از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۴۵ مطلب با موضوع «اصلاحات» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

در میان وب گردی های خود، به متن و فیلم گفتگوی دکتر احمد بخارایی با سایت دیده بان ایران برخوردم... گفتگویی که حول یک خبر «دروغ» شکل گرفته و با فلسفه بافی مغرضانه، تلاش کرده در مسیری حرکت کند که مدتهاست جریان معاند در همان مسیر به بن بست رسیده است! اما ظاهرا تک تک افراد مخالف نظام و اسلام، باید خودشان با تمام وجود آن «بن بست» را درک کنند... این چند خط را درباره همین موضوع بخوانید:

دسته اول وطن پرست دسته دوم وطن فروش

بعضی تصور می کنند بین جماعت «وطن فروش» و جماعت «وطن پرست» یک جریان و جماعت «بی تفاوت» هم وجود دارد! اما به نظر من اینطور نیست. چراکه همان جماعت به ظاهر بی طرف، در شرایط انتخاب قرار نگرفته اند. والا همان ها هم یک سمت را انتخاب می کنند...

برکت آشوب های 1401 و فتنه مهسا

چند مورد از برکات فتنه مهسا را پیشتر در وبلاگ نوشته بودم. (اینجا) با گذشت بیش از یکسال از این فتنه، تصور می کنم لطفی که جریان معاند، ناخواسته به اسلام و انقلاب کردند، بسیار بیشتر از مواردی است که امثال من متوجه می شوند! یکی از برکاتی که من تا امروز متوجه آن نبودم، روشن شدن موضع «افراد خاصی» بود که به هر دلیل سکوت کرده بودند و در قسمت تاریک میدان ایستاده بودند! این جماعت، به تصور اینکه با فتنه مهسا کار نظام تمام است موضع خود را افشا کرده اند. با گذشت زمان و اثبات پوچ بودن این حرکت و قصد و غرض دشمن از ضربه زدن به «ایران» و حرکت های ضد «اسلام»ی گروهی از آنها مواضع خود را اصلاح کرده اند. اما عده ای چون شهامت پذیرش اشتباه را ندارند، همچنان بر همان مدار می چرخند!

اخراج اساتید؟ کدام استاد؟ کدام اخراج؟

این روزها یکی از شایعاتی که رسانه های زنجیره ای اصلاح طلب دوشادوش رسانه های معاند به آن می پردازند، اخراج اساتید دانشگاه است! این پرونده و شایعه، اگرچه قبل از ماجرای دکتر شریفی زارچی هم مفتوح بود، اما با جنجال سازی های این مدرس دانشگاه و نیز جنجال سازی های دکتر محسن برهانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. اما ماجرا چیست؟ چرا رسانه های مدعی اسم اساتید اخراجی را اعلام نمی کنند؟ یعنی باید باور کنیم استادی که توقف علمی داشته و ضوابط تمدید قرارداد را طی نکرده و... «اخراج» شده است؟ واکنش ها و اسناد و تصاویر منتشر شده از کارنامه و رزومه (عدم بارگذاری اسناد و مدارک پژوهشی) این اساتید، خود گویای همه چیز است. اما به شرط اینکه بخواهیم ببینیم. به قول معروف: کسانی که خود را به خواب زده اند بیدار نمی شوند! (حالا هرچقدر هم تلاش کنی نمی توانی کسی که خودش را به خواب زده بیدار کنی...)

درباره دکتر احمد بخارایی و فلسفه بافی به شکلی ناشیانه

رسانه های اصلاح طلب روش خاصی دارند. برای تیتر زدن می گردند و یک جمله را از دل یک ساعت سخنرانی بیرون می کشند و همان را تیتر می کنند تا مثلا فلان سخنران و امام جمعه را به ظن خود تخریب کنند! اما... از آنجا که مکر خدای تعالی از همه مکرها بالاتر است این جماعت وارد بازی از پیش باخته شده اند و نتیجه مکر این جماعت را خود خدا وعده داده است که جبران می کند! در سوره مبارکه آل عمران آیه ۵۴ می خوانیم: وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ یعنی: و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره‌جویی کرد؛ و خداوند، بهترین چاره‌جویان است!

دکتر بخارایی در مصاحبه ای که با سایت دیدبان ایران انجام داده است این جمله را درباره همان «خبرسازی»های رسانه های زنجیره ای بیان کرده است: «به راحتی و صرف این که صحبتی، نقدی یا توییتی داشته است، اخراج کنید؟ این کارها احمقانه است.» اما کاش ایشان به این سوال هم پاسخ می دادند: فقط یک استاد که به خاطر بیان نظر سیاسی اخراج شده را نام ببرید! همانطور که بیان شد، اگر جستجو کنید، تصاویر و مستندات علت عدم همکاری دانشگاه با امثال آقایان دکتر شریفی و دکتر برهانی موجود است. اما به هر حال دل بی غرض و چشم بینا می خواهد! اتفاقا می توان گفت آقای دکتر اینگونه سطحی بودن و تحت تأثیر رسانه های خاص قرار گرفتن «احمقانه» است!

ترقی سایت دیده بان ایران از مقابله با نظام تا ایستادن در مقابل دین

تولید محتوایی که توسط سایت دیده بان ایران انجام می گیرد، از نظر شخص من «مقدس» است. اما متاسفانه عوامل این رسانه، این عمل مقدس را با اهداف مغرضانه خود به شدت آلوده می کنند... برای گفتگو با یک نماینده مجلس تیتر خاص بر می گزینند تا به خیال خود او را تخریب کنند و... اینکه دیده بان ایران هم مانند دیگر رسانه های زنجیره ای در تقابل با نظام اسلامی قرار دارد، شکی نیست... مرور برخی از مطالب این سایت، نشان می دهد کار از بحث انتقاد به نظام فراتر رفته و شکل الحاد به خود گرفته است! به هر حال این جماعتی که در خوشبینانه ترین حالت، به هزار نفر هم نمی رسند (مجموعه عوامل رسانه های زنجیره؛ شامل تولید کنندگان محتوا و منتشر کنندگان آن در پلتفرم های مختلف) قدرت رسانه ای عجیب و پیوسته ای دارند که می توانند جریان سازی کنند... اما به لطف خدا، با روشن شدن عملکرد این جریان در حوادث مختلف، همچون روشن شدن نیت شوم دشمنان ایران، دست این جریان هم برای «مردم» رو شده و اثرگذاری شان به شدت کاسته شده است.

این سایت در مقدمه گفتگوی خود با دکتر احمد بخارایی می نویسد که دولت سیزدهم، مفاخر علمی را اخراج کرده و به جای ایشان امیرحسین ثابتی، مجری عضو جبهه پایداری و عباس موزون مجری برنامه زندگی پس از زندگی را به دانشگاه آورده است! مقدمه نویس و تنظیم کننده مغرض این یادداشت حتی به خود زحمت مطالعه و تحقیق نداده تا اسم دکتر سعید حدادیان را هم اضافه کند! و از سوی دیگر می خواهد تدریس افراد ذکر شده در دانشگاه ها را به روی کار آمدن دولت سیزدهم گره بزند! در حالیکه هر ذهن منصف و آگاهی که اهل تحقیق باشد، می بیند که دکتر حدادیان از سالها قبل (96 و در دولت حسن روحانی!) در دانشگاه ها دروس دفاع مقدس و پایداری را تدریس می کردند و یا امیرحسین ثابتی که خود نخبه دانشگاهی و تحصیل کرده دانشگاه تهران است، چند سال سابقه تدریس دارد و... به نظر شما این جماعت نمی بینند؟ یا نمی دانند؟ خیر! هم می بینند و هم می دانند... منتهی تصور می کنند خدعه، نیرنگ و فریب کارشان را راه می اندازد!

سخنی با جماعت مغرض و معاند داخلی و خارجی

این سخن را به عنوان توصیه به جماعت اصلاح طلب و مغرض در رسانه های زنجیره ای و نیز دشمنان خارج نشین ایران بیان می کنم: یاد بگیرید در دشمنی هم «صادق» باشید! یاد بگیرید و بفهمید دشمنی با «دروغ» نتیجه نمی دهد... بفهمید و ببینید که چطور هزاران دروغ در سال 1401 کارتان را به عدم استقبال همان جماعت چند صد نفری در 1402 رساند و کشاند! بالاخره «ذات انسان» از هر نوعی که باشد، «پاک» است. ذات انسان صداقت و راستی را می پسندد... دشمن صادق از دوست دروغگو به مراتب بهتر است! عزیزان وطن فروش، این سنت خدا یا به قول خودتان «قانون» مادی حاکم بر این جهان است: با دروغ و خدعه و نیرنگ به هدف نمی رسید... این دنیا بر مدار راستی و درستی می چرخد! کاش به جای این درجه از عناد با انقلاب و اسلام، کمی زاویه دید خود را عوض می کردید! و کاش به جای دشمن رذل و شیاد، حداقل دشمن «باشرف» بودید...

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

امید دانا به تنظیمات کارخانه بازگشته است! درباره این موضوع در روزلاگ نوشته ام و اخبار مربوط را کار کرده ام. اینجا صرفا به بررسی بعضی از دلایل احتمالی این چرخش می پردازم. از نظر من بهترین جمله درباره حال و روز امروز مجری برنامه رودست این است: امید دانا به تنظیمات کارخانه خود بازگشته است... یعنی چیه؟ یعنی امید دانا با فحاشی و تبلیغ علیه نظام شروع کرد. نتیجه نگرفت و دیده نشد... به هر دلیل به حمایت از ایران پرداخت. دیده شد! و حالا باز به همان فاز نخست خود برگشته است.

1. فرضیه اول: حمایت از نظام و ایران برای دیده شدن

یکی از احتمالاتی که درباره چرخش موضع امید دانا وجود دارد این است: امید دانا شبیه هزار و یکجور مخالف نظام، شروع به برنامه سازی کرد. اما دیده نشد... چه باید می کرد؟ باید برنامه ای متفاوت می ساخت که سر و صدا کند! بله؛ یک جوان ضد مذهب همجنسگرا که در سال 88 زندان رفته است و حالا خارج از کشور زندگی می کند، اگر به حمایت از نظام بپردازد می ترکاند! امید دانا این مسیر را خوب شناخت... در آن قدم گذاشت و حرکت کرد. اما منتظر بود... منتظر بود تا در فرصت مناسب مسیرش را عوض کند و به خیال خود، خیل طرفدارانش را به سمت و سویی که تمایل دارد بکشاند! اما... اشتباه کرد! او هم مانند تعداد دیگری از سلبریتی ها و سیاسیون که «فریب» بزرگنمایی فضای مجازی را می خورند، فریب خورد! ماجرایی که در کف جامعه اتفاق افتاده بود، به اندازه «یک» ارزش خبری و پرداختن داشت، اما فضای مجازی به آن ضریب «صد» داد! و دقیقا ماجرای معروف ملانصرالدین تکرار شد! و آنهایی که خودشان می گفتند سر کوچه آش می دهند، خیل جمعیت را که دیدند، با تصور اینکه نکند واقعا آشی در کار باشد، قابلمه به دست به فریب خوردگان پیوستند... این جماعت هم در فتنه مهسا همین حرکت را کردند: خودشان با هشتگ سازی های جعلی، خبرسازی و دروغ پردازی، استفاده از ربات و اکانت های جعلی ماجرایی را بزرگ کردند، و بعد فریب همان بزرگ نمایی را خوردند!

2. فرضیه دوم: علت خشم و فحاشی های عجیب و غریب امید دانا

دلیل «خشم» و «فحاشی» های امید دانا را اگر بر اساس فرضیه اول بررسی کنیم در یک کلمه به احساس «سرخوردگی» می رسیم. کسی که احساس می کند فریب هیاهو و جنجال سازی مصنوعی در فضای مجازی را خورده، و می خواهد بگوید من آنقدر باهوش هستم و تحلیل درستی دارم که فریب نخورم..، چنین فردی طبعا در درون آشفته می شود و بهم می ریزد. به نظر من علت این خشم و توهین های امید دانا هم همین است... به بیان ساده تر اگر بعد از فروکش کردن فتنه امید دانا به روال قبلی خود باز می گشت اینقدر دچار ریزش مخاطب نمی شد! خود امید دانا هم در یکی از برنامه هایش به اینکه مخاطبش از نصف هم کمتر شده اذعان می کند، اما علتش را قطعی یا کیفیت بد اینترنت می داند... در حالیکه حالا و با بازگشت شرایط عادی به فضای مجازی، این بهانه هم خود به خود محو می شود! بنابراین امید دانا در شرایطی قرار گرفته است که دو سر باخت است! هم مسیرش را تغییر داده و اعتبار صدها ساعت برنامه قبلی خود را به باد داده است، و هم دچار ریزش مخاطب شده و با هر بار توهین و فحاشی باز هم مخاطبش ریزش خواهد کرد.

3. فرضیه سوم: عذرخواهی امید دانا و بازگشت به روال قبل

در ادامه فرضیه اول و دوم، فرضیه سومی مطرح می شود که این است: چاره امید دانا عذرخواهی است... او باید از مخاطب عذرخواهی کند و رسما اعتراف کند که فریب بزرگنمایی فضای مجازی را خورده است. اما دلیل اینکه این اتفاق نمی افتد، یکی گنده گویی های این برنامه ساز جوان است و دیگری غرور او. امید دانا که تصور می کند هرچه می گوید درست است، این روزها وقتی اکثر خبرها و تحلیل هایش اشتباه از آب در می آید، به جای پذیرش اشتباه، شروع می کند به توجیه آنها. و می دانیم که به گفته ابن سینا یک اشتباه با هزار توجیه می شود هزار و یک اشتباه!

واقعیت: امید دانا انسان است، یک جوان احساساتی و البته مغرور

اما موارد فوق همه فرضیه است! واقعیت چیست؟ من به عنوان کسی که مدتها برنامه های امید دانا را دنبال می کردم، و فراتر از آن، در حد توان آنها را نشر می دادم، معتقدم امید دانا یک جوان احساساتی و البته مغرور است که ممکن است مثل هر انسانی دچار اشتباه بشود. به نظر من شرایط فعلی امید دانا ناشی از یک اشتباه است! البته امید دانا در شرایط فعلی و برای اینکه عذرخواهی و پذیرش اشتباه سخت است، حاضر نیست به مخاطبش بگوید دچار اشتباه شده است! بنابراین به همین مسیر ادامه می دهد... من روزگاری ویدئوهای امید دانا را دانلود می کردم. هم کامل آنرا انتشار می دادم و هم بخش هایی از آنرا می بریدم و آنرا در شبکه های اجتماعی و البته کانال هایی که در آپارات داشتم نشر می دادم. درباره او هم خیلی با دیگران بحث می کردم... درباره اینکه وجودش مفید هست و باید از او حمایت کرد. همان زمان بودند کسانی که می گفتند امید دانا اصلا ذاتش چیز دیگری است و دنبال جذب نیرو است و بعدا تغییر موضع می دهد! آنها امروز خوشحالند... خوشحال از اینکه درست امید دانا را شناخته اند. اما من هنوز هم فکر می کنم امید دانا در شرایط فعلی فقط دچار اشتباه شده است!

علت اشتباه امید دانا: فضای مجازی

علت اشتباه امید انا یک کلمه است: فضای‌مجازی! چرا؟ به علت اینکه امید دانا از کشور دور است. از شرایط جامعه دور است. وقتی می خواهد ماجرایی را دنبال کند، یا از آن مطلع شود، صرفا به آنچه در اینترنت منتشر شده دسترسی دارد. مثلا وقتی صحبت از اعتصاب مغازه دار ها می شود، او صرفا چند خبر، عکس و ویدئو را می بیند. خب طبعا نتیجه دیدن اخبار از این طریق روشن است و متفاوت است با کسی که وقتی خبر اعتصاب را می شنود، در بازار قدم می زند. در مسیر بین محل کار و منزل مغازه ها و بازار را می بیند و واقعیت را با همه وجود حس می کند! طبعا وقتی شما اطلاعات را از فضای مجازی می گیرید، گردانندگان فضای مجازی هر کاری بخواهد با ذهن شما انجام می دهند... همانطور که در فتنه 1401 با صد و بلکه هزار برابر کردن اتفاقات جامعه، شمار قابل توجهی را دچار اشتباه کردند! قبلا نوشته ام که فتنه مهسا فواید زیادی برای کشور داشت. فوت این خانم جوان اگرچه غم انگیز و ناراحت کننده بود، اما باعث شد نظام برای سالها بیمه شود... سیاسیون خائن، سلبریتی ها و ورزشکاران خائن، و همه کسانی که در دل نسبت به اسلام و نظام اسلامی «عناد» داشتند در این ماجرا هویت خود را آشکار کردند. البته شمار این جماعت بسیار کم است! چرا؟ چون روشن است که افرادی که احساساتی شده و از روی ناراحتی موضعی گرفته اند، در این صف قرار نمی گیرند. اصولا موضع و اظهار نظر کسی که سرشار از نفرت و خشم و کینه است، با کسی که دچار احساسات شده کاملا روشن است و می شود به راحتی تشخیص داد. بنابراین باید تفکیک کرد و انجام آنهم به سادگی امکان پذیر است. به عنوان مثال بازیگران زیادی از ماجرای فوت مهسا ناراحت شدند و واکنش نشان دادند. اما تعداد کسانی که هویت خود را افشا کردند و وارد یک جریان کثیف سیاسی و مذهبی شدند و از ایران خارج شدند، یا در داخل کشور دست به ساختار شکنی زدند، به 20 نفر هم نمی رسد! در هر صورت امید دانا هم مانند جوانان و مخاطبین دیگر، اسیر «شانتاز» و غلو و بزرگ نمایی فضای مجازی شد و در جنگ ادراکی و شناختی اخیر، نمره قبولی نگرفت! گرچه به نظر من هیچ وقت دیر نیست و او بازهم می تواند به صف عاشقان ایران بازگردد و از کیلومترها دورتر، از منافع ایران عزیز دفاع کند...

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

با سلام و عرض ادب

رسانه های زنجیره ای و معاند داخلی که تا دیروز خدمت رسانی در خوی را به سر نظام می زدند، که مثلا کم کاری شده و... حالا با زلزله ترکیه و فاجعه ای که در آن کشور رقم خورده است زمین بازی را عوض کرده اند!

این رسانه ها که تا دیروز به جای پرداختن به اصل «خدمت» و «کمک رسانی» به «مردم خوی» صرفا در پی القاء حس ناکارآمدی و... بودند، حالا می بینند در کشوری که همیشه آنرا با ایران مقایسه کرده اند فاجعه ای بزرگ رقم خورده است. بنابراین به سادگی هرچه تمامتر زمین بازی را عوض می کنند...

دیگر در این رسانه ها مقایسه ای بین مدیریت بحران در ایران و ترکیه انجام نمی شود؛ بلکه حالا صحبت از توئیتر و نقش آن در امداد رسانی است!

بله! درست خواندید... نقش توئیتر در امداد رسانی! آنهم در زلزله ای با آن شدت و وسعت...

بهارنیوز که یکی از سایت های تند اصلاح طلب است در مطلبی با عنوان «نقش توییتر در امداد رسانی در بلایای طبیعی/ بلایی که فیلتر توییتر بر سر عملیات نجات در زلزله ترکیه آورد!» می نویسد: به طور خاص توییتر منبع مهمی از داده‌های شاهدان عینی بوده که در زمان مناسب به گروه‌های امدادرسان امکان می‌دهد تا بتوانند با جوامع آسیب دیده تعامل خوبی داشته باشند!

این رسانه زنجیره ای و معاند البته مطلب را از یک سایت اصلاح طلب و تندروی دیگر (خبرآنلاین نزدیک به محمد مهاجری اصلاح طلب تندرو) گرفته است اما در هر صورت در مطلب تلاش شده است تا به مخاطب اینگونه القاء شود که توئیتر می تواند به نجات زلزله زدگان کمک کند!

اما باید از ناشران و مدیران این رسانه ها و همه افرادی که چنین مطالبی را دست به دست می کنند سوال کرد:

1. چرا کسانی که دچار مشکل شده اند و زیر آوار مانده اند به جای توئیت کردن، تماس نمی گیرند؟

2. چرا افراد زیر آوار مانده به جای توئیت از «پیامک» استفاده نمی کنند؟

روشن است... این حضرات از مرگ انسان ها هم استفاده می کنند تا منویات خودشان را پیش ببرند. توئیتر فضای بی در و پیکری است که هر کس می تواند در آن ده ها حساب ایجاد کند و هر دروغی را منتشر نماید. بدون آنکه قابل رهگیری باشد یا بشود درباره صحت و سقم آن مطمئن شد. به همین دلیل است که استکبار جهانی، با طرح مباحثی چون «دهکده جهانی» و... قصد دارد با ابزارهای مختلفی چون فیس بوک، توئیتر، اینستاگرام و... به هدف مهم خود که شستشوی فکری مخاطبین است برسد.

بله؛ استکبار جهانی مدتهاست این برنامه را پیش گرفته است... که مخاطب از هر نقطه ای از جهان، «شهروند» استکبار باشد! و دقیقا به همان شکل و به همان نحو فکر و عمل کند که مستکبران می خواهند! به این ترتیب، مبحثی که در گذشته تحت عنوان «استعمار» و «استثمار» از آن یاد می شد و عده ای معتقدند دوران آن به پایان رسیده است، امروز در فضای مجازی پیگیری می شود!

البته نمی توان منکر فواید شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها بود. حتی در همین بحث زلزله نیز شبکه های اجتماعی می توانند بسیار مفید فایده عمل کنند. منتهی به این شرط که کاربران در این شبکه ها و پیام رسان ها «هویت» داشته باشند و «مسئولیت» محتوایی که منتشر می کنند را بپذیرند.

به عبارت بسیار ساده تر، همانطور که امروز در جامعه نمی توان بدون «قانون» زندگی کرد، در فضای مجازی و در شبکه های اجتماعی هم نمی شود بی قانون بود و اگر این اتفاق رخ بدهد، نتیجه ای جز ولنگاری فرهنگی نخواهد داشت. چراکه جریان استکبار تلاش می کند تا از طریق تیم گسترده رسانه ای خود، و نیز با کمک افراد فریب خورده ای که بدون جیره و مواجب مستکبران را در رسیدن به اهدافشان یاری می کنند، اولا اعتقادات مردم را بگیرد و در ثانی آنها را نسبت به حکومت و مسئولان خود بی اعتماد کنند تا به این ترتیب، جریان «غرب گرا» فرصت یابد تا در کشورهای مختلف به قدرت برسد.

فاجعه ای که در ترکیه و سوریه رقم خورد جای تأسف فراوان دارد. اگرچه قبل از آن نیز در خوی زلزله ای رخ داد و متاسفانه جان سه نفر از هموطنانمان از دست رفت، اما شدت و وسعت زلزله سوریه و ترکیه با زلزله خوی قابل مقایسه نیست. عجیب و تأسف آور اینکه رسانه های زنجیره ای اصلاح طلب و معاند داخلی، و بعضی از سلبریتی های از خدا بی خبر، به جای «تلاش» برای «کمک» به مردم و «انسانها»، تلاش می کنند تا از شرایط موجود نیز برای رسیدن به اهداف پلید سیاسی و... خود استفاده کنند!

البته خدا جای حق نشسته است... خط شیطان هرچقدر هم تلاش بکند، «دلها به دست خداست». به همین دلیل است که می بینیم در عرصه های مختلف و در بزنگاه های حساس، علی رغم تلاش مستمر دشمن، ورق بر می گردد و ناگهان اتفاقاتی رخ می دهد که برنامه های دشمن را خنثی کرده و یا حتی به ضررش تمام می شود!

انتهای پست/.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره فتنه 1401 (اگر بشود اسم آنرا فتنه گذاشت...) چند نکته مهم وجود دارد که البته توسط مسئولان و جریان انقلابی نیز مورد توجه قرار گرفته است:

1. همه مباحث فتنه 1401 در فضای مجازی رقم خورد

در این کشور دولت های مختلفی روی کار آمده اند. اما به طور جدی مباحث مربوط به امنیت فضای مجازی و اینترنت ملی و مباحثی از این دست، متوجه دولت روحانی و وزیرش، آذری جهرمی است. این دولت که خود با محوریت تلگرام روی کار آمده بود، کوچکترین تلاشی درباره مدیریت و ساماندهی فضای مجازی انجام نداد!

2. دروغگوهایی که با خیال راحت خیال پردازی می کنند

در جریانات اخیر، که نسبت به فتنه پیچیده ای چون فتنه 88 به معنی واقعی کلمه «صفر» است، همه التهابات با دروغ هایی که در فضای مجازی مطرح می شد شکل می گرفت که از جمله می توان به فرایند کشته سازی اشاره کرد. محوریت این دروغ ها با جریانات معاند بود، اما از همان ابتدا اصلاح طلبان و رسانه های زنجیره ای پای کار خدمت به جریان معاند آمدند. امثال حسن خمینی، سید محمد خاتمی، محقق داماد، بیات زنجانی و... از جمله کسانی بودند که تلاش کردند فضا را ملتهب کنند و هر یک بیانیه هایی دادند که در حقیقت ریختن بنزین روی آتش بود! روزنامه ها و سایت های اصلاح طلب هم در اینباره کم نگذاشتند! البته علتش روشن است. این جماعت به خیال خام خود، تصور می کردند قرار است اتفاقی بیافتد و به حکم وظیفه، به اربابان خود ارائه خدمت کردند. اما گذر زمان باز این جماعت را برای چندمین بار رسوا کرد...

3. سلبریتی ها و رسانه ملی

یکی از عوامل اصلی ملتهب شدن فضا در ایام فتنه 1401 مواضعی بود که بعضی از سلبریتی ها از جمله مهران مدیری، علی کریمی، و... اتخاذ کردند. بنابراین اتفاقات اخیر می تواند به رسانه ملی کمک کند تا جریان وطن فروش و خائن را از رسانه ملی برای همیشه پاک کند. هرچند این جماعت اندک باشند، و با هیاهو و جنجال سازی تلاش کنند تا صدایشان را بلندتر از آنچه هست به مردم برسانند.

4. مردم و حاکمیت

حوادث اخیر ثابت کرد رابطه مردم و حاکمیت، علی رغم همه مشکلات اقتصادی که متوجه ناکارمدی مسئولان، عملکرد سیاسیون خائن، عملکرد جریان منفعت طلب و خط فکری هاشمی، به ویژه شخص حسن روحانی، ظریف، و خیانت های دولت تدبیر است؛ رابطه ای پایدار و همیشگی است. مردم از همان ابتدای شروع اغتشاشات اخیر، بارها و بارها در اقصی نقاط کشور به میدان آمدند و حرف و مواضع خود را بیان کردند. جامعه ورزشی و هنری هم جامعه ای متعهد و وطن دوست است. بسیاری از مواضع معقولی که بعضی از هنرمندان درباره فوت مهسا اتخاذ کردند، الحق و الانصاف محترمانه و دلسوزانه، اما متأثر از جریان سازی های فضای مجازی بود. بنابراین حساب آنها هم از حساب ساختارشکنان جداست.

5. برکات فتنه مهسا

اگرچه فوت مهسا امینی حادثه ای تلخ بود و به فرموده رهبری، دل همه را سوزاند، اما جریانات پس از آن برکات فراوانی برای کشور و انقلاب داشت. این حوادث کمک کرد تا بستری برای پاک سازی در عرصه های مختلف فراهم شود و مسئولان نیز همانطور که بیان کرده اند، باید با جدیت این پاک سازی را دنبال کنند و نباید از آن غفلت شود؛ چراکه غفلت از آن به دلسردی جریان انقلابی خواهد انجامید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

حتما شما هم دیده یا شنیده اید: فیلمی ساخته شده با نام «عنکبوت مقدس» و در آن به ساحت مقدس حضرت رضا (ع) توهین شده است. جالب است! طبق آمار رسمی فیلم از دیدگاه مخاطب از آخر دوم شده است! یعنی در لیست نظر مخاطبان جایگاه یکی مانده آخر را کسب کرده اما جایزه گرفته است... زهرا امیراحمدی که سالها قبل با بازی در سریال نرگس به شهرت رسید، در این فیلم بازی کرده و جایزه بهترین بازیگر زن کن امسال (2022) را به دست آورده است.

من هنوز فیلم را ندیده ام. اما از پوستر فیلم و آنچه درباره ماجرا و داستان آن نوشته شده است برمی آید که این فیلم سراسر توهین به مقدسات است. سعی دارد قاتل زنجیره ای و روانی را نماد مسلمان و شیعه و محب امام رضا (ع) جا بزند و از این طریق سیاه نمایی کند. به نوشته منتقدان ایرانیان در این فیلم دروغگو و شیاد تصویر شده اند و روشن است که جشنواره ای مانند کن، باید از این فیلم استقبال کند!

مدتی قبل اکبر عبدی در برنامه رامبد جوان درباره جشنواره های خارجی گفته بود اگر کسی درباره بدبختی ایرانی ها فیلم بسازد و در آن فقر و فلاکت را نشان بدهد و مثلا خانواده ای را نشان بدهد که یک بز دارد و با آن زندگی می کند و اگر آن بز بمیرد بدبخت می شود و... حتما جایزه می گیرد! عبدی معتقد بود جشنواره به فیلم هایی از ایران که حقایق و پیشرفت های صورت گرفته را نشان می دهند اصلا توجهی نمی کنند.

در جشنواره کن امسال، سعید پور صمیمی هم حضور داشت. بازیگری 80 ساله که در فیلم برادران لیلا بازی کرده بود. جالب اینکه سعید خان پور صمیمی در همین ایام توسط بازیگر نقش زلیخا در سریال حضرت یوسف (ع)، یعنی کتایون ریاحتی به «تعرض» محکوم شد! و یکی دیگر از بازیگران زن ایرانی نیز اعلام کرد که او نیز وضعیتی مشابه را تجربه کرده است!

نکته بعد ماجرای حضور نوید محمد زاده و فرشته حسینی در جشنواره کن است. روشن است که صرف حضور نه مانعی دارد و نه نکوهش می شود. فراموش نکرده ایم که شهاب حسینی چطور در این جشنواره خوش درخشید و در نهایت نیز جایزه اش، یعنی نخل طلای بهترین بازیگر مرد را به امام زمان (عج) تقدیم کرد! اما از بوسه عاشقانه (بخوانید لودگی و جلب توجه با حرکات جنسی) نوید محمد زاده و همسرش فرشته حسینی باید گفت که منتقدان بسیاری داشت و از سوی دیگر، خیل جوانان و نوجوانان شهوت زده و متأثر از فضای مجازی را به عنوان حامی خود می دید.

اما اگر این مباحث را کنار یکدیگر بگذاریم و خلاصه کنیم می بینیم که اولا سینمای ایران متاسفانه بستری آلوده به فساد است که انواع و اقسام شواهدش طی روزها و سالهای اخیر بروز کرده است. هرچند که مدتها قبل کارگردان متعهد کشورمان، یعنی مرحوم سلحشور این فساد را گوشزد کرده بود و با انتقاد مواجه شده بود؛ اما افشاگری بازیگران زن کشورمان به حدی گسترده شده که دیگر جای شک و شبهه ای باقی نگذاشته است که فساد سرتاپای سینمای ایران را در برگرفته و بجز معدودی که درست، حرفه ای و اخلاق مدارانه کار می کنند، باقی همه خواسته یا ناخواسته در این بستر آلوده شده اند!

دوما بخش مهمی از فیلم ها و تولیدات سینمایی بر علیه منافع کشورمان است! در واقع سلبریتی های سیاست زده سینمای کشورمان که قصد دارند برای نظام چالش ایجاد کنند، به هویت ایران و ایرانی توهین می کنند! اینقدر به لحاظ فکری نابالغ و یا خودفروخته اند که حاضرند هویت ایرانی خود را نادیده بگیرند و ایرانی ها را ترسناک، وحشی، بدبخت و... تصویر کنند تا بلکه از این طریق، به عنوان متکدی از جشنواره های مختلف جهانی جایزه بگیرند!

سوم اینکه لطف خدا و اهل بیت عصمت و طهارت همواره شامل حال مردم و کشور ایران بوده است. حالا این ماجرا چه دلیلی دارد؟ باید در جای دیگری بحث شود. اما آنچه روشن است و بارها ثابت شده همین است که لطف خدا شامل حال کشورمان است و همواره در بزنگاه های تاریخی، عنایت خدای متعال و اهل بیت را دیده ایم. به نظر من فیلم عنکبوت مقدس نیز یکی دیگر از الطاف الهی است! و لطف حضرت رضا (ع) است به این مرز و بوم... توضیحش البته بماند برای بعد!

نکته چهارم و آخر هم اینکه همواره در این کشور امام زمانی، هرگاه اوضاع به لحاظ سیاسی یا فرهنگی پیچیده شده است، عنایت حق تعالی و اهل بیت عصمت و طهارت به داد مردم رسیده است و در این سالهای اخیر هم عنایت حضرت حجت (عج) با سلام فرمانده و عنایت حضرت رضا (ع) با عنکبوت مقدس، از مردم کشورمان در این وانفسای جنگ فرهنگی و نرم، دستگیری کرده است!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با مردم آذربایجان فرمودند: «کسی که زندگی اشرافی را دنبال میکند و اصلاً حرکتش حرکت اشرافی است، نمیتواند شعار حمایت از پابرهنه‌ها را قبول داشته باشد. شعار انقلاب شعار حمایت از مستضعفین و حمایت از پابرهنه‌ها است؛ افرادی که دنبال زندگی اشرافی هستند و حرکتشان حرکت اشراف‌منشانه است، نمیتوانند به این شعار وفادار باشند. شعار انقلاب مقابله‌ی با استکبار است، مقابله‌ی با حرکت استکباری و قدرتهای استکباری است؛ این کسانی که دم از تسلیم در مقابل استکبار میزنند، دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند، نمیتوانند به این انقلاب و به این هدفها پابند باشند؛ این حرف قابل قبولی نیست.» (بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی 28.11.400. اینجا)

شکل گیری دولت اسلامی با مدیران غیر انقلابی محال است!

از نظر بنده جریان «اشرافیت» که غالبا به لحاظ سیاسی طرفدار هاشمی هستند، در بدنه سیاسی نظام سالهاست که نفوذ کرده است. خود هاشمی با خطبه معروف تجمل و مانور اشرافیت! (انتشار برای اولین بار؛ فیلم خطبه «مانور تجمل» هاشمی در نماز جمعه. اینجا) در رأس این جریان بود. و باز از نظر من، امثال خاتمی و روحانی و... هم جزو همین جریان هستند. یکی از افرادی که نزدیک به این جریان سیاسی بوده و متاسفانه سالها حساس ترین پست ها را اشغال کرده است، «علی شمخانی» است. شکی ندارم که در تحقق تمدن نوین اسلامی، باید با روشنگری مردم را به سمت جریان انقلابی متمایل کرد. مانند آنچه در 1400 و قبل از آن 1398 (انتخابات مجلس و ریاست جمهوری) تحقق یافت. البته این دو انتخابات نه به واسطه روشنگری، که به دلیل عملکرد سیاه مجلس دهم (مجلس لاریجانی! و تصویب 20 دقیقه برجام!) و دولت حسن روحانی (دولت تزویر. با تصویب ننگنامه برجام! و وجود انواع مفسدان اقتصادی و مدیران اشرافی و نجومی بگیر) نتیجه مطلوبی داشت. اما اگر جامعه حقیقتا به این نتیجه برسد که کار باید به جریان انقلابی سپرده شود، و جریان غرب زده راه به جایی نخواهد برد، آنگاه دولت اسلامی شکل می گیرد! و پس از شکل گیری دولت اسلامی جامعه اسلامی شکل خواهد گرفت... پنج گامی که امام خامنه ای برای رسیدن به ظهور و شکل گیری تمدن نوین اسلامی تصویر کرده اند به این شرح است: «انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت تمدن اسلامی است.» (برای مطالعه بیشتر بنگرید به: 5 گام رسیدن به تمدن نوین اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب. اینجا)

اخیرا خبری در رسانه های رسمی داخلی و رسانه های ضد انقلاب منتشر شد با این عنوان:

توقیف کشتی پسران شمخانی در یکی از بنادر هند

مشرق نوشت: پس از انتشار خبر کذبی با ادعای توقیف کشتی پسران شمخانی در یکی از بنادر هند، منابع آگاه از شکایت پسران شمخانی از خبرگزاری ایلنا خبر دادند. بنابراین گزارش خبرگزاری ایلنا مدعی شده بود: کشتی «کابل» متعلق به شرکت ادمیرال با مالکیت «برادران شمخانی» به بهانه نقص مدارک از تقریبا ١٠ روز پیش همراه با همه باری که در حال حمل آن بوده، به حکم یک دادگاه هندی در بندر کاندلا توقیف شده‌ است.

پس از انتشار خبر توقیف کشتی پسران شمخانی در رسانه های خارجی و داخلی، علی شمخانی واکنش نشان داد! مشرق با تیتر «واکنش شمخانی به شایعات درباره فرزندانش» نوشت: علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی طی توییتی نوشت: ‏سرباز واقعی در میانه جنگ، فکر و دیدگانش را از دشمن اصلی به سمت ‎ستون پنجم منحرف نمی‌کند. زخم تحریم با برنامه غرب و شمشیر بی‌تدبیری و وادادگی غرب‌گراهای داخلی، پیکر مقاوم مردم ‎ایران را مجروح ساخته. برای التیام این زخم از جان و آبرو مایه می‌گذاریم. ناگفته‌ها بماند برای بعد...

کاش علی شمخانی بازنشست می شد و میدان را به جوانان می داد/ آقای شمخانی؛ بس است دیگر! هرچه باید خدمت می کردید کردید؛ لطف کنید کنار بروید!

در یکی از مطالب مشرق این چند خط را به عنوان نظر نوشتم. چون بلافاصله آنرا اینجا کپی کردم که اگر منتشر نشد، حیف نشود! نمی دانم تأیید شده است یا خیر. شاید بعدا در مورد تأیید شدن یا نشدنش در همین وبلاگ چیزی بنویسم و خبر بدهم. هرچه هست مشرق نظرات را سانسور نمی کند و طیف های مختلف، حتی اصلاح طلبان تند و مخالفان نظام نیز نظراتشان را بیان می کنند! منتهی به شرط اینکه فحاشی و توهین در آن نباشد و نظر صرفا انتقادی باشد. منتهی چون دست جناب شمخانی به شکایت است، و قدرت و نفوذشان هم به نحوی است که حتی در خبرگزاری ها را هم تخته می کنند، شاید مشرق هم ملاحظه بکند. ماجرای شکایت شمخانی از سایت انتخاب و فیلتر شدن این سایت پس از فاجعه هواپیمای اوکراین را که به خاطر دارید؟  ویکی پدیا دراینباره می نویسد: «سایت انتخاب همچنین در ٢٢ دی ماه ٩٨ در کانال تلگرامی اش، از شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی خواست که "استعفا دهد" اما تنها ٨ ساعت پس از انتشار این خبر، شورای عالی امنیت ملی ضمن شکایت از سایت انتخاب، به هیات نظارت بر مطبوعات دستور داد این سایت را توقیف کند که در همان روز حکم توقیف سایت انتخاب از سوی هیات نظارت بر مطبوعات امضا شد.» (انتخاب روزنامه. اینجا)

به هر حال این متن نظر من در مشرق است:

کاش جناب شمخانی حالا دیگه بازنشست می شدن!
و کار رو به جوانترها می سپردن...
به اندازه کافی از خدمات ایشون و فرزندان و بستگانشون استفاده کرده کشور. کافیه واقعا!
ایشون به معنی واقعی کلمه «مرید» هاشمی هستند و یک اصلاح طلب!
جالبه:
توی یکی از برنامه های تلوزیون بعد از فتنه 88، مجری هرچقدر تلاش کرد از ایشون کلمه «فتنه» رو بگیره، آخر نگفت!
دو نکته:
1. اینکه ایشون یه زمانی «فرمانده نیروی دریایی ارتش» بودند (10 سال!) و فرزندانشون هم تو همون زمینه به خیلی چیزها رسیدن من رو یاد فرمایش اخیر رهبر مظلوم انقلاب می اندازه که فرمودن: اشرافی ها نمی تونن انقلابی باشن! (قریب به مضمون)
2. در ماجرای غم انگیز سقوط هواپیمای اوکراین، یک مسئول اجازه نداد شرایط کشور «شرایط جنگی» اعلام بشود. اگر اینطور می شد، برای مدت مثلا 72 ساعت (24، 48 یا 72 ساعت) کلیه پروازها لغو می شد... و اون فاجعه رقم نمی خورد! حالا من که نمیگم اون مسئول کی بود! خودتون ارتباطش رو با جناب شمخانی (ببخشید؛ امیر شمخانی!!) پیدا کنید.
نکته آخر: انقلابی واقعی کسی هست که دل در گرو دنیا نداشته باشه. مسئولین انقلابی کسانی هستند که مثل سردار فلاح زاده (استاندار یزد در دولت دهم) خودش رفت سوریه و جانباز شد! (و فیض شهادت نرسید تا در خدمت نظام باشه) یا مثل مسئولینی که فرزندانشون رفتند و جنگیدند، یا به شهادت رسیدند و یا به هر حال به تکلیف خودشون عمل کردند...
جریان منفعت طلب، که راهبرش «هاشمی» است، هرگز انقلابی نبوده و نخواهد بود...
اون مرحله «دولت اسلامی» از پنج مرحله تحقق تمدن اسلامی برای رسیدن به ظهور، وقتی انجام میشه که این غیر انقلابی ها (بخوانید: ضد انقلاب! چون بی طرف نداریم! در آخر الزمان یا با حق هستید یا با باطل) کنار برن و مسئولین انقلابی روی کار بیایند...
با روی کار آمدن مجلس انقلابی و دولت مردمی، این بارقه ایجاد شده که کم کم به اون سمت حرکت کنیم.
هرچند به همین مجلس و دولت هم انتقادات فراوانی وارد هست، اما هرچه هست به معنی واقعی کلمه سمت و سوی انقلابی دارند! اگر در مجلس هم چند نفر به اسلام انقلابی وارد شدند، اما باز همان مسیر قبل را می روند، شاکله کلی مجلس انقلابی است... اگر در دولت چند مدیر و مسئول از دولت تزویر باقی است، اما بدنه اصلی دولت انقلابی است. و...
خدایا؛ خودت عاقبت کمک کن تا هرچه زودتر منجی عالم بشریت از راه برسند...

زندگی نامه و بیوگرافی علی شمخانی (8 سال فرمانده نیروی دریایی ارتش!)

علی شمع‌خانی معروف به علی شمخانی (زادهٔ ۶ مهر ۱۳۳۴ اهواز) فرمانده نظامی و سیاست‌مدار ایرانی است، که هم‌اکنون به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در این شورا فعالیت می‌کند.

وی دانش‌آموخته کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی ارشد مدیریت از دانشگاه جندی‌شاپور و دکتری استراتژی نظامی از دانشگاه عالی دفاع ملی می‌باشد و دوره دافوس را نیز در دانشگاه فرماندهی و ستاد آجا گذرانده است.

شمخانی فعالیت سیاسی خود را علیه سلطنت پهلوی از دهه ۱۳۵۰ آغاز کرد، که منجر به دستگیری او توسط ساواک گردید و دوره‌ای را نیز در زندان اهواز سپری کرد. در پی آشنایی با افرادی چون محسن رضایی و غلامعلی رشید، به عضویت گروه منصورون درآمد.

شمخانی در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بود و از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ فرماندهی سپاه خوزستان را برعهده داشت، در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بود و با حفظ سِمَت، از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ فرماندهی نیروی زمینی سپاه و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ نیز معاونت اطلاعات و عملیات ستاد فرماندهی کل قوا را برعهده داشت.

وی در دولت چهارم برای مدت یک سال، از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ وزیر سپاه پاسداران بود، سپس به ارتش منتقل شد و در فاصله سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ فرماندهی نیروی دریایی ارتش و از سال ۱۳۶۹ با حفظ سمت، فرماندهی نیروی دریایی سپاه را نیز برعهده داشت. شمخانی در دولت هفتم و هشتم، در فاصله سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ به‌عنوان وزیر دفاع فعالیت می‌کرد. وی یکی از ۱۲ نظامی ارشد با درجه سرلشکری در نیروهای مسلح ایران می‌باشد.

همراهی علی شمخانی با سران فتنه و فتنه گران؟ (شمخانی و فتنه 88)

علی شمخانی نظامی است. فرمانده او، یعنی فرمانده معظم کل قوا، حوادث 88 را «فتنه» نامیدند. بارها و بارها از این کلمه استفاده کردند. خاتمی و کروبی و میرحسین را «سران فتنه» لقب دادند و... اما علی شمخانی، حتی یک بار هم حاضر نشد از کلمه فتنه استفاده کند! ویکی پدیا در اینباره می نویسد:

در برنامه دیروز، امروز، فردا، وحید یامین‌پور، مجری برنامه که سعی داشت شمخانی را وارد مسائل سیاسی روز کند و جریانِ منتسب به فتنه، در ادبیات صداوسیمای جمهوری اسلامی را مطرح کند، از شمخانی پرسید که آیا واژه فتنه را قبول دارید؟ شمخانی نیز در پاسخ وی ضمن اجتناب از به کار بردن واژه فتنه دربارهٔ مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گفت:

می‌دانم تو به دنبال چه هستی. من وارد این بحث‌ها نمی‌شوم. بسیجی باید حق گو، حق خواه و حق شنو باشد.

هم‌چنین شمخانی در برنامه تلویزیونی شناسنامه، که در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۲ از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، حضور یافت.

او در این مصاحبه به شدت استفاده از الفاظی همچون فتنه‌گر، ساکت فتنه و انحرافی را محکوم کرد و گفت:

دشمنان ما دشمن ریش ما هستند، چه ریش اصلاح‌طلب و چه ریش اصول‌گرا، نباید به بهانه‌های مختلف افراد را از قطارِ انقلاب پیاده کرد.

شمخانی در ۹ دی ۱۳۹۲ در مورد رفعِ حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، در پاسخ به خبرنگاران گفت:

من آدم اقدام هستم و آدم حرف نیستم. (ویکی پدیا. اینجا)

پی نوشت:

1. در مورد شمخانی به اندازه کافی سایت ها نوشته اند. اگرچه: واقعا کسی جرأت نمی کند حرف دلش را بزند! چراکه شمخانی و فرزندان یا از او «شکایت» می کنند، مانند شکایت از ایلنا، و یا «فیلتر» می کنند! مانند فیلتر سایت انتخاب!

2. این نظر را در سایت پانا، مطلب تکذیب استعفای شمخانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی نوشتم: عجب! اگر به تصمیم شورا شرایط کشور «شرایط جنگی» اعلام می شد، به مدت اعلام شده (24، 48 یا 72 ساعت) کلیه پروازها لغو شده و فاجعه هواپیمای اوکراین رقم نمیخورد! تاسف بار اینکه از سوی مسئولان نظامی خواهش شده بود که این تصمیم گرفته شود! اما حضرات به با اعتماد به نفس کاذب (یا شاید هم با خیا...ت) نپذیرفتند! عجیب اینکه: کسانی که مقصر نبودند (مانند سردار حاجی زاده عزیز و انقلابی) با شجاعت عذرخواهی کردند، اما کسانی که مقصر بودند با بزدلی شانه خالی کردند!

3. این نظر رو در سایت مشرق با عنوان «واکنش شمخانی به شایعات درباره فرزندانش» نوشتم:

به عبارت بهتر:
منتقدین شدن ستون پنجم!
منتقدین سردار تو بحث هواپیمای اوکراین، و منتقدین سردار به بحث اوضاع اقتصادی فرزندانشون ستون پنجم هستند...
قبول باشه آقای شمخانی؛ به نبردتون بپردازید!
فقط مواظب باشید جلوی اسلحه تون آرمان های انقلاب نباشه!!

4. از جریان شمخانی که بگذریم، از مدتی قبل حمله به امید دانا را چند شل مغز و دگم سیاسی شروع کرده اند! یکی شان که ظاهرا لباس روحانیت هم به تن دارد، شروع می کند و از گذشته امید دانا بد می گوید! به بهانه حفظ انقلاب و توهین های سالها قبل امید دانا به اسلام و...، امروز او را می کوبد! در حالیکه امید دانا، امروز یکی از حامیان سیاست های انقلاب است و در جریان انتخابات 1400 حامی دکتر سعید محمد و بعد آیت الله رییسی بود!

این جریانی که امروز مشغول کوبیدن امید دانا هستند، اگرچه کم و انگشت شمارند، اما به هر حال از دو حال خارج نیستند: یا به معنی واقعی کلمه احمق و کور دل و نفهمند، و یا خائن! حقیقتا گزینه سومی وجود ندارد...

در بعضی از کانال های تلگرام که علیه امید دانا فیلم و محتوا منتشر کرده ام، نظرات انتقادی گذاشته ام... اما حضرات حتی چند کلمه انتقاد و حرف را هم تحمل نمی کنند! فقط بلدند به خاطر گذشته امید دانا، او را که امروز مدافع وطن و نظام در حوزه رسانه است، بزنند! تا دیروز حرفی از امید دانا نمی زدند! اما امروز که اثرگذار شده و دیده می شود، مشغول زدنش شده اند! خدایا، انقلاب را از شر این «حمقا» یا «مغرضین» نجات بده! در یکی از کانال ها چند کلمه انتقاد کردم. منتشر کرد. آپارات پیام داد که به نظر شما پاسخ داده شده است. اما ظاهرا ادمین کانال منصرف شده و پیام را پاک کرده بود! مجددا برایش نوشتم:

سلام. چی شد؟ ترجیح داید پاسخ بدید و بعد حذف کنید؟ جالبه! پیام شما برای من اومده... اما اینجا حذف کردید ظاهرا! به هر حال همینه. حرکتی که منطق پشتش نباشه میشه همین... از نظر شما، اگر کسی دچار تفکراتی غیر از تفکری که دارید نباشه، حق نداره از وطنش دفاع کنه! حق نداره طرفدار جمهوری اسلامی و شخص رهبر باشه... دیدگاه بسته و دگم شما راه به جایی نمیبره. و خوشبختانه اونایی که باید بفهمن و بدونن می دونن... همه چیز دست خداست. شک نکنید امید دانا هم در این اوضاع که جنگ رسانه ای هست، داره به خوبی از مواضع نظام و وطن دفاع می کنه و این لطف خداست! شمع حق هم پوف امثال شما خاموش شدنی نیست؛ به خودتون زحمت ندید!

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

حتما این ضرب المثل را شنیده اید که می گویند فلانی «آب در خوابگه (یا لانه) مورچگان ریخت!» منظور هم که روشن است: یعنی فلانی با عملی که انجام داده، جماعتی را به چه کنم چه کنم انداخته است! حالا حکایت مقاله سردار قلم، حاج حسین شریعتمداری، حکایت همان ضرب المثل است! بله؛ حاج حسین با «حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است» (اینجا) آب در خوابگه اصلاح طلبان فاسد ریخته و آنها را به چه کنم چه کنم وا داشته است!

حاج حسین شریعتمداری، یا به قول مرحوم عسگراولادی «سردار قلم» در مقاله خود به ماجرای نشست سه زن شاخص اصلاح طلب در دولت های خاتمی و روحانی پرداخته است. خانم ها ابتکار، شجاعی و ملاوردی پس از فضاحتی که در شبکه افق رخ می دهد (ترک برنامه زنده توسط شجاعی و ملاوردی به دلیل چند سوال انتقادی مهمان تلفنی برنامه) و برای ماست مالی آن ماجرا، در روزنامه زنجیره ای شرق حضور می یابند تا به توجیه اقدام خود بپردازند و ذهن متعجب مردم را از کار خود توجیه کنند. در این نشست خانم ابتکار بدون هیچ توضیحی بیان می دارد: «داستان ملاقات با سوروس ساختگی بود و فرد اتهام‌زننده هم اقرار کرد.» مقاله حاج حسین هم به همین نکته، یعنی ملاقات سوروس و خاتمی اشاره دارد و به بهانه همین جمله از خانم ابتکار نوشته شده است. بنابراین بحث اصلی پیرامون این اتفاق سیاسی است. یعنی: ملاقات سید محمد خاتمی با جرج سوروس!

از برخورد ترکیه با کودتاگران تا برخورد ایران با فتنه گران!

درباره ملاقات سید محمد خاتمی با جرج سوروس گفتنی زیاد است و آنچه توسط امثال شریعتمداری، روزنامه کیهان و دیگر آزاد اندیشان بیان شده است، تنها گوشه ای از ماجراست و متاسفانه، به بهانه «مصلحت» با بسیاری از خائنین به ایران عزیز، اسلام و مسلمین مماشات شده است. چندی پیش صادق زیباکلام در مناظره ای که رسانه ملی ترتیب داده شده بود ترکیه را مثال زده و با کنایه آنرا الگویی برای انقلاب ذکر می کرد! حال اگر همین کشور را هم مبنا قرار دهیم، می بینیم که در کودتای نافرجام سال 2016 دولت اردوغان بیش از 200 نفر از عاملین این کودتا را اعدام می کند! هزاران نفر را به زندان می اندازد و تعداد زیادی از کارکنان بخش های مختلف دولتی را از کار اخراج می کند! پس از این پالایش نظام سیاسی ترکیه از وجود خائنین و نفوذی ها، اردوغان می گوید: «این کودتا هدیهٔ خدا است!» و همین ماجرا، موجب می شود بخش های مختلف نظام سیاسی ترکیه از مخالفین و معاندین خود پاک شود. (ویکی‌پدیا. کودتای نافرجام ۲۰۱۶ ترکیه. اینجا)

اما در نظام مقدس جمهوری اسلامی، با استوانه فتنه، یعنی کسی که همه مملکت را برای خودش می خواست و از مردم زخم خورده بود، یعنی هاشمی رفسنجانی، نه تنها هیچ برخوردی صورت نگرفت، بلکه تلاش شد تا به واسطه سابقه انقلابی و خدمات گذشته اش، شأن اجتماعی و احترام وی نیز محفوظ بماند. هاشمی که دل پری از مردم داشت و در انتخابات مجلس نفرم سی ام شده بود (و او را با کنایه و تمسخر آقاسی لقب داده بودند!) و در انتخابات ریاست جمهوری نیز در مقابل یک شخصیت ناشناخته سیاسی، یعنی محمود احمدی نژاد با «نه» مردم مواجه شده بود، استوانه و ستون اصلی فتنه 88 بود. بعدها و با افشای بخشی از حقایق، مشخص شد هاشمی رفسنجانی که همه چیزش را از انقلاب به دست آورده بود، چطور در مقابل نظامی که با خون هزاران شهید پیروز و مستقر شده ایستاد. از جمله اسناد خیانت هاشمی و نقش او در فتنه 88 مکالمه مهدی هاشمی با یک ضد انقلاب فعال در خارج از کشور با نام نیک آهنگ کوثر است. مهدی هاشمی در این گفتگو توضیح می دهد که در بیت مرحوم هاشمی چه خبر است و چه تلاش هایی برای فتنه و براندازی صورت می گیرد. او همچنین توضیح می دهد که چطور از اموال مردم در دانشگاه آزاد برای انتخابات هزینه می شود. و... پس از افشای این فایل صوتی، رسانه های مختلفی به این ماجرا ورود کرده و به تحلیل آن پرداختند. البته مهدی هاشمی که پس از فرار از کشور به بهانه تحصیل در مقطع دکتری به انگلستان رفته بود و در این کشور با حقوق نجومی دانشگاه آزاد درس می خواند! بالاخره به کشور بازگشت و محاکمه شد. اما باز هم این هاشمی رفسنجانی بود که مثل یک قهرمان با مهدی برخورد کرده و فیلم وداع با پسرش قبل از رفتن به زندان را انتشار داد. در این فیلم هاشمی مانند یک حماسه ساز، با مهدی برخورد می کند! (خداحافظی اکبر هاشمی رفسنجانی با فرزندش (مهدی) قبل از رفتن به زندان اوین. اینجا) واکنش مردم، در مقابل واکنش خاندان هاشمی درباره محکومیت مهدی هاشمی است. خاندان هاشمی و سیاسیون اصلاح طلب، در بدرقه مهدی هاشمی به زندان، مانند یک اسطوره و قهرمان او را بدرقه می کنند. خبرنگاران رسانه های زرد و زنجیره ای اصلاح طلب و عکاسان آنها صف کشیده اند تا ماجرا را پوشش دهند. اما جامعه نسبت به این خبر واکنش متفاوتی دارد! مردم که صاحبان اصلی این انقلاب هستند، و از حقایق فتنه 88 و عملکرد هاشمی و پسرش مهدی مطلع شده اند، با شنیدن خبر محکومیت مهدی هاشمی و پس از آن به زندان رفتن وی، این اتفاق را به پای عدالت نظام اسلامی می گذارند که با متخلفان بدون مماشات برخورد می کند. (به عنوان نمونه: نظر مردم در مورد به زندان رفتن مهدی هاشمی. اینجا)

مورد دیگر ماجرای مصاحبه عفت مرعشی، همسر هاشمی رفسنجانی قبل از اعلام نتایج انتخابات است. خانم عفت مرعشی، همسر مرحوم هاشمی رفسنجانی پس از انداختن رأی خود به صندوق، با خبرنگاران مصاحبه می کند. در این گفتگو خبرنگاری از خانم هاشمی سوال می کند که توصیه شما به هواداران نامزدها پس از اعلام نتایج انتخابات چیست؟ و با این پاسخ حیرت انگیز مواجه می شود که اگر تقلب کردند بریزند توی خیابونها! (فیلم: ده سال پیش،همین ساعات بودکه عفت مرعشی، شروع فتنه رو کلید زد. اینجا)

میرحسین موسوی یکی دیگر از خائنینی است که در فتنه 88 نقش آفرین بود. اگرچه عمده تحرکات با محوریت و برنامه ریزی خاتمی انجام می شد و حامی اصلی نیز هاشمی رفسنجانی بود، اما نقش میرحسین موسوی نیز به عنوان یکی از سران فتنه نقش پر رنگی است. میرحسین موسوی یکی از سیاستمدارانی است که عجیب ترین موضع را در تاریخ انقلاب به نام خود رقم زد و قبل از پایان رأی گیری! خود را پیروز انتخابات خواند. میرحسین با هماهنگی ستاد خود، خبرنگاران را فراخواند و در حالیکه فرآیند رأی گیری به پایان نرسیده بود، خود را پیروز انتخابات، آنهم با اختلاف زیاد لقب داد! انتخابات 1388 به دلیل استقبال گسترده مردم تا ساعت 23 یعنی 11 شب تمدید شد. میرحسین نشست خبری خود را حوالی ساعت 23 برگزار کرد! یعنی نه تنها شمارش آرا آغاز نشده بود، بلکه هنوز فرصت رأی دادن نیز به اتمام نرسیده بود! (بازخوانی فتنه ۸۸. نشست خبری زودهنگام «موسوی» چه هدفی داشت. اینجا)

اما در این میان، نقش خاتمی در فتنه 88 نقشی به مراتب مهمتر و پیچیده تر است و اگرچه او مانند هاشمی رفسنجانی، تا انتها در کنار میرحسین و کروبی باقی نماند و به بیان بعضی از اصلاح طلبان تندرو، به آنها «خیانت» کرد، اما برنامه و طرح ریزی اصلی فتنه 88 بر عهده وی بود. در حقیقت این سید محمد خاتمی بود که با برگزاری نشست هایی با جرج سوروس، و سپس اتصال حلقه سیاسیون اصلاح طلب با حلقه بنیاد سوروس، طرح کلی فتنه را شکل داده بود. جالب اینجاست که برنامه سوروس برای براندازی جمهوری اسلامی ایران، توسط فتنه گران، بدون کوچکترین تغییر و تفاوتی با آنچه در دیگر کشورها انجام شده پیاده سازی شد! و حضرات اصلاح طلب، حتی برای تنوع هم به تغییر برنامه کودتا دست نزدند! (پرسمان: انقلاب مخملی فتنه ۸۸. انقلاب مخملى چیست؟ چه ویژگیهایى دارد؟ چه اتفاقاتى در فتنه افتاد که آن را انقلاب مخملى یا براندازى نامیدند؟ اینجا) در کنار این ماجرا، اعلام پیروزی موسوی قبل از اعلام نتایج انتخابات نیز توسط خاتمی صورت گرفت و او پس از اینکه رأی خود را در جماران به صندوق انداخت، با بیان این عبارت که من پیشگو نیستم اعلام می کند که موسوی پیروز انتخابات است! (همه شواهد امر حاکی است که مهندس موسوی انتخابات را برده است اما من پیشگو نیستم. اینجا)

اسناد ملاقات خاتمی و سوروس

انتخابات پایان می یابد و فتنه 88 که از مدتها قبل از انتخابات، با زمینه سازی امکان تقلب، تشکیل کمیته صیانت از آرا، مصاحبه های پر ابهام (از جمله خطبه های هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه که در آن از کلیدواژه تقلب استفاده می شود!) و... آغاز می شود. هشت ماه پر از آشوب و اغتشاش سپری می شود و بالاخره با روشنگری و حلم مقام معظم رهبری، تولیدات محتوایی رسانه ملی و رسانه های انقلابی، روشنگری ها و سخنرانی های انقلابیون، و بالاخره با خروش مردم متدین و انقلابی کشور، حماسه 9 دی رخ می دهد و فتنه و ایادی اش را می شورد و با خود به زباله دان تاریخ می برد! پس از پایان فتنه، و با گذر زمان، کم کم ابعاد مختلف و متفاوتی از فتنه نمایان می شود. یکی از این ابعاد، اسناد و مدارک ملاقات سید محمد خاتمی با سوروس است.

سوروس که برنامه «انقلاب مخملی» او در سرتاسر جهان پیاده شده و در نقاط مختلفی رد پای بنیاد او دیده می شود، در چکسلواکی 1989، صربستان 1997 و 2000، گرجستان 2003، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 موفق شده است اهداف خود را به شکلی کاملا موفقیت آمیز پیش ببرد. برنامه های جورس سوروس یهودی که به انقلاب رنگی نیز شهرت دارد، در کشورهای مختلف با رنگ های متفاوت پیاده سازی شده است. برنامه انقلاب رنگی جورج سوروس، در ایران نیز رنگ سبز را با توجه به شرایط (سیادت سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی) انتخاب کرده بود. انقلاب های رنگی سوروس در گرجستان به نام رز سرخ (رنگ قرمز. نماد رز سرخ) و در اوکراین با رنگ نارنجی و در قرقیزستان با رنگ زرد معروف شده است.

به گفته مدیرمسئول روزنامه کیهان یک زونکن از اسناد ملاقات ظریف و خاتمی با سوروس در روزنامه کیهان وجود دارد. وی در اینباره می نویسد: «ماجرای ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس (سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی و پشتیبان و تامین‌کننده مالی فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸) را نگارنده بر اساس شواهد و اسناد غیر‌قابل‌انکار مطرح کرده بودم و آقای خاتمی برای رد گم کردن از اینجانب شکایت کرده است ولی از آنجا که از اسنادی که در اختیار داریم با خبر است جرأت پیگیری شکایت خود را نداشته و هنوز هم ندارد. چرا که افشای این اسناد، از پشت صحنه آمریکایی- اسرائیلی فتنه ۸۸ پرده بر می‌دارد.» (اینجا)

جالب اینکه خبرنگاران از حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای در سال 1397 نیز ماجرای شکایت خاتمی از شریعتمداری را سوال می کنند. حجت الاسلام اژه ای در آن مقطع به عنوان سخنگوی قوه قضائیه بیان می دارد: «قبل از دریافت شماره کلاسه پرونده موضوع را از دادستانی و مرکز رسانه جویا شدم که هیچکدام اطلاعی نداشتند؛ چون این شکایت را پیدا نکردیم موضوع را با آقای شریعتمداری مطرح کردم که ایشان گفت من هم شنیده ام و حتی یک زونکن از مستندات هم برای دفاع آماده کرده‌ام اما احضاریه‌ای نیامده است.» (اینجا)

جالب اینکه سالها قبل نیز حسین شریعتمداری به شکلی تلویحی به این نکته اشاره می کند که منتظر برگزاری دادگاه است تا خاتمی را رسوا کند! مدیرمسئول روزنامه کیهان در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران در «هفدهمین نمایشگاه بین‌المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها» بیان می دارد که اسناد خود را در دادگاه ارائه می کند: «سند ملاقات خاتمی را در اختیار داریم لذا باتوجه به اینکه او از ما به دادگاه شکایت کرده است ما در دادگاه اسناد خود را ارائه می‌کنیم. جرج سوروس یهودی که از طراحان و پشتیبانان جنگ نرم درچند کشور بوده است،‌تاکید کرده است که با خاتمی ملاقات کرده است. ما اسناد بسیار معتبری در اختیار داریم که نشان می‌دهد خاتمی با سوروس و مایکل لدین ملاقات کرده است. طرح ارائه شده توسط خاتمی در میان فتنه مبنی بر انجام رفراندوم، طرح مایکل لیدن صهیونیسم بود نه طرح خودش.» (اینجا)

اما به هر حال با توجه به شرایط، در حال حاضر نیز اطلاعات، دلایل و مستنداتی درباره ملاقات خاتمی و سوروس وجود دارد که در ادامه به مرور شماری از آنها می پردازیم:

1. اعترافات کیان تاج بخش: خاتمی و ظریف با سوروس در نیویورک ملاقات مستقیم داشتند!

کیان تاج بخش به عنوان پژوهشگر، جامعه شناس و مشاوره بنیاد جرج سوروس در ایران در اعترافات خود بیان می دارد: «اگر ما یکی از اولین نمونه های براندازی را ارتباط سفر عطریانفر به بنیاد سوروس قبل از ۱۳۷۶ بدانیم می توانیم نهایت آن را ملاقات مستقیم خاتمی همراه ظریف با جرج سوروس در نیویورک در سال ۱۳۸۵ دانست که این یک ارتباط مستمر بوده و ادامه داشته است.» (تاج بخش: خاتمی در نیویورک با جرج سوروس دیدار کرد. اینجا/ فیلم کامل اعترافات کیان تاج بخش و دیگر عوامل فتنه 88 را اینجا ببینید.)

2. سوروس: دیدارم با خاتمی در ارتباط با پیشبرد دموکراسی در جهان اسلام و دستیابی به آگاهی از مسائل درون ایران بود!

یکی از مشکلات اصلاح طلبان این است که تصور می کنند اگر خود، که یک طرف ماجرا هستند، موضوعی را رد یا تکذیب کنند، طرف دیگر هم خود به خود ملغی خواهد شد! یا کار آنها را تَکرار خواهد کرد! این موضوع در ماجرای ملاقات خاتمی و سوروس هم نمایان شد. دفتر خاتمی تصور کرد با تکذیب ملاقات همه چیز تمام می شود! اما آنها از این نکته غافل بودند که سوروس ممکن است در جایی به این دیدار اشاره کند و درباره آن سخن بگوید! بالاخره این اتفاق رخ می دهد و جورج سوروس در سخنرانی خود در شامگاه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۹ در سالن اجتماعات هتل بین‌المللی ترامپ نیویورک به دیدارش با خاتمی اشاره کرده و آنرا در راستای آگاهی از مسائل درون ایران عنوان کرده بود! نکته عجیب اینکه سوروس در این سخنرانی به صراحت از «انقلاب» نیز سخن می گوید و در تحلیل اوضاع ایران با توجه به اطلاعات رد و بدل شده در دیدار با خاتمی بیان می کند که جامعه ایران فاقد گروه های سازماندهی شده برای پشتیبانی از یک انقلاب است، اما مردم و به ویژه جوانان، شوق زیادی برای تغییرات اساسی در ساختار سیاسی ایران حمایت خواهند کرد!

سایت اصلاح طلب خبرآنلاین می نویسد: «سوروس دیدارش با خاتمی در روز سه‌شنبه ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۶ را از بهترین جلسات خود در ارتباط با پیشبرد دموکراسی در جهان اسلام خوانده و هدف از این دیدار را «دستیابی به آگاهی از مسائل درون ایران»، عنوان کرده بود. سوروس گفته بود که با خاتمی درباره اشتیاق جوانان برای تغییر سیاسی در ایران و نیل به جامعه‌ای آزادتر سخن گفته و افزوده بود، با اینکه تعداد بسیاری از شهروندان سرخورده ایرانی از تغییرات اساسی در ساختار سیاسی ایران حمایت خواهند کرد اما آنان هنوز فاقد گروه‌های سازماندهی شده برای پشتیبانی از یک انقلاب (براندازی) هستند. او از دومین دیدارش با خاتمی در سی و هشتمین اجلاس مجمع جهانی اقتصاد داووس در ژانویه ۲۰۰۷ با خاتمی سخن گفته که طی آن متوجه شده بود که پس از یک سال دغدغه‌های خاتمی رادیکال‌تر شده است.
سوروس از مذاکرات با ظریف نماینده ایران در سازمان ملل پس از سخنرانی وی در ۱۴ژانویه ۲۰۰۵ نیز سخن گفته بود که طی آن به برنامه‌های ایران و آمریکا و مسائل پرونده هسته‌ای پرداخته بوده است.» (تکرار دوباره خاتمی و سوروس. اینجا)

3. محسن کدیور: به ملاقات با متفکران دنیا افتخار می کنیم!

اندکی پس از افشای خبر ملاقات خاتمی با سوروس، محسن کدیور در یک سخنرانی به صراحت اعلام می کند که نه تنها از افشای این خبر هراسی ندارد، بلکه به آن افتخار می کند! کدیور با بیان اینکه ما را از ملاقات با سوروس و دیگران می ترسانند تصریح می کند: به ملاقات با متفکران دنیا افتخار می کنیم!

4. افشای ملاقات با سوروس در کتاب خاطرات روزنامه نگار اصلاح طلب! (کاملیا انتخابی فرد)

خبرگزاری فارس شعار جذابی دارد: حقیقت روشن می شود! (اینجا) جمله ای ساده اما عجیب است و حالا در ماجرای ملاقات خاتمی و سوروس، مصداق پیدا کرده است! این جماعت اصلاح طلب، تصور این را هم نمی کردند که ممکن است رابطه کثیفشان با سوروس، توسط خبرنگاری از جنس خودشان افشا شود! بله؛ خبرنگاری تندرو و اصلاح طلب، با نام کاملیا انتخابی فرد در کتاب خود پرده از ارتباط این جماعت با سوروس برمی دارد. کتاب خانم انتخابی فرد که خارج از کشور و در سال 2007 به چاپ رسیده است Camelia: Save Yourself by Telling the Truth نام دارد. این کتاب را که حاوی نکاتی خواندنی و مهم درباره هویت کثیف بعضی از اصلاح طلبان است را می توانید از آمازون خریداری کنید. (اینجا) یا آنرا در کتابخوان گوگل بخوانید. (اینجا) و در نهایت، پیشنهاد من خواندن کتاب در کتابخوان Archive است. (اینجا) گزینه آخر با توجه به اینکه قابلیت سرچ هم دارد، از نظر من بسیار عالی است.

در ویکی پدیا درباره این روزنامه نگار و کتابش آمده است: «کاملیا انتخابی فرد دارای کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری از دانشگاه نیویورک و همچنین کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل در حوزه خاورمیانه از دانشگاه کلمبیا می‌باشد. وی ساکن شهر نیویورک است. کتاب او با نام نجات شما در راستگویی است در مارس سال ۲۰۰۷ منتشر شده‌است. کتاب این نویسنده، روایتی از ایران قبل از انقلاب، انقلاب و سپس دوره اصلاحات به خواننده می‌دهد. این کتاب در سال ۲۰۰۷ میلادی به انگلیسی منتشر شده و به زبانهای عربی، ایتالیایی، ترکی، پرتغالی و هندی ترجمه شده‌است.» (اینجا)

5. کتاب شاه کلید انگلیسی: پیام فضلی نژاد (روزنامه نگار اصلاح طلب دیروز. پژوهشگر سیاسی امروز)

پیام فضلی نژاد را کسانی که با اهل سیاست هستند و اخبار و روزنامه های ایران را دنبال می کنند می شناسند. روزنامه نگار اصلاح طلب که بسیار فعال و سرآمد است و با بزرگان اصلاح طلب دمخور بوده و گفتگوهای زیادی با آنها انجام داده است... اما روحیه حقیقت جو و فطرت پاک فضلی نژاد از یک طرف، و دورویی و نفاق جریان اصلاحات از سوی دیگر، او را از این جریان زده می کند! پیام به جریان راستی و حقیقت می پیوندد و «انقلابی» می شود. او که به راستی خاری در چشم اصلاح طلبان است و آرشیوی قوی و بانکی اطلاعاتی از پشت پرده جریان نفاق سیاسی در کشور است، به دستور تندروهای اصلاحات ترور می شود! اما به خواست خدا جان سالم به در می برد. پیام به کیهان می پیوندد و نوشته ها و پژوهش های سیاسی اش را در این روزنامه منتشر می کند. گفتگوها و سخنرانی های بسیاری انجام می دهد و به روشنگری علیه جریان افساد طلب می پردازد.

در کتاب «شاه کلید انگلیسی» که به صورت پاورقی در روزنامه کیهان انتشار یافته است درباره ملاقات خاتمی و سوروس آمده است: «مهر 1386 که محمود احمدی‌نژاد در خبرسازترین سفرش نیویورک را منفجر کرد، نشانه‌های یک معاملة کثیف میان آمریکایی‌ها و اصلاح‌طلبان برای سقوط «دولت نهم» به چشم می‌آمد. یک سال قبل سیدمحمد خاتمی با ویزای ویژه رئیس‌جمهور آمریکا برای 2 هفته به شرق ایالات متحده رفت و عصر دوشنبه 20 شهریور 1385 پس از دیدار با جورج سوروس از رهبران «کودتای مخملی» و سیدحسین نصر از رهبران «سنت‌گرایی» راهی تپه‌های معروفِ «بیکون هیل» نیویورک شد تا در واپسین نقطه توقف خود شام آخر را در منزل زنی به نام دکتر الگا دیویدسن صرف کند. ماموران FBI در طول مسیر حضور داشتند و مسیرهای منتهی به خیابان «ریورز 82» شدیداً کنترل می‌شد. همه چیز نشان می‌داد که شخصیت‌های سرشناسی عازم «ضیافت بلوط سبز» هستند.»

6. عدم پیگیری شکایت از سوی خاتمی و دیگر اصلاح طلبان

آخرین نکته و سند درباره ملاقات خاتمی و سوروس، پیگیری نکردن شکایت خاتمی از حسین شریعتمداری است. حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان با بیان اینکه یک زونکن اسناد درباره ملاقات خاتمی و سوروس در اختیار دارد بیان می کند که منتظر است تا شکایتی از سوی خاتمی و اصلاح طلبان انجام گرفته و پیگیری شود تا او اسنادش را در دادگاه ارائه کند. اما این جماعت که خود از حقیقت اطلاع دارند، نه تنها از پیگیری شکایت امتناع می ورزند، بلکه حتی قاطع و مستقیم نیز به تکذیب اصل ماجرا نمی پردازند! دفتر خاتمی و موسسه باران خبر ملاقات خاتمی و سوروس را تکذیب کرده اند. دیگر اصلاح طلبان مرید خاتمی نیز در رسانه ها این ملاقات را تکذیب کرده اند. اما واکنشی رسمی و قاطع از سوی خاتمی یا ظریف که به همراه خاتمی در ملاقات با سوروس حضور داشته انجام نمی گیرد و علت آن نیز روشن است: آنها از این می ترسند که با دروغ پردازی و تکذیب ملاقات، پس از افشای حقیقت برای همیشه رسوا شوند! روشن است که اسناد محکمی که در اختیار روزنامه کیهان است، در دادگاه ارائه خواهد شد تا به قول معروف «نسوزد». این نکته که یک روزنامه نگار با دست یابی به اسنادی محکم، به عنوان یک نوع پشتوانه، دست به افشاگری می زند برای همه روزنامه نگاران و اهالی خبر ثابت شده است؛ و کیهان (شخص حسین شریعتمداری) نیز به پشتوانه همین اسناد محکم، خبر ملاقات خاتمی و سوروس را افشا کرده است...

پی نوشت و توضیحات:

1. قرار نبود و نیست که اینجا، مانند مقالات رسمی (چاپی یا اینترنتی) بنویسم. وبلاگ باید وبلاگ باشد! باید حال و هوای خودش را داشته باشد. باید آزاد و رها باشد و بدون قید و شرط و چارچوبِ مشخص. اما خب این یک مطلب استثناء شد! البته روشن است که منظورم از این آزادی و این رها بودن در وبلاگ نویسی، به لحاظ ساختار و چارچوب ظاهری است؛ وگرنه به لحاظ محتوا و حتی قاعدۀ نوشتن، در واقع حکایت همان حکایت نظریه نظم در بی نظمی است! یعنی وبلاگ نویسی در عین آزادی، باز قواعد و چارچوب خودش را دارد.

2. درباره نظریه نظم در بی نظمی (تئوری آشوب یا تئوری سیستم های غیرخطی): تئوری آشوب نگرشی جدید است که کاربردهای فراوانی را برای هر علمی (از جمله هیدرودینامیک ، علم اوزان و مقیاسها، بیولوژی، شیمی، فیزیک، نجوم، پزشکی و . . . ) در پی داشته‏‌است و از هر تفکر قطعی و کل‏ گرایی به دور است. از جهت ساختاردهی نظام سازمانی، روش قطعیت‏گرای سنتی باعث شده تا با ساختارهای مکانیکی و غیرقابل‏انعطاف روبرو باشیم که نمی‏تواند خود را با دنیای واقعیات، که دنیای مشحون از بی نظمی متلاطم است تطبیق دهد؛ در حالی که با کمک نظریه آشوب به سادگی می توان انواع مشکل بی نظمی و ساختاری را حل کرد. هیلز می نویسد: «بی نظمی و آشوب نوعی نظم در بی نظمی است. بی نظم از آن رو که نتایج آن بی نظمی منظم غیر قابل پیش بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردارست.» (منبع: behinkov.com)

2. مقاله حاج حسین را اینجا بخوانید: «حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است». روزنامه کیهان. 16 بهمن 1400.

3. در دورۀ مسئولیت خانم ها شجاعی، ابتکار و ملاوردی که در دولت های خاتمی و روحانی مسئولیت های مختلفی از جمله معاون رئیس جمهور در امور زن و خانواده داشته اند، خیانت های گسترده ای به ویژه در بحث «جمعیت» صورت پذیرفته است و سوال این است که اگر این حضرات از آن خیانت ها مطلع بوده اند و در قبال آن سکوت یا به عبارت بهتر «همراهی» کرده اند، چه پاسخی دارند؟ و اگر مطلع نبوده اند، چطور چنین غفلت بزرگی را مرتکب شده اند و چگونه باید زیان های ناشی از آن خیانت ها را جبران کرد و چه پاسخی برای مردم دارند؟ در شبکه افق و برنامه عزیز جهان آرا، به خیانت های اصلاح طلبان در بحث جمعیت و زنان پرداخته می شود. یکی از کارشناسان منتقد، خانم فاطمه شجاعی است که در برنامه به طرح چند پرسش اساسی می پردازد. مسئولان رسانه ملی، شبکه افق و برنامه جهان آرا، به رسم اخلاق رسانه ای و نیز به واسطه مطالبه عمومی، از خانم ها ملاوردی و شجاعی و ابتکار دعوت می نماید تا در برنامه حاضر شوند و هم به سوالات و انتقادات مطرح شده پاسخ دهند، و هم درباره عملکرد خود به مردم توضیح دهند. این برنامه شکل می گیرد. خانم ملاوردی و شجاعی حاضر می شوند و مباحثی مختلفی را مطرح می کنند. در ادامه برنامه، مهمان و کارشناس تلفنی برنامه روی خط می آید. او کسی نیست جز همان خانم فاطمه شجاعی که با سخنان و انتقادات آتشین خود، آب در لانه مورچگان ریخته و حسابی حضرات را عصبانی کرده است! خانم ملاوردی و شجاعی در میان انتقادات و سوالاتی که در معرض افکار عمومی و در برنامه زنده از آنها می شود، به نشانه اعتراض برنامه را ترک می کنند!

بهترین پاسخ را در همان برنامه و همان لحظه، مجری توانای رسانه ملی، و کارشناس مجری برنامه جهان آرا، یعنی امیرحسین ثابتی به ملاوردی و شجاعی می دهد: «شما در فضای مجازی منتقدان را بلاک می‌کنید، اینجا هم استودیو را ترک می‌کنید. شما دیگر شعار گفت‌وگو ندهید.» (فیلم کامل این ماجرا را اینجا ببینید) خبرگزاری مشرق نیوز با عنوان «اقدام عجیب معاون روحانی در برنامه زنده» می نویسد: «زهرا شجاعی رییس مرکز امور مشارکت زنان دولت خاتمی و شهیندخت ملاوردی معاون امور زنان روحانی در برنامه جهان آرا در شبکه افق تاب انتقادات را نداشتند و در اقدامی عجیب در حین پخش زنده برنامه را ترک کردند! (اینجا) این ماجرا واکنش های گسترده و متفاوتی را در بین مردم و رسانه ها در پی دارد. یکی از کاربران در توئیتر درباره «انتقاد پذیری اصلاح طلبان» می نویسد: «‏این حرکت ملاوردی و شجاعی تعریف جامعی بود از سطح انتقادپذیری و شعور اصلاح‌طلبا! یا تریبون یه‌طرفه بهمون میدید یا قهریم!» (اینجا)

کاربر دیگری درباره فرار از پاسخگویی توسط ملاوردی در توییتر می نویسد: ‏«در جواب سوال ‎ثابتی درمورد حمایت از همجنسگرایان و براندازان، دیدار با جاسوس امنیتی و انتشار بیانیه هتاکی به دین و لایک کردن ضدانقلاب، یک کلام از ‎ملاوردی شنیدیم: اینها ارتباطی به موضوع برنامه ندارد!» (اینجا) تهیه کننده برنامه جهان آرا نیز درباره این اتفاق توضیح می دهد. مشرق با تیتر «توضیح تهیه‌کننده جهان‌آرا درباره فرار خانم‌ها شجاعی و ملاوردی از برنامه» می نویسد: بهروز یاوری در توییتر نوشت: ‏بعنوان تهیه کننده برنامه ‎جهان‌ آرا قبل از شروع برنامه روال گفتگو را با خانمها شجاعی و ملاوردی هماهنگ کردم و گفتم در فراخور بحث امکان گفتگوی تلفنی با کارشناسان را داریم. اعتراضی نکردند. اما پس از ارتباط تلفنی با منتقدان فرار را بر قرار  ترجیح دادن.» (اینجا)

امیرحسین ثابتی در برنامه زنده پاسخ خوبی به این حرکت زشت خانم ملاوردی و شجاعی داده است، پس از اتمام برنامه نیز در فضای مجازی به این ماجرا واکنش نشان می دهد. مشرق با تیتر «توییت مجری برنامه جهان‌آرا درباره نحوه رفتار شجاعی و ملاوردی» می نویسد: امیرحسین ثابتی، مجری برنامه جهان‌ آرا در توییتر نوشت: قبل از شروع برنامه خانم ملاوری بنده را بدون هیچ دلیلی در توییتر بلاک کرد. در ابتدای برنامه هم خانم شجاعی کارشناس قبلی جهان آرا را تهدید به شکایت کرد. اواسط برنامه هم هر دو نفر برنامه را ترک کردند. زنده باد مخالف من، زنده باد تحمل مخالف، زنده باد گفتگوی تمدن ها.» (اینجا) نکته جالب اینجاست که بعضی از رسانه های زرد و زنجیره ای اصلاح طلب، این اتفاق که در برنامه زنده و مقابل چشم مردم رخ داده است را نیز تحریف کرده و سعی کردند واقعیت را پنهان کنند تا این فضاحت پوشانده شده یا حداقل شدت آن کم شود!

اما اگر قدری تأمل کنیم این رفتار خانم ها شجاعی و ملاوردی طبیعی است. چراکه این دو از مراد و مقتدای خود، یعنی سید محمد خاتمی این روش و منش را آموخته اند! سید محمد خاتمی در حالیکه با شعار «آزادی بیان» و «زنده باد مخالف من» به میدان آمده بود، و با تزویر و ریا و انواع خدعه و البته با قید سیادت و لباس روحانیت توانسته بود آراء مردمی را به خود جذب کند، با منتقدان به همین روش برخورد می کرد. به عنوان مثال کانال راه مستقیم آپارات با عنوان «کاری نکنین بگم بیرونتون کنن» واکنش خاتمی به دانشجویان منتقد را در دانشگاه تهران منتشر کرده است. (اینجا) البته طبعا شخصی که به خاطر عملکرد سیاه دولت هاشمی بر سر کار آمده، نباید هم توقعی بیش از این داشت! جالب اینجاست که علیرضا بهشتی، یکی از سیاسیون اصلاح طلب! به مانند تعداد زیادی از اصلاح طلبان، که معتقد بودند حتی اگر تیر آهن (زیباکلام. اینجا) و یا چوب خشک (عبدالوند مشاور کروبی. اینجا) هم جای خاتمی بود رای می آورد! بیان داشته است: «رأی مردم به آقای خاتمی در سال ۸۰  نیز سلبی بود زیرا مردم می‌ترسیدند که شرایط به پیش از سال ۷۶ (دولت هاشمی رفسنجانی) بازگردد.» (اینجا)

4. پیام فضلی نژاد، پژوهشگر موسسه کیهان درباره ادعای عضویت میرحسین موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنیه گفته بود: «گمانه‌های بسیاری درباره‌ی عضویت میر حسین موسوی در لژهای ماسونی مطرح بوده است و همیشه مصلحت‌ها و ملاحظات مانع از آن شده تا این گمانه زنی‌ها مورد تحقیق تاریخی مطلوب قرار گیرد. آقای میر حسین موسوی عضو لژ فراماسونری قسطنطنیه است این روایتی است که بسیاری از مورخان برجسته ی ایران و بسیاری از پژوهشگران سیاسی این مرز و بوم آن را مطرح کردند حتی یکی از مورخان برجسته یک ماه پیش در گفت‌وگوی تلفنی به شخص من گفت: که اسناد عضویت میر حسین موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنیه موجود است و جاسوسی ایشان برای صهیونیست‌ها یک احتمال بسیار قوی‌ای است چرا دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی ما به این گزاره‌ها بی توجه هستند ما میر حسین موسوی را متهم می‌کنیم به عضویت در لژ های ماسونی در قوه‌ی قضائیه و نهادهای امنیتی خواهان رسیدگی به پرونده‌ی ایشان با عنوان “جاسوسی برای صهیونیست‌ها” هستیم.» (نویسنده کیهان: میر حسین عضو لژ فراماسونری قسطنطنیه است،مدارکش هم موجود است! اینجا)

5. برای اطلاع بیشتر در مورد جورج سوروس به این مقاله رجوع کنید: اقدامات براندازانه در سایه فعالیت‌های مردمی؛ جورج سوروس و بنیاد به اصطلاح خیرخواهانه جامعه باز. باشگاه خبرنگاران جوان. 19 اردیبهشت 1400.

6. وبلاگ شجره طبیه با عنوان «کاملیا انتخابی فرد کیست؟» می نویسد: انتخابی فرد در دوران ریاست جمهوری خاتمی نیز با رییس دفتر وی محمد علی ابطحی، ارتباط داشت . ارتباطات ابطحی با کاملیا به گونه ای بود که وی حتی پس از خارج شدن از کشور و کسب افتخار گزارشگری رسانه های آمریکایی دسته دوم و سوم ، از عنایات خاصه برخوردار بود به گونه ای که در جریان سفرهای خاتمی به خارج کشور، با حمایت و توجه ویژه ابطحی، دسترسی وی به هیات ایرانی به نحوی بود که  به راحتی می توانست با اعضای هیات مصاحبه بگیرد و به هتل های محل رفت و آمد هیات رفت و آمد کند. نکته مشکوک درباره انتخابی فرد سفرهای خارجی پرتعداد او به بهانه تهیه گزارش بود. به ادعای خودش، همه هزینه سفرهای خارجی اش برای تهیه گزارش و مصاحبه را شخصا پرداخت می کرد و تنها تشنه رسانه های داخلی برای انعکاس مطالبش بود! حتی گاهی به انتشار مطالبش در بعضی روزنامه های سطحی هم رضایت داشت. در همین راستا وی در سال 86، خاطرات خود را با عنوان «کاملیا! حقیقت را بگو تا نجات یابی» به زبان انگلیسی و ترجمه عربی در 10 قسمت در روزنامه کویتی «القبس» منتشر کرد و مدعی مطالب جنجال برانگیز از جمله رابطه با یک فوتبالیست ایرانی مقیم آلمان شد. وی در مدتی که در روزنامه زن بود سعی در برقراری رابطه میان فائزه هاشمی و فرح پهلوی را داشت و به گفته خود پیام‌هایی را میان این دو رد و بدل کرده است. وی همچنین برای مصاحبه با ابوالحسن بنی صدر، سلمان رشدی و فرح پهلوی از طرف روزنامه زن تلاشهایی به عمل آورد. انتخابی فرد در خاطرات خود به ارتباطش با هوشنگ امیراحمدی دلال معروف رابطه ایران و آمریکا که شایعاتی درباره ارتباط وی و مشایی وجود دارد، اشاره می کند: «در آوریل 1999 در اولین سفرم به امریکا با دکتر هوشنگ امیر احمدی برای مجله زن مصاحبه گرفتم. وی در مصاحبه خود بسیار به تایید هاشمی رفسنجانی پرداخت تا جایی که گفت زمام امور به هیچ وجه در دست رئیس جمهور وقت خاتمی نیست و تمام سلطه در دست هاشمی رفسنجانی است.» وی همچنین می نویسد که پس از توقیف روزنامه زن در دوران 2 خردادیها در سفری که  از طرف فائزه هاشمی به آمریکا داشته به همراه شهلا شرکت مدیر مسؤول ماهنامه «زنان»، محمد عطریانفر از روزنامه «همشهری» و مژگان جلالی از روزنامه «ایران‌نیوز»، در مهمانی ویژه‌ای در منزل «جرج سوروس» میلیاردر یهودی آمریکایی و رئیس بنیاد جامعه باز شرکت کرده : «هنگامی که به منزل شیک سوروس رسیدیم و خانم خدمتکار وی،‌ برای‌مان در فنجان‌های چینی بدیع، چای آورد من به سایر خانم‌های همراهم «شهلا شرکت» و «مژگان جلالی» نگاه کردم و لبخند زدم و آنها هم خندیدند و به دلیلی که تا امروز هم برایم روشن نشده همگی بطرز عجیبی زدیم زیر خنده بگونه‌ای که تا وقتی در منزل سوروس بودیم نمی‌توانستیم جلوی خنده خود را بگیریم و طوری شد که من مجبور شدم به دستشویی بروم و نفس عمیقی بکشم تا بتوان خودم را کنترل کنم و به جایم بازگردم اما با این حال باز هم هیچ کدام نتوانستیم تا آخر، جلوی خنده خود را بگیریم و اشک همه ما سرازیر شد. در این حال عطریانفر با تندی رو به ما کرد و به فارسی گفت «خودتان را کنترل کنید!» و سوروس نیز گفت «لابد خانم‌ها چیز با اهمیتی دیده‌اند اما بهتر است با ما در بحث مشارکت داشته باشند.» اما ما باز هم نتوانستیم جلوی خنده خود را بگیریم و حتی پاسخ پرسش‌های سوروس را بدهیم اما وی در پایان هنگام بدرقه ما نسخه‌ای از کتاب خود را امضا کرد و به ما هدیه داد و ما هم متقابلاً از او عذر خواستیم.»

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

نمی دانم این سیاست یک بام و دو هوای جناب محمد تقی فاضل میبدی نشانه چیست! متاسفانه ایشان در کسوت روحانیت هستند و طبعا باید حرمت لباس و شأن روحانی بودنشان حفظ شود. اما مواضع عجیب و غریب و بعضا متناقض ایشان ذهن هر مخاطب آزاده ای را با این سوال مواجه می کند که رفتار ایشان ناشی از نفاق است یا بی تقوایی سیاسی؟

انتقاد یک «روحانی» به اجرای «احکام اسلامی»!

جناب فاضل میبدی در سخنانی به انتقاد از ائمه جمعه پرداخته اند که چرا درباره دوچرخه سواری بانوان و بدحجابی آنان سخن گفته اند! سایت عصرایران با عنوان «انتقاد فاضل میبدی به سخنان ائمه جمعه درباره دوچرخه سواری و اسب دوانی زنان» به استقبال این سخنان گهربار رفته و آنرا منعکس کرده است. در ادامه بخش هایی از افاضات این عالم متقی! و روحانی وارسته! را مرور خواهیم کرد.

اما سوال این است: جناب استاد فاضل میبدی همه سخنان ائمه جمعه را خوانده یا شنیده اند یا خیر؟ طبق معمول فقط به تیتر فلان سایت و روزنامه اصلاح طلب بسنده کرده اند؟ آیا سخنان ائمه محترم جمعه در نقد مجلس و دولت را خوانده و دیده اند؟ آیا در جریان توصیه ها و هشدارهای ائمه جمعه به مسئولان کشور هستند؟ واقعا هدف این اظهارات جناب استاد چیست؟ شانتاژ رسانه ای؟ در صدر اخبار قرار گرفتن؟ تخریب دولت مردمی و مجلس انقلابی؟

عجیب است! جناب فاضل خان میبدی به عنوان اصلاح طلبی تندرو از دولت روحانی و مجلس دهم حمایت می کردند؛ و زمانی که قیمت دلار ده برابر شده بود و مشکلات اقتصادی توسط دولت حسن روحانی، یکی پس از دیگری رونمایی می شد روزه سکوت گرفته بودند؛ اما حالا از همه چیز و همه کس طلبکار شده اند! سبحان الله!

سوال دیگر این است: جناب محمد تقی فاضل میبدی دغدغه دینی دارند یا خیر؟ این سوال باید جواب مشخصی داشته باشد! اگر دارند پس این اظهارات (بخوانید: اراجیف!) چیست؟ و اگر ندارند این لباس مقدس روحانیت چیست که بر تن حضرتشان «زار» می زند؟ جناب میبدی، اگر با حجاب و احکام دین مشکل دارند چرا کسوت روحانیت را انتخاب کرده اند؟ و اگر با دستورات دین مبین اسلام موافقند پس چرا با هدف رسیدن به مطامع سیاسی، علیه احکام اسلام سخن پراکنی می کنند؟

سوالی مهم: چه کسی می خواهد ذهن مردم را منحرف کند؟
جناب فاضل میبدی بیان داشته اند: «بنده نمی دانم درد این امامان جمعه و خطیبان کشور ما چیست؟ چرا می خواهند ذهن ها را منحرف کنند؟ امروز به نظر می رسد مهمترین مسئله کشور، مسئله معیشت مردم و اقتصاد است و این فساد در کشور است که سال هاست ایجاد شده و یأس و ناامیدی و معضل بیکاری است که در بین جوانان، احساس می شود.»

استاد فاضل میبدی! لابد توقع دارند «گندی» که دولت مطبوعشان طی 8 سال زده است را دولت مردمی و محبوب سیزدهم، طی چند ماه رفع و رجوع کند! گرانی و بیکاری و هزار و یکجور مشکل دیگر، نتیجه مدیریت ناکارآمد اصلاح طلبان است...

جناب استاد محمد تقی فاضل میبدی، که سایت عصرایران از عناوین استاد حوزه و دانشگاه، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم برای ایشان استفاده کرده است در بخش دیگری از اظهارات خود، کل عمر نظام مقدس اسلامی را زیر سوال برده و می فرمایند: «این سوال باید مطرح شود که چرا پس از 40 سال انقلاب، هنوز مسئله اقتصاد حل نشده و یا تورم دو رقمی کاهش پیدا نکرده است.»

اگر مخاطب این اظهارات، با خط فکری ایشان آشنا باشد، و از جریانات سیاسی حاکم بر کشور در طول سالهای پس از انقلاب هم اطلاع داشته باشد، و از این سخنان فاضل میبدی انگشت حیرت به دهان بگیرد! بخندد! تعجب کند! حیرت کند! یا حتی به قول معروف شاخ روی سرش سبز بشود! باز جا دارد... چراکه حقیقتا جناب فاضل میبدی، این استاد فرهیخته حوزه! و این روحانی منورالفکر، روی سنگ پای قزوین را سفید کرده اند!

جناب فاضل خان میبدی، از این 40 سال انقلاب، 32 سال آنرا همفکران غرب زده و غرب پرست شما بر کشور حاکم بوده اند! از میرحسین موسوی با تصمیمات خارق العاده گرفته تا هاشمی رفسنجانی و مانور تجمل و اشرافی گری! از خاتمی غرب پرست گرفته تا روحانی کدخدا دوست و کدخدا ترس! مجالس هم که رکورد آن با جناب علی لاریجانی بوده با 12 سال ریاست که شاهکارش تصویب 20 دقیقه ای برجام است! از مجالس کروبی و هاشمی و ناطق بگذریم...

اصلاح طلبان تندرو فرسنگ ها از تقوای سیاسی فاصله دارند!

جناب فاضل میبدی، کمی خجالت هم بد نیست! سخن از تقوا به میان نمی آورم که ظاهرا فرسنگ ها با آن فاصله دارید! اما به برکت فضای مجازی مردم به خوبی روشن شده اند! اظهارت و عملکرد و مواضع شما با یک سرچ ساده به دست می آید! امروز شما و امثال شما باید پاسخگو باشید! با این ترفندها و با این سخنان نمی توانید گستره مفاسد جریان سیاسی مطبوع خود را لاپوشانی کنید! مردم را چه فرض کرده اید؟ از یک طرف روحانی را روی کار می آورید و از او حمایت می کنید که کارخانجات داخلی را به تعطیلی بکشاند و تولید کشور را نابود کند، از طرف دیگر از بیکاری جوانان حرف می زنید؟ از یک طرف داشته های کشور را در طبق اخلاص در «ننگنامه برجام» به آمریکا تقدیم می کنید، و وقتی با آن «توافق احمقانه» که بدون ضمانت اجرایی بسته شده، آمریکا زیر قول و قرارش می زند، طلبکار می شوید که چرا گرانی شده است؟ واقعا مردم را چه فرض کرده اید جناب استاد حوزه و دانشگاه؟

اما... چه می شود کرد؟ این جماعت افساد طلب تندرو «حیا را خورده و آبرو را قی کرده اند» محمد اکرم مردانی پور (اینجا) خوب به اظهارات (بخوانید اراجیف!) متناقض جناب استاد! پاسخ داده است. کلام آخر این یادداشت هم جمله ای از مردانی پور که خطاب به فاضل میبدی نوشته است: سقراط را فلسفه آموختن نهایت گستاخى است! أین تذهبون؟!

پی نوشت:

1. عده قلیلی از ساده لوحان سیاسی، بر راقم این سطور اشکال می گرفتند که اگر برجام روی ترکمنچای را سفید کرده است، چرا رهبری آنرا تأیید کرده اند! اولا خود رهبری به این جماعت پاسخ داده اند. (این فیلم را ببینید: پاسخ رهبر انقلاب به دانشجویی که تصویب برجام را به رهبری نسبت داد. اینجا و اینجا) در ثانی، شرط و شروط رهبری قبل از اجرای توافق به طور رسمی اعلام شد. (نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام/ و جدول بازنشر الزامات اجرای برجام) به کدامیک از این شروط عمل شد؟ وقتی رییس جمهور سابق، رسما در نامه خود به رهبری می نویسد که «همه تحریم ها لغو شد!» (اینجا) چه باید گفت؟ با این وضف، برجام اگر خیانت آشکار و رسمی نباشد، حداقل «ننگنامه» است!

2. این مطالب را ببینید: روحانی (تیر ۹۴): تمام تحریم‌ها در دی ماه ۹۴ بالمره لغو خواهد شد/ روحانی (آذر ۹۹): نمی‌گذاریم کسانی پایان تحریم را به تأخیر بیندازند! (اینجا) و برجام از نظر رهبر انقلاب «خسارت محض» است نظر ایشان را تحریف نکنید! (اینجا)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

جریان تحریف و توپ خانه سم پاشی اصلاح طلبان یک لحظه هم توقف ندارد. مدام در تلاش است! چرا؟ چون دولت انقلابی هم بحمدالله جهادگونه در تلاش است! این جماعت افساد طلب، برای اینکه ننگ دولت مطبوعشان (دولت تزویر) در مقابل اقدامات جهادگونه دولت رییسی برملا نشود، از هر بهانه ای برای سم پاشی علیه دولت و به طور کلی جریان انقلابی استفاده می کنند...

بهانه اخیرشان شده یک مقاله که سایت غیر مرجع و نهایتا دسته دوم جریان انقلاب، یعنی رجانیوز، درباره اظهارات آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نوشته است. اصلاح طلبان همه نیروهای رسانه ای خودشان، از عبدی گرفته تا ابطحی را به خط کرده اند تا بحث روز جامعه را در رسانه های زنجیره ای، مقاله رجانیوز جلوه دهند!

به قول یکی از دوستان: مژدگانی که گربه عابد شد! بله؛ افساد طلبانی که تا دیروز تقلید را کار میمون می دانستند! امروز شده اند حامی مراجع! و آنهم تنها یک مرجع! و آنهم تنها یک اظهار نظر از آن مرجع! و آنهم تنها یک برداشت از اظهار نظر مرجع معظم.

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در دیدار رئیس مجلس انقلابی، دکتر قالیباف، می فرمایند برای اینکه مشکلات جامعه کم بشود، باید با همه کشورها ارتباط برقرار کرد. اظهرمن الشمس است که منظور حضرتشان همه کشورها به جز اسرائیل و آمریکاست که خیانت و دشمنی شان ثابت شده بود، و در دولت عبرت، باز هم ثابت شد! بنابراین بخش اول اظهارات نقد دولت تزویر است و عملکرد سیاهش که جامعه را به این روز انداخته، و بخش دوم، توصیه به برقراری ارتباط با همه کشورها و استفاده از ظرفیت سیاست خارجی نظام است...

این سخنان کاملا متین و به جا و درست است. اما آنچه نادرست می نماید، افاضات اصلاح طلبانی است که مقاله یک سایت درجه دوم را پیراهن عثمان کرده اند که با آن جریان انقلابی را مثلا بزنند! البته ره به جایی نمی برند؛ اما مشخص است که هدف ورای کلماتی که می نویسند، یعنی حمایت از مراجع است. در واقع هدف این جماعت مسئله درست کردن است! تا فعالیت های انقلابی دولت دیده نشود.

دولت رییسی در حالی که حسن روحانی جمعه ها مشغول دودی کردن ریشش بود، هر جمعه به نقاطی از کشور که احساس می کند مشکلات بیشتری دارد سفر می کند. از جمله در همین مدت کوتاه دوبار به خوزستان سفر کرده است. افساد طلبان برای اینکه ذهن جامعه از مقایسه فاصله بگیرد، مجبورند مسئله سازی کنند و بنابراین از هر فرصتی استفاده می کنند...

جریان تحریفی که مقام معظم رهبری به آن اشاره می کنند، در واقع همین است. این جماعت و این خط فکری یا جای قاتل و مقتول را عوض می کنند، و یا مسئله سازی می کنند تا حقایق دیده نشود. در همین ماجرای اخیر هم به جای اینکه به خاطر عملکرد ننگین دولت مطبوعشان پاسخگو باشند، خود را بر صندلی مطالبه گری نشانده اند و طلبکار شده اند!

البته به فضل الهی این جریان محکوم به شکست است... در حقیقت این سنت الهی است: حزب الله پیروز و حزب شیطان نابود است. روشن است که تلاش می کند. دست و پا می زند. از این طرف هم باید کار و جهاد و تلاش بشود تا انشاء الله هرچه زودتر، تمدن نوین اسلامی شکل گیرد، و هدف غایی آن، یعنی ظهور اتفاق بیافتد، تا سرکرده جریان تزویر، یعنی شیطان رجیم، به دست حضرت صاحب (عج) گردن زده شود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

به لطف وجود «روح الله زم» و جستجو درباره او، به ویدئویی رسیدم از فلاحتی صدای آمریکا که درباره خرافات دین اسلام ساخته شده بود. فلاحتی در این ویدئو درباره آیت الله العظمی! سید ابوالفضل برقعی و اسلام نابی که او ارائه داده سخن می گفت... خواستم این چند خط را درباره سید ابوالفضل برقعی بنویسم. در فایل های صوتی که از ایشان وجود دارد، می توان به روحیه ایشان پی برد که البته من به آن کاری ندارم. فقط یک نکته: محور شیعه «ولایت» است و ستون خیمه تشیع «امام زمان (عج)». چطور می توان برقعی را مرجع شیعه نامید در حالیکه معتقد است امام زمانی وجود ندارد؟ این صریح سخنان آقای برقعی است که می گوید امام حسن عسکری (ع) اصلا فرزندی نداشته اند...

مرکز جهانی مستبصرین درباره برقعی می نویسد: «ابوالفضل برقعی در نقد اندیشه‌های شیعه کتابی به نام امامت نوشته که افراطیون اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این کتاب را تکثیر و بین دانشجویان شیعه توزیع می‌کنند؛ که اندیشه‌های وهابیّت در آن موج می زند. وی ظاهراً سفرهایی به عربستان نیز داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروج افکار وهابیت شده‌ است؛ اگر چه علناً هیچگاه اعلام تسنن نکرد.» (اینجا)

اینکه شرایط اقتصادی زندگی برقعی که به نوشته ویکی‌پدیا فقیرانه بوده است (پدرش فردی فقیر بود... اینجا) چه ارتباطی با پول های کثیف عربستان سعودی دارد به کنار، اینکه افکار و عقایدی که ایشان مروج آن است چه اشتراکاتی با «وهابیت» دارد هم به کنار! اما اینکه بعضی از مسلمانان و شیعیان «خط امامی»! چطور بریده های سخنان ایشان را ترویج می کنند را چه کنیم؟ کسانی که روزگاری دم از امام (خمینی ره) می زدند تا با آن امام زنده مان (خامنه ای حفظه الله) را بزنند، بریده های سخنان برقعی را در صفحات و کانال های خود برای جوانان منتشر می کنند تا به این ترتیب ذهن آنان پر از شبهه بشود و طبعا مسیر زندگی آنها به سمت و سویی برود که مطلوب آنهاست! اما لطف خداست که ابزار هجمه علیه دین و انقلاب، یعنی فضای مجازی ابزاری می شود برای افشای حقایق و باطن منافقین زمان و نیز ترویج اسلام ناب محمدی (ص). والسلام!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

از نظر من علت همه مشکلات کشور در همه سالهای پس از انقلاب، در یک کلمه خلاصه می شود: «فقر فرهنگی!»

کاری به قبل از انقلاب و حتی تاریخ تمدن بشر ندارم که انعکاس همین معضل در جای جای آن دیده می شود...

امروز جمعه، 27 فروردین 1400 برای دومین بار فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند» را دیدم. هدف این وبلاگ و قصد من از این پست نقد فیلم نیست، اما به اختصار اگر بخواهم درباره آن بنویسم باید بگویم آنچه نویسنده فیلم قصد بیانش را داشته به نظرم همین فقر فرهنگی بوده است...

از طرف دیگر اوضاع امروز کشور نیز به واسطه فقر فرهنگی رقم خورده است و فلاکتی که امروز به دلیل 8 سال ریاست یک «روحانی» نمای غرب زده گریبان جامعه را گرفته نیز نتیجه همین معضل است!

متاسفانه درصد قابل توجهی از مردم کتاب نمی خوانند، روزنامه نمی خوانند، فیلم و تئاتر نمی بینند، در جلسات و نشست ها و همایش های فرهنگی شرکت نمی کنند، و غرق در خودخواهی و روزمرگی هستند، بنابراین نمی توان انتظار داشت در انتخابات های گوناگون جریان اخلاص بتواند جریان تزویر را شکست دهد.

متاسفانه اکثر جامعه همه چیز را سطحی می بینند. از کل مقاله و خبر به تیتر و خلاصه آن دقت می کنند. از تماشای فیلم منتظر لحظاتی هستند که حس و حال روزمرگی‌شان را تصویر کند و به اصطلاح کیفشان را برای مدتی کوتاه کوک نماید. در فضای مجازی اخبار زرد و بی فایده و بلکه مضر، در صدر توجه و اقبال عمومی قرار می گیرد. طبعا در چنین شرایطی و در چنین خاکی قرار نیست درخت معرفت به نحوی که باید بارور شود.

نتیجه چنین وضعیتی حاکمیت جریان تزویر است. اگر به سالهای پس از انقلاب نگاه کنیم، به جز سالهایی معدود، همواره همین جریان تزویر در کشور حاکم بوده است. از زمان نخست وزیری میرحسین تا دوران سیاه حاکمیت روحانی. در واقع بنی صدر، میرحسین، هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد (از نیمه دولت دومش) و روحانی، یک چیز توجه مردم را جلب کرده است: هیجان کاذب و دروغی که به علت «فقر فرهنگی» جای زلال حقیقت را گرفته است.

طبعا در این شرایط ظهور رقم نخواهد خورد. جامعه اصلاخ نخواهد شد و فقر و فساد و بدبختی از جامعه رخت نخواهد بست.

مگر اینکه...

شخصیت های فرهنگی و فعالان عرصه فرهنگ، و در رأس آنها ولی امر مسلمین امام خامنه ای (حفظه الله) با تمام توان در میدان هستند. مقام معظم رهبری آینده را روشن می بینند. اما در فرمایشات ایشان نیز همواره به «رشد» جامعه تأکید شده و در واقع مطالبه ایشان از فعالان فرهنگی و دلسوزان کشور، تلاش برای تعالی فرهنگی جامعه و بصیرت افزایی است.

انتخابات 1400 بسیار مهم است. اما از آن مهمتر رشد و ارتقای فهم سیاسی مردم است. من به شخصه ترجیح می دهم جامعه به لحاظ فهم سیاسی و فرهنگی ارتقاء یابد، حتی اگر این مهم لازمه اش روی کار آمدن دولتی اصلاح طلب (بخوانید افساد طلب!) در انتخابات پیشرو باشد.

به عبارت بهتر، اگر به من بگویند از دو حالت زیر باید یکی را انتخاب کنی:

1. پیروزی یک کاندیدای انقلابی در انتخابات ریاست جمهوری با این شرط که شرایط جامعه در وضع فعلی باقی بماند.

2. پیروزی یک کاندیدای اصلاح طلب (مثلا ظریف یا هاشمی) که منتج به رشد و تعالی فرهنگ سیاسی جامعه شود.

قطعا گزینه دوم را انتخاب می کنم...

اما...

همه تلاش جریان انقلاب و فعالان و دلسوزان کشور این است که حالت نخست رقم بخورد و طی آن فهم عمومی و فرهنگ مردم نیز بالا برود.

و این شدنی است...

منتهی باید همانند دوران دفاع مقدس، نیروهای وفادار به اسلام و انقلاب و ایران به میدان بیایند و اندک نیروهای فعال موجود در این نبرد نابرابر را یاری کنند...

استاد رائفی پور، استاد عباسی، استاد پناهیان، و... پشت سر رهبر و مقتدایشان مشغولند، اما این تعداد نفرات کافی نیست و این آرایش، برای جنگ تمام عیار فرهنگی مناسب نیست.

به نظر من همه کسانی که دغدغه دارند، باید تلاش کنند. حتی اگر به اندازه صحبت کردن با چند مراجع و مشتری باشد. یا باز نشر مطالب مفید در شبکه های اجتماعی و گروه های خانوادگی و...

مشکل اما این است که اکثر ما توقع داریم که «معجزه» رخ بدهد!

نشسته ایم تا «ظهور» اتفاق بیافتد و بعد شروع کنیم و بلکه باز نظاره گر باشیم.

اکثر ما فقط خودمان را می بینیم و مشکل همین است که از «نقش» خود غافلیم...

رهبر فرزانه انقلاب جمله ای به این مضمون دارند که هر کس در هر نقطه ای که هست، همان نقطه را کانون و مرکز جهان بداند و با تمام توان در همان نقطه وظایف خود را آنطور که باید انجام دهد...

بنابراین باید تلاش کنیم. باید نقش خودمان را در جامعه بشناسیم. باید حرکت کنیم. باید دغدغه داشته باشیم...

فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند، که با موضوع کودک آزاری ساخته شده است، نشان می دهد که چطور افراد حتی در زندگی خانوادگی خودشان نیز «خودخواه» هستند و به همسر و فرزندان و والدین خود بی توجهی می کنند. این فیلم نشان می دهد که یک معلم اگر دلسوز باشد می تواند مسیر زندگی  دانش آموزان خود را تغییر دهد، اما اگر «خودخواه» و «عافیت طلب» باشد، می تواند از کنار تباه شدن زندگی دانش آموزانش در کمال خونسردی عبور کند...

به نظر من 8 سال دولت روحانی، و همه دیالوگ ها و مواضع شخص رئیس جمهور، برای ارتقاء فرهنگ عمومی و فهم سیاسی جامعه بسیار مفید بوده است.

به عبارت بهتر، برکاتی که دولت روحانی برای انقلاب داشت، بسیار فراتر از چیزی است که بتوان با حساب و کتاب های مادی تصور کرد.

اینجاست که «عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ» برای من معنا می یابد.

جامعه به روحانی رأی می دهد و «سیلی» اش را می خورد! باد می کارد و طوفان درو می کند...

مقام معظم رهبری قریب به مضمون فرموده اند اگر ملت ایران از خط امام دور شود، فاصله بگیرد، چه به عمد و چه غیر عمد، سیلی خواهد خورد!

و همه مشکلات تاریخی که دولت تزویر به وجود آورده، در حکم سیلی بیدار باشی است که وجدان های بسیاری از مردم را تکان داده است.

روحانی که «شیطان بزرگ» را «کدخدا» می نامد، کاری کرده است که مردم با گوشت و پوست و استخوان خود متوجه باشند که «خدا» همه کاره است نه کدخدا!

اگر عمری باشد به مدد الهی در مورد انتخابات چند سوژه دارم که در قالب یادداشت در سایت های مختلف نشر خواهم داد و انشاء الله در این دفتر خاطرات آنلاین هم خبرش را خواهم داد...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

تنها برکت و فایده دولت حسن روحانی، رشد سیاسی مردم است. همین! وقتی گرانی های شب عید کمر کسانی که به روحانی رای داده اند را خم کرده است، و کمر همه مردم را، و وقتی مشکلات عدیده ای چون بیکاری، رکود، تورم، گرانی مسکن و کالاهای اساسی و... امان «مردم» را بریده، قطعا آنها با همه بند بند و سلول سلول وجودشان درک می کنند و می فهمند که مسئله «انتخاب» تا چه اندازه مهم و «سرنوشت ساز» است...

وقتی به هر بهانه ای، با دروغ و تزویر و ریا و خدعه، دست به تخریب جریان انقلاب می زنند، همه داشته های دول قبلی را در طبق اخلاص به «کدخدا»یشان تقدیم می کنند، و نتیجه آن برای «مردم» می شود «هیچ»! این اتفاق موجب رشد سیاسی مردم خواهد شد.

طبعا جامعه ای که قرار است به سوی ظهور و تمدن سازی پیش برود، با رای به لیست امید و دولت روحانی و جریان غرب گدا راه به جایی نخواهد برد. اما اجباری هم در کار نیست. این جامعه باید «انتخاب» کند و در آتش «انتخاب» خود بسوزد تا به قول مولانا «پخته» و بالنده شود.

راهی جز این نیست... و از نظر من تأکید امامین انقلاب بر مشارکت حداکثری هم رشد حداکثری برای تحقق «ظهور» است. والسلام

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای آیت الله حاج شیخ یوسف صانعی دار فانی را وداع کرد...

رهبر فرزانه انقلاب پیام تسلیت صادر کردند و برای من که منتظر عبارات ایشان در نماز مرحوم هاشمی بودم، و اوج حکمت را در انتخاب جملات و کلمات دیدم، محتوای پیام بسیار مهم بود.

فراموش نمی کنم که رهبر معظم انقلاب اسلامی در نماز مرحوم هاشمی سه بار عبارت عفوک عفوک عفوک (در مجموع 9 بار!) را تکرار کردند!

در پیام ایشان برای مرحوم آیت الله صانعی نیز این عبارت قابل تأمل بود: «رحمت و مغفرت حضرت حق را برای آن مرحوم مسألت میکنم.»

اما قبل از رحلت این عالم دینی، درباره فتاوای شاذ ایشان مطالبی خوانده بودم.

رحلت ایشان باعث شد دوباره جستجو کنم و فتاوای مطرح شده توسط ایشان را باز به خاطر بیاورم.

بعضی از فتاوای عجیب ایشان که مورد انتقاد علما واقع شده شامل موارد ذیل است:

  1. تساوی دیه زن و مرد،
  2. قصاص مردی که زنی مسلمان را کشته باشد بدون نیاز به پرداخت نصف دیه یک مرد مسلمان به قاتل،
  3. منع ازدواج موقت برای مرد مسلمان متأهل که با همسرش زندگی می کند،
  4. محرم دانستن فرزندخواندگان به مرد و زنی که آنها را به فرزندی پذیرفته اند،
  5. مجاز دانستن دریافت بهره در قرض هایی که برای رفع نیاز نیست بلکه برای افزایش رونق فعالیت اقتصادی است،
  6. پاک دانستن پوست و چرم خارجی،
  7. تردید در جاری شدن حکم ارتداد در مورد کسانی که "آگاهانه" و "از روی تحقیق" دین خود را عوض کرده اند،
  8. ارث بردن غیر مسلمان از مسلمان و
  9. مشروط دانستن ازدواج مجدد مرد مسلمان به رضایت همسر اول

به اعتقادات بعضی از علما، فتاوایی نظیر تساوی دیه زن و مرد و... خلاف صریح آیات قرآن کریم است!

در هر صورت این فتاوای عجیب و غریب و اعتراض علما و طلاب و... باعث می شود تا «جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم» اعلام کند که ایشان فاقد صلاحیت های لازم برای مرجعیت دینی است!

درباره این موضوع جستجو می کردم. به وبلاگ بصیرت عمار (basirateammar.blogfa.com) رسیدم.

مقاله جامع و کاملی در این وبلاگ درباره چرایی عدم صلاحیت آقای صانعی در باب مرجعیت منتشر شده است:

چرا و چگونه مرجعیت آقای صانعی لغو گردید؟

این مقاله جامع و کامل است و البته جستجو در گوگل خیل مقالات پر بار دیگری در اینباره را در مقابل شما قرار خواهد داد.

اما یاد دورانی که وبلاگ نویسی رونق داشت بخیر...

چقدر مفید بود...

چقدر لذت بخش بود...

آن روزها این تعبیر که «هر ایرانی یک رسانه» را درباره وبلاگ نویسی در یکی از وبلاگ های سیاسی ام به کار برده بودم.

ایام فتنه 88 بود و آن وبلاگ را برای طرح مباحث و شبهات سیاسی و پاسخ به آنها ایجاد کرده بودم.

حقیقتا هم همینطور بود:

هر ایرانی می توانست یک رسانه داشته باشد و با هر طرز فکر و نگاهی مطالبش را منتشر کند...

وبلاگ البته امروز برایم حس نوستالوژی پیدا کرده است، اما هنوز هم همان خاصیت را دارد!

اگرچه با وجود و گسترش شبکه های اجتماعی و پیام رسان های مختلف، کارکرد وبلاگ بسیار کمتر شده است.

در هر صورت هنوز هم می شود وبلاگ نویسی کرد و از آن لذت برد.

باور بفرمایید اگر هر چند وقت یکبار پستی منتشر کنید، با گذشت زمان و مراجعه مجدد به آن پست ها، حس لذت بخشی را تجربه خواهید کرد.

چیزی مشابه مراجعه به آلبوم عکس قدیمی یا دفتر خاطرات!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این هم از عجایب سیاست ورزی امروز کشور ماست که بعضی از سیاستمردان، به همه چیز و همه کس از جریان مقابل خود «حمله» می کنند، اما در قبال «اشتباهات» مبرهن جریانات همسو سکوت می کنند!

برنامه رو در رو با حضور علی مطهری را ببینید. دکتر علی مطهری اگرچه به لحاظ فرهنگی نیز با سالهای 80_86 تفاوت زیادی دارد، اما به لحاظ سیاسی کاملا دچار «چرخش» شده است. ایشان از منتقد صریح هاشمی به طرفدار و بلکه مرید ایشان تبدیل شده و از بیان آن نیز هیچ ابایی ندارد!

و جالب اینکه همین آقای مطهری، که در دوران حاکمیت جریان اصلاحات، نقدهای تند، صریح و روشنی را در مطبوعات آن دوران، از جمله کیهان مطرح کرده بود، امروز در قبال اشتباهات واضح این جریان، ترجیح می دهد سکوت کند!

از نظر من این «سکوت» یعنی دقیقا همان «منفعت طلبی» که امثال آقای مطهری از خط فکری مرحوم هاشمی آموخته است...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برنامه رو در رو، فوق العاده است. به جهت اینکه با محوریت ارزشهای انقلاب اما بدون خطوط قرمز رسانه ملی ساخته می شود. به عبارت ساده تر میهمانان برنامه رو در رو ملاحظات گفتگو در تلوزیون را ندارند و از این جهت، اگر دست به خود سانسوری نزنند، حرف هایی جذاب و شنیدنی مطرح می شود.

میهمانان این برنامه هم از سلایق گوناگون هستند. از علی مطهری و حمید رسایی گرفته تا فائزه هاشمی!

من در رابطه با شناخت مرحوم هاشمی، و خط فکری ایشان، سعی کرده ام از زوایای مختلف مطالعه کنم و فیلم و مستند ببینم. به عبارت دیگر، معتقدم شناخت هاشمی صرفا با دیدن و خواندن نظرات مخالفان وی میسور نیست. بعد از دیدن برنامه رو در رو با حضور فائزه هاشمی، به این نتیجه رسیدم که اتفاقا با دیدن و خواندن نظرات موافقان مرحوم هاشمی، بهتر می شود ایشان را شناخت...

البته خط فکری هاشمی، با توجه به برکات دولت روحانی برای نظام اسلامی، به پایان راه رسیده است. هرچند تا پیش دولت ایشان هم خط هاشمی «رسما» پایان یافته بود و اگرچه در عمل، روحانی به نحوی کاریکاتوریزه شده، همان اقدامات هاشمی را انجام می داد، اما هرگز «شاخص»های عملکرد هاشمی را مطرح نمی کرد. چراکه می دانست آن شاخصه ها دیگر در بین مردم خریداری ندارد...

قبلا توضیح داده بودم که خط هاشمی خلاصه می شود در «منفعت طلبی»:

یعنی اگر روزی منفعت ایجاب کند، مرحوم هاشمی انقلابی دو آتشه است و ناخواسته، تا مرز شهادت هم پیش می رود.

اگر منافع ایجاب کند ایشان محکم ترین و قاطع ترین مواضع را علیه آمریکا و استکبار جهانی می گیرد.

اگر منافع ایجاب کند هاشمی از جریان اصولگرا به سمت جریان اصلاح طلب چرخش پیدا می کند!

و در نهایت؛ اگر منافع ایجاب کند، هاشمی از هر اپوزیسیونی تندتر می شود!

اما مباحث مطرح شده توسط فائزه هاشمی، در برنامه رو در رو، از جهات مختلفی به شناخت هرچه بیشتر و بهتر خط فکری جریان هاشمی کمک می کند:

  • فائزه «دولت بابا» را بهترین دولت، نه تنها در سطح کشور، که در سطح جهانی می داند!
  • فائزه هاشمی را از امیرکبیر هم بالاتر می داند!
  • فائزه هاشمی شکست های بابا در انتخابات را قبول ندارد و مدعی تقلب است!
  • فائزه هاشمی مفاسد مهدی هاشمی را قبول ندارد و حکم دادگاه را ظلم به مهدی می داند!
  • فائزه هاشمی خفقان در دوران هاشمی را قبول ندارد و «دولت بابا» را آزادترین دولت می داند!
  • فائزه هاشمی بگیر و ببندهای زمان هاشمی را، که شخصیت های موجه چپ و راست به آن اذعان دارد، رد کرده و آنها را دروغ می پندارد!
  • فائزه هاشمی «غرور» هاشمی را منکر شده و گفته مجری برنامه، درباره اینکه هاشمی گفته است وقتی من آمدم رأی روحانی از 3 درصد به بالای 50 درصد رسید را رد می کند! و می گوید «بابا» اصلا چنین روحیه و غروری نداشت!

من به عنوان یک شهروند، وقتی اخبار و اطلاعات دوران هاشمی و نفوذ خاندان هاشمی پس از انقلاب را در سطح کشور می بینم، و گسترش «باند» هاشمی را مشاهده می کنم، جمع شدن این باند و مبارزه با مفاسد خاندان هاشمی را حقیقتا «امداد غیبی» می دانم:

  • هاشمی در دوران ریاست جمهوری بدنه دولت و مسئولان رده بالا و میانی وزارتخانه ها را به نحوی که می خواهد انتخاب می کند.
  • در هواپیمایی کشور (ماهان: مرعشی) نفوذ دارد.
  • دانشگاه آزاد یک شبکه گسترده فساد است.
  • قدرت سیاسی در رده های مختلف گسترش یافته است.
  • رسانه ملی و قوه قضائیه (زمان محمد هاشمی و لاریجانی و مرحوم هاشمی شاهرودی) همراهی می کند.
  • ماجرای فتنه 88 پیش می آید و محور اصلی «فتنه» هاشمی است.
  • هاشمی با اعضای خبرگان رهبری جلسه می گذارد و همه تلاش خود را به کار می گیرد.
  • هاشمی «رسما» از دورانی می گوید که کشور بدون ولی فقیه است! (جلسه دانشگاه آزاد. فایل صوتی رسما منتشر شده است.)
  • مهدی هاشمی در یک گفتگوی 2 ساعته با یک ضد انقلاب (که فایل آن در آپارات وجود دارد) از برنامه های دقیق برای زمین زدن «انقلاب» می گوید.
  • فائزه هاشمی می گوید حکومت دینی مفاسدش بیشتر از منافعش است و نباید باشد!

همه اینها را کنار هم بگذارید. آیا پایان «هاشمیسم» چیزی شبیه به «معجزه» نیست؟

اینجاست که باید پی برد که «نظام اسلامی» به معنی واقعی «کلمه» مقدس است. بیخود نیست امام خمینی (ره) می فرمایند همه قدرت ها و مستکبران عالم در مقابل همین نظام مظلوم و مقتدر، «شکست» خواهند خورد...

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

دانشگاه آزاد پس از انتصاب دکتر علی اکبر ولایتی در سمت و سوی درستی قرار گرفت و اگرچه دیر، اما به هر حال و در نهایت به یکی از زیر مجموعه های انقلاب اسلامی تبدیل شد. اخیرا دو مقاله مفصل در نقد مباحث و سخنان استاد رائفی پور در روزنامه فرهیختگان انتشار یافته که حقیقتا جای سوال دارد!

این دو مقاله انتقادی، که بهتر است با توجه به محتوای آن، بگوییم مقالات تخریبی، با هدف زیر سوال بردن زحمات استاد رائفی پور انتشار یافته است. اما به هر حال رسانه های زنجیره ای و اصلاح طلب، پیشتر بارها این کار را انجام داده بودند و سوال این است که چرا فرهیختگان؟

پاسخ روشن است: قلم به مزدی که مقاله را نوشته است (و بنده نویسنده آنرا نمی شناسم و اسم هم نخواهم آورد!) قطعا در جریان تخریب قوای انقلاب قلم زنی کرده است. همچون همفکرانش در جماران، خبرآنلاین، آفتاب نیوز و...

منتهی اینبار آتش گلوله از سمت جبهه خودی بلند شده است! و اینبار روزنامه ای ارزشی این نوشته ها را به چاپ رسانده است. دلیل آن هم از نظر من مشخص است. جریان خاصی می خواهد القاء کند که علی اکبر رائفی پور از سمت جبهه انقلاب هم رد شده است! کما اینکه سایت های زنجیره ای، پس از چاپ مقاله مذکور، با همین مضمون تیترهایی را انتخاب و کار کردند!

همان جریانی که امثال محمد مهاجری را اصولگرا معرفی می کند، با نفوذ و قدرتی که از قبل (دوران مرحوم هاشمی) دارد، آخرین تیرهای ترکش خود را رها کرده است! وقتی محمد مهاجری که از هر اصلاح طلب و اپوزیسیون تندرویی تندروتر است، اصولگرا لقب می گیرد!! باید هم از سوی روزنامه دانشگاه آزاد استاد رائفی پور تخریب شود!

این مقاله و این تلاش ها، قطعا و بدون شک به نفع جبهه انقلاب و حتی به نفع استاد رائفی پور تمام می شود. و این سنت الهی است... هرچه تلاش کنند و با هر ضریبی که تخریب کنند، با همان وسعت و ضریب نتیجه عکس خواهند دید!

اما به هر حال این مقاله کمک می کند دوست و دشمن را بهتر بشناسیم و دقت کنیم تا سمت و سوی توپخانه های خودی را در عرصه جنگ رسانه ای به چه کسانی می سپاریم...

در این چند خط و این وبلاگ، نمی شود و نمی خواهم به مباحث مطرح شده در یادداشت مذکور بپردازم. اما پیشنهاد می کنم پاسخ مکتوب استاد رائفی پور به اراجیف فرهیختگان را بخوانید. انشاء الله به زودی شاهد سخنرانی مبسوط ایشان هم در همین رابطه خواهیم بود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

استعمار را به دسته های مختلفی تقسیم کرده اند. اگر جستجو کنید انواع استعمار در سالهای گذشته را می توانید مطالعه کنید. همچنین مثال های فراوانی که برای هر نوع از استعمار وجود دارد...

اما نوع جدید و در واقع آخرین نوع استعمار، پیچیده ترین و رذیلانه ترین نوع آن است!

و در این نوع از استعمار، نقش اول و آخر را مردم بازی می کنند...

در حقیقت، این نوع از استعمار نه نیاز به نیروهای نظامی دارد و نه نیاز به افراد شاخص و سرشناس در رده های مختلف سیاسی. بلکه تنها از مردم استفاده می شود. به چه شکل؟ بخوانید:

در این نوع از استعمار، مردم، بدون آنکه بخواهند و متوجه باشند، رفتاری دارند که منتهای خواسته مستکبران است. آنها سبک زندگی و منش سیاسی و رفتاری خود را به نوعی انتخاب می کنند که خواسته نظام سلطه است. به این ترتیب، با انتخاب مردم، مسئولانی سر کار می آیند که خواسته یا ناخواسته، منویات جهان سلطه را دنبال می کند!

بله. این نوع از تکیه بر بینش مردم دارد. رسانه ها ابزار اصلی این نوع از استعمار است. در حقیقت سبک زندگی و بینش از طریق رسانه ها به نسل های مختلف ارائه می شود. در این نوع از استعمار، افراد بدون اینکه ریالی دریافت کنند، دقیقا طبق خواسته مستکبران رفتار می کنند.

پیچیده ترین نوع استعمار تنها یک علاج دارد: بصیرت!

در این نوع از استعمار، باید با گسترش روشنگری به بصیرت افزایی کمک کرد. همچنین باید سطح سواد رسانه ای افراد جامعه را بالا برد.

جالب است:

بی بی سی فارسی برنامه می گذارد و برای حسن روحانی تبلیغ می کند. (چه در انتخابات 92 و چه در انتخابات 96). همین رسانه برای مجلس خبرگان رهبری لیست می دهد! نام آیت الله هاشمی در رأس لیست رسانه بی بی سی انگلیس قرار دارد! تعدادی «آیت الله» دیگر هم در این لیست به چشم می خورند. رئیس جمهور پیشنهادی بی بی سی فارسی برای مردم هم اتفاقا «روحانی» و «حجت الاسلام» است!

اما برای انتخاب روحانی، و برای پیروزی لیست خبرگان، بی بی سی و سرکردگانش، ریالی خرج نمی کنند. رأی نمی خرند. تنها و تنها شعارهایی پوچ و بی محتوا را که آرمان بعضی از مردم شده است، تبلیغ می کنند. به این ترتیب، خود مردم پای صندوق های رأی می روند و به رئیس جمهوری رأی می دهند که رسانه ای چون بی بی سی برایش تبلیغ کرده است...

اگر بصیرت مردم بالا برود، در برابر شعار «هم چرخ سانتریفیوژها و هم چرخ زندگی مردم» از خود سوال می کنند که به چه قیمت. اگر سواد رسانه ای افزایش یابد در قبال اخبار بالا رفتن قیمت دلار (طرح جهانگیری و دلار 4200 تومانی را جستجو کنید!) و خودرو و مسکن و... واکنش منطقی نشان می دهند.

اما اگر بصیرت وجود نداشت، و سواد رسانه ای در حد سیکل! بود، نتیجه همین می شود که شد. یعنی هجوم مردم به بازار دلار، خودرو، مسکن (زمین و...) و... . به این ترتیب است که نوع جدید استعمار، مطالباتش را دنبال می کند...

اما در انقلاب اسلامی و در قلب آن، یعنی ایران، نیروی دیگری وجود دارد که همه توطئه های مستکبران و نظام سلطه را نقش بر آب می کند. و آن نیروی لایزال الهی است. همان نیرویی که در طبس بینی نظام سلطه را به خاک مالید. همان نیرویی که در سالهای عشق و حماسه یار و یاور رزمندگان اسلام بود. همان نیرویی که اسلام را در سرتاسر جهان گستر داد. همان نیرویی که محبت جبهه مقاومت را در دلهای مردم قرار داد و...

مقام معظم رهبری می فرمایند: دلها به دست خداست!

بله. شیطان و جناحش همه تلاش خود را به کار می گیرند. اما نتیجه جز با خواست خدا رقم نخواهد خورد که فرمود: أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء، 105)

پی نوشت: مقاله ای درباره استعمار فرانو (خبرگزاری دانشجو)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برنامه «سختانه» برنامه ای گفتگو محور و چالشی است. یکی از قسمت های این برنامه را که با حضور پیام فضلی نژاد بود دیدم. به نظرم رسید مجری، که قبلا او را به عنوان یک روزنامه نگار و فعال رسانه ای پرشور می شناختم، در این برنامه بسیار ناپخته، ناخوانده و تحت تأثیر احساسات است که به جای هدایت گفتگو به موضوعات مفید و جذاب، به رویارویی بی فرجام و شکست خورده با پیام فضلی نژاد می پردازد...

اما پیام فضلی نژاد که به حق می توان به او از منظر پژوهش های سیاسی لقب «استاد» داد، به درستی مدام به وی یادآوری می کرد که «ای کاش می خواندید!»، «ای کاش خوانده بودید!»، «ای کاش می دانستید!» و...

تلاش می کنم تا به نحوی انتقاد و نظرم را در مورد میلاد دخانچی، مجری برنامه سختانه، رسمی تر به مسئولان و روابط عمومی سازمان صدا و سیما منعکس کنم. اما ای کاش مسئولان «رسانه ملی» بدانند برای ساخت برنامه های جذاب و پربیننده، علاوه بر تصمیم، بستری نیاز است که برنامه بر آن شکل بگیرد. و بدون شک نقش «مجری» و توجیه وی، بسیار پر رنگ است...

اجازه بدهید اشاره کنم به برنامه هایی که با اجرای دکتر وحید یامین پور انجام شده است. به حق می توان ایشان را اوج شکوفایی و پختگی نسل جوان مجریان انقلابی صدا و سیما دانست...

میلاد دخانچی نیز باید بداند که احیانا با بی ادبی «چالش» ایجاد نمی شود. بلکه مانند اجرایش مقابل فضلی نژاد، کم خوانی موردی اش از آثار مدعو برای مخاطب عیان می گردد. مجری اگر کل آثار را مطالعه نمی کند، که باید کند، حداقل اسامی مقالات و آثار منتشر شده مدعو را باید بداند و به آنها نگاهی بیاندازد تا به قول معروف، در فکت ها «کپ» نکند...

به نظرم برنامه پیام فضلی نژاد در سختانه را که در آپارات با یک سرچ ساده در دسترس است، حتما ببینید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

ایدئولوژی سه موضع دارد: مدارا، مرزبندی و مبارزه!

با عده ای باید مدارا کرد...

با عده ای باید مرزبندی کرد...

و با عده ای باید جنگید!

البته که هر کدام از این سه دسته هر کدام به چند دسته تقسیم می شوند!

خلاصه اینکه اگر در کتب دینی درباره برخورد نحوه معاشرت با خلق الله جستجو و کند و کاو کنید، هم «جذاب» است و هم «سخت». باید مسئولیت پذیرفت.

اصولا ادعیه معصومین (ع) تبلوری از همین معانی هستند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

مناظره آداب خودش را دارد. تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر برگزاری «کرسی های آزاد اندیشی» هم یک شاخه و یک گونه اش در مناظراتی خلاصه می شود که در دانشگاه ها برگزار شده و می شود. و البته که بسیار مفید است...

نتایج این مناظرات، اگر هیجانی نگاه کنیم، به صورت مقطعی ممکن است «منفی» یا «مثبت» باشد. اما اگر منطقی و بلند مدت نگاه کنیم؛ حتما نتیجه «مثبت» خواهد بود و منجر به «بصیرت افزایی» جامعه می شود...

که طبعا دانشجو و استاد هم بخشی از جامعه است!

اما در مورد مناظره آقایان زیباکلام و قدیری ابیانه:

این مناظره با موضوع مذاکره با آمریکا برگزار شده و متعلق به چند سال قبل است...

من ویدئوی این مناظره را از آپارات دانلود کردم. هدف از نوشتن این پست هم این بود که به اهمیت نقش مجری مناظرات اشاره کنم. نمی دانم مناظره در چه سالی برگزار شده است. اما مجری مناظره جوانی با نام «سعد» یا به قول دکتر زیباکلام «آقای سعد» است.

خامی این مجری جوان به شدت کیفیت مناظره را تحت تأثیر قرار می دهد!

مجری جوان نمی تواند خودش را کنترل کند و در قامت پاسخگویی به اظهارات دکتر زیباکلام خود را نشان می دهد!

برخورد دکتر زیباکلام، اتفاقا به عنوان استادی که سالها سابقه تدریس دارد، با این «جوان خام» اتفاقا برخوردی مناسب است...

اما کاش برگزار کنندگان مناظرات دانشجویی، یا کرسی های آزاد اندیشی، حداقل های اجرای این مراسم را بدانند و سعی کنند کسانی را به عنوان مجری انتخاب کنند که علاوه بر داشتن اطلاعات لازم، کمی تا قسمتی هم «خویشتن دار» باشند...

سعد یا آقای سعد، مناظره را به حاشیه می برد...

کیفیت سخنان آقای قدیری ابیانه بسیار بالا و دقیق است. اما حیف که این مجری خام و عجول، مدام سعی می کند دو خط مطالعاتش را به «رخ» دکتر زیباکلام بکشد و به ایشان پاسخ دهد...

فکر می کنم آقای سعد، امروز اگر آن مناظره را ببیند، تا مدتها ذهنش درگیر باشد! چراکه لابد به اقتضای افزایش سن، از آن خامی عبور کرده است...

اما به نظر من، مقصر ایشان نیست. بلکه برگزار کنندگان مناظرات و کرسی ها هستند که در انتخاب مجری دقت ندارند.

به نظر من الگوی مجری مناظره، در بین نیروهای انقلابی دکتر وحید یامین پور و در بین مجریان توانای صدا و سیما دکتر حیدری (گوینده خبر) هستند...

کافی است خویشتن داری، پختگی و متانت این مجریان را امثال آقای «سعد» ببینند و بیاموزند.

و البته که در بین نیروهای رسانه ملی مجری توانا برای برگزاری مناظره کم نیست و دانشگاه ها هم دانشجوی متین، صبور و خویشتن دار کم ندارند...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای مهاجری «هشدار بزرگ» داده است به نظام! درباره مشارکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم!

و من در «روزلاگ» پاسخ داد که خوش انصاف: حداقل به احترام خوانندگان روزنامه، که بعضی از آنها به خاطر قیمت ارزان آن، هنوز هم به عشق روزنامه بازی، و ورق زدنش آنرا می خرند، یک کلمه از «کرونا» هم می نوشتی! یک کلمه هم از گرانی، تورم، بیکاری و... می گفتی!

آقای مهاجری البته در مسیری است که مرحوم هاشمی «راهبر» آن بود...

و می دانیم که روزنامه جمهوری اسلامی روزنامه محبوب آقای هاشمی بود.

به هر حال: چشم بهم زدنی 1400 می شود و انتخابات ریاست جمهوری!

آن وقت باید دید نویسنده «هشدار بزرگ» در مورد «مشارکت» چه نظری خواهند داشت...

گفتنی است مجلس یازدهم به لطف انتخاب مردم، مجلسی «جوان» و «انقلابی» شد که انشاء الله انحرافات دو سال پایانی دولت و حواشی آنرا مدیریت خواهد کرد. در تهران لیست «وحدت» به لطف انتخاب مردم کامل رأی آورد و به قول دوستان، نتیجه 30 بر 0 شد!

(داخل پرانتز: به قول مرحوم احمدی نژاد حاج آقا باید آب رو بریزن اونجا که میسوزه!)

پ.ن: مرحوم منظورم به لحاظ سیاسی است. البته از محمود هر کاری بر می آید. شاید مثل سیمرغ دوباره از خاکستر «جریان انحرافی» دوباره زنده شد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای روحانی رئیس جمهور فرموده اند: «دشمن را مجبور خواهیم کرد پای میز مذاکره بیاید!» (روزنامه اطلاعات. 28 بهمن 98)

چه عزت و قدرت و توان و اعتماد به نفسی در سخنان حضرتشان موج می زند...

نه به آن التماس مذاکره آقای ظریف در مصاحبه با لوموند، و نه به این عزت نفس آقای روحانی!

عزیزان؛ سخن یکی است. «مذاکره». اما در دو قالب بیان شده است. آقای روحانی همان حرف «ذلت بار» ظریف را تکرار کرده است. منتهی در قالب کلماتی دیگر. ایشان می گوید دشمن را «مجبور» می کنیم. در حالیکه ترامپ بارها درخواست و تمایلش را برای مذاکره نشان داده است...

و طبعا کار ترامپ درست است...

کدام سیاستمداری، با داشتن تجربه برجام، میل مذاکره با روحانی و تیمش را ندارد؟

اقای روحانی دم از مذاکره می زند، تا امثال «برجام» تابان را برای مردم بیاورد! برجامی که نقدا «همه» چیز را دادیم و حتی در قالب «نسیه» هم هیچ چیزی نگرفتیم! این حرف مخالفان دولت نیست. آقای عراقچی می گوید هیچ عایدی برای ایران نداشته. سیف می گوید نتیجه برجام صفر! و خود روحانی می گوید توافق با آمریکا به اندازه جوهر خودکار نوشتن توافقنامه هم ارزش ندارد!

حالا چه شده است که با این قدرت و صلابت می خواهند «دشمن» را مجبور کنند؟ باید کلیپ سخنرانی سردار عزیز و آسمانی، حاج قاسم سلیمانی را درباره برجام 2 و 3 ببینیم تا بفهمیم. حضرات فکر کردند از چهلم حاج قاسم گذشته و همه چیز تمام شده است. خیر؛ جناب روحانی. این کشور پر از حاج قاسم است...

دوران تحمیل به ولی امر، به لطف حضرت حق و بیداری دلها به پایان رسیده است.

اکنون دوران «پاسخگویی» و مطالبه گری مردم از «مسئولان» است.

لطفا پاسخگو باشید...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

رئیس جمهور کشورمان از قبل از انقلاب تاکنون، سخنران خوبی بوده است. واقعیت این است که منش فکری و سیاسی آقای روحانی، تا قبل از رئیس جمهور شدن ایشان، برای بسیاری از مردم کشورمان (عامه مردم) به معنی واقعی کلمه «متفاوت» بود با آنچه وی در دوران ریاست جمهوری اش نشان داد!

آقای روحانی تا قبل از ریاست جمهوری اش، برای مردم نماد یک مسئول «مهم» و «انقلابی» بود. او سالها در «شورای عالی امنیت ملی» به خدمت مشغول بود. پست های حساسی داشت. در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری مشغول به خدمت بود و در یک کلمه تا قبل از انتخابات 92، روحانی یک شخصیت «انقلابی» تلقی می شد!

بگذریم از اینکه متخصصان و خواص و اهل پژوهش و سیاست، ایشان را تا قبل از سال 92 هم نقد می کردند و به عملکردشان انتقاد داشتند که مستندات آن هم موجود است و محل بحث نیست. اما پس از انتخابات 92 روی دیگری از حسن روحانی برای مردم هویدا شد. او در حقیقت در سالهایی که رئیس جمهور بود، کارهایی کرد که از تندترین سیاسیون کشور، پس از انقلاب اسلامی هم سرنزده بود. از حرف زدن با رئیس جمهور آمریکا برای اولین بار و به صورت رسمی گرفته تا مذاکره طولانی در سطح وزارت امور خارجه. از حملات تند و بی پرده به رهبر کشور تا اتخاذ مواضعی متناقض.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آقای تاجزاده، در مناظره با جلیل محبی افاضه فرموده اند که امروز با توجه به گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی، و فراگیر شدن دسترسی به آن، نمی توان چیزی را از مردم پنهان کرد یا دروغ گفت! (نقل به مضمون)

اتفاقا کاملا فرمایش حضرتشان درست است...

من به عنوان یک شهروند، از سال 88 که به واسطه جو سیاسی حاکم بر جامعه، که البته لازمه رشد و بلوغ سیاسی عموم مردم بود، با جریانات سیاسی موجود در کشور بیشتر آشنا شدم و اگر تا قبل از آن، تنها چیزهایی کلی از «خط امام» شنیده بودم، و به انقلاب اسلامی، به واسطه «حاکمیت دین» و «شهیدان» علاقه داشتم، بعد از آن سال، که طبعا مطالعه و تحقیقم بیشتر شد، شناخت دقیق تری از جو سیاسی حاکم بر جامعه به دست آوردم.

به همین دلیل هم بر فرمایش آقای تاجزاده به عنوان «یک» شهروند ایرانی صحه می گذارم.

اتفاقا من به حرف حضرتشان ایمان هم دارم! چراکه دیدم ام جریان «نفاق» و «تزویر» که به قول مرحوم آقاسی (شاعر اهل بیت) با امام «مرده» قصد کشتن امام «زنده» را داشتند، چگونه عمل می کردند...

عجیب نیست؟ جریانی که خود را خط امامی می خواند، تغییر نام می دهد!

اگر کسی سوال کند که چرا «خط امام» به اصلاح طلبی و اصلاحات تغییر کرده چه باید گفت؟

پاس روشن است: نعمت اینترنت و فضای مجازی!

بله. به برکت فضای مجازی، هرگاه جریان نفاق، با پوشش «خط امام» به آرمان های «امام» حمله می کرد، با اندکی جستجو و مطالعه، به اسنادی دست می یافت که حیرت انگیز بود! و نشان می داد که مدعیان خط امام با آرمان های امام زاویه ای 180 درجه ای دارند!

روزگار وبلاگ و وبلاگ نویسی گذشت. امروز عصر شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها است و به نظر من، این نعمت، بیش از بیش به کار اسلام و انقلاب می آِید...

و به همین علت روشن، یعنی برکت وجود «اینترنت» و «فضای مجازی» است که جناب تاجزاده، باید جلوی دوربین مناظره، به مردم اعتراف کند که نسبت به اول انقلاب تغییر کرده است!

به همین سادگی نعمت اینترنت، جلوی نفاق را گرفته است و امروز اگر کسی به دروغ، مدعی خط امام باشد، اما علیه «ولایت فقیه»، «شورای نگهبان»، «قوه قضائیه»، «مجلس شورای اسلامی»، «انتخابات» و... موضعی به ناحق بگیرد، به سادگی آب خورد و قبل از گذشت 24 ساعت، افشا می شود! البته منظور نشر گسترده مفاهیم است که قلا در تلوزیون کشور با نام خط امام مطرح می شد! وگرنه اگر کسی گوشه ای برای خودش چیزکی بنویسید، مثل آنچه در این وبلاگ انجام می شود، نه قرار است جریان سازی کند و نه به کسی یا جایی آسیب رساند...

بنابراین به فرمایش آقای تاجزاده، این نعمت اینترنت است که جلوی «دروغ های آشکار» را گرفته است و این اینترنت است که میرحسین موسوی را وادار می کند که نظام امام را با رژیم شاه مقایسه کند و کروبی را مجبور می کند که علیه ولایت فقیه موضع بگیرد و حتی عکس امام را از پشت میزش کنار گذاشته و پرچم ایران را نصب کند!

این اینترنت است که در اذهان سوال ایجاد می کند که این جمله که «اگر دین در مقابل آزادی قرار گیرد، این دین است که باید کنار برود» (خاتمی. نقل به مضمون) آنهم از یک روحانی چه پیامی دارد جز حل شدن کامل در غرب؟ یا به قور مرحوم جلال «غربزدگی»؟

بله. اینترنت نعمت عجیبی است...

البته باید قبول کنیم که جریان انقلاب، دیر به میدان آمده و از حریف عقب است. اما وقتی «ایدئولوژی» یک جریان «خدا» و «دین» باشد، به حکم «وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ» معادلات بهم می ریزد! خصوصا که دشمنان زلال انقلاب، با آرمانهای پوشالی به میدان بیایند. اینجاست که باید از خطر «نفاق» ترسید...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

اول اینکه مناظره آقای تاجزاده و نبویان را اگر ندیده اید، حتما ببینید. (اینجا)

دوم اینکه معنای سواد سیاسی و شانتاژ رسانه ای را اگر نمی دانید، به فکت های آقای نبویان و سوتی های جناب تاجزاده در مناظره فوق دقت کنید. عجیب است که چطور شخصیتی که «معاون سیاسی وزارت کشور» بوده است در چنین سطحی به معنی واقعی کلمه «سوتی» می دهد. به قول خود جناب تاجزاده، خوبی عصر حاضر وجود رسانه ها است که نمی توان هیچ چیزی را با وجودشان کتمان کرد!

سوم اینکه باید به حال جریان رسانه ای انقلاب تأسف خورد که چطور از چنین فرصتی برای نشر حقایق انقلاب اسلامی و وقایع سیاسی کشور به سادگی عبور کرده اند. فایل منتشر شده در آپارات متعلق به 9 ماه قبل است! فایل بی کیفیت است. اما به هر حال صدا و تصویر قابل دریافت و فهم است. در یوتوب هم فایل مناظره وجود دارد که البته کیفیت بهتری دارد. (اینجا) اما حقیقتا جای تأسف است که چنین مناظره پربار و سودمندی چطور در رسانه های جریان انقلاب یا انعکاس نداشته یا کاملا ضعیف و ناکارآمد منعکس شده است!

چهارم اینکه جریان اصلاحات، برای مناظره و شانتاژ رسانه ای دو عنصر سرشناس دارد: 1. صادق زیباکلام 2. مصطفی تاجزاده. مناظرات آقای زیباکلام که جز تکرار جملاتی که بیشتر به تیتر نشریات زرد سیاسی شبیه است چیز دیگری ندارد. به عبارت دیگر جملاتی سطحی و حقیقتا بی عمق. آقای تاجزاده هم البته همین است. منتهی به نحوی همان جملات بیان می شود که ذهنیت بیننده را تحت تأثیر قرار می دهد و البته در مناظرات اینچنینی، مشخص می شود که ایشان هم جز حملات تکراری به رهبری، شورای نگهبان و... چیز دیگری ندارد.

پنجم اینکه فراموش نکنیم: زمان برای اصلاح طلبان، زمان پاسخگویی است! مبادا با شانتاژ رسانه ای و جار و جنجال «رسانه های زنجیره ای» و امثال تاجزاده و... این اصل مهم فراموش شود. من در گفتگویی که با یکی از آشنایان داشتم، اجازه دادم همه حرف هایش را بیان کند. عموما پیرامون بیچارگی مردم و فقر و فساد بود. بعد هم به رهبری و اختیاراتش پرداخت و در آخر هم شورای نگهبان. من گفتم راجع به همه اینها حرف می زنیم! اما حالا نوبت این است که پس از 7 سال دولت و مجلس و شورای شهر اصلاح طلب، و پس از فتح الفتوح برجام، دلار 4200، گرانی خودرو، گرانی مسکن، گسترش فقر و اختلاف طبقاتی و... شما بفرمایید چرا اینگونه شد؟ و چه کردید که وضع مملکت این شد؟ گرانی! بیکاری! تورم! دلار! طلا! مسکن! اجاره بها! تعطیلی کارخانجات! عزت از دست رفته ملی در برجام! عزت از دست رفته دولت در التماس مذاکره با قاتلین سردار شهید حاج قاسم سلیمانی! توهین به منتقدان! و...

حقیقتا باید ممنون دولت «تدبیر و امید» بود که حداقل دوبرابر دولت اصلاحات سوژه برای روشنگری و تبیین آرمان ها و ایدئولوژی غرب به دست داده است. حالا وقت آن است که همه رسانه باشیم و روشنگری کنیم. هر کسی در وسع خویش...

مردم یادتان هست؟ یادتان هست عکس دلار و هزار تومانی را کنار هم می گرفتند و با روبان بنفش رقص و پایکوبی می کردند؟

مردم یادتان هست؟ یادتان هست که پاسپورت ایرانی را نشان می دادند و می گفتند عزت به پاسپورت های ایرانی باز خواهد گشت؟

مردم یادتان هست؟ یادتان هست که قرار بود آنچنان مرفه بشویم و آنچنان رونق اقتصادی ایجاد بشود که...

به نظر می رسد جلوی جریان اصلاح طلب حتی اگر رقیبی هم وجود نداشته باشد، این حضرات 3 بر 0 بازی را واگذار کرده باشند!

اما چرا رهبری برجام را پذیرفته؟ (شبهه آقای تاجزاده)

اولا چنین فرضیه ای غلط است و سوال اشکال دارد. رهبری 28 شرط تعیین کردند که حتی یک شرط آن هم در آفتاب تابان برجام رعایت نشد! و نتیجه اش را «مردم» به وضوح می بینند. ثانیا، در برابر رشد سیاسی و بینش مردم، و به جهت حرکت به سمت «امت» اسلامی و «دولت» اسلامی، قرار نیست اجباری باشد. وقتی جامعه به طیف سیاسی خاصی گرایش پیدا می کند، باید آن طیف سرکار بیاید، کارش را انجام بدهد، نتیجه اش برای جامعه روشن و ملموس بشود و از این طریق، رشد سیاسی به وقوع بپیوندد. فراموش نکنیم که اگر زمینه پذیرش «ظهور» فراهم نباشد، حتی اگر «ظهور» اتفاق بیافتد هم با شکست مواجه می شود. بنابراین ابتدا باید رشد پدیدار شود، و زمینه فراهم آید و سپس آن اتفاقی که باید، رخ بدهد. انشاء الله

پیوست:

مناظره تاج زاده و نبویان

مناظره دو فعال سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب: نبویان: آقای تاجزاده می‌خواهد بگوید ولایت‌فقیه نباشد مشکلات حل می‌شود/ تحریم‌ها ۵ برابر قبل برجام شد/ تاجزاده: شرایط‌مان را بپذیرند با هر دولتی در آمریکا مذاکره می‌کنیم/ با نظارت استصوابی عناصر شایسته رد صلاحیت می شوند. (گزارش نصفه و نیمه ای است از مناظره آقایان تاجزاده و نبویان!)

مقصر کیست؟ بررسی علل مشکلات فعلی کشور و راه های برون رفت از آن/ مناظره بین سید مصطفی تاجزاده فعال ساسی اصلاح طلب و سید محمود نبویان فعال سیاسی اصولگرا (لینک مناظره در یوتوب)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

عملکرد مجلس دهم از حوزه های مختلف قابل بحث و بررسی است. اما آنچه مهم است، اینکه قبل از انتخابات، باید به دقت به عملکرد جریانات سیاسی اندیشید، و عزت کشور را در نظر گرفت. طبعا انتخاب نمایندگانی که به عزت ایران اسلامی اعتقاد نداشته باشند، و عزت کشور را با عملکردشان به ذلت تبدیل کنند! یا کسانی که امنیت کشور را فدای منافع شخصی خود کنند، نتیجه ای جز آنچه در حال حاضر کشور با آن مواجه است نخواهد داشت.

البته روشن است که به قول معروف هیچکس نمی گوید ماست من ترش است! همه برای وطن تلاش می کنند و شعار می دهند. همه دغدغه جامعه و دین دارند. اما اهمیت ماجرا در شناخت جریان های سیاسی کشور است. اگر این جریانات شناخته شوند، و کارنامه و عملکردشان مورد بررسی قرار گیرد، هیچگاه با وعده های زیبای انتخاباتی نمی توانند مخاطب خود را فریب داده و از آنها رأی بگیرند!

عملکرد مجلس دهم به طور کلی مورد رضایت جریان مردمی و انقلابی نیست و بعضی از فجایع سیاسی و فرهنگی که در این مجلس رقم خورده است، به نوعی تاریخی تلقی می شود! اگر در مجلس نهم تصویب 20 دقیقه برجام را داریم که نتیجه آن، به اعتراف مسئولان دولت، «هیچ» و «صفر» بوده است، در مجلس دهم سلفی با موگرینی که به معنی واقعی کلمه موجب وهن مجلس شد!

در رابطه با سلفی حقارت که در مجلس دهم رقم خورد این جمله را از گاردین را بخوانید تا بدانید چه فاجعه ای توسط نمایندگان اصلاح طلب مجلس رقم خورده و متاسفانه به چه شکل در نشریات بین المللی انعکاس یافته است: «این افراد با تلاش بسیار سر و گردن خود را بالا و پایین می کردند تا بتوانند با موگرینی سلفی بگیرند.»

دیلی تلگراف هم درباره ذوق زدگی نمایندگان مجلس ایران نوشت: «تعدادی از نمایندگان مجلس ایران به دلیل رفتار غیرحرفه ای و خلافشان نمایندگی مورد انتقاد قرار گرفتند. آن ها در مراسم تحلیف روحانی، برای سلفی گرفتن با یک مقام زن اتحادیه اروپا عجلهٔ بسیاری به خرج دادند. موگرینی که روسری سفید و سبز بر سر داشت، از جمعیتی که دور او در پارلمان ایران حلقه زدند، غافلگیر شده بود.»

در بعد وظایف ذاتی نمایندگی هم مجلس دهم متاسفانه عملکرد قابل قبولی ندارد و البته با توجه به نتایج و عملکرد شورای شهر تهران در دوره تسلط کامل اصلاح طلبان بر این نهاد در سالهای اخیر، که رسما شهرداری تهران برای مدتی به حالت تعطیل درآمد! و پس از آن نجفی که از سوی مراکز اطلاعاتی کشور منع شده بود، با لجاجت اصلاح طلبان شهردار شد، و ماجرای قتل میترا استاد پیش آمد! و پس از آن هم شهرداری انتخاب شد که معتقد بود باید «مدیر وارد کرد!»، قابل حدس بود که چه عملکردی خواهد داشت.

اصولا اصلاح طلبان، چه در سالهای که دولت های هفت و هشتم را در اختیار داشتند، و به اعتراف رئیس دولت اصلاحات، هر 9 روز یک بحران! برای کشور ایجاد می کردند، چه بعدها که کرسی نمایندگی مردم را در مجلس ششم به دست آوردند، و دست به تحصن زدند و نامه جام زهر به رهبر انقلاب نوشتند، همواره به جای توجه به خواسته مردم و حل مشکلات ریز و درشت کشور در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و...، به جار و جنجال های سیاسی پرداخته اند و نه تنها باری از مشکلات مردم کم نکردند، که اتفاقا مشکلات را خصوصا در حوزه اقتصاد عمق بخشیده اند! مانند دولت فعلی تدبیر و امید که با مدیریت جهانگیری آن وضعیت را برای دلار ایجاد کرد و حاصل عملکرد جمعی دولت هم گرانی روز افزون و افسار گسیخته است که در بخش مسکن، «آرزوی» خانه دار شد را به «رویا» تبدیل کرده و در بخش خودرو، قیمت پراید «فضایی» شده است! در مجلس دهم هم اصلاح طلبان و لیست امید، به هیچ وجه کارنامه درخشانی ندارند.

9 مورد از نظرات کارشناسان درباره عملکرد مجلس دهم را در مجله خبری روزلاگ (اینجا) بخوانید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

اگر مناظره تاجزاده و محبی را ندیده اید حتما ببینید... از نظر من، آشفتگی و پراکنده گویی تاجزاده از یک طرف، و کلی گویی او از طرف دیگر، واقعا تماشایی است. اینکه او با کمال وقاحت، نارضایتی مردم از وضعیت موجود کشور (گرانی، بیکاری، تورم، فساد و...) را می بینید و شاهکار اصلاح طلبان در دولت و مجلس را به جریان مقابل خود نسبت می دهد شاهکار است! اتفاقا آقای محبی خوب به او حالی می کند که برادر: دولت و مجلس 7 سال است در اختیار شماست! برادر: باید پاسخ بدهی! طلبکاری و ژست مطالبه‌گری مربوط به زمانی دیگر است...

مناظره جلیل محبی و تاجزاده اینبار حق و باطل رو با استدلالشان باید شناخت (لینک بخش اول)

مناظره جلیل محبی و تاجزاده اینبار حق و باطل رو با استدلالشان باید شناخت (لینک بخش دوم)

خب. مناظره برگزار شده و تاجزاده، به عنوان نماینده جریان اصلاح طلب و تندرو، که به جای پاسخگویی ژست مطالبه‌گری می گیرد، زمان کافی داشته تا به هر کجا می خواهد آزادانه حمله کند. اما یک سوال: چرا در رسانه های زنجیره ای خبری از پوشش این مناظره نیست؟ پاسخ روشن است: اینقدر این مناظره از طرف تاجزاده ضعیف است که جایی برای نشر و دفاع باقی نگذاشته است. کلی گویی ها و حملات پراکنده تاجزاده، به صراحت وضعیت آشفته و نگرانی روحی وی را نسبت به آینده سیاسی کشور ترسیم می کند. خب. شما به جای رسانه های زنجیره ای باشید چه چیزی از این مناظره را منتشر می کنید؟ (با علم به اینکه انتشار گزینشی، کنجکاوی مخاطب را بر می انگیزد تا به دنبال بخش های حذف شده و فیلم یا متن کامل مناظره برود!)

طبعا منظور انتشار اخبار برگزاری مناظره در سایت ها نیست. بلکه نشر یا تحلیل کل مناظره یا حداقل بخش های آن است. جالب اینکه رسانه دولتی ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران که توسط طیف تندرو اصلاح طلب اداره می شود) به جای پرداختن به متن مناظره و مباحث مطرح شده در آن، به خرما خوردن آقای محبی پرداخته است! و اتفاقا، همین حرکت عجیب، نشان می دهد که چقدر دست رسانه حامی دولت خالی است! دولتی که با بی تدبیری در هر آزمون و مقطع حساسی که در آن حضور داشته، بدترین عملکرد را داشته و نه راه پس دارد و نه راه پیش! وقتی محتوایی برای دفاع نیست، بله؛ باید به خرما خوردن آقای محبی تمسک جست! بلکه فرجی شود...

خب! دولت اصلاح طلب! و مجلس اصلاح طلب! سرکار بوده و این وضعیت کشور است: در برجام کلاه گشادی سر دولت رفته و نقد داده و وعده نسیه گرفته. زمان پرداخت وعده ها که رسیده، برجام را طرف مقابل پاره کرده است! اقتصاد مملکت روی هواست. دلار به این وضعیت افتاده و قیمت خودرو فضانوردی می کند! گرانی و بیکاری داد مردم را درآورده است. حالا باید یقه دولت و مجلس را برای پاسخگویی گرفت...

اما امثال تاجزاده چه می کنند؟ فرار رو به جلو! همان کاری که رئیس جمهور هم انجام داد و به جای پاسخگویی در مورد عملکرد نادرستش در حوزه های مختلف، از جمله حوزه قیمت بنزین و گرانی ناگهانی آن (آخرین شاهکار دولت) دست پیش گرفت و به شورای نگهبان تاخت که چرا رد صلاحیت کردید و ما نامزد نداریم و...

حالا دم خروس حضرات اصلاح طلب (به ریاست حسن روحانی و شاگردی امثال تاجزاده و آشنا و...) بیرون زده و رسما اسامی 43 اصلاح طلب شناخته شده تهران منتشر شده است. (اینجا)

جالب اینکه این 43 نفر، افراد شناخته شده اصلاح طلب هستند و طبعا و حتما تعداد اصلاح طلبان در تهران، به مراتب بیشتر از این عدد است که به زودی مشخص خواهد شد...

متن رسوایی اصلاح طلبان و رئیس جمهور را که رسما انتشار یافته بخوانید:

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، اصلاح‌طلبان ادعا دارند که از حوزه انتخابیه تهران چهره یا شاخص تائید صلاحیت شده ندارند که بتوانند لیست انتخاباتی ارائه دهند و در همین رابطه شورای تصمیم‌گیر آنان یعنی شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان نیز طی مصوبه‌ای تاکید کرد که در تهران لیست انتخاباتی نمی‌دهند.

بررسی‌های خبرنگار فارس حکایت از این دارد که اصلاح‌طلبان نه تنها در تهران دارای نامزدهای شاخص تائید صلاحیت شده هستند بلکه شمار آنان از یک لیست انتخاباتی 30 نفره نیز بیشتر است.

به گزارش فارس، لیست 43 نفره نامزدهای تائید صلاحیت شده اصلاح‌طلبان در تهران به شرح زیر است:

اختصاصی| 43 چهره اصلاح‌طلب که در تهران تأیید صلاحیت شده‌اند+اسامی (کلیک کنید)

در آخر باز هم توصیه می کنم تلاش عجیب و غریب مصطفی تاجزاده در مناظره با محبی را که مانند غریقی است که برای نجات تلاش می کند، از دست ندهید! همچنین با توجه به دروغ های ریز و درشتی که اصلاح طلبان در حمله به شورای نگهبان مطرح کرده اند، در این وبلاگ درباره لیست کامل اصلاحات در کل کشور و تعداد کاندیداهای این جریان، که حتما بسیار بیش از چیزی است که مدعای حضرات است، مطالبی منتشر خواهم کرد.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این مطلب را داغ داغ می نویسم و تازه مستند «هاشمی هنوز زنده است» را دیدم. همین چند دقیقه قبل. بنابراین نکاتی که به ذهنم می رسد را به صورت اجمالی می نویسم تا اگر عمری بود، بعدا به شکلی دقیق و مبسوط به بررسی آن بپردازم. اگرچه معتقدم شناخت جریان هاشمی، با دیدن یک مستند و چند ساعت فیلم و سخنرانی ممکن نیست. من مستندهای مختلفی که از ایشان منتشر شده را، تا جایی که در توان و دسترسم بوده، دیده ام. از مستند انتخاباتی سال 84 ایشان، تا مستند مواضع انقلابی ایشان در سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه سالهای ابتدای انقلاب و اکثر مستندهایی که پس از مرگ ایشان در فضای مجازی انتشار یافته است. علی الظاهر شکی هم در چرخش 180 درجه ای ایشان در اتخاذ مواضع سیاسی وجود ندارد.

کسی که روزگاری کتابی درباره فلسطین ترجمه می کند و از نبرد نیروهای ایرانی در لبنان با اسرائیل دفاع می کند، وقتی حامی شعار نه غزه نه لبنان می شود (حداقل به حکم سکوت علامت رضاست با توجه به شعارهای نماز جمعه آخر ایشان) یا کسی که خود را پدر موشکی ایران می داند، وقتی رسما می گوید باید مثل آلمان و ژاپن و... نیروهای نظامی را کنار بگذاریم (که البته این فکت کاملا غلط است!) روشن است که 180 درجه تغییر موضع دارد. منتهی حرف من این است که هاشمی اصولا تغییر نکرده است! بله؛ «هاشمی تا آخر عمر تغییر نکرد.» چرا؟ عرضم این است: هاشمی اصولا نماد و راهبر جریان «منفعت طلب» در کشور و بلکه در طول تاریخ است. (نمود معاصر آن) روزگاری منافع آقای هاشمی در اتخاذ آن مواضع تأمین می شد و روزگاری در اتخاذ این مواضع! اتفاقا هاشمی در آن روزگار از مردم انقلابی رأی گرفت و بر صدر نشست و این اواخر هم از جریان اصلاحات رأی گرفت و باز بر صدر نارضایتی های عمومی نشست. (کارنامه بد اقتصادی و سیاسی دو سال آخر دولت دهم ولاغیر) از این باب و از این جهت، تمامی مواضع آقای هاشمی قابل تحلیل است...

درباره مستند هاشمی هنوز زنده است:

1. بخش هایی از این مستند را باید در فضای مجازی نشر داد. خصوصا بخشی که آقای هاشمی می گوید برجام صد در صد به نفع کشور بود! آقای هاشمی حتی فراتر از این رفته و می گوید همه چیز گرفتیم و هیچ چیز ندادیم! (نیاز به توضیح دارد؟)

2. بخش هایی از این مستند ناخواسته و شاید غیر مستقیم، نقد جریان انقلاب است. بنابراین مشاهده و مرور اجمالی آن می تواند تیترهایی برای نقد و بررسی جریان انقلاب به دست بدهد. به عنوان مثال: عدم وحدت کاندیداهای جریان اصولگرا در انتخابات 92! (که در نوع خود عجیب است!)

3. در این مستند به تلاش مهدی هاشمی برای دیده شدن و در صدر صف بودنش در جریان سفر هاشمی به عربستان قابل توجه است. به چرایی این سفر و نقش آن در انتخابات 92 کاری ندارم و باید در جای خود بحث شود. اما فایل 2 ساعته گفتگوی هاشمی با نیک آهنگ کوثر باید در این روزها انتشار یابد و توسط رسانه ها مورد بازخوانی قرار گیرد تا مشخص شود استوانه فکری این جریان چگونه فعالیت می کند.

4. در بخشی از این مستند به نقش دانشگاه آزاد در انتخابات 88 اشاره می شود! خوب است یکبار برای همیشه، به مردم پاسخ داده شود که نقش این دانشگاه، در همه فتنه ها و جریان های سیاسی پس از انقلاب چه بوده است. آنهم دانشگاهی با آن عظمت که از پول مستقیم مردم تغذیه می شود. آنهم در آن روزگار که جای سوزن انداختن در دانشگاه آزاد اسلامی وجود نداشت. باید به این سوال پاسخی روشن داده شود گه این سیل درآمدها به کدام سمت روانه شده است؟

5. خوب است به جریان های وابسته به هاشمی که هنوز هم هستند، از جمله سید حسن خمینی، حسن روحانی، علی شمخانی، محسن رضایی و... بیشتر پرداخته شود و طرز فکر و مشی سیاسی این جریان برای مردم تبیین و روشن شود...

از نظر من، مردم بی گناهند! من کسی را سراغ دارم که به شدت از دولت هاشمی بیزار بود، اما در هر دو دوره به روحای رأی داد! و هنوز هم از رأی خود دفاع می کند. روشن است که ضعفی اگر باشد، که قطعا هست، متوجه جریان رسانه ای انقلاب است که بسیار ضعیف عمل می کند و گویی تعطیل است! بنابراین باید در این حوزه با قدرت و شجاعت و وسعت عمل بیشتری ورود کرد...

در سایت سینما مارکت درباره این مستند آمده است: «مستند "هاشمی زنده است" روایت جنجالی از زندگی سیاست‌مدار بزرگ تاریخ معاصر ایران است. این مستند ضمن بررسی تاریخ معاصر کشورمان در سال‌های فعالیت آیت الله هاشمی رفسنجانی، روایتگر حیات انقلابی، سیاسی و اجتماعی ایشان می‌باشد. در خواست اکران مستند از طریق سایت زیر امکان پذیر می باشد.»

این مستند را می توانید از سایت سینما مارکت خریداری و دانلود و مشاهده بفرمایید: این لینک.

جستجو در فضای مجازی، نشان می دهد که فیلم کامل این مستند در یوتوب هم وجود دارد: این لینک.

که البته طبعا توصیه بنده تهیه این مستند از سینما مارکت است. با این توضیح که من فایل اصلی مستند را که یکی از دوستان مدتی قبل به من داده بودند مشاهده کردم و از هیچکدام از دو راه فوق آنرا را تهیه نکردم، منتهی حقیقتا دیدنش را واجب می دانم!

اگر عمری باشد، در آینده درباره این جریان، یعنی جریان «منفعت طلب» با رهبری مرحوم هاشمی رفسنجانی، بیشتر خواهم نوشت.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

بعضی از این سایت های زنجیره ای، چنان دم از آزادی بیان می زنند که هرکس ببیند، تصور می کند اینها اگر فرصت پیدا کنند، معنا و مفهوم عملی آزادی را گسترش می دهند! اما کافیست امتحان کنید...

من بارها در این سایت ها نظر گذاشتم. اما یکبار به صورت اتفاقی برگشتم تا ببینم نظرم واکنشی داشته یا پاسخی به آن داده شده است یا خیر. در کمال تعجب دیدم اصلا منتشر نشده است! باز نظر دادم. دیدم خیر. خبری نیست...

حالا و بعد از کلی امتحان کردن، و فیلم و عکس گرفتن، به این نتیجه رسیدم که این رسانه ها، نظرات را گلچین می کنند و نظرات همسو را انتشار می دهند. از بین نظرات مخالف هم فقط و فقط نظراتی منتشر می شود، که دید مخاطب را نسبت به جریان نظر مخالف، به شدت منفی می کند. مثلا نظراتی که با غلط املایی همراه است، تند است، بی ادبی دارد، نشان از درک پایین مخاطب است و... را منتشر می کنند. اما اگر جواب مستدلی باشد، به هیچ وجه انتشار داده نمی شود: شما هم امتحان کنید!

من دو سایت آفتاب نیوز و انتخاب را امتحان کردم. مستنداتی هم جمع آوری کرده ام تا در یکی از رسانه ها، با همین موضوع، یعنی آزادی بیان در سایت های خاص انتشار دهم. عرض می کنم: نظرات در سایت آفتاب و انتخاب دو سمت و سوی کلی دارد. 1. اصلاح طلب 2. اصولگرا.

طبعا نظرات اصلاح طلبانه تأیید می شود. (البته بعضی از نظرات تندرو اصلاح طلبان سانسور می شود که طبیعی است.) اما نظرات اصولگرا: این نظرات گلچین می شود و صرفا نظراتی ضعیف که دید مخاطب را نسبت به اصولگرایی تغییر می دهد انتشار می یابد. به این ترتیب، مخاطب از دیدن یک نظر انقلابی در این سایت ها، نسبت به جریان انقلاب و جریان اصولگرایی بد بین می شود...

اگرچه من به این تقسیم بندی اصولگرایی و اصلاح طلبی اعتقاد ندارم و آنرا به نوعی کلاهبرداری سیاسی می دانم که سالها از مردم رأی گرفته است، اما به هر حال این پست را برای درک ماجرا، با همین دو واژه و اصطلاح سیاسی نوشتم.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره افسردگی مردم یزد به اندازه کافی گفته اند و شنیده ایم. ماجرای ایجاد شائبه درخصوص افسردگی مردمان یزد، تا آنجا پیش رفت که استاندار سابق یزد نیز به آن واکنش نشان داد و سخنانی جنجالی به زبان آورد. با توجه به آنکه رسانه ها به اندازه کافی به این موضوع پرداخته اند، و با یک سرچ ساده می توان خیل اخبار و اطلاعات را در اینباره به دست آورد، از طرح آن می گذریم. اما به تازگی خبر رسیده که قزوین هم مردمانی افسرده دارد! همانها که خبر افسردگی قزوینی ها را منتشر کرده اند، راه حل هم داده اند که باید کنسرت و موسیقی ها و جشن های شاد در این شهر برگزار شود.

بگذریم از بحث تفریح مردم، که حقیقتا، به علت بی کفایتی و بی تدبیری مسئولان، تقریبا در همه جای کشور با آن مشکل داریم. اما برسیم به طرح موضوع افسردگی در شهرهایی مانند یزد و قزوین. چند نکته در این خصوص شایسته توجه است:

1. طراحان این بحث، شهرهای مذهبی ایران را نشانه رفتنه اند! و پس از یزد، حسینیه ایران، قزوین، دارالمومنین را هم افسرده معرفی کرده اند!

2. در پس انتشار بعضی از این اخبار، پژوهش هایی هم انجام گرفته است. اما به چه شکل؟ به نظر می رسد این پژوهش ها به شکلی کاملا فرمالیته، و صرفا برای آنکه مدرک و استنادی درباره ادعای مطرح شده وجود داشته باشد انجام گرفته است. پرسشنامه هایی ساده که به شکلی محدود و در محیط هایی خاص توزیع و پر شده اند. پس از آن نیز با توجه به پاسخ های درج شده، نتیجه گیری شده که یزد و قزوین و... مردمانی افسرده دارد!

3. به نظر می رسد برای فاصله گرفتن مردم از مباحث دینی، و نیز ترویج ولنگاری فرهنگی در شهرهای مختلف، با توجه به غیرت دینی مردم که اجازه برگزاری مراسم های خاص و مختلط و... را نمی دهند، تدابیری اتخاذ شده که با مستنداتی چون رهایی از افسردگی، پله پله ولنگاری های فرهنگی را در شهرها گسترش دهند...

بیان این نکته نیز ضروری است که کسی با برگزاری کنسرت و موسیقی مخالف نیست. بلکه با هرج و مرج فرهنگی و ساختار شکنی در حوزه فرهنگ مخالفت وجود دارد و طبعا این مخالفت نیز به حق است. در خود یزد بارها و بارها کنسرت های موسیقی توسط خوانندگان کشوری برگزار شده و اساتید طنز و استندآپ کمدی نیز به این شهر آمده و به اجرای برنامه پرداخته اند. برنامه های دیگری نیز برای شادی مردم وجود دارد. اما چه باید کرد که امروز، نتیجه بی تدبیری و غفلت مسئولان فرهنگی در کشور، پس از سالیان دراز دارد سر باز می کند...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

تابناک نوشت: حشمتیان، رئیس جبهه مستقلین و اعتدالگرایان ایران: بر اساس گزارش‌های رسیده از سراسر کشور، از حدود ۵۲۰۰ نفر کاندیدای تأیید صلاحیت‌ شده، بیش از ۴۲۰۰ نفر اصولگرا، حدود ۷۰۰ نفر اصلاح‌طلب و حدود ۳۰۰ نفر اعتدالگرا و مستقلند. بعبارتی حدود ۸۳ درصد از کاندیداها از اصوالگرایان، ۱۲ درصد از اصلاح‌طلبان و فقط پنج درصد از جریان مستقل و اعتدالگرایند.

لینک: عکس نوشته تابناک از آمار تعداد اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و اصولگرایان تأیید صلاحیت شده برای انتخابات مجلس یازدهم.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

امروز مستند فریب را دیدم. این مستند در سه فصل تهیه شده است و مبنای محتوای آن، گفته ها و مواضع رسمی و اسناد غیر قابل کتمانی است که در آن ارائه شده است. به عنوان مثال، یکی از مهمترین مستندات «فریب» فیلم هایی است که از سخنرانی مسئولان مختلف پخش می شود. پیشنهاد می کنم حتما این مستند را مشاهده بفرمایید:

فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

مستند فریب شامل سه فصل می باشد که در کل به بازگو نمایی دستهای پنهانی در ایجاد تورم و آشوبهای فتنه 98 می پردازد. فصل اول آن به درگیری سران فتنه با رهبری در فتنه 88 می پردازد که در هیچ جای دیگر دیده و شنیده نشده است. چیزی که عموم مردم از آن بی اطلاع اند. همچنین به انتخاب روحانی در سال 96 و حمله او به رهبری نیز پرداخته شده است که چطور اینقدر دقیق با رسانه های معاند، این حملات صورت میگیرد. آیا ارتباطی بین او و رسانه های معاند نیست: میتوان گفت این اولین مستندی است که مسثقیما اشاره به آشوبهای 98 دارد.

لینک فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم آن اشاره به دست های پنهانی دارد که موجب ایجاد آشوب در فتنه 96 میشوند که چطور دولت با اقداماتی مشکوک سبب به خیابان کشاندن مردم میگردد. سپس به طرح هنسون که هدفش براندازی در ایران است پرداخته می شود. در مستند اشاره ای هم به ماجرای مفاسد مقامات بلند پایه دولتی حتی برادر رئیس جمهور و برادر جهانگیری نیز میشود و اینکه چگونه دولت و بانک مرکزی بصورت عمدی سبب افزایش قیمت دلار می شوند. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند. اما از همه مهمتر انتشار کلیپی توسط نهاد ریاست جمهوری است که رهبری را هدف حمله خود قرار داده و وی را موجب این وضع می داند.

لینک فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم آن به ارتباط پنهانی روحانی با اسرائیل که توسط دکتر عباسی مطرح شده می پردازد و اینکه چرا بعد از شکایت روحانی از عباسی دادگاه رای را به نفع عباسی صادر نمود و روحانی نتوانست ثابت کند چنین ارتباطی در میان نبوده است. سپس به گوشه ای از حرفهای سری وی با اسرائیل و اسناد مرتبط در این زمینه پرداخته می شود. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند.

لینک فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

اما خداوند در سورۀ آل عمران می فرماید: «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ». یعنی (یهود) با خدا مکر کردند و خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد، و خدا از همه بهتر تواند مکر کرد.

استاد قرائتی در تفسیر نور خود درباره این آیه نوشته اند:

1- خداوند، پشتیبان اولیاى خویش است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

2- تدبیر وحرکت انسان، مقدّمه‌ى قهر یا لطف خداوند است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

3- کیفرهاى الهى، با جرم بشر تناسب و سنخیّت دارد. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

4- اراده وتدبیر خدا، بالاتر از هر تلاش، حرکت وتدبیر است. «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» (تفسیر نور، ج1: 523)

عرض من این است که دشنمان «اسلام» و انقلاب اسلامی هرچقدر هم هزینه کنند، وقت بگذارند و نقشه بکشند، نمی توانند بر خواست خدای متعال و اراده الهی غلبه کنند. هر بی طرف منصفی گواهی می دهد که تنها یک مورد از اتفاقاتی که از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون افتاده است، برای سرنگونی حکومت ها کافی است! حتی قبل از انقلاب نیز پیروزی قیام امام خمینی (ره) با همراهی مردم حسینی ایران، به معجزه شبیه است.

پس از انقلاب اسلامی؛ ماجرای بنی صدر و منافقین، شهادت 72 تن از یاران انقلاب (شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و...)، رحلت حضرت امام خمینی (ره)، انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری، ماجرای آیت الله منتظری، فتنه 78، تحصن نمایندگان مجلس ششم، فتنه پیچیده 88 و فتنه های 96 و 97 و 98 در این کشور رخ داده است و نظام مقدس جمهوری اسلامی، با همراهی مردمی که دلهایشان با هدایت الهی با نظام مظلوم و مقدر اسلامی همراه است، از همه این حوادث عبور کرده است. پس باید نتیجه گرفت که پیروز مطلق خداست.

من گاهی اوقات از مواضع بعضی از شخصیت های کشور، که در کمال تعجب، دست از لجاجت با انقلاب برداشته و حرف های انقلابی می زنند، به این نتیجه می رسم که حتی دشمنان هم به این نتیجه رسیده اند که تلاش بی فایده ای انجام می دهند!

اما چه باید کرد؟ به نظر می رسد هر کس به هر اندازه ای که می تواند، (محکم و با تمام توان) باید در راستای روشنگری تلاش کند و البته در کنار آن، «کار» خود را به بهترین شکل به انجام رساند. یک معلم، علاوه بر روشنگری، معلمی اش را به نحو احسن انجام دهد. یک پزشک هم روشنگری کند و هم با تمام وجود به خدمت بپردازد. چه زیبا و حکیمانه فرمودند رهبر معظم انقلاب اسلامی که: هر کس در هر جایی که هست، همانجا را کانون جهان بداند و با تمام قوت و توان خویش برای جلب رضای الهی تلاش کند. (نقل به مضمون).

و ختم کلام خطاب به همه دشمنان نظام اسلامی:

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز؟

هم تو سوزی هم دهانت گنده پوز! (مولانا)

پیروز مطلق خداست...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

ماجرا از «تظاهر» گذشته است و کسانی که «رسما» مواضع اصلاح طلبانه دارند، یا خودشان را اصولگرا جا می زنند، و یا رسانه های اصلاح سعی می کنند آنها را به مخاطب اصولگرا معرفی کنند. اما چرا؟

ایسنا (که در حال حاضر با مدیریت اصلاح طلبان اداره می شود!) محمد مهاجری را «یک فعالی سیاسی و رسانه ای اصولگرا» معرفی کرده و با تیتر «مهاجری: اصولگرایان بدشان نمی آید که بین خودشان وزن کشی کنند!» به گفتگو با ایشان پرداخته است.

روشن است که بحث گفتگو نیست. اتفاقا رسانه های فراوان اصلاح طلب، هر روز می نویسند و تحلیل و گفتگو دارند و دست بر قضا در روشن شدن فضا و شناخت طرز فکر سیاسی افراد مفید هم هست.

پس ماجرا چیست؟ اصل ماجرا این است که حرف های یک اصلاح طلب، که در واقع برآیند گفتمان اصلاحات است را به «دروغ» در دهان یک اصولگرا می گذارند! یا بهتر بگویم، یک اصلاح طلب را اصولگرا معرفی می کنند تا از زبان یک اصولگرای تقلبی، حرف هایشان را بزنند!

شاید از نظر بسیاری اصل حرف مهم باشد و این جزئیات مورد توجه قرار نگیرد. اما از نظر من، این مصداق «نفاق» است. بله؛ اگر مرحوم هاشمی را در اواخر عمرش، «اصولگرا» محسوب می کنید، آقای مهاجری و امثالهم هم اصولگرا محسوب می شوند. یا اگر «دکتر عارف» اصولگرا محسوب شود، بله؛ آقای مهاجری و مانند وی هم اصولگرا هستند!

اما آقای مهاجری چه می گوید؟ همه محورهای سخنان آقای مهاجری، دقیقا همان حرف های اصلاح طلبان است! از حمله به شورای نگهبان و رسانه ملی گرفته تا دفاع از لوایح پالرمو و CFT. حتی در ریزترین مباحث هم آقای مهاجری «کاملا» اصلاح طلبانه حرف می زند و موضع می گیرد و فقط رسانه ها قبل از اسمش «اصولگرا» می نویسند.

اما چرا این رسانه ها تلاش می کنند تا وی را اصولگرا جا بزنند؟ واقعیت این است که آقای مهاجری، روزگاری در کیهان فعال بوده است. همین باعث شده که حضرات تصور کنند ایشان تا آخر عمرش اصولگرا باقی می ماند. با این متر، محمد نوری زاد هم لابد اصولگرا محسوب می شود! البته سردمدار چرخش سیاسی برای حفظ منافع شخصی، طبعا و حقا مرحوم هاشمی است!

هاشمی رفسنجانی که این اواخر، و با توجه به جنجال های فرزندش مهدی و دیگر اطرافیان، حنایش برای اصولگرایان رنگ باخته بود، و در میان این طیف، به عنوان مهره ای سوخته تلقی میشد، چه باید می کرد؟ روشن است. به سادگی آب خوردن به سمت اصلاح طلبان چرخش کرده و مواضعی گرفت که حتی اصلاح طلبان هم در بیان آن مراعات می کردند! به این ترتیب، هاشمی، که از اینجا (جمع اصولگرایان) رانده شده بود در آغوش اصلاح طلبان جای گرفت.

از این دست مثال زیاد است، و بلاتشبیه، در صدر اسلام هم طلحه و زبیر و شمر و... را می توان بررسی کرد که چطور از دامن علی (ع) به دامن جریان مقابل غلطیده اند. آنهم فقط و فقط به دلیل حفظ «منافع» شخصی.

اما مصاحبه محمد مهاجری، اصولگرای دیروز و اصلاح طلب امروز با ایسنا دو نکته مهم دارد. اول اختلاف بین اصولگرایان! و دوم دفاع از اصلاح طلبان و مظلومیت آنها! بخوانید:

  1. وی در پاسخ به این پرسش که چه گروه های دیگر اصولگرا لیست‌های دیگری را ارائه خواهند کرد، افزود: صبر کنید؛ اختلاف‌ها به زودی بروز می‌کند.
  2. مهاجری در پایان درباره ادعای باهنر و بادامچیان درباره اینکه اصلاح‌طلبان به اندازه در انتخابات کافی نامزد دارند، تصریح کرد: اگر بادامچیان و باهنر به این مساله باور دارند، لیست اصلاح طلبان را منتشر کنند تا روی اصلاح‌طلبان کم شود. داوطلبان اصلاح طلب که بالاخره پنهان نیستند و حتما عنوان، شهرت و سابقه دارند بنابراین این اسامی را منتشر کنند تا دروغ اصلاح‌طلبان برملا شود.

در خصوص اختلاف نظر اصولگرایان در جای دیگری مفصل خواهم نوشت. اما درباره اینکه حضرت مهاجری فرموده اند اصلاح طلبان نامزد ندارند، توجه ایشان را به آمار 700 اصلاح طلب تأیید شده در سرتاسر کشور جلب می کنم که تابناک (اینجا: 700 کاندیدای اصلاح‌طلب در برابر بیش از ۴۲۰۰ کاندیدای اصولگرا) و دیگر رسانه ها منتشر کرده اند. بحث اصلاح طلبان درخصوص تأیید صلاحیت ها چیز دیگری است که آنهم باید مجزا مورد بررسی قرار گیرد.

اما اجمالا اینکه: 1. اصلاح طلبان شکست خود را پیش بینی کرده اند. (از جمله آقای صادق زیباکلام که به صراحت می گوید مردم دیگر به اصلاح طلبان رأی نخواهند داد. یا محمد خاتمی که می گوید با تکرار من هم دیگر اتفاقی نمی افتد!) 2. برای فرار از شکست چه باید کرد؟ فشار باید به شورای نگهبان وارد شود. بنابراین، افرادی که «قطعا» رد صلاحیت می شوند را گسیل می کنند تا آمار رد صلاحیت شدگان افزایش یابد. امثال شکوری راد و دیگرانی که در فتنه های 78 و 88 محکوم شده اند در این دوره اسم نوشته اند! چرا؟ برای اینکه هزینه رد صلاحیت برای شورای نگهبان بالا برود و از سوی دیگر، شکست مفتضحانه آنها، که به خاطر عملکرد بد دولت مطبوعشان رخ می دهد، لاپوشانی شود! 3. توپخانه های رسانه ای اصلاح طلبان باید معنای 1 و 2 را در جامعه پمپاژ کند و از این جهت، مصاحبه با افرادی نظیر محمد مهاجری و دیگران آغاز می شود و تحلیل ها و مقالات، با همین مضامین به فراوانی در نشریات و رسانه های زنجیره ای انعکاس می یابد.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

به گفته بزرگان و محققان، دو مشکل جامعه اسلامی، بطور کلی، و به ویژه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به طور خلاصه عبارتند از:

  1. اسلام منهای روحانیت.
  2. روحانیت منهای اسلام.

شاهد مشکل اول افرادی نظیر بنی صدر و احمدی نژاد است و شاهد مشکل دوم هم افرادی نظیر خاتمی و روحانی. متاسفانه دکتر احمدی نژاد در اواخر دولتش به طور کلی منحرف شد و به ایرانی گری و جدا کردن روحانیت اصیل از اسلام روی آورد. در خصوص ولایت فقیه و مباحث مربوط به آن هم حرف های عجیب و غریبی زد که حقیقتا عجیب می نمود. وصل شدن به امام زمان، بدون توجه به علما و بزرگان دین، چطور ممکن است؟ این را آقای احمدی نژاد باید پاسخ بدهد. ایشان همچنین درباره نظرات مردم هم حرف های عجیبی زده که حقیقتا مایه تعجب است.

در خصوص مورد دوم، یعنی روحانیت منهای اسلام هم شدت و ضعف وجود دارد. یکی مثل خاتمی، آیت الله زاده، در کسوت روحانیت، و سید است اما به نکاتی چون اصول محرم و نامحرم، تقدم مباحث دینی بر مباحث سکولار و... نه تنها توجه ندارد، بلکه بر ضد دین موضع می گیرد. پیشتر در این وبلاگ به این موارد پرداخته شده است. (اینجا)

جناب روحانی هم پرونده ویژه خودش را دارد و شاهد مثال موضوع پست حاضر هم بحث مذاکره امام حسین (ع) با عمر سعد که توسط ایشان مطرح شد (اینجا را ببینید) کفایت می کند!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

متن کامل نامه جمعی از فرماندهان سپاه به سید محمد خاتمی، یکی از سران فتنه 88 که در سال 78 بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده است را می توانید در ادامه مطالعه کنید. این نامه، که لایه های مختلفی دارد، و به بعضی از آنها اشاره خواهد شد، به امضای سردار آسمانی جبهه مقاومت، سپهبد حاج قاسم سلیمانی نیز رسیده است. تاریخ امضاء و انتشار نامه 29 تیرماه 78 است. چند روز پس از فتنه 18 تیر 78 و حرکت تاریخی مردم در 23 تیر 78. غرض از انتشار این مطلب نیز پرداختن به بعضی از جنبه های فتنه 78 با هدف تغییر نگرش به حوادث سیاسی کشور است. امید که مفید باشد:

متن کامل نامه فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمی

ریاست محترم جمهوری حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمین جناب آقای سیدمحمد خاتمی

با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار می‌رساند:

به‌دنبال حوادث اخیر به عنوان مجموعه‌ای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفهٔ خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرت‌عالی دانشمند ارزشمند عرضه بداریم. امیدواریم با سعهٔ صدر و شعار ارزشمند توأم با سیره‌ای که تبلیغ می‌فرمایید (شنیدن هر سخن و ایده‌ ولو مخالف) به این موضوع که شاید درد هزاران زجرکشیدهٔ انقلاب باشد که امروزه به‌دور از هرگونه خط و خطوط با چشمی نگران، مسائل و حوادث انقلاب را می‌نگرند و سکوت، مسامحه و ساده‌انگاری مسئولین که از برکت خون هزاران شهید بر مسند نشسته‌اند، متحیر و متعجب‌اند.

جناب آقای خاتمی، قطعاً همهٔ ما حضرت‌عالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشهٔ عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و می‌دانیم، اما نحوهٔ برخورد با حوادثی که همهٔ ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اولویت قرار دادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آن‌ها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانون‌شکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریان‌های معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه‌کارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمرهٔ این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر می‌گزند.

جناب آقای رئیس‌جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان‌طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علی‌رغم این‌که سخت‌ترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت اما همهٔ مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟

صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد، اما آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟

جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهٔ شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، امروز وقتی چهرهٔ رهبر معظم انقلاب را دیدیم مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم چون که کتف‌هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل ۱۴ قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است.

جناب آقای خاتمی، شما خوب می‌دانید، در عین توانمندی به‌خاطر مصلحت‌اندیشی دوستان ناتوانیم. چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه می‌پیوندند و خودی‌های کینه‌جو و منفعت‌طلب کوته‌نظر آتش‌بیار آن شده‌اند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشته‌ای دریغ نمی‌کنند؟

جناب آقای خاتمی، تا کی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام صبر انقلابی داشته باشیم؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، هزاران خانوادهٔ شهید و جانباز و رزمنده به شما رأی دادند که رأی آن‌ها مدال سینه شماست. آن‌ها از شما انتظار برخورد منصفانه با این مسائل را دارند و ما امروز رد پای دشمن را در این حوادث به خوبی می‌بینیم و قهقههٔ مستانه را می‌شنویم. امروز را دریابید که فردا خیلی دیر است و پشیمانی فردا غیرقابل جبران است.

سیدبزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودی‌ها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همهٔ آن گفته‌ها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانون‌شکنی نیست؟

آیا معنای سال امام (ره) همین بود؟ آیا به همین صورت می‌توان میراث گرانبهای او را حفظ کرد و آیا بی‌توجهی تعداد اندکی به نام حزب‌الله مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟

جناب آقای خاتمی، رسانه‌ها و رادیوهای دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آن‌ها به گوش نمی‌رسد؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست.

در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسهٔ صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم.

فرماندهان و خدمتگزاران ملت شریف ایران در دوران دفاع مقدس: غلامعلی رشید ـ عزیز جعفری ـ محمدباقر قالیباف ـ قاسم سلیمانی ـ جعفر اسدی ـ احمد کاظمی ـ محمد کوثری ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقری ـ غلامرضا محرابی ـ عبدالحمید رئوفی‌نژاد ـ نورعلی شوشتری ـ دکترعلی احمدیان ـ احمد غلامپور ـ‌ یعقوب زهدی ـ نبی‌الله رودکی ـ علی فدوی ـ غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی ـ‌ حسین همدانی ـ اسماعیل قاآنی ـ علی فضلی ـ‌ علی زاهدی ـ مرتضی قربانی. (به نقل از تریبون)

نمونه ای از افکار و اندیشه های آقای خاتمی

آقای خاتمی معتقد است: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی» (دانشگاه تهران ۸۷/۳/۲)

«اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن بشود، قطعا مضر است... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس می پوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.» (روزنامه همبستگی ۷۹/۸/۱۶)

آقای خاتمی با نهادینه کردن غرب باوری در بدنه نظام، اظهار می داشت: «شما برای این که بتوانید پیشرفت کنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید»(روزنامه آریا ۲۸/۶/۷۹) و «راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی» (همان) او خردورزی را تنها راه حل مشکلات مطرح و توصیه می کند که گذشته را باید رها کرد و امروزی شد، راه امروزی شدن هم تمسک به بنیاد زندگی غربی و خرد غربی است. (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰) باورمندی آقای خاتمی به غرب به حدی است که می گوید: «به آینده نخواهیم رسید مگر این که از مدرنیته و تجدد بگذریم.» (همان)

وی دلیل این باورمندی را سازگار بودن با تمایلات اولیه بشر ذکر کرده، می گوید: «مساله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است، خود به خود طبع اولیه انسان، مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است» (روزنامه رسالت، ۲۶/۱/۷۶) در حالی که آزادی از نوع غربی در واقع با طبع اولیه حیوانی وشهوانی بشر سازگار است نه با فطرت و تمایلات اولیه انسانی.

شعار توسعه و پیشرفت هم که از شعارهای اساسی خاتمی بود، این گونه تفسیر می شد: «توسعه به معنای امروزش، میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنی سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غربی، باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.» (روزنامه سلام، ۳۰/۲/۷۵)

او به ترویج غرب باوری و غرب زدگی پرداخته، عمده عوامل پیشرفت را یک جا در توجه به غرب خلاصه کرده است و می گوید: «امروز به جرأت می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند، هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری، شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم» (همان)

وی تا آنجا پیش رفته است که جامعه امریکا را الگوی قابل تقلید معرفی کرده، اظهار می دارد: «ملت امریکا توانسته جامعه ای بر پایه ۳ رکن آزادی، دینداری وعدالت بسازد.» (مصاحبه با سی ان ان، ۹/۱/۹۸م)

این نوع نگرش به فرهنگ غرب موجب شد تا اصالت دین نیز زیر سؤال رفته، برای صحت و سقم احکام اسلام، آنها را با حقوق بشر بسنجند. از نظر وی ، دین را باید با قرائتی مطرح کرد که با ارزش های لیبرالیسم سازگار باشد؛ از این رو می گوید: «بنده معتقدم که دین برای آنکه بماند، نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد؛ طبع بشر نیز چنین است که اگر دین یا هر نهاد انسانی دیگر را وافی به مقصود نیافت، یا آن را کنار می گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد.» (صبح امروز، ۲۲و۲۱/۹/۷۸) «البته این بازنگری های جدید از دین باید متفاوت با برداشت های پدران و سلف ما باشد.» (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰ )

نکاتی درباره فتنه 78:

  1. اولا سمت و سوی آشوب ها در آن سال، با هدایت سران فتنه، به بیت رهبری تغییر می کند. این تظاهرات که به اسم جنبش دانشجویی به راه می افتد، و اتفاقا پس از روشن شدن رویکرد تند تظاهرات، دانشجوهای واقعی خود را از آن جدا می کنند و تنها آشوبگران و عده ای فریب خورده باقی می مانند، مسیرش را به سمت بیت رهبری تغییر می دهد. این تصمیم نشان از پشت پرده تجمعی دارد که به اسم آزادی بیان، و به بهانه بسته شدن روزنامه سلام به راه افتاده است و افسرانی چون تاجزاده و حجاریان دارد و فرماندهانی که یکی از آنها فوت شده و دیگری نیز از جمله سران فتنه به شمار می آید. سعید حجاریان درباره تغییر مسیر آشوب به سمت بیت رهبری می گوید: «وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابی‌ها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی (فرمانده سپاه) زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هر کسی از این خیابان پایین‌تر بیاید، می‌زنیم. متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آن‌ها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم برید من هم می‌آیم به کوی.» (گفتگوی حجاریان با فارس. به نقل مفدا)
  2. در رابطه با نقش سید محمد خاتمی در حوادث گوناگون پس از انقلاب اسلامی، بخشی از خیانت های وی را پرسمان منتشر کرده است. تأکید می شود که این مقاله به هیچ وجه کامل نیست! سخنرانی ها و افشاگری های بی سابقه و فراوانی از نقش خاتمی در فتنه 88 نیز انتشار یافته است که جای تأمل دارد. شخص سید محمد خاتمی، بر خلاف دو تن دیگر از سران فتنه، که با رأفت اسلامی، به جای محاکمه محصور شدند، تنها ممنوع الخروج و ممنوع التصویر شد. البته این ماجرا هم دلیل دارد و آن باز پس گیری ادعای تقلب در انتخابات است که توسط وی انجام گرفت. (فایل صوتی سخنان خاتمی به نقل از تسنیم: من نمیگم تقلب شده!)
  3. روایت دقیق تسنیم درباره فتنه 78 را اینجا بخوانید. زاویه دید و پرداختن به بعضی از نکات ریز این فتنه در مطلب تسنیم با عنوان «لحظه به لحظه با رویدادهای فتنه ۷۸/ آیا همه‌چیز با یک «سلام» شروع شد؟» وجود دارد.
  4. بعضی تلاش دارند تولد اصلاحات را حاصل تدبر و تأمل و مطالعه و برنامه ریزی معرفی کنند. نظر خاتمی در اینباره بسیار قابل توجه است. وی درباره تولد اصلاحات بیان می کند: «دوم خرداد یک واقعه بود، یک حادثه بود مثل همه حوادث و وقایعی که رخ می‌دهد و این که حالا مثلاً فرض کنیم جنبش اجتماعی آمده و برنامه‌ریزی کرده، نه، این‌طور نبود، نه بنده قصد آمدن داشتم، واقعاً به‌زور آمدم، به‌زور منظورم این است که در یک رودربایستی و مسائل دیگر قرار گرفتم و بالاخره گیر کردم و حاشیه‌ای پیش آمد و خلاف انتظار بود.» (به نقل از بصیرت)
  5. انتخاب روحانی، حاصل عملکرد بد دولت دهم خصوصا در سالهای پایانی این دولت بود. نگرش جامعه همچنین با عدم وحدت بین نیروهای انقلابی در انتخابات 92 به سمت جریانی که خود را «معتدل» معرفی می کرد تغییر یافت. پس مردم به هیچ وجه مقصر نیستند. من به عنوان راقم این سطور، در اطراف خود کسانی را می شناسم که به شدت به مرحوم هاشمی و عملکردش انتقاد داشتند، اما به روحانی رأی دادند! اگرچه این مبحث، یعنی بصیرت و نگرش سیاسی به حوادث، بحثی بسیار گسترده است اما به طور خلاصه باید گفت مردم به دولتی رأی دادند که تظاهر به اعتدال می کرد. البته در عمل دیدیم که تندروی آن حتی از دولت اصلاحات هم بعضا بیشتر است. اگر بپذیریم بخشی از آرای روحانی با حمایت خاتمی به صندوق ریخته شده است، پس خاتمی هم بلاشک در بوجود آمدن شرایط فعلی کشور و مشکلات ریز و درشت اقتصادی و بین المللی مقصر است! اما جهان نیوز در مطلب خود با عنوان «اصلی‌ترین ضربه خاتمی به مردم که نباید فراموش کرد» به یکی دیگر از گناهان نابخشودنی خاتمی اشاره کرده است.
  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

محمود صادقی را با اظهارات جنجالی اش می شناسیم و به تعبیر سخنگوی شورای نگهبان، با توئیت کردن خواب های شبانه اش! البته بین اهالی رسانه، به مرد عذرخواهی و تصحیح هم شهره است. به جهت توئیت هایی که می زند و بعدا تصحیح و عذرخواهی می کند. پیشتر نوشته بودم که این موضوع، در رسانه های زنجیره ای تعمدی صورت می گیرد. یک خبر کذب رسانه ای می شود. 100 مخاطب آنرا می بیند. بعدا اصلاح و عذرخواهی می شود. چه تضمینی وجود دارد که آن 100 مخاطب تصحیح را ببیند؟ به همین جهت رسانه های زنجیره ای به دروغ متوسل می شوند و روال کارشان است. منتهی نه به شکلی ابلهانه. بلکه کاملا زیرکانه و با سیاست ورزی این کار انجام می شود.

در هر صورت؛ جناب صادقی در قم درباره رد صلاحیتشان سخنانی بیان فرموده اند که دو نکته اش را اینجا می آورم و کاملش را می توانید اینجا بخوانید:

1. حاضر هستم در اجرای فرامین رهبری جانم را هم فدا کنم!

2. بر مبنای اعتقادم به ولایت فقیه معتقدم، ولایت فقیه ولایت اوصاف است نه ولایت شخص، ولایت مدام العمر نیست مادام الصفات است.

نمی دانم. ولی احساس می کنم نکته دوم سخن ایشان، پر از کنایه و غرض است و روح جوانمردی حکم می کند اگر کسی التزام به قوانین کشور ندارد، برای پست های حساس و مدیریتی کشور داوطلب نشود و در هزار و یک جای دیگر مشغول باشد. نه اینکه بر خلاف اعتقاداتش تعهد بدهد و حتی سوگند بخورد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره اظهارات جنجالی آقای رئیس جمهور درباره انتخابات که با حمله تند و تیز و به شورای نگهبان، موجی در رسانه های کشور به راه انداخت، و اتفاقا قصد روحانی نیز همین بود! (چراکه ایشان تصور می کند در فضای جنجالی و تند، که همه چیز تحت تأثیر قرار می گیرد، توانایی پیروز شدن دارد نه در شرایط آرامش و نقد منصفانه که اتفاقا دستش خالی است!) پیشتر در این وبلاگ نکاتی بیان شده است: اینجا و اینجا و اینجا و اینجا.

اما مدتی قبل نامه صد فعال عدالتخواه در اعتراض به رئیس جمهور به علت رد صلاحیت دکتر سعید زیباکلام رسانه ای شده بود. در تغییر مسیر احمدی نژادی ها، و نیز این نکته که سعید زیباکلام با توجه تغییر نگرشش نسبت به انقلاب صلاحیت حضور در کرسی نمایندگی مجلس شورای اسلامی را ندارد شکی نیست. (و در جای دیگری به آن پرداخته خواهد شد) اما اگر قرار بر «حمله» و «جنجال» باشد، می شود به این واسطه هم جنجال کرد و به دولت حمله! بخوانید:

نامه صد فعال عدالتخواه خطاب به رئیس جمهور: «از دکتر سعید زیباکلام عذرخواهی کنید»

جناب آقای حسن روحانی. رئیس‌جمهور محترم. احتراما همانگونه که مستحضرید دکتر «سعید زیباکلام» به عنوان یکی از خوشنام‌ترین اساتید عدالتخواه دانشگاه تهران، با استناد به بند ۶ ماده ۲۸ قانون انتخابات مبنی بر داشتن سوء شهرت در هیات اجرایی انتخابات زیر نظر وزارت کشور در اقدامی تاسف برانگیز رد صلاحیت شده است.

قابل تامل آنکه این اتفاق در دولتی رخ داده است که هر ساله با نزدیک شدن به انتخابات، ادعاهایشان در رابطه با انتخابات آزاد برای بسیج کردن بخشی از مردم، و انتقادات‌شان به نظارت استصوابی و رد و تایید صلاحیت‌ها گوش فلک را کر می‌کند. ولی خجالت‌آور اینکه پای چهره‌های ضد فساد که به میدان انتخابات باز می‌شود حتی فرصت به شورای نگهبان نمی‌دهند و اقدام به قلع و قمع کردن عدالت‌خواهان می‌کنند.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

آیت الله عبدالکریم عابدینی نماینده ولی فقیه در استان قزوین گفت: بیندیشیم که چرا امامین انقلاب با مذاکره با دشمن مخالف هستند و مذاکره با کشورهای دیگر دنیا را می‌پذیرند. آیت‌الله عابدینی ادامه داد: کسی که با ما دشمنی دارد می‌خواهد ما را نابود کند و به ذلت و خواری بکشاند، بنابراین مذاکره با او کار اشتباه و خطرناکی است.

به گزارش فارس خطیب نماز جمعهٔ قزوین، ضمن اشاره به خوی درندگی موجود در دشمنان، اظهار کرد: دشمنان ما مانند حیوانات درنده و وحشی هستند؛ قانون حیوانات وحشی این است که اگر با آن‌ها جدی برخورد کنی و دنبالشان کنی، فرار می‌کنند ولی اگر از آن‌ها بترسی به‌ سوی تو هجوم می‌آورند. وی با تأکید بر قاعدهٔ نفی سبیل خاطرنشان کرد: خداوند برای مسلمانان هیچ مسیری را قرار نداده که کافران بر آن‌ها مسلط شوند، پس این‌که دشمن ما را به جایگاهی ببرد که خودش دست برتر را داشته باشد تا با مذاکره از ما امتیاز بگیرد، برای ما مایهٔ مباهات نیست.

تبعیت از دشمنان ما را به گذشته باز می‌گرداند

امام جمعهٔ قزوین به آیات قرآن در رابطه با خسارت‌های ناشی از تبعیت دشمن اشاره و تصریح کرد: خداوند در قرآن کریم به مسلمانان می‌فرماید اگر از دشمنان و کفار تبعیت کنید شما را به آن‌چه در گذشته‌تان بود باز می‌گردانند و دیگر چیزی نخواهید داشت و با تمام وجود دچار خسران خواهید شد. وی یادآور شد: امروز اگر از مذاکره با دشمن سخن بگوییم، در محور مقاومت تزلزل ایجاد خواهیم کرد، زیرا امروز همهٔ مسلمانان دارند یکدیگر را پیدا می‌کنند و با هم متحد می‌شوند، در این میان اگر یک نادان پیدا شود و دم از مذاکره بزند، در میان مسلمانان تردید ایجاد می‌شود و نتیجهٔ آن ایجاد تزلزل در میان آنان است؛ این نه از سر خیانت، بلکه از سر نادانی است.

آیت‌الله عابدینی تأکید کرد: انتقام ایران از امریکا و تلفات امریکا در عین‌الاسد تنها یک سیلی محکم بود و قطعاً سیلی‌های دیگری نیز در راه است و امروز می‌بینیم که با این اقدامات ترامپ تعادل روانی خود را از دست داده است. وی قدرت مردم ایران را کم‌نظیر خواند و عنوان کرد: از مدعیان مذاکره و مسؤولین درخواست می‌کنیم تا قدرت مردم را باور کنند، زیرا قدرت مردم و ایمان آن‌ها باعث شد تا خداوند به برکت آن‌ها ما را به پیروزی برساند.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

حجت الاسلام والمسلمین سید ناصر موسوی لارگانی نماینده مردم فلاورجان در مجلس شورای اسلامی در نطق خود در جلسه سه شنبه 8 بهمن 98 به دو نکته مهم اشاره کرده است: 1. جار و جنجال های انتخاباتی روحانی 2. قاطعیت در برخورد با وطن فروشان.

پاسخی به جار و جنجال های انتخاباتی روحانی:

شما که برای تخریب نظام انتخابات را تشریفاتی می‌نامید آیا به این فکر کرده‌اید اگر انتخابات زیر سوال رود اساس حضور شما در این ۲۰ سال زیرسوال خواهد رفت؟ اگر شما عملکرد شورای نگهبان را زیر سوال می‌برید چرا زمانی که پنج دوره نماینده شدید و بسیاری از رقیب‌هایتان رد صلاحیت شدند، صدای شما در نیامد. چرا زمانی که دو دوره تایید صلاحیت شدید و دهها نفر از رقبای شما رد صلاحیت شدند صدای شما در نیامد؟ برای فرار از پاسخگویی نسبت به عملکرد ضعیف خود به هر کاری متوسل نشوید.

قاطعیت در برخورد با وطن فروشان (کیمیا علیزاده)

به نوشته ایسنا این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی خطاب به وزیر ورزش و جوانان گفت: چرا جلوی فرار ورزشکارانی که مهاجرت می‌کنند و برعلیه ایران موضع‌ می‌گیرند را نمی‌گیرید؟ ورزشکاری که هم‌اکنون کشف حجاب کرده برعلیه نظام جمهوری اسلامی ایران موضع‌گیری می‌کند.

پی نوشت:

1. به نظر می رسد نان حسن روحانی در ایجاد فضای مسموم سیاسی و ایجاد دو قطبی های کاذب است.

2. کیمیا علیزاده عامدانه و عاقلانه به وطنش خیانت کرده است. ممکن است اطلاعات و عاقبت اندیشی نکرده باشد، یا فریب خورده باشد. اما هرچه هست می دانسته که با این خروج و آن بیانیه، دارد رسما «خیانت» می کند. پس باید با قاطعیت با دختری که همه جوره به او توجه شده برخورد کرد. البته اگر بخواهد روزی دست از پا دراز تر بازگردد. البته آن روز دور نیست. اولا شوهرش در کنفرانس خبری جار و جنجال راه انداخت و آنچه باید بعد از بیانیه از سوی مردم بهت زده به او نثار می شد را نثارش کرد! و دوما اگر تحلیل های امید دانا را در این باره ببینید، متقاعد خواهید شد!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

چندی پیش محمود صادقی نماینده جنجالی و اصلاح طلب تندرو مجلس، در توئیتی مدعی شد واسطه های شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت 4 میلیارد تومان دریافت می کنند! دکتر عباسعلی کدخدایی نیز به این اظهارات عجیب محمود صادقی پاسخ داد.

محمود صادقی نماینده تندرو مجلس دهم نوشته بود: «در این دوره از انتخابات واسطه‌ها نرخ تأیید صلاحیت را بعضاً تا چهار میلیارد تومان بالا برده‌اند؛ چه شود این مجلس یازدهم!»

سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ این نماینده تندروی مجلس دهم نوشت: «نماینده‌ای در طول چند سال گذشته شایعاتی را دامن زده و به اتهام‌زنی خود ادامه می‌دهد! ظاهرا هر صبح آنچه را خواب می‌بیند بی‌محابا منتشر می‌کند! نه هیات نظارت رسیدگی می‌کند و نه ظاهرا از قوه قضاییه کاری ساخته است؟ هر بار که از او سند خواسته می‌شود، شنیده‌هایی بی‌اساس را تکرار می‌کند!»

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

ظریف رذیلانه و ذلیلانه از مذاکره با آمریکا گفت. ترامپ هم قاطعانه گفت: نه، مرسی! و این برگ ننگین هم در کارنامه دولت روحانی ثبت شد! اما واکنش سردار سلیمانی را هم به این اظهار نظر عجیب ظریف ببینید:

پرده اول: به نوشته مشرق وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با نشریه آلمانی اشپیگل که روز شنبه منتشر شد درباره احتمال مذاکره با آمریکا در پی ترور سپهبد سلیمانی گفت: «خیر، من هرگز این احتمال را رد نمی‌کنم که افراد، رویکردهای خود را تغییر دهند و حقایق را درک کنند. برای ما مهم نیست که چه کسی در کاخ سفید نشسته باشد. آنچه مهم است، نوع رفتار آنها است. دولت ترامپ می‌تواند، گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌ها را لغو کند و به میز مذاکره بازگردد. ما همچنان در میز مذاکره هستیم. آنها میز مذاکره را ترک کردند. آمریکا خسارت عظیمی به مردم ایران وارد آورده است. روزی خواهد رسید که آنها مجبور می‌شوند، این خسارات را جبران کنند. ما صبر زیادی داریم.»

پرده دوم: «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا در پیامی در توئیتر به سخنان «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران درباره مذاکره با آمریکا واکنش نشان داد. وی در این پیام توئیتری نوشت: «وزیر امور خارجه ایران گفته که ایران خواستار مذاکره با آمریکا است اما خواستار برداشته شدن تحریم‌هاست. نه مرسی!»

پرده سوم: پاسخ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به سخنان ذلیلانه ظریف را در این لینک ببینید!

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

بعضی در این ایام که همه جریان های معاند داخلی و خارجی دست در دست هم، با پروپاگاندای رسانه ای مشغول هجمه علیه انقلابند، گویی ترسیده اند! بله. بالاترین مسئولان کشور عزت و مصلحت و اقتدار کشور را به تاراج گذاشته اند. بعضی از سخنان و تصمیم های حساس و مهم کشور بوی خیانت می دهد. اما واقعا جای نگرانی نیست! نگران چه هستید؟ شهدا زنده اند و یاری رسان! سردار قاسم سلیمانی رفته است؟ بله، قاسم سلیمانی رفته و شهید قاسم سلیمانی آمده است. باور کنیم شهدا هستند و می بینند و یاری رسان این انقلابند...

ماجرای حضور حاج قاسم سلیمانی در مراسم خواستگاری فرزند شهید مدافع حرم را که بسیار دیدنی و تکان دهنده است ببینید. التماس دعا

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

محمدرضا عارف رییس فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی در مراسم رونمایی از گزارش عملکرد فراکسیون امید شورای اسلامی که صبح دیروز (سه‌شنبه) هشتم بهمن در محل فراکسیون امید و با حضور اعضای مجمع عمومی این فراکسیون برگزار شد سخنان مهمی را به زبان آورد.

این اصلاح طلب خوش سابقه و «انقلابی» گفت: نباید جریان اصلاحات را برای منویات خودمان بخواهیم. نباید بگوییم اگر فلانی رد شد، آسمان به زمین آمده است. با رفتن یک فرد جریان از بین نمی‌رود، باید اجازه دهیم که اگر خودمان نمی‌توانیم دیگرانی بیایند و اتفاقاتی را رقم بزنند. ما باید در خدمت جریان باشیم و در این راستا فعالیت کنیم.

گزارش کامل سخنان دکتر عارف را در فارس (اینجا) بخوانید.

 

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

محمود صادقی، نماینده اصلاح طلب و تندرو مجلس که برای مجلس یازدهم رد صلاحیت شده است در توئیتر نوشت: «در این دوره از انتخابات واسطه‌ها نرخ تأیید صلاحیت را بعضاً تا چهار میلیارد تومان بالا برده‌اند؛ چه شود این مجلس یازدهم!»

این توئیت، به معنی این است که قبلا نرخ تأیید صلاحیت کمتر بوده است! خوشبختانه قوه قضائیه با ریاست آیت الله رئیسی بدون مسامحه به این موارد ورود می کند. منتظر واکنش قوه قضائیه و نیز دفاع صادقی از این توئیت جنجال برانگیز خواهیم ماند. اما:

درباره اظهارات صادقی چند نکته قابل تأمل است:

1. محمود صادقی توئیت می کند، و مدتی بعد آنرا پس می گیرد! اما چرا؟ چون موج خبری مورد نظر طیف مطبوعش بعد از انتشار مطلب ایجاد می شود. بنابراین پس گرفتن آن نه تنها بی فایده است، بلکه در رسانه های معاند حتی دیده هم نمی شود. چه رسد به اینکه انعکاس یابد! پس او با انتشار به هدفش می رسد.

2. صادقی که رد صلاحیت شده، خشم و انتقامش از شورای نگهبان را اینبار با ادعایی عجیب و بزرگ مطرح کرده است. مطمئنا در این مورد هم باید پاسخگو باشد. با گذشت زمان مشخص می شود مبنای این توئیت آکنده از خشم صادقی چیست. اما وی، نمی تواند با چنین ادعایی، ماجرای نمایندگان شورای شهر تهران و 2 میلیارد تومانی که برای حضور در لیست امید هزینه کرده اند را پاک کند. ماجرایی که اتفاقا یک مفسد اقتصادی اصلاح طلب با نام غلامحسین کرباسچی آنرا افشا کرده است!

3. زمان، زمان پاسخگویی است و این ترفندها جواب نمی دهد. اما به نظر می رسد موضوعی که باید با فرافکنی اذهان از آن منحرف شود موضوع مهمی است که همه توپخانه های جریان تندرو اصلاح طلب به خط شده اند! آیا این موضوع ذلت ظریف از طرح مذاکره با قاتلین سردار سلیمانی است؟ که با رد ترامپ کارنامه دولت مطبوع صادقی را بیش از پیش ذلیل کرد؟ گذر زمان ابعاد موضوع را بیشتر مشخص می کند.

هرچه هست، این حملات در نهایت نتیجه عکس می دهد و کارنامه ننگین جریان تندرو اصلاح طلب را سیاه تر از قبل می کند. چرا که فرمود: «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ»

  • احمد طحانی
  • ۱
  • ۰

درباره حمله تند رئیس جمهور به شورای نگهبان نکات قابل توجهی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

  1. فرار از پاسخگویی: فراموش نکنیم که رئیس جمهور در پایان راه قرار دارد. دولت یازدهم و دوازدهم، و نیز مجلس امید، باید به مردم درباره عملکردشان، که بعضا با اشتباهات عجیب و غریب همراه بوده و هزینه آنرا مردم داده اند، باید پاسخگو باشند. اما این حرف های شیطنت آمیز در عالم سیاست، یک هدف اصلی را دنبال می کند: منحرف کردن اذهان از پاسخگویی!
  2. فرار از قبول شکست: جامعه ایرانی، متاسفانه یا خوشبختانه، در انتخابات ریاست جمهوری و نیز مجلس، همواره با چرخش همراه بوده است. یعنی سلیقه جامعه در انتخاب رئیس جمهور، مدام در حال چرخش بوده است. روزگاری هاشمی اصولگرا (در آن مقطع البته!) را انتخاب می کند و روگاری خاتمی اصلاح طلب را. روزگاری احمدی نژاد اصولگرا (به ظاهر و در باطن انحرافی!) را انتخاب می کند و روزگاری حسن روحانی را. اما حالا شواهد و قرائن، حکایت از چرخش دیدگاه جامعه به سوی جریان مقابل طیف مطبوع روحانی دارد. حال باید چه کرد؟ این سخنان تند، که قبل داشته و بعد هم خواهد داشت! در حقیقت اذهان را منحرف کرده و به نوعی فرار از شکست است. البته آقای روحانی این ترفند را از استادش هاشمی رفسنجانی آموخته که به جای قبول نظر مردم، به خدا نامه می نوشت یا به جای قبول اراء مردمی، نامه بدون سلام به رهبر می نگاشت!
  3. امتیاز دادن به جریان اصلاحات: به هر حال رئیس جمهور فعلی کشور، بپذیریم یا نه، خودش را به نوعی مدیون اصلاح طلبان می داند. این جریان (اصلاح طلبان) نیز با جار و جنجال و پروپاگاندای رسانه ای همواره تلاش کرده است تا به مقاصدش برسد. (و البته متاسفانه با توجه به وضعیت سواد رسانه ای در گذشته، با همین شگرد به بعضی از اهدافش هم رسیده است که توضیحش بماند در یادداشت مستقلی دیگر!) سهم این جریان، در این مقطع، و پس از نشست روحانی با خاتمی و حسن خمینی و ناطق نوری و... همین سخنان است. البته بعضی از همین حضرات اصلاح طلب نیز بارها اعتراف کرده اند که در انتخاب روحانی دچار اشتباه محاسباتی شده اند و به نوعی فریب خورده اند. پس این سخنان تند و این حملات به شورای نگهبان را هم که صرفا در قالب حرف است، می توان سهمی مقطعی به اصلاحات تلقی کرد!
  4. فرار از کارنامه ننگین بعضی از اصلاح طلبان فاسد: واقعیت این است که بسیاری از نمایندگان اصلاح طلب مجلس به علت فساد اقتصادی رد صلاحیت شده اند. عقلای اصلاح طلب اتفاقا در نامه به شورای نگهبان (که بعضی از آنها رسانه ای شده است) برای حفظ ظاهر هم که شده است، درخواست کرده اند تا این افراد به قوه قضائیه سپرده شوند. همچنین افرادی که در سالهای گذشته با جرایم گوناگون زندان بوده اند نیز در این مقطع برای انتخابات مجلس ثبت نام کردند تا حذف آنها هزینه رد صلاحیت ها را برای شورای نگهبان بالا ببر! پس این حرف های حسن روحانی را می توان فرار از کارنامه ننگین بعضی از این حضرات تلقی نمود.

اگرچه دلایل متعدد دیگری هم وجود دارد. فرار از پاسخگویی به واسطه التماس ظریف برای مذاکره با قاتلان سردار سلیمانی، نتایج ننگین برجام، فساد اقتصادی در مسئولان رده های مختلف و... از آن جمله است. هرچه هست جامعه با این حملات هم می آموزد که مطالبه گری را حتی با فرافکنی های اینچنینی فراموش نکند!

 

 

  • احمد طحانی