از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

  • ۰
  • ۰

با عرض سلام و ادب و احترام، در این پست چند نکته را به اختصار می نویسم. رئوس مطالب هم درباره چرخش عجیب مهدی نصیری است که از سردبیری کیهان به یک ضدانقلاب دوآتشه تبدیل شده است. همینطور درباره حضور سلبریتی ها در راهپیمایی عظیم اربعین نکاتی عرض خواهد شد. محور پایانی پست هم درباره دنیا و کوتاهی عمر و باقیات الصالحات است. بخوانید:

1. علت چرخش مهدی نصیری

به نظر من نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور باید مهدی نصیری را نجات دهند! چرا؟ بخوانید...

می گویند یکی از راه های ضربه زدن به یک موضوع، بد دفاع کردن از آن است! به عنوان مثال اگر من بخواهم به تیم بارسلونا در یک جمع فوتبالی ضربه بزنم، کافی است در آن جمع، بد از این تیم دفاع کنم و حرف های غیر منطقی در دفاع از بارسا بزنم. در سیاست هم همین است: اگر کسی در دفاع از حزب و گرایش سیاسی خود، بد عمل کند، در واقع به آن حزب و گرایش خاص ضربه زده است... این از پرده اول.

اما پرده دوم... مهدی نصیری از روزی که به اصطلاح رسما به «مخالف» جمهوری اسلامی تبدیل شده است، دارد «بد» به نظام حمله می کند! که مطابق فرمول فوق، در واقع حملات نصیری به نظام، دارد به نفع نظام تمام می شود!! خب، این اتفاق می تواند دو دلیل داشته باشد: 1. یا مهدی نصیری بسیار ساده لوح و ساده اندیش باشد که نفهمد چه می کند و یا 2. به عمد و کاملا آگاهانه به این شکل عمل می کند...

از نظر من علت همان مورد دوم است! جای دیگری هم نوشتم که مهدی نصیری دچار مشکل شده است... و احتمالا از سوی جریان معاند تحت فشار است. احتمال دارد ماجرایی ناموسی در میان باشد. یا هر چیز دیگری شبیه به این! که مهدی نصیری ترجیح داده است به جای آبروریزی شخصی در قامت مدافع نظام، تبدیل به مهره اپوزیسیون شود و منویات آنها را عمل کند. منتهی به شکلی زیرکانه دارد به قدری بد عمل می کند که در واقع نه تنها ضربه ای به نظام وارد نمی شود، بلکه در واقع اقداماتش در نهایت به نفع نظام است: از حضورش بر مزار مهسا امینی بگیرید که در ماه محرم، با لباس قرمز بود و مهسا را «حضرت» مهسا لقب داد و از مردم خواست که از او حاجت بخواند و از روح مهسا طلب کمک کنند! تا مصاحبه اخیرش که گفت نظام هیچ دستاورد مثبتی نداشته است! طبیعی است که مخالفان نظام هم از این سخن تعجب می کنند. چراکه در همین اوضاع بد اقتصادی هم روزانه اخبار خوب و امیدوارکننده از اوضاع کشور منتشر می شود. در دولت سیزدهم هم علاوه بر آزادسازی پول های بلوکه شده، ارتباط با عربستان، عضویت در شانگهای، عضویت در بریکس، توافق با آمریکا و... مهمترین کار اولا کنترل تورم و ثانیا تلاش برای کاهش آن بوده است.

اصلا نیازی نیز برای مرور دستاوردهای نظام، به کتاب دستاوردهای چهل ساله (معرفی صعود چهل ساله کار مجموعه حجت الاسلام راجی: اینجا) ارجاع داده شود! (برای دانلود نسخه اولیه کتاب صعود چهل ساله اینجا و برای دریافت آخرین ویرایش کتاب صعود چهل ساله اینجا را کلیک نمایید.) می دانیم که ارجاعات کتاب صعود چهل ساله، مراجع معتبر جهانی است و لینک و مستندات در داخل کتاب وجود دارد... و در یک کلام: مو لای درز اطلاعات و مستندات آن نمی رود!

2. حضور سلبریتی ها در مراسم باشکوه راهپیمایی اربعین

خیلی از سلبریتی ها هرساله در راهپیمایی اربعین حاضر می شوند... خبر و تصاویر آن هم توسط رسانه ها منتشر می شود. اما بعد از فتنه 1401 (فتنه مهسا) که دشمن با تمام توان خود پای کار آمد که نشان بدهد مردم و سلبریتی ها نه تنها از نظام، بلکه از دین هم گریزانند، این اخبار ارزش بیشتری پیدا کرده است. اما سخن درباره رسانه هایی است که به نحوی درباره پوشش این اخبار عمل می کنند که گویی امام حسین (ع) یا حاکمیت اسلام بر روی کره خاکی، به این اخبار نیاز دارد! دقیقا همانند تصور بعضی که فکر می کنند خدا به عبادت ما نیاز دارد! و اگر در روز نماز می خوانند، روزه می گیرند و... در دل خود تصور می کنند به خدا لطف کرده اند!

