتوانند از آن استفاده کنند و آنهمه مطالب تولید شده رسما «نابود» نشود!

به هر حال من در میهن بلاگ، مطلب تولیدی نداشتم و صرفا مطالب رسمی که در مجلات، روزنامه ها و سایت ها منتشر می شدند را در وبلاگم قرار می دادم.

اما در هر صورت حیف شد...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است با عنوان «توضیح استاد شفیعی کدکنی درباره ممانعت از ورودش به دانشگاه تهران!» عنوان کلیپ که مربوط به نزدیک به دو سال قبل است عنوان عجیبی است. هویت دانشگاه تهران، و بلکه هویت ادبیات معاصر کشورمان با استوانه ها و اساتیدی چون شفیعی کدکنی تعریف می شود. بنابراین عجیب است که ایشان را به دانشگاه راه ندهند! کلیپ را که دیدم، استاد توضیح دادند که: 1. بنا بوده کلاس را تعطیل کنند 2. در جلسه قبل با دانشجویان خداحافظی کرده اند و گفته اند هفته آینده کلاس تشکیل نمی شود 3. باز استاد بزرگوار احتمال داده اند که شاید از راه دور مشتاقانی برای کلاسشان بیایند، و برای همین تصمیم گرفتند به دانشگاه بیایند 4. با خودرو جلوی دانشگاه که می رسند، نگهبانی می گوید دانشگاه تعطیل است 5. استاد هم که هوس قدم زدن در راسته کتابفروشی های جلوی دانشگاه را داشته اند می روند و شروع می کنند به تماشای ویترین کتابفروشی ها و لذت بردن!

تا اینجای کار فقط خبر است. اما ادامه کلیپ تحلیل و نقد استاد شفیعی کدکنی است به موضوع فضای مجازی و سطح سواد رسانه ای مخاطب و مردم ایران! مضمون فرمایشات استاد این است که اطراف یک خبر «دروغ» فلسفه بافی و تحلیل صورت می گیرد. و حتی بعد از توضیح و روشنگری نیز باز عده ای به همان روال سابق عمل می کنند! این مصیبت کمی نیست... جامعه ای که به جای تکیه بر واقعیت به شایعات توجه می کند! یا به عبارت بهتر، جامعه ای که «شایعه» را به «حقیقت» ترجیج می دهد و به آن تمایل دارد، چه وضعی دارد؟ چطور باید برای این جامعه و این مخاطب کار کرد؟

از نظر من مهمترین علت حواشی که پیرامون اخبار سیاسی به وجود می آید همین است: گرایش به شایعه! اصولا شایعه برای مخاطب بیشتر جذابیت دارد تا حقیقت. بنابراین می بینیم پیرامون خارج شدن شمش های طلا از کشور افسانه سرایی می شود! کانالی می نویسد که مثلا کامیون کامیون شمش طلا از کشور خارج شده است! آنهم به سمت ترکیه! و کانال دیگری می نویسد که شمش های طلا را با قاطر از کشور خارج کرده اند! خیلی هم مستند است و تصویر چند قاطر که پشت سر هم در حرکتند را به عنوان سند منتشر کرده است! مخاطب هم با همین اخبار حال می کند و ذیل آن بساط نظر پراکنی را می گستراند! و هر کسی از ظن خود به موضوع واکنش نشان می دهد!

مخاطب امروز حتی حوصله سرچ کردن را هم ندارد! و وقتی خبری را می شنود، حتی به اندازه بررسی انعکاس آن در رسانه های معتبر و رسمی داخلی و خارجی هم وقت نمی گذارد. اما یک چیز را خوب رعایت می کند: اینکه خبر و خوراک رسانه ای با ذائقه اش جور در بیاید! به عبارت دیگر از خیل تولیدات رسانه ای و محتواهای رنگارنگ، مانند مگس روی محتوایی که با سلیقه اش سازگار است می نشیند!

همه این مصائب و مشکلات هم تنها و تنها یک دلیل دارد: ورود شبکه های اجتماعی به کشور، قبل از فرهنگ سازی! به عبارت دیگر مسئولانی که دانسته یا نادانسته، به فرهنگ کشور خیانت کرده اند و بستر واردات و فعالیت بی رویه و بی حساب و کتاب شبکه های اجتماعی را به کشور را فراهم کرده اند، باید پاسخگو باشند! روشن است که اگر رانندگی را به فرزندت یاد نداده باشی، و انواع و اقسام وسایل نقلیه را در اختیارش بگذاری، حوادث ناگواری انتظارت را خواهد کشید! نمی شود گفت فرزند آزادی باید داشته باشد! و باید خودش انتخاب کند که براند یا نه. بلکه ابتدا باید بسترش را فراهم کرد و بعد با متخصص و اهلش، پس از آموزش های لازم، کم کم و اندک اندک او را پشت فرمان نشاند.

اما امروز چه باید کرد؟ به نظرم فرمایش رهبر حکیم انقلاب در روز اربعین اصل مطلب است. ایشان پیشتر هم درباره تهاجم فرهنگی و فضای مجازی راه را نشان داده بودند. منتهی کسی که گوش کند و عمل کند نبود. امیدوارم فردا نگوییم ایشان درباره «تبیین» که نیاز و ضرورت امروز کشور است، سخن گفتند اما کسی عمل نکرد! امروز همه همت ما باید به تولید محتوا با محوریت تبیین و روشنگری باشد. اگرچه وضع سواد رسانه ای در کشور وخیم است، اما اگر مخاطب با چند تبیین درست و با کیفیت مواجه شود، ذهنش ناخواسته منتقد می شود و در مواجهه با اخبار و تولیدات دیگر رسانه های معاند و ضد دین و انقلاب، با نگاه انتقادی پیش خواهد رفت!

  • احمد طحانی