از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۱۳ مطلب با موضوع «نظام اسلامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با عرض سلام و تبریک سال نو

امروز هفتمین روز از سال جدید است و ساعت چهار بعد از ظهر است.

یعنی به همین راحتی یک سال گذشت و از سال جدید هم تقریبا هفت روز سپری شد.

دو نکته را به عنوان اولین پست در سال جدید در این وبلاگ می نویسم:

یکی درباره کار فرهنگی و یکی درباره دبیری...

و این نکته را هم اضافه کنم:

تصمیم دارم که امسال فعالیتم در این وبلاگ را کمی بیشتر کنم؛ ان‌شاءالله.

اهمیت کار فرهنگی

همه می دانیم که «فرهنگ» چقدر اهمیت دارد.

و نیز می دانیم که «کار فرهنگی» چقدر مهم است...

اما اگر بخواهیم میزان اهمیت این دو را مشخص کنیم چه خواهیم گفت؟

امروز در لابلای وبگردی هایم، کلیپی قدیمی از خاطره گویی استاد ازغدی از رهبر انقلاب را برای چندمین بار دیدم...

و الحق چه جمله درستی است (نقل به مضمون) که خواندن چندباره کتاب خوب و دیدن چندباره فیلم های خوب نه تنها ضرری ندارد و وقت تلف کردن نیست، بلکه هربار پرده جدیدی از مفاهیم کتاب و فیلم و... به انسان منتقل می شود.

من هم با دیدن چند باره این کلیپ، به اهمیت فرهنگ و کار فرهنگی کمی بیش از قبل پی بردم!

چرا؟ چون استاد ازغدی به نقل از مقام معظم رهبری در این کلیپ می گوید ایشان گفتند برای دور دوم ریاست جمهوری بنای کاندید شدن نداشتم و قصد داشتم به کار فرهنگی مشغول شوم و با طلبه ها و دانشجوها و... کار فرهنگی انجام دهم!

این یعنی چه؟ چطور ممکن است انسان ریاست جمهوری را رها کند و به این کارهای به ظاهر کوچک بپردازد؟ مگر جز این است که بعضی از حضرات معلم ها، بالاترین پست و مقام را ریاست جمهوری می دانند و بعضا تلاش می کنند تا به جایگاهی دست پیدا کنند که منشأ اثر بشوند؟ پس چطور ممکن است کسی که این جایگاه را دارد، یعنی رئیس جمهور است، دنبال کار فرهنگی باشد؟

این موضوع نشان می دهد که کار فرهنگی از ریاست جمهوری هم ارزش و اثرگذاری بالاتری دارد...

اما چرا؟ پاسخ به این «چرا» را من نه می توانم و نه باید بدهم. استادان و بزرگان و اهل اندیشه باید پاسخ بدهند.

اما من به عنوان یک دانشجو و یک معلم کوچک، می توانم تنها به این نکته اشاره کنم:

کار فرهنگی یعنی «انسان سازی» و روشن است که انسان سازی چه اهمیتی دارد...

به فرموده قرآن اگر کسی یک نفر را نجات دهد انگار همه انسان ها را نجات داده است! چه عظمتی...

اهمیت دبیری

هز زمان که می خواهم از سختی های کارم گله کنم و احیانا به فکر بازگشت به کار قبلی ام (کار پژوهشی و تولید محتوا و...) می افتم، به این سوال می اندیشم که «معلمی چه فایده ای دارد؟» و اهمیت این شغل چیست؟

و هر بار که به پاسخ این سوال فکر می کنم یا درباره آن مطالعه و جستجو می کنم، باز «انگیزه» پیدا می کنم که با جدیت و محکم ادامه دهم...

اما امروز و با دیدن کلیپ خاطره استاد ازغدی از سخنان رهبر انقلاب، انگیزه مضاعفی گرفتم؛ چراکه بیش از پیش برایم روشن شد که «دبیری» چه جایگاه والایی دارد و چه کارها که می توان در این جایگاه انجام داد...

در حقیقت، یکی از مصادیق کار فرهنگی، همین معلمی و تدریس است...

و باز به نظر من (که در گفتگو با معاون اداره کل آموزش و پرورش یزد هم همین را مطرح کردم:) متوسطه اول از بعضی جهات بهتر از متوسطه دوم است؛ چراکه روح و روان بچه ها بیشتر آمادگی پذیرش دارد و کار راحت تر است... اگرچه کلا دانش آموز و دانشجو آمادگی «پذیرش» دارد و نباید آنرا به سن و سال محدود کرد، اما در هر حال «سن» بر روی استحکام عقاید انسان اثر می گذارد...

هرچه هست و نیست خیر است.

پست را با این آیه از قرآن کریم به پایان می رسانم:

«مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (مائده، 32)

یعنی: بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند. (ترجمه مرحوم قمشه ای)

پی‌نوشت:

کلیپ مذکور را اینجا ببینید:

روایت رحیم پور ازغدی از جلسه ای با رهبری درباره آینده نظام و انقلاب

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

لینک و مطلب جالبی در فضای مجازی (ایتا) دیدم که با خودم گفتم بد نیست در وبلاگم منتشر کنم...

بلکه «یک نفر» ببیند و با همین لینک، در انتخابات شرکت کند!

چراکه به حکم «مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا» (هرکس یک نفر را از مرگ نجات دهد گویا همه مردم را نجات داده است!)

یک نفر هم جزئی از کل است؛ اما جزئی در حکمِ کل!

نظر سنجی: در انتخابات شرکت می کنید؟

1. بله: روی این لینک کلیک بفرمایید.

2. خیر: روی این لینک کلیک بفرمایید.

چند کلمه با عزیزانی که قصد شرکت در انتخابات ندارند:

اگر به «اسلام» علاقه دارید، اصول اسلام را در نظر بگیرید. در دینداری شما «فلسطین» مبنا قرار دارد یا خیر؟ امروز که دو قطبی حامیان فلسطین و دشمنان آن شکل گرفته است، شما در کدام سو قرار گرفته اید؟

اگر به «ایران» علاقه دارید، دشمنان ایران از شما چه می خواهند؟ آیا غیر از این است که همه آنها توصیه می کنند که در انتخابات شرکت نکنید؟

اگر به «امنیت» کشور علاقه دارید، بدانید که رابطه مشارکت قوی و امنیت بالا در کشور، رابطه ای مستقیم و البته پایدار است...

عزیزان؛ بعد از فتنه 1401 دیگر جای شک و شبهه ای باقی نمانده است:

دوگانه و دو قطبی های روشنی شکل گرفته است...

در یک طرف دینداری و در یک طرف دین فروشی!

در یک طرف خانواده دوستی و در یک طرف همجنسگرایی و همجنسبازی!

در یک طرف اسلام و در یک طرف دشمنان اسلام!

در یک طرف ایران و در یک طرف دشمنان ایران!

در یک طرف امنیت کشور و در یک طرف تجزیه ایران و ناامنی!

در یک طرف تقویت کشور و در یک طرف آسیب به مشارکت عمومی!

و...

عزیزان؛ امروز دیگر «ابهامی» وجود ندارد... راه روشن است! پس یک «یاعلی» بگویید و به عشق دین، به عشق ایران، به عشق امنیت کشور، به عشق شهدا، به عشق امام شهدا، به عشق رهبر عزیزمان، به عشق وطن، به عشق فردایی روشن و آباد، به عشق پیشرفت و... در انتخابات شرکت کنید!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

این جمله تکان دهنده از رهبر معظم انقلاب اسلامی را به عنوان مقدمه ورود به بحث بخوانید:

رهبر انقلاب در سال 1396 در دیدار با مردم قم فرمودند: من میدانم خداوند اراده فرموده است که این ملت را به عالی‌ترین درجات برساند!

در این سالها ثابت شده است که فرمایشات رهبر حکیم انقلاب کاملا حساب شده است و یک به یک محقق می شود. اما این جمله کمی سنگین نیست؟ یعنی چه که خدا اراده فرموده؟ به کدام قرینه؟ به کدام شاهد؟ بخوانید:

فتنه 1401 که در کشور اتفاق افتاد، و منافقین، اپوزیسیون، اصلاح طلبان و... پای کار آمدند، عده ای ساده لوح گمان می کردند کار نظام تمام است!

بسیاری از افراد و چهره های سرشناس، نظیر مهران مدیری هم با همین ترس علیه انقلاب موضع گرفتند! که مثلا مبادا نظام سقوط کند و در نظام بعدی جایی نداشته باشیم؟ گذشت... پوشالی بودن هشتگ ها و توئیت های 200 میلیونی خیلی زود روشن شد! آنجا که تنها آلترناتیو نظام، یعنی ربع پهلوی، در سایتی که هوخواهنش معرفی کردند، با تقلب و رأی های تکراری، تنها 500 هزار رأی به دست آورد! بله درست است. 200 میلیون توئیت، اما در واقعیت کمتر از نیم میلیون حامی!

گذشت... آن فتنه هم فواید و برکات خودش را داشت. پرداختن به فهرست برکات فتنه مهسا خود مطلب جداگانه ای می طلبد، اما تنها همین یک مورد کافی است که این فتنه باعث شد در بین شفاف سازی در بین اهالی هنر صورت گیرد و سره از ناسره جدا شود. کاری که شبیه به معجزه بود، اما پدر مهسا، محمد خاتمی، حسن خمینی، مریم رجوی، ربع پهلوی و... در کنار هم این معجزه را برای انقلاب رقم زدند.

اما حالا هر روز اخباری منتشر می شود که می تواند شاهد فرمایش رهبر انقلاب باشد. همانکه فرموده بودند خدا اراده کرده است! بله؛ پلیس آلبانی می ریزد و کمپ منافقین را جمع می کند! سیستم ها و اطلاعات از آلبانی! به ایران آورده می شود! معجزه نیست؟ در فرانسه، دقیقا به همان نحو که برای ایران عمل کردند، شلوغی و آشوب می شود! و کلی هزینه به دولت فرانسه تحمیل می شود! و بالاخره رئیس جمهور فرانسه گفتگویی سه ساعته با آیت الله رئیسی انجام می دهد که برکاتش بعدا مشخص خواهد شد! معجزه نیست؟

عربستان بعد از سالها طرف چینی را واسطه قرار می دهد که روابط از سرگرفته شود. از سوی دیگر کشورهای عربی، به جای ارتباط با آمریکا و قدرت نظامی این کشور، با محوریت ایران توافقی برای امنیت آب های خلیج فارس و عمان و... امضاء می کنند. معجزه نیست؟ اپوزسیون که در فتنه با یکدیگر توافق کرده بودند که یک صدا باشند، مثل سگ و گربه به جان هم می افتند و به جای اینکه ایران بخواهد علیه ربع پهلوی روشنگری کند، خود ضد انقلاب این اقدام را انجام می دهد! معجزه نیست؟ اینهمه اتفاق که یکی پس از دیگری رخ می دهد اگر معجزه نیست پس دقیقا اسمش را چه باید گذاشت؟

به راستی که رهبر فرزانه و حکیم انقلاب به درستی فرمودند؛ بله خداوند اراده فرموده است که این ملت را به عالی‌ترین درجات برساند! و مردم و جوانان این مرز و بوم، نشانه هایش را یکی پس از دیگری مشاهده می کنند...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

امید دانا به تنظیمات کارخانه بازگشته است! درباره این موضوع در روزلاگ نوشته ام و اخبار مربوط را کار کرده ام. اینجا صرفا به بررسی بعضی از دلایل احتمالی این چرخش می پردازم. از نظر من بهترین جمله درباره حال و روز امروز مجری برنامه رودست این است: امید دانا به تنظیمات کارخانه خود بازگشته است... یعنی چیه؟ یعنی امید دانا با فحاشی و تبلیغ علیه نظام شروع کرد. نتیجه نگرفت و دیده نشد... به هر دلیل به حمایت از ایران پرداخت. دیده شد! و حالا باز به همان فاز نخست خود برگشته است.

1. فرضیه اول: حمایت از نظام و ایران برای دیده شدن

یکی از احتمالاتی که درباره چرخش موضع امید دانا وجود دارد این است: امید دانا شبیه هزار و یکجور مخالف نظام، شروع به برنامه سازی کرد. اما دیده نشد... چه باید می کرد؟ باید برنامه ای متفاوت می ساخت که سر و صدا کند! بله؛ یک جوان ضد مذهب همجنسگرا که در سال 88 زندان رفته است و حالا خارج از کشور زندگی می کند، اگر به حمایت از نظام بپردازد می ترکاند! امید دانا این مسیر را خوب شناخت... در آن قدم گذاشت و حرکت کرد. اما منتظر بود... منتظر بود تا در فرصت مناسب مسیرش را عوض کند و به خیال خود، خیل طرفدارانش را به سمت و سویی که تمایل دارد بکشاند! اما... اشتباه کرد! او هم مانند تعداد دیگری از سلبریتی ها و سیاسیون که «فریب» بزرگنمایی فضای مجازی را می خورند، فریب خورد! ماجرایی که در کف جامعه اتفاق افتاده بود، به اندازه «یک» ارزش خبری و پرداختن داشت، اما فضای مجازی به آن ضریب «صد» داد! و دقیقا ماجرای معروف ملانصرالدین تکرار شد! و آنهایی که خودشان می گفتند سر کوچه آش می دهند، خیل جمعیت را که دیدند، با تصور اینکه نکند واقعا آشی در کار باشد، قابلمه به دست به فریب خوردگان پیوستند... این جماعت هم در فتنه مهسا همین حرکت را کردند: خودشان با هشتگ سازی های جعلی، خبرسازی و دروغ پردازی، استفاده از ربات و اکانت های جعلی ماجرایی را بزرگ کردند، و بعد فریب همان بزرگ نمایی را خوردند!

2. فرضیه دوم: علت خشم و فحاشی های عجیب و غریب امید دانا

دلیل «خشم» و «فحاشی» های امید دانا را اگر بر اساس فرضیه اول بررسی کنیم در یک کلمه به احساس «سرخوردگی» می رسیم. کسی که احساس می کند فریب هیاهو و جنجال سازی مصنوعی در فضای مجازی را خورده، و می خواهد بگوید من آنقدر باهوش هستم و تحلیل درستی دارم که فریب نخورم..، چنین فردی طبعا در درون آشفته می شود و بهم می ریزد. به نظر من علت این خشم و توهین های امید دانا هم همین است... به بیان ساده تر اگر بعد از فروکش کردن فتنه امید دانا به روال قبلی خود باز می گشت اینقدر دچار ریزش مخاطب نمی شد! خود امید دانا هم در یکی از برنامه هایش به اینکه مخاطبش از نصف هم کمتر شده اذعان می کند، اما علتش را قطعی یا کیفیت بد اینترنت می داند... در حالیکه حالا و با بازگشت شرایط عادی به فضای مجازی، این بهانه هم خود به خود محو می شود! بنابراین امید دانا در شرایطی قرار گرفته است که دو سر باخت است! هم مسیرش را تغییر داده و اعتبار صدها ساعت برنامه قبلی خود را به باد داده است، و هم دچار ریزش مخاطب شده و با هر بار توهین و فحاشی باز هم مخاطبش ریزش خواهد کرد.

3. فرضیه سوم: عذرخواهی امید دانا و بازگشت به روال قبل

در ادامه فرضیه اول و دوم، فرضیه سومی مطرح می شود که این است: چاره امید دانا عذرخواهی است... او باید از مخاطب عذرخواهی کند و رسما اعتراف کند که فریب بزرگنمایی فضای مجازی را خورده است. اما دلیل اینکه این اتفاق نمی افتد، یکی گنده گویی های این برنامه ساز جوان است و دیگری غرور او. امید دانا که تصور می کند هرچه می گوید درست است، این روزها وقتی اکثر خبرها و تحلیل هایش اشتباه از آب در می آید، به جای پذیرش اشتباه، شروع می کند به توجیه آنها. و می دانیم که به گفته ابن سینا یک اشتباه با هزار توجیه می شود هزار و یک اشتباه!

واقعیت: امید دانا انسان است، یک جوان احساساتی و البته مغرور

اما موارد فوق همه فرضیه است! واقعیت چیست؟ من به عنوان کسی که مدتها برنامه های امید دانا را دنبال می کردم، و فراتر از آن، در حد توان آنها را نشر می دادم، معتقدم امید دانا یک جوان احساساتی و البته مغرور است که ممکن است مثل هر انسانی دچار اشتباه بشود. به نظر من شرایط فعلی امید دانا ناشی از یک اشتباه است! البته امید دانا در شرایط فعلی و برای اینکه عذرخواهی و پذیرش اشتباه سخت است، حاضر نیست به مخاطبش بگوید دچار اشتباه شده است! بنابراین به همین مسیر ادامه می دهد... من روزگاری ویدئوهای امید دانا را دانلود می کردم. هم کامل آنرا انتشار می دادم و هم بخش هایی از آنرا می بریدم و آنرا در شبکه های اجتماعی و البته کانال هایی که در آپارات داشتم نشر می دادم. درباره او هم خیلی با دیگران بحث می کردم... درباره اینکه وجودش مفید هست و باید از او حمایت کرد. همان زمان بودند کسانی که می گفتند امید دانا اصلا ذاتش چیز دیگری است و دنبال جذب نیرو است و بعدا تغییر موضع می دهد! آنها امروز خوشحالند... خوشحال از اینکه درست امید دانا را شناخته اند. اما من هنوز هم فکر می کنم امید دانا در شرایط فعلی فقط دچار اشتباه شده است!

علت اشتباه امید دانا: فضای مجازی

علت اشتباه امید انا یک کلمه است: فضای‌مجازی! چرا؟ به علت اینکه امید دانا از کشور دور است. از شرایط جامعه دور است. وقتی می خواهد ماجرایی را دنبال کند، یا از آن مطلع شود، صرفا به آنچه در اینترنت منتشر شده دسترسی دارد. مثلا وقتی صحبت از اعتصاب مغازه دار ها می شود، او صرفا چند خبر، عکس و ویدئو را می بیند. خب طبعا نتیجه دیدن اخبار از این طریق روشن است و متفاوت است با کسی که وقتی خبر اعتصاب را می شنود، در بازار قدم می زند. در مسیر بین محل کار و منزل مغازه ها و بازار را می بیند و واقعیت را با همه وجود حس می کند! طبعا وقتی شما اطلاعات را از فضای مجازی می گیرید، گردانندگان فضای مجازی هر کاری بخواهد با ذهن شما انجام می دهند... همانطور که در فتنه 1401 با صد و بلکه هزار برابر کردن اتفاقات جامعه، شمار قابل توجهی را دچار اشتباه کردند! قبلا نوشته ام که فتنه مهسا فواید زیادی برای کشور داشت. فوت این خانم جوان اگرچه غم انگیز و ناراحت کننده بود، اما باعث شد نظام برای سالها بیمه شود... سیاسیون خائن، سلبریتی ها و ورزشکاران خائن، و همه کسانی که در دل نسبت به اسلام و نظام اسلامی «عناد» داشتند در این ماجرا هویت خود را آشکار کردند. البته شمار این جماعت بسیار کم است! چرا؟ چون روشن است که افرادی که احساساتی شده و از روی ناراحتی موضعی گرفته اند، در این صف قرار نمی گیرند. اصولا موضع و اظهار نظر کسی که سرشار از نفرت و خشم و کینه است، با کسی که دچار احساسات شده کاملا روشن است و می شود به راحتی تشخیص داد. بنابراین باید تفکیک کرد و انجام آنهم به سادگی امکان پذیر است. به عنوان مثال بازیگران زیادی از ماجرای فوت مهسا ناراحت شدند و واکنش نشان دادند. اما تعداد کسانی که هویت خود را افشا کردند و وارد یک جریان کثیف سیاسی و مذهبی شدند و از ایران خارج شدند، یا در داخل کشور دست به ساختار شکنی زدند، به 20 نفر هم نمی رسد! در هر صورت امید دانا هم مانند جوانان و مخاطبین دیگر، اسیر «شانتاز» و غلو و بزرگ نمایی فضای مجازی شد و در جنگ ادراکی و شناختی اخیر، نمره قبولی نگرفت! گرچه به نظر من هیچ وقت دیر نیست و او بازهم می تواند به صف عاشقان ایران بازگردد و از کیلومترها دورتر، از منافع ایران عزیز دفاع کند...

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره فتنه 1401 (اگر بشود اسم آنرا فتنه گذاشت...) چند نکته مهم وجود دارد که البته توسط مسئولان و جریان انقلابی نیز مورد توجه قرار گرفته است:

1. همه مباحث فتنه 1401 در فضای مجازی رقم خورد

در این کشور دولت های مختلفی روی کار آمده اند. اما به طور جدی مباحث مربوط به امنیت فضای مجازی و اینترنت ملی و مباحثی از این دست، متوجه دولت روحانی و وزیرش، آذری جهرمی است. این دولت که خود با محوریت تلگرام روی کار آمده بود، کوچکترین تلاشی درباره مدیریت و ساماندهی فضای مجازی انجام نداد!

2. دروغگوهایی که با خیال راحت خیال پردازی می کنند

در جریانات اخیر، که نسبت به فتنه پیچیده ای چون فتنه 88 به معنی واقعی کلمه «صفر» است، همه التهابات با دروغ هایی که در فضای مجازی مطرح می شد شکل می گرفت که از جمله می توان به فرایند کشته سازی اشاره کرد. محوریت این دروغ ها با جریانات معاند بود، اما از همان ابتدا اصلاح طلبان و رسانه های زنجیره ای پای کار خدمت به جریان معاند آمدند. امثال حسن خمینی، سید محمد خاتمی، محقق داماد، بیات زنجانی و... از جمله کسانی بودند که تلاش کردند فضا را ملتهب کنند و هر یک بیانیه هایی دادند که در حقیقت ریختن بنزین روی آتش بود! روزنامه ها و سایت های اصلاح طلب هم در اینباره کم نگذاشتند! البته علتش روشن است. این جماعت به خیال خام خود، تصور می کردند قرار است اتفاقی بیافتد و به حکم وظیفه، به اربابان خود ارائه خدمت کردند. اما گذر زمان باز این جماعت را برای چندمین بار رسوا کرد...

3. سلبریتی ها و رسانه ملی

یکی از عوامل اصلی ملتهب شدن فضا در ایام فتنه 1401 مواضعی بود که بعضی از سلبریتی ها از جمله مهران مدیری، علی کریمی، و... اتخاذ کردند. بنابراین اتفاقات اخیر می تواند به رسانه ملی کمک کند تا جریان وطن فروش و خائن را از رسانه ملی برای همیشه پاک کند. هرچند این جماعت اندک باشند، و با هیاهو و جنجال سازی تلاش کنند تا صدایشان را بلندتر از آنچه هست به مردم برسانند.

4. مردم و حاکمیت

حوادث اخیر ثابت کرد رابطه مردم و حاکمیت، علی رغم همه مشکلات اقتصادی که متوجه ناکارمدی مسئولان، عملکرد سیاسیون خائن، عملکرد جریان منفعت طلب و خط فکری هاشمی، به ویژه شخص حسن روحانی، ظریف، و خیانت های دولت تدبیر است؛ رابطه ای پایدار و همیشگی است. مردم از همان ابتدای شروع اغتشاشات اخیر، بارها و بارها در اقصی نقاط کشور به میدان آمدند و حرف و مواضع خود را بیان کردند. جامعه ورزشی و هنری هم جامعه ای متعهد و وطن دوست است. بسیاری از مواضع معقولی که بعضی از هنرمندان درباره فوت مهسا اتخاذ کردند، الحق و الانصاف محترمانه و دلسوزانه، اما متأثر از جریان سازی های فضای مجازی بود. بنابراین حساب آنها هم از حساب ساختارشکنان جداست.

5. برکات فتنه مهسا

اگرچه فوت مهسا امینی حادثه ای تلخ بود و به فرموده رهبری، دل همه را سوزاند، اما جریانات پس از آن برکات فراوانی برای کشور و انقلاب داشت. این حوادث کمک کرد تا بستری برای پاک سازی در عرصه های مختلف فراهم شود و مسئولان نیز همانطور که بیان کرده اند، باید با جدیت این پاک سازی را دنبال کنند و نباید از آن غفلت شود؛ چراکه غفلت از آن به دلسردی جریان انقلابی خواهد انجامید.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

حتما شما هم دیده یا شنیده اید: فیلمی ساخته شده با نام «عنکبوت مقدس» و در آن به ساحت مقدس حضرت رضا (ع) توهین شده است. جالب است! طبق آمار رسمی فیلم از دیدگاه مخاطب از آخر دوم شده است! یعنی در لیست نظر مخاطبان جایگاه یکی مانده آخر را کسب کرده اما جایزه گرفته است... زهرا امیراحمدی که سالها قبل با بازی در سریال نرگس به شهرت رسید، در این فیلم بازی کرده و جایزه بهترین بازیگر زن کن امسال (2022) را به دست آورده است.

من هنوز فیلم را ندیده ام. اما از پوستر فیلم و آنچه درباره ماجرا و داستان آن نوشته شده است برمی آید که این فیلم سراسر توهین به مقدسات است. سعی دارد قاتل زنجیره ای و روانی را نماد مسلمان و شیعه و محب امام رضا (ع) جا بزند و از این طریق سیاه نمایی کند. به نوشته منتقدان ایرