از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توهین» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در این پست به یک موضوع «تکراری» می پردازم؛ البته با مصداقی روشن!

موضوعی که هر چند وقت یکبار شاهد آن هستیم این است: «حمله به شخصیت های معروف و نقد افراد سرشناس برای مشهور شدن!»

و مصداقش هم این شخص است که سودای شهرت و یک شبه «اندیشمند» و «تحلیلگر» شدن در سر دارد! آنهم بی‌مطالعه و بی‌تفکر عمیق و بی‌نگاه راهبردی و...: داود حسین پور آقایی!

این شما و این پست... بفرمایید:

شخصی به نام "داود حسین پورآقایی" که این روزها تصور کرده است با پُرگویی می تواند خود را در ردیف اساتید و تحلیلگران سیاسی جا کند! وقتی پس از مدتی تلاش و... به جایی نرسید؛ که البته روشن است که این افراد به جایی نمی رسند: علت را در ادامه بخوانید:

چرا امثال داود حسین پورآقایی به جایی نمی رسند؟

علت روشن است... این جماعت از خود چیزی ندارند! نه صاحب اندیشه اند و نه صاحب تحلیل. صرفا کپی پیست صوتی تصویری اند! یعنی از این طرف و آن طرف می خوانند و می بینند و می شنوند، و همان ها را تکرار می کنند...

به شخصه معتقدم جایی که خورشید هست، و اساتید بزرگی چون استاد ازغدی، استاد کاشانی، استاد رائفی پور و... فعالند، کسی دنبال فانوس نمی رود! که البته در مقابل این اساتید، امثال داود حسین پورآقایی فانوس هم نیست...

همچنین اعتقاد قلبی ام این است که عزیزانی چون امیر ارشام به مراتب از این شخص جلوتر است و حتما آینده خواهد داشت. چرا؟ چون با زبان جوانان صحبت می کند و گفتارش با کردارش می خواند... تیپ و ظاهر جوان پسند دارد. حرف ها را می بیند و می شنود و می خواند؛ بعد از جمع آنها تحلیل و حرف خودش را به نحوی بیان می کند که مخاطب بفهمد. دقیقا چیزی که جوان و نوجوان ما امروز به آن نیاز دارد...

عذرخواهی داود حسین پورآقایی از استاد رائفی پور

آیا داود حسین پورآقایی از استاد رائفی پور، استاد ازغدی، استاد کاشانی و... عذرخواهی خواهد کرد؟

پاسخ در یک جمله: اصلا مهم نیست!

توهین های این شخص صرفا با هدف بزرگ شدن و دیده شدن مطرح شده است؛ بنابراین وقتی نیت خدایی نیست، باقی کار هم مهم نیست که چه خواهد شد و به چه سمت و سویی می رود...

سخن پایانی درباره داود حسین پورآقایی

امروز که این پست را می نویسم 1403/4/21 است. اواخر تیرماه 1403 و چند روز پس از پایان انخابات چهاردهم ریاست جمهوری.

نظر من و بلکه به نوعی پیش بینی من درباره این شخص ( داود حسین پورآقایی ) این است:

داود حسین پورآقایی به شدت مشکوک است!

فکت برای این مدعا به اندازه کافی دارم...

البته وقتی با یکی از دوستان روزنامه نگار درباره این شخص صحبت شد، ایشان هم گفت کلیپ توهین ایشان را دیده است! و جالب اینکه ایشان را نمی شناخت و صرفا به واسطه توهین این فرد به استاد ازغدی و کاشانی پیگیر شده و کلیپ توهین را دیده بود!! (یعنی هدف داود حسین پورآقایی که شهرت به واسطه توهین است تا اندازه ای محقق شده است.) ایشان هم نظرش همین بود که بعضی از بخش های همین کلیپ، کد دارد و اگر رمزگشایی شود، حقیقتا مشکوک می زند...

این پست بماند تا روزی که لازم شد موارد را به دقت و مو به مو بررسی کنیم!

البته به شخصه امیدوارم آن روز نرسد؛ چون گمان می کنم داود حسین پورآقایی به جایی نخواهد رسید... هرچقدر هم خرج کند و فالوور بخرد، در این کانال و آن پیج تبلیغ کند و... باز در همین حد و حدود خواهد ماند.

اگر یک روز ایشان را از نزدیک می دیدم می گفتم:

به سمت خورشید خاک نپاش اخوی! چراکه همان خاک بر می گردد توی چشم خودت!!

مولانا چقدر زیبا گفته است:

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز/ هم تو سوزی هم دهانت گنده پوز!

بله؛ حمله به استادان بزرگواری چون ازغدی، کاشانی و نیز استاد رائفی پور، آنهم از یک جوانک بی سواد، و آنهم با هدف دیده شدن!! واقعا که جای تأسف دارد.

البته در این مرحله نیازی به بیشتر از این نیست. در واقع جواب ایشان همان بی تفاوتی و سکوت است...

طبعا اگر لازم شد و بیشتر وقاحت به خرج داد، برخورد در خور صورت خواهد گرفت و نقدی اساسی به شکلی گسترده نوشته خواهد شد تا مخاطب بیشتر این شخص را بشناسد...

پی نوشت:

1. در کانال آپارات ایشون این نظر رو نوشتم: «آقای مثلا تحلیلگر... دست از این کار بردار/ با حمله به استاد رائفی پور، استاد ازغدی، استاد کاشانی و... شاید دیده بشی و چهار نفر کلیک کنن، اما قطعا خار میشی! / نکن... / این راه بزرگ شدن نیست... / نه حرف داری و نه سواد تحلیل / بنابراین: عرض خود می دهی و زحمت ما می داری... / بدرود»

2. در این شکی نیست که جز معصومین علیهم السلام، هیچکس معصوم نیست! این گزاره روشن است و نیازی به توضیح و تکرار ندارد. اساتید و بزرگوارانی که این شخص به آنها نقد وارد کرده تا به واسطه آن پله ای برای رشد خود بسازد هم خالی از اشکال نیستند. از جمله نقدی که به استاد رائفی پور درباره موضوع «تخلیه هیجان» و «رزمندگان دفاع مقدس» و... وارد است و عزیزان با دلسوزی آنرا مطرح کرده اند.

3. «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات.» وقتی شما در صفحه خودت می نویسی «مناظره» فلانی و رائفی پور، یعنی خودت را در سطح ایشان تصور کرده ای! در حالیکه با ارفاق شاید بشود به شما نمرۀ «صفر» داد که البته صفر هم وجود دارد و عددی است برای خودش! عرض کردم با ارفاق، چراکه در جبهه اندیشمندان انقلاب و تحلیلگران این حوزه، صفر هم نیستید. پس جوانمرد باشید و با حمله به بزرگان، برای خود مخاطب جذب نکنید! این کارها مصداق «وَ مَکَروا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیرُ الماکِرین» است! نکنید که پس گردنی خواهید خورد از حضرت حق!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این هم از عجایب روزگار ماست که استاد علی اکبر رائفی پور، توسط عده ای از روحانیون دلسوز و محبین اهل بیت عصمت و طهارت، مورد نقد جدی و تند و تیز قرار می گیرد که چرا به اهل بیت و امام علی (ع) توهین کرده است!

بله. جمله فوق را ساده کنم می شود این:

علی اکبر رائفی پور به امام علی (ع) توهین کرد!

اگر کسی مختصر آشنایی با ایشان (رائفی پور) و سوابق درخشانی که در عرصه دفاع از اسلام و انقلاب دارند، داشته باشد، جمله فوق «مضحک» به نظر می رسد!

اما چه می شود کرد؟ که نه تنها شوخی نیست، بلکه کاملا جدی است و به قول معروف در فضای مجازی وایرال شده است!

حالا ماجرا چیست؟

استاد رائفی پور در یک سخنرانی، به یکی از طنازی های امام علی (ع) می پردازد و به کتابی اشاره می کند که در آن شوخی مذکور آمده است. البته استاد نه آن شوخی را عنوان می کند و نه اسم آن کتاب را می آورد! همین کافی است که بعضی از دلسوزان اهل بیت (ع) دچار ابهام شوند که بله؛ توهین صورت گرفته است!

البته این ماجرا هم ختم به خیر می شود و برکات خودش را خواهد داشت!

یکی از برکات آن را اگر بخواهم ذکر کنم این است:

دیگرانی که نه تنها دین ندارند، بلکه بغض دین در دلشان است، حساب کار دستشان می آید! آنها با خود می گویند وقتی حوزه و علما با این شخص که «خودی» محسوب می شود، و اشتباهی حرفی زده چنین برخوردی می کند، تکلیف ما روشن است!

اما نکته مهم دیگری که این پست و این چند را به خاطر آن نوشته ام این است:

کاش استاد رائفی پور به خاطر اتفاق پیش آمده عذرخواهی می کردند!

بله؛ ایشان پس از جنجال اخیر یک ویدئو منتشر کردند و در آن توضیح دادند که منظورشان چه بوده و بعد هم دعوت به مناظره با حجت الاسلام علوی تهرانی را پذیرفتند...

اما اگر به جای این ویدئو، ایشان می آمدند و منظورشان را به شکلی واضح توضیح می دادند و بعد هم به خاطر مکدر شدن خاطر محبین اهل بیت (ع) عذرخواهی می کردند، «شاهکار» می شد و یکی از بهترین اتفاقات، آنهم بعد از فتنه 1401 (فتنه مهسا) رخ می داد و به طور کلی ته مانده کثافت کاری های جریان معاند را هم می شست و می برد!

عذرخواهی استاد رائفی پور می توانست «آموزش» باشد!

می توانست «الهام بخش» باشد! و می توانست محبت ایشان را در دل طرفدارانش بیشتر کند...

و از سوی دیگر نگاه و مواضع «منتقدین» متعهد ایشان را هم تغییر داده و یا تلطیف کند!

اما هرچه هست و نیست خیر است و بی شک، به لطف و مدد الهی، این اتفاق هم به نفع «دین» و به نفع جریان زلال «انقلاب» ختم خواهد شد.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

عبدی مدیا گفتگویی را با خانم فائزه هاشمی انجام داده است که با عنوان «گفتگویی با خانم فائزه هاشمی رفسنجانی» در آپارات منتشر شده است... درباره این گفتگو و مواضع عجیب و غریب خانم هاشمی چند نکته را عرض می کنم:

نکته اول: تناقض های فائزه هاشمی به اندازه ای وسعت یافته که حقیقتا مخاطب را متعجب می کند! تا جایی که من در بخشی از گفتگو یاد بیماری دو قطبی افتادم! (که در ادامه توضیح خواهم داد.)

نکته دوم: مواضع تند خانم هاشمی دیگر نه برای مردم جذابیت دارد و نه برای اصلاح طلبان! در حال حاضر صرفا رسانه های به اصطلاح زرد داخلی و نیز شبکه رسانه ای ضد انقلاب به پوشش گفتگوهای خانم هاشمی می پردازند. بعضی از نشریات اصلاح طلب و سایت های زنجیره ای نیز بخش هایی از اظهارات ایشان را منتشر می کنند و بخش های عجیب و متناقض آنرا حذف می کنند!

نکته سوم: اگر مواضع فرزندان هاشمی را مرور کنیم، متوجه بحث «اهمیت تربیت فرزند» خواهیم شد. چقدر در اسلام درباره تربیت فرزند توصیه شده است. دوره های مختلف تربیتی (سه دوره هفت ساله) و روایات متعددی که امروز علم زلال و پاک تربیتی غیر دینی هم آنرا تأیید می کند. اما در خانواده مرحوم هاشمی هیچ توجهی به بحث تربیت فرزندان نشده است. خود مرحوم هاشمی به این مهم اذعان می کند که به دلیل مشغله فراوان نتوانسته است به تربیت درست فرزندان بپردازد. اگر اشتباه نکنم در وصیت قدیمی هاشمی (اولین وصیتی که از ایشان رسانه ای شد) این نکته ذکر شده باشد. یا جای دیگر...

نکته چهارم: هاشمی یک خط و مسیر مشخص داشت و آن خط منفعت طلبی بود. او از ابتدا تا آخر عمر این خط را دنبال کرد و هر کجا لازم بود به راحتی رنگ عوض کرد. روزگاری انقلابی بود. روزگاری اصولگرا. روزگاری اصلاح طلب و اواخر عمر هم اپوزیسیون. در واقع او از گرده همه طیف های مختلف سیاسی سواری گرفت و هر کجا که طیفی از او روی گردان می شدند، تغییر رنگ می داد و از گروهی دیگر سواری می گرفت! (با عرض پوزش: هیچ واژه دیگری به جای سواری نمی توانم بکار بگیرم که معنای مورد نظرم را تداعی کند. شدت سوء استفاده از مردم و گروه های سیاسی تنها با همین واژه نمود می یابد!)

نکته پنجم: خط سیاسی اکبر هاشمی یا به تعبیری «هاشمیسم» در انقلاب دیگر نخواهد رنگی ندارد. به برکت حمایت هاشمی از روحانی، و نیز به واسطه عملکرد سیاه روحانی مرگ این جریان سیاسی توسط راهبر آن، یعنی خود هاشمی رقم خورده است. البته نباید از زحمات و خدمات حسن روحانی و اسحاق جهانگیری و ظریف هم بگذریم که انصافا با عملکرد ننگین خود، به ویژه در ننگنامه برجام؛ لطف بزرگی به انقلاب کردند.

نمونه ای از اظهار نظر عجیب و متناقض فائزه هاشمی رفسنجانی:

در گفتگوی مذکور، خانم هاشمی انواع و اقسام توهین ها را به راحتی به زبان می آورد. روی رژیم خونخوار پهلوی را به خیال خود می شوید! حتی ساواک را تطهیر می کند و... انواع توهین ها را به انقلاب، شخصیت های سیاسی، اطلاعات و سربازان گمنام امام زمان (عج) و... می کند و می گذرد.

نکته جالب بخشی از گفتگوی خانم هاشمی است که زندان رفتن پدرش در دوران شاه را تفریح و سرگرمی عنوان می کند! حیرت انگیز است! خانم هاشمی می گوید وقتی به ملاقات پدر می رفتیم انگار به تفریح می رفتیم! پدر به ما نخود و کشمش می داد! انگار نوعی تنوع و لذت در آن بود! و...

اما وقتی با تعجب و سوال مجری عبدی مدیا مواجه می شود که غیر مستقیم به این نکته اشاره می کند که پس لابد آقای هاشمی خیلی سختی نکشیده اند، تغییر موضع صد و هشتاد درجه ای می دهد! و شروع می کند درباره جنایات رژیم پهلوی و ساواک حرف زدن! و حتی نوع شکنجه های شدید را توضیح می دهد و این نکته را هم بیان می کند که از شدت شکنجه و نوع آن، مرحوم هاشمی تا همین اواخر عمر هم درد داشته و موقع خواب از سینی استفاده می کرده و...

در هر صورت این موضع و این اظهار نظرهای عجیب و غریب، نشان از آن دارد که خانم هاشمی دچار نوعی تضاد ذهنی است! نمی خواهم تعبیر بیماری روانی را بکار بگیرم. به قول یکی از دوستانم که فارغ التحصیل روانشناسی است، اگر بخواهیم به دقت بررسی کنیم، اکثر مردم دچار مشکلات روانی هستند و بنابراین بخش زیادی از مردم را می توان بیمار روانی نام داد! منتهی با شدت و ضعف! البته این تعبیر را من نمی پسندم. یادم می آید موقعی که این سخن را شنیدم حتی عصبانی شدم. دوستم که متوجه ناراحتی من شده بود توضیح داد که یک نفر که کوچکترین مشکل روحی داشته باشد هم بیمار روانی محسوب می شود! و بعد پرسید: در این کوچه (محل سکونتمان) یک نفر را مثال بزن که مشکل روحی نداشته باشد! جوابی نداشتم. دیدم به هر حال هر کسی به نوعی، هرچند کم و کوچک، درگیر است.

به هر روی این مواضع و اظهارات خانم هاشمی کار را به جایی رسانده که دیگر مردم هم از اظهار نظرهای ایشان روگردان شده اند! اولین بار که موضع ایشان بیان می شد برای مردم عجیب بود و برای رسانه های زنجیره ای داخلی و شبکه رسانه ای ضد انقلاب جذاب! اما تکرار فراوان این اظهارات که معمولا ضد و نقیض یا بی منطق است، کار را به جایی رسانده که حتی رسانه ها هم دیگر تمایلی به بازنشر اظهارات ایشان ندارند و به قول معروف اعتبار و شأن رسانه ای خود را به پای این مواضع عجیب و غریب و بعضا متناقض نمی ریزند!

  • احمد طحانی