از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد فیلم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

درباره فیلم هشتگ زنده (Alive 2020) در یک کلمه می توانم بگویم سوژه به این خوبی و جذابی به راحتی خراب شده است!

خیلی وقت است فهمیده ام imdb و نمراتش ملاک خوبی برای انتخاب فیلم نیست. از جمله اینکه همین فیلم هم از آی ام دی بی نمره قابل قبول بالای 6 گرفته است. (تا این لحظه: 6.3)

داستان فیلم در یک کلمه «فوق العاده» است...

با این سوژه و داستان، می شد خیلی کارها کرد. از جمله می شد یک درام عالی از آن درآورد. یا یک فیلم پر زد و خورد و هیجانی.

اما به معنی واقعی کلمه کارگردان سوژه را حرام کرده است...

از سوتی های عجیب و غریب فیلم، مانند سبز شدن هلیکوپتر از زمین در آخر فیلم که بگذریم، از صحنه های اعصاب خورد کن فیلم نمی شود گذشت. از جمله وقتی شخصیت دختر فیلم (که قبلا دیده ایم چقدر باهوش است) نیاز به سکوت دارد تا زامبی ها متوجه مکانش نشوند، به شکلی کاملا احمقانه سر و صدا ایجاد می کند! از این دست صحنه ها در فیلم زیاد می بینید.

از برخورد شل و آبکی زامبی ها، خصوصا در اواخر فیلم که دو شخصیت دختر و پسر در محوطه پایین آپارتمان حضور دارند، و به سادگی از بین ده ها زامبی می گذرند می گذرم!

اما از این بخش چطور باید عبور کرد: دختری که جلوی خودکشی پسر را گرفته، و خودش کوه امید و تلاش برای زنده ماندن است، ناگهان در انتهای فیلم اسلحه را به سمت خودش می گیرد و به سمت پسر می رود و از او می خواهد تا ماشه را بکشد! حالا چرا خودش اینکار را نمی کند به کنار! اینکه چطور کوه انگیزه به دریایی از ناامیدی بدل می شود، تا جایی که به خودکشی رضایت می دهد را چطور باید درک کرد؟

به نظرم اگر فیلم را ندیده اید، اصلا وقت خودتان را هدر ندهید. سری رزیدنت اویل 1_6، جنگ جهانی زد، و موارد مشابه را ببینید و لذت ببرید. قطار بوسان هم در مقابل این فیلم هشتگ زنده عالی محسوب می شود! حتی می توانم به دیدن فیلم «به راکون سیتی خوش آمدید» هم توصیه کنم؛ اما شدیدا معتقدم دیدن فیلم Alive 2020 جدای از وقت تلف کردن، مایه اعصاب خوردی است...

کلام آخر هم اینکه اگر به سوژه زامبی علاقه دارید، شاهکارش سریال «مردگان متحرک» است. واقعا سریال فوق العاده ای است. همینطور سریال ترس از مردگان متحرک و ملت زامبی هم عالی هستند. اگرچه همان مردگان متحرک هم صحنه های اعصاب خوردکن و سوتی کم ندارد، اما در مقابل هشتگ زنده و امثال این فیلم، به معنی واقعی کلمه «شاهکار» محسوب می شود و به نظر من این فیلم ها اصلا قابل قیاس با یکدیگر نیستند.

هدفم از نوشتن این پست این بود که اگر کسی قبل از تصمیم به تماشای فیلم درباره اش تحقیق می کند، و بر حسب تصادف و... به این مطلب می رسد، از دیدن فیلم منصرف بشود! ضمن اینکه در کنار آن خواستم سوتی های وحشتناک و اعصاب خوردی های فیلم را هم یادآوری کنم و از این طریق آنها را ثبت کنم.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

امروز شبکه نمایش فیلم نبات را پخش کرد. با بازی شهاب حسینی. در این فیلم شهاب حسینی و دخترش (با بازی عالی ستایش محمودی) 10 سال را بدون زن و مادر زندگی می کنند. بعد از 10 سال مادر (نازنین فراهانی) بر می گردد! و هوس دیدن دخترش را دارد...

به داستان فیلم؛ بیماری مادر، علت رفتن او و... کاری ندارم. اما نکته ای که در آن به خوبی تصویر شده است، مسئله گذشت زمان است! در فیلم نبات به خوبی نشان داده می شود که 10 سال چطور در یک چشم بهم زدن به پایان می رسد...

همه ما با این مسئله، یعنی گذر زمان سر و کار داریم. منتهی بعضی آنقدر در روزمرگی و کار و... غرق می شوند که حتی به آن فکر هم نمی کنند! برعکس؛ گروهی دیگر آنقدر به آن فکر می کنند که در نهایت دچار افسردگی و... می شوند!

مدتی قبل کتابی از حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی می خواندم به نام: رمز موفقیت...

در این کتاب به طور خلاصه فعالیت های این مرجع عالیقدر تشریح شده است و چون از زبان ایشان (اتوبیوگرافی. خاطره مانند) است بسیار خواندنی از آب درآمده است. از سوی دیگر گستره فعالیت ها هم به جذابیت کتاب افزوده است.

این یک پاراگراف را اگر حفظ هم بکنیم ارزشش را دارد:

اما نکته ای که درباره آن کتاب و فیلم نبات و گذر زمان می خواهم بنویسم این است که روی جلد رمز موفقیت نوشته شده بود: «من درتمام عمر خود چیز با ارزشی نیافتم جز آنچه به جنبه های معنوی و ارزش های انسانی منتهی می شود، همه ارزش های مادی سراب بود. انسانها در خوابند و نقش ها نقش بر آبند. کودکان دیروز جوانان امروزند و جوانان امروز پیران فردا و پیران فردا در بستر خاک آرمیده اند؛ چنان که گویی هرگز نبوده اند!»

آنچه می خواهم بنویسم و در نبات هم به خوبی نمود داشت، این است:

عمر چشم برهم زدنی به پایان می رسد... ما اسیر زمانیم. انسان بقا را دوست دارد، اما فانی است! می خواهد جاودان بماند از می میرد! نکته مهم این است که مرگ پلی به سوی جاودانگی است!

بنابراین: راه نجات از افسردگی گذر زمان، توجه به معنویت است. در واقع کسانی که با معنویت زندگی را می گذرانند به سلامت از دنیا عبور می کنند و کسانی که بدون معنویت طی طریق می کنند یا به انواع کاذب آن رجوع می کنند، اسیر انواع افسردگی ها و... می شوند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم کلبه وحشت 4 (evil dead 4) که در سال 2013 ساخته شده است، اگرچه فیلمی ترسناک و تا حدودی جذاب است،  اما صحنه های رقت انگیزی دارد که حقیقتا نام دیگری جز «حماقت» نمی توان برایش انتخاب کرد! در آخر فیلم، پس از کش و قوس های زیاد، و پس از فداکاری دو مرد جوان فیلم (یکی برادر میا است و دیگر دوست برادرش) نوبت به فرار میا از مهلکه می رسد! او سوییچ را از برادرش گرفته است، و برادر فداکارانه خود و شیطان را داخل کلبه جنگلی به آتش می کشد تا میا بتواند به راحتی فرار کند...

اما صحنه نفرت انگیزی که در فیلم های ترسناک همیشه تکرار می شود، در این فیلم هم به نمایش در می آید: هنگامی که میا داخل ماشین می نشیند تا بگریزد، دستش می لرزد و سوییچ از دستش می افتد! و لابد شما هم دیده اید که همین مقدار وقت تلف شدن کافی است تا قاتل، اهریمن، شیطان و به طور کلی، شخصیت منفی از راه برسد! در این فیلم هم همین اتفاق می افتد به خاطر همین حماقت ساده، احمقانه، نفرت انگیز و تکراری، خون برادر و دوست برادر میا به هدر می رود و میا هم به هلاکت می رسد!

من به عنوان یک مخاطب آماتور، از دیدن این صحنه تکراری نه تنها خسته شده ام، بلکه به نوعی حس تنفر پیدا کرده ام. می دانم که در فیلم های ترسناک یکسری ویژگی و مشخصه مشترک وجود دارد. اما اینکه غالبا یک زن مرتکب حماقت می شود، و یک مرد به عنوان قهرمان و ناجی نقشش را به خوبی ایفا می کند کاملا تکراری شده است.

در نهایت به نظر من برای دیدن فیلم، ابتدا باید کمی تحقیق و مطالعه کرد. وقت انسان ارزشش بیشتر از این است که اسیر دیدن فیلم هایی بشود که در نهایت هیچ آورده ای ندارد و علاوه بر آن، اعصاب بیننده را هم خورد می کند. گرچه تفریح به خودی خود می تواند انگیزه دیدن فیلم باشد و تجربه حس ترس و هیجان جذاب است، اما اگر با «تحقیق» باشد، این حس را می توان بدون اعصاب خوردی و نفرت هم به دست آورد و تجربه کرد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

از بین سریال های زامبی محور (ژانر بقا) به تازگی سریال تابستان سیاه در حال دوبله شدن است. فصل اول این سریال به طور کامل دوبله شده و فصل دوم آن هم کامل عرضه شده اما هنوز دوبله نشده است. موضوع سریال که روشن است: تلاش برای بقا.

شهر آلوده شده است و فیلم روایت افرادی است که تلاش می کنند زنده بمانند. اما به نظرم این سریال، حداقل در قسمت های ابتدایی بسیار ضعیف عمل کرده است. البته من آنرا تا آخر خواهم دید. اما تنها به علت جذابیت موضوع و داستانی که چنین سریال هایی دارند. و البته به این علت که انتخاب دیگری وجود ندارد. بعد از مردگان متحرک و زد نیشن سریال دوبله دیگری با این موضوع در دست نیست.

در قسمت های ابتدایی صحنه هایی را شاهدیم که به معنی واقعی کلمه نفرت انگیز است. در بخشی از فیلم شخصیت زن داستان، که اسمش مهم نیست، حماقت می کند و برای کودکی که کمک می خواهد، و البته از شواهد مشخص است که تله ای در کار است، دل می سوزاند. شخصیت مرد داستان تلاش می کند تا او را منصرف کند اما موفق نمی شود. بالاخره آنها در تله می افتند. در این حین هم حماقت های ریز و درشتی از زن مورد اشاره می بینیم که باعث تعجب است.

اگر این داستان قرار است جامعه را به تصویر بکشد و برخورد و روش انسان ها را در آن شرایط سخت نشان بدهد، باید واقعی باشد. به نظر من هیچ انسانی به اندازه آن زن «احمق» نیست. و از آن احمق تر مردی است که نه یک بار، بلکه چندین بار تسلیم حماقت های آن زن می شود. وقتی زن و مرد به تله می افتند، گروه مقابل اسلحه مرد را مطالبه می کند تا پس از آن اجازه بدهد آنها بروند! ظاهر ماجرا روشن است. در واقع مشخص است که در صورت تسلیم شدن و دادن اسلحه چه اتفاقی قرار است بیافتد. اما عجیب این است که مرد باز هم تسلیم حماقت زن می شود!

در جای دیگری از داستان شخصیت دیگیری که در حال فرار از دست یکی از زامبی های سمج است، تبر آتش نشانی پیدا می کند. زامبی پشتش را به او کرده است و این بهترین فرصت است تا تبر آتش نشانی کار خودش را بکند و زامبی را به دیار باقی راهی کند. اما چه اتفاقی می افتد؟ شخصیت مذکور، که اتفاقا مرد هم هست، در حالی که تبر را بالا می برد فریاد می زند، فریاد باعث می شود زامبی به طرفش برگردد، از طرف دیگر آنقدر تبر را به عقب می برد که به قفسه پشت سرش گیر می کند! خودتان تصور کنید چقدر این صحنه اعصاب خورد کن و مضحک است.

همین شخصیت در جای دیگری انسانی سالم را با چنان مهارتی از پشت به قتل می رساند که انسان را به تعجب وا می دارد! به نظر می رسد سریال تابستان سیاه قرار است با ضعف های اینچنینی ادامه پیدا کند. اما امیدوارم در فصل ها و قسمت های بعد این مشکل کمتر بشود.

نکته آخر این پست هم درباره خلوت بودن شهر در تابستان سیاه است. به ذهنم رسید این را بنویسم که از مزایای تک فرزندی و پیری جمعیت همین است که اگر کل شهر تبدیل به زامبی شد، اولا تعداد زامبی ها کم است و در ثانی آنها یک مشت زامبی پیرند که کار چندانی از دستشان بر نمی آید!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

از نظر من علت همه مشکلات کشور در همه سالهای پس از انقلاب، در یک کلمه خلاصه می شود: «فقر فرهنگی!»

کاری به قبل از انقلاب و حتی تاریخ تمدن بشر ندارم که انعکاس همین معضل در جای جای آن دیده می شود...

امروز جمعه، 27 فروردین 1400 برای دومین بار فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند» را دیدم. هدف این وبلاگ و قصد من از این پست نقد فیلم نیست، اما به اختصار اگر بخواهم درباره آن بنویسم باید بگویم آنچه نویسنده فیلم قصد بیانش را داشته به نظرم همین فقر فرهنگی بوده است...

از طرف دیگر اوضاع امروز کشور نیز به واسطه فقر فرهنگی رقم خورده است و فلاکتی که امروز به دلیل 8 سال ریاست یک «روحانی» نمای غرب زده گریبان جامعه را گرفته نیز نتیجه همین معضل است!

متاسفانه درصد قابل توجهی از مردم کتاب نمی خوانند، روزنامه نمی خوانند، فیلم و تئاتر نمی بینند، در جلسات و نشست ها و همایش های فرهنگی شرکت نمی کنند، و غرق در خودخواهی و روزمرگی هستند، بنابراین نمی توان انتظار داشت در انتخابات های گوناگون جریان اخلاص بتواند جریان تزویر را شکست دهد.

متاسفانه اکثر جامعه همه چیز را سطحی می بینند. از کل مقاله و خبر به تیتر و خلاصه آن دقت می کنند. از تماشای فیلم منتظر لحظاتی هستند که حس و حال روزمرگی‌شان را تصویر کند و به اصطلاح کیفشان را برای مدتی کوتاه کوک نماید. در فضای مجازی اخبار زرد و بی فایده و بلکه مضر، در صدر توجه و اقبال عمومی قرار می گیرد. طبعا در چنین شرایطی و در چنین خاکی قرار نیست درخت معرفت به نحوی که باید بارور شود.

نتیجه چنین وضعیتی حاکمیت جریان تزویر است. اگر به سالهای پس از انقلاب نگاه کنیم، به جز سالهایی معدود، همواره همین جریان تزویر در کشور حاکم بوده است. از زمان نخست وزیری میرحسین تا دوران سیاه حاکمیت روحانی. در واقع بنی صدر، میرحسین، هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد (از نیمه دولت دومش) و روحانی، یک چیز توجه مردم را جلب کرده است: هیجان کاذب و دروغی که به علت «فقر فرهنگی» جای زلال حقیقت را گرفته است.

طبعا در این شرایط ظهور رقم نخواهد خورد. جامعه اصلاخ نخواهد شد و فقر و فساد و بدبختی از جامعه رخت نخواهد بست.

مگر اینکه...

شخصیت های فرهنگی و فعالان عرصه فرهنگ، و در رأس آنها ولی امر مسلمین امام خامنه ای (حفظه الله) با تمام توان در میدان هستند. مقام معظم رهبری آینده را روشن می بینند. اما در فرمایشات ایشان نیز همواره به «رشد» جامعه تأکید شده و در واقع مطالبه ایشان از فعالان فرهنگی و دلسوزان کشور، تلاش برای تعالی فرهنگی جامعه و بصیرت افزایی است.

انتخابات 1400 بسیار مهم است. اما از آن مهمتر رشد و ارتقای فهم سیاسی مردم است. من به شخصه ترجیح می دهم جامعه به لحاظ فهم سیاسی و فرهنگی ارتقاء یابد، حتی اگر این مهم لازمه اش روی کار آمدن دولتی اصلاح طلب (بخوانید افساد طلب!) در انتخابات پیشرو باشد.

به عبارت بهتر، اگر به من بگویند از دو حالت زیر باید یکی را انتخاب کنی:

1. پیروزی یک کاندیدای انقلابی در انتخابات ریاست جمهوری با این شرط که شرایط جامعه در وضع فعلی باقی بماند.

2. پیروزی یک کاندیدای اصلاح طلب (مثلا ظریف یا هاشمی) که منتج به رشد و تعالی فرهنگ سیاسی جامعه شود.

قطعا گزینه دوم را انتخاب می کنم...

اما...

همه تلاش جریان انقلاب و فعالان و دلسوزان کشور این است که حالت نخست رقم بخورد و طی آن فهم عمومی و فرهنگ مردم نیز بالا برود.

و این شدنی است...

منتهی باید همانند دوران دفاع مقدس، نیروهای وفادار به اسلام و انقلاب و ایران به میدان بیایند و اندک نیروهای فعال موجود در این نبرد نابرابر را یاری کنند...

استاد رائفی پور، استاد عباسی، استاد پناهیان، و... پشت سر رهبر و مقتدایشان مشغولند، اما این تعداد نفرات کافی نیست و این آرایش، برای جنگ تمام عیار فرهنگی مناسب نیست.

به نظر من همه کسانی که دغدغه دارند، باید تلاش کنند. حتی اگر به اندازه صحبت کردن با چند مراجع و مشتری باشد. یا باز نشر مطالب مفید در شبکه های اجتماعی و گروه های خانوادگی و...

مشکل اما این است که اکثر ما توقع داریم که «معجزه» رخ بدهد!

نشسته ایم تا «ظهور» اتفاق بیافتد و بعد شروع کنیم و بلکه باز نظاره گر باشیم.

اکثر ما فقط خودمان را می بینیم و مشکل همین است که از «نقش» خود غافلیم...

رهبر فرزانه انقلاب جمله ای به این مضمون دارند که هر کس در هر نقطه ای که هست، همان نقطه را کانون و مرکز جهان بداند و با تمام توان در همان نقطه وظایف خود را آنطور که باید انجام دهد...

بنابراین باید تلاش کنیم. باید نقش خودمان را در جامعه بشناسیم. باید حرکت کنیم. باید دغدغه داشته باشیم...

فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند، که با موضوع کودک آزاری ساخته شده است، نشان می دهد که چطور افراد حتی در زندگی خانوادگی خودشان نیز «خودخواه» هستند و به همسر و فرزندان و والدین خود بی توجهی می کنند. این فیلم نشان می دهد که یک معلم اگر دلسوز باشد می تواند مسیر زندگی  دانش آموزان خود را تغییر دهد، اما اگر «خودخواه» و «عافیت طلب» باشد، می تواند از کنار تباه شدن زندگی دانش آموزانش در کمال خونسردی عبور کند...

به نظر من 8 سال دولت روحانی، و همه دیالوگ ها و مواضع شخص رئیس جمهور، برای ارتقاء فرهنگ عمومی و فهم سیاسی جامعه بسیار مفید بوده است.

به عبارت بهتر، برکاتی که دولت روحانی برای انقلاب داشت، بسیار فراتر از چیزی است که بتوان با حساب و کتاب های مادی تصور کرد.

اینجاست که «عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ» برای من معنا می یابد.

جامعه به روحانی رأی می دهد و «سیلی» اش را می خورد! باد می کارد و طوفان درو می کند...

مقام معظم رهبری قریب به مضمون فرموده اند اگر ملت ایران از خط امام دور شود، فاصله بگیرد، چه به عمد و چه غیر عمد، سیلی خواهد خورد!

و همه مشکلات تاریخی که دولت تزویر به وجود آورده، در حکم سیلی بیدار باشی است که وجدان های بسیاری از مردم را تکان داده است.

روحانی که «شیطان بزرگ» را «کدخدا» می نامد، کاری کرده است که مردم با گوشت و پوست و استخوان خود متوجه باشند که «خدا» همه کاره است نه کدخدا!

اگر عمری باشد به مدد الهی در مورد انتخابات چند سوژه دارم که در قالب یادداشت در سایت های مختلف نشر خواهم داد و انشاء الله در این دفتر خاطرات آنلاین هم خبرش را خواهم داد...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم جنگ جهانی زد یکی از فیلم های مهم با موضوع و محوریت زامبی ها است. این فیلم در واقع صراحت بیشتری نسبت به دیگر فیلم های زامبی محور درباره ماهیت زامبی ها دارد. به ویژه در قسمتی که زامبی ها تلاش می کنند تا وارد بیت المقدس شوند خود گویای همه چیز است...

در این رابطه و برای کسب اطلاعات بیشتر به سخنرانی استاد رائفی پور در این زمینه مراجعه کنید.

اما نکته ای که من می خوام به آن بپردازم، نمایش اوج حماقت انسان در این فیلم است. بیت المقدس یا همان سرزمین موعود، در شرایطی که همه دنیا آلوده شده است شرایط خوبی دارد و امن است، اما این منطقه نیز آلوده می شود...

اما چرا؟ پاسخ عجیب است:

در شرایط گسترش ویروسی که همه را به زامبی تبدیل می کند و کشته شدن کرور کرور آدم، عده ای که در این منطقه امن جمع شده اند جشن می گیرند و مراسم برگزار می کنند. این حرکت به خودی خود محل اشکال نیست و چه بسا مفید هم باشد. اما نکته عجیب آن استفاده از بلندگو در این جشن و مراسم است!

در حقیقت استفاده از بلندگو به شکلی احمقانه در فیلم جنگ جهانی زد زامبی ها را به منطقه امن که همان اسرائیل است می کشاند...

فیلم را ببینید و نقدهای مرتبط با آن را مطالعه کنید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم جنگ جهانی زد یکی از فیلم های مهم با موضوع و محوریت زامبی ها است. این فیلم در واقع صراحت بیشتری نسبت به دیگر فیلم های زامبی محور درباره ماهیت زامبی ها دارد. به ویژه در قسمتی که زامبی ها تلاش می کنند تا وارد بیت المقدس شوند خود گویای همه چیز است...

در این رابطه و برای کسب اطلاعات بیشتر به سخنرانی استاد رائفی پور در این زمینه مراجعه کنید.

اما نکته ای که من می خوام به آن بپردازم، نمایش اوج حماقت انسان در این فیلم است. بیت المقدس یا همان سرزمین موعود، در شرایطی که همه دنیا آلوده شده است شرایط خوبی دارد و امن است، اما این منطقه نیز آلوده می شود...

اما چرا؟ پاسخ عجیب است:

در شرایط گسترش ویروس کرونا و کشته شدن کرور کرور آدم، عده ای که در این منطقه امن جمع شده اند جشن می گیرند و مراسم برگزار می کنند. این حرکت به خودی خود محل اشکال نیست و چه بسا مفید هم باشد. اما نکته عجیب آن استفاده از بلندگو در این جشن و مراسم است!

در حقیقت استفاده از بلندگو به شکلی احمقانه در فیلم جنگ جهانی زد زامبی ها را به منطقه امن که همان اسرائیل است می کشاند...

فیلم را ببینید و نقدهای مرتبط با آن را مطالعه کنید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دو سریال جذاب با محوریت «آخرالزمان» و «زامبی» ساخته شده است که یکی از دیگری جذاب تر است:

  1. سریال مردگان متحرک
  2. سریال ترس از مردگان متحرک

فضا و شرایط هر دو سریال، و نیز جزئیات و جلوه های ویژه و... تقریبا مشابه است. منتهی به لحاظ داستانی و مضمون سریال، از نظر من تفاوتی 180 درجه ای وجود دارد.

اگر این دو سریال را ندیده اید پیشنهاد می کنم با ترس از مردگان متحرک شروع کنید: Fear the Walking Dead

پس از اینکه این سریال را دیدید سراع مردگان متحرک بروید: The Walking Dead

مضمون سریال ترس از مردگان متحرک را اگر بخواهم خلاصه کنم می شود کمک به دیگران!

اما مضمون سریال مردگان متحرک را اگر بخواهم در چند کلمه خلاصه کنم می شود ترس و هیجان!

بنابراین اگر ابتدا سریال ترس از مردگان متحرک را ببینید، و با فضای سریال آشنا بشوید، و شخصیت های سریال را بشناسید، جذابیت های سریال مردگان متحرک چند برابر خواهد شد...

درباره اینکه این سریال ها و به طور کلی فیلم های زامبی محور با چه هدفی ساخته شده در آینده چند خطی خواهم نوشت.

چراکه معتقدم هر کسی از زاویه نگاه خود ممکن است حقایق و نکاتی را ببینید که دیگران ندیده اند.

به همین جهت جدای از نقدها و مطالبی که درباره این دو سریال نوشته شده، و سخنرانی هایی که وجود دارد، من هم تلاش می کنم تا چند کلمه ای از این سریال بنویسم.

اما به طور خلاصه چند نکته را تیتروار مطرح می کنم:

  1. ویروس منتشر شده در همه سریال ها و فیلم های زامبی محور «اسلام» است.
  2. زامبی ها مسلمانان هستند. ذهن مسلمانان مانند زامبی ها فاسد شده و دچار مرگ و جمود فکری شده اند و اصلاح پذیر نیستند.
  3. تنها راه از بین بردن زامبی ها غیر فعال کردن مغز آنهاست! در حقیقت مرگ اندیشه مسلمانان را می کشد.
  4. هدف و محور جنگ نرم امروز استکبار، نظام سلطه و رسانه های صهیونیسم جهانی حول محور از بین بردن عقاید مسلمانان تنظیم شده است.
  5. گسترش ویروس در سرتاسر جهان در حقیقت اعتراف به گسترش اسلام در کل جهان است. این معنا در قرآن کریم متبلور شده است: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه، 33)

به لطف خدا در آینده ای نزدیک به شرح موارد فوق با استناد به بخش های مختلف در دو سریال یاد شده خواهم پرداخت.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دانشگاه آزاد پس از انتصاب دکتر علی اکبر ولایتی در سمت و سوی درستی قرار گرفت و اگرچه دیر، اما به هر حال و در نهایت به یکی از زیر مجموعه های انقلاب اسلامی تبدیل شد. اخیرا دو مقاله مفصل در نقد مباحث و سخنان استاد رائفی پور در روزنامه فرهیختگان انتشار یافته که حقیقتا جای سوال دارد!

این دو مقاله انتقادی، که بهتر است با توجه به محتوای آن، بگوییم مقالات تخریبی، با هدف زیر سوال بردن زحمات استاد رائفی پور انتشار یافته است. اما به هر حال رسانه های زنجیره ای و اصلاح طلب، پیشتر بارها این کار را انجام داده بودند و سوال این است که چرا فرهیختگان؟

پاسخ روشن است: قلم به مزدی که مقاله را نوشته است (و بنده نویسنده آنرا نمی شناسم و اسم هم نخواهم آورد!) قطعا در جریان تخریب قوای انقلاب قلم زنی کرده است. همچون همفکرانش در جماران، خبرآنلاین، آفتاب نیوز و...

منتهی اینبار آتش گلوله از سمت جبهه خودی بلند شده است! و اینبار روزنامه ای ارزشی این نوشته ها را به چاپ رسانده است. دلیل آن هم از نظر من مشخص است. جریان خاصی می خواهد القاء کند که علی اکبر رائفی پور از سمت جبهه انقلاب هم رد شده است! کما اینکه سایت های زنجیره ای، پس از چاپ مقاله مذکور، با همین مضمون تیترهایی را انتخاب و کار کردند!

همان جریانی که امثال محمد مهاجری را اصولگرا معرفی می کند، با نفوذ و قدرتی که از قبل (دوران مرحوم هاشمی) دارد، آخرین تیرهای ترکش خود را رها کرده است! وقتی محمد مهاجری که از هر اصلاح طلب و اپوزیسیون تندرویی تندروتر است، اصولگرا لقب می گیرد!! باید هم از سوی روزنامه دانشگاه آزاد استاد رائفی پور تخریب شود!

این مقاله و این تلاش ها، قطعا و بدون شک به نفع جبهه انقلاب و حتی به نفع استاد رائفی پور تمام می شود. و این سنت الهی است... هرچه تلاش کنند و با هر ضریبی که تخریب کنند، با همان وسعت و ضریب نتیجه عکس خواهند دید!

اما به هر حال این مقاله کمک می کند دوست و دشمن را بهتر بشناسیم و دقت کنیم تا سمت و سوی توپخانه های خودی را در عرصه جنگ رسانه ای به چه کسانی می سپاریم...

در این چند خط و این وبلاگ، نمی شود و نمی خواهم به مباحث مطرح شده در یادداشت مذکور بپردازم. اما پیشنهاد می کنم پاسخ مکتوب استاد رائفی پور به اراجیف فرهیختگان را بخوانید. انشاء الله به زودی شاهد سخنرانی مبسوط ایشان هم در همین رابطه خواهیم بود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

بعضی از این سایت های زنجیره ای، چنان دم از آزادی بیان می زنند که هرکس ببیند، تصور می کند اینها اگر فرصت پیدا کنند، معنا و مفهوم عملی آزادی را گسترش می دهند! اما کافیست امتحان کنید...

من بارها در این سایت ها نظر گذاشتم. اما یکبار به صورت اتفاقی برگشتم تا ببینم نظرم واکنشی داشته یا پاسخی به آن داده شده است یا خیر. در کمال تعجب دیدم اصلا منتشر نشده است! باز نظر دادم. دیدم خیر. خبری نیست...

حالا و بعد از کلی امتحان کردن، و فیلم و عکس گرفتن، به این نتیجه رسیدم که این رسانه ها، نظرات را گلچین می کنند و نظرات همسو را انتشار می دهند. از بین نظرات مخالف هم فقط و فقط نظراتی منتشر می شود، که دید مخاطب را نسبت به جریان نظر مخالف، به شدت منفی می کند. مثلا نظراتی که با غلط املایی همراه است، تند است، بی ادبی دارد، نشان از درک پایین مخاطب است و... را منتشر می کنند. اما اگر جواب مستدلی باشد، به هیچ وجه انتشار داده نمی شود: شما هم امتحان کنید!

من دو سایت آفتاب نیوز و انتخاب را امتحان کردم. مستنداتی هم جمع آوری کرده ام تا در یکی از رسانه ها، با همین موضوع، یعنی آزادی بیان در سایت های خاص انتشار دهم. عرض می کنم: نظرات در سایت آفتاب و انتخاب دو سمت و سوی کلی دارد. 1. اصلاح طلب 2. اصولگرا.

طبعا نظرات اصلاح طلبانه تأیید می شود. (البته بعضی از نظرات تندرو اصلاح طلبان سانسور می شود که طبیعی است.) اما نظرات اصولگرا: این نظرات گلچین می شود و صرفا نظراتی ضعیف که دید مخاطب را نسبت به اصولگرایی تغییر می دهد انتشار می یابد. به این ترتیب، مخاطب از دیدن یک نظر انقلابی در این سایت ها، نسبت به جریان انقلاب و جریان اصولگرایی بد بین می شود...

اگرچه من به این تقسیم بندی اصولگرایی و اصلاح طلبی اعتقاد ندارم و آنرا به نوعی کلاهبرداری سیاسی می دانم که سالها از مردم رأی گرفته است، اما به هر حال این پست را برای درک ماجرا، با همین دو واژه و اصطلاح سیاسی نوشتم.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

فیلم Weeks Later 28 (28 هفته بعد) را که با محوریت زامبی و مباحث آخرالزمان شناسی است دیدم. البته فیلم اشاره مستقیمی به بحث آخرالزمان ندارد. اما انتشار ویروسی که «فراگیر» می شود و یک شهر را می گیرد و غیر قابل کنترل است، طبعا جزو مباحث آخرالزمانی است که باید در جای دیگری به آن پرداخته شود و البته توسط پژوهشگرانی نظیر استاد علی اکبر رائفی پور، مورد بررسی قرار گرفته است.

حماقت در فیلم های هالیوودی

اما غرض من از این پست، این است که بگویم حتی بعضی از فیلم های هالیوودی هم اعصاب خوردکن‌اند! و در واقع به جای اینکه فیلم نامه ای حساب شده وجود داشته باشد، که با ماجرایی قابل پذیرش، «داستان» آغاز شود، به شکلی مضحک این اتفاق می افتد!

در فیلم 28 هفته بعد همین معنا انعکاس دارد. یعنی با حماقت دو دختر، آنهم در شرایطی کنترل شده که خود فیلم نشان می دهد که در آن انجام حماقت ممکن نیست! ویروس مجددا گسترش می یابد. حقیقتا اینکه چرا به این شکل و با این درجه از حماقت، چنین فیلمی با آن هزینه و با آن درجه از اهمیت ساخته شده است جای سوال دارد. البته من فکر می کنم اهمیت اصل موضوع باعث شده چنین اتفاقی رخ دهد. یعنی اینقدر بخش اصلی فیلم اهمیت دارد، که نحوه ورود به آن قربانی بخش مهم فیلم شده است... اما به هر حال فیلم خوب، فیلمی است که همه جای آن فکر شده و حساب شده پیش برود. نه با حماقتی که حتی یک درصد هم در شرایط «واقعی» امکان وقوع ندارد!

خلاصه داستان Weeks Later 28

سینما سنتر خلاصه فیلم را چنین نوشته است: ویروس به تمام انگلستان منتقل میشود،28 روز بعد از این واقعه تقریبا همه ی مردم به این ویروس مبتلا شده وچندی بعد کشور آمریکا وارد ماجرا میشود.آن ها 28 هفته بعد همه چیز را آرام میسازند وتقریبا انگلستان را پاکسازی از ویروس میکنند قسمتی از شهر لندن که کاملا از ویروس پاک سازی شده استقبال کننده از افرادی هست که قبل از شیوع بیماری به خاج از کشور رفتند.داستان درست از جایی شروع میشود که زن و شوهری با نام های دن وآلیس همراه با چند نفر در خانه ای در وسط یک روستا نشان میدهد.دن وآلیس دو فرزند خود را قبل از شیوع گسترده به خارج از کشور می فرستند وحالا آن دو در خانه ای وسط یک روستا هستند.این خانه توسط افراد مبتلا مورد حجوم قرار میگرد وتنها نجات یافته این حجوم دن هست.حال 28 هفته بعد است ودو فرزند دن به انگلستان ومحل پاکسازی شده باز میگردند.همه چیز خوب پیش میرود که بر اثر یک اشتباه ویروس به قسمت پاکسازی شده وارد میشود.کنترل از دست نیروهای آمریکایی خارج میشود.

 

  • احمد طحانی