روی سخن با این حضرات است... بله دوستان؛ حضور امثال استاد داریوش ارجمند، عوامل سریال گاندو، عوامل سریال بازپرس، حضور فرزاد حسینی، حضور ارسلان قاسمی، و حتی حضور حمید صفت در مراسم اربعین باید پوشش داده شود. اما در نحوه پوشش این اخبار نباید بزرگ نمایی صورت گیرد که گویی این مراسم باشکوه به حضور این افراد نیاز دارد و با حضور این افراد اعتبار می یابد... درحالیکه واقعیت این است: همه ما در درجه اول باید خود را به «مقام» بندگی خدا برسانیم و در درجه بعد، تلاش کنیم برای «تقرب» به خدای متعال دست به دامن «وسیله» شویم که فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» (مائده، 35) بهترین وسیله و بهترین کشتی نجات دستگاه امام حسین (ع) است که همه را با هر شرایطی می پذیرد و در کوتاهترین و سریعترین زمان دستگیری می کند!

3. فلسفه زندگی و پوچی لذت های زودگذر دنیا

من مدتهاست درباره خوردن و آشامیدن به این نتیجه رسیدم که اصل «رفع گرسنگی» و بلکه «سیر» شدن است! بله؛ خوردن غذا لذت دارد... اما چند دقیقه طول می کشد و می گذرد و تمام می شود. اما آنچه در این فرایند مهم است، رفع گرسنگی و سیر شدن است! پس در حالیکه انسان می تواند با تکه ای نان و نمک، سرکه، یا پنیر، و یا هر غذای ساده دیگر خود را سیر کند، چرا باید دست به هر کاری بزند تا آن غذای ساده را تبدیل به مثلا چلوکباب و... کند؟

بله؛ همه ما برای بهبود شرایط زندگی خود و خانواده خود باید بیشترین تلاش را انجام دهیم... از نظر شرع مقدس هم این تلاش «جهاد» محسوب می شود و هر کس صبح با این نیت که برای فراهم کردن مایحتاج زندگی همسر و فرزندان خود از خانه بیرون برود و کار کند، مجاهد فی سبیل الله محسوب می شود! (طبق روایات معتبر) اما باید در نظر بگیریم که اصل آن چیزی است که بعد از به پایان رسیدن این عمر زودگذر، قرار است با خود ببریم! فلان خانه، فلان مقدار پول، فلان مقدار سرمایه و... با فرا رسیدن مرگمان می ماند! و آنچه با خود می بریم، صفاتی است که به روح خود پیوست کرده ایم! اگر صبوریم، آن صبوری را با خود می بریم. اگر چشم پاک و محجبه بوده ایم، آنرا با خود می بریم. اگر متقی بوده ایم، آن تقوا را با خود می بریم. اگر دست به دامن اهل بیت بوده ایم، آن توسل و زیارات را با خود می بریم. اصل و اساس آن است... دقیقا مانند همان سیری! هدف همین است که روح ما در این مدت زمان کوتاه عمر، تکامل یابد و آماده شویم برای ملاقات با پروردگار و متصل شدن به آن چشمه لایزال. بنابراین فلسفه زندگی تکامل است و لذت های زودگذر دنیا به معنی واقعی کلمه پوچ بی معنی هستند! باز بر این نکته تأکید می کنم که این سخن به معنای آن نیست که خود را از لذت های دنیوی محروم کنیم. خیر... می شود با نیت پاک و زلال، از همه این لذات حلال بهره برد. و خوشا به حال و سعادت آنها که افسار نفس خود را در دست دارند؛ و با زیرکی تمام، با همین لذت های دنیوی نفس خود را فریب می دهند و او را با همین لذت ها رام و تربیت می کنند. دقیقا مانند رام کردن وحشی ترین حیوان که با پاداش و غذا و تنبیه انجام می شود!

کلام آخر هم اینکه این وبلاگ را با همین هدف ایجاد کردم که هرازگاهی در آن مطالبی را بنویسم که امکان نشر آن به صورت رسمی وجود ندارد و بلکه اصلا بنای نشرش را ندارم. قرار است اینجا مانند دفتری باشد که بعضی از ما داریم و هرازگاهی در آن هرچه دل تنگمان می خواهد می نویسیم. منتهی به جهت اینکه محتوای وبلاگ در معرض دید مخاطب قرار دارد و عمومی است، تلاش کرده ام نکات مطروحه، در حد بضاعت اندکم، فایده معنوی هم داشته باشد. امیدوارم خدای متعال به این بنده خود نظری بیاندازد تا آنچه «باقیات الصالحات» می نامند را بتوانم در حوزه های مختلف برای خودم کسب کنم. چراکه پس از به پایان رسیدن عمر، همین باقیات الصالحات می تواند مانند چشمه ای جوشان، انسان را مستفیض نماید! یاحق

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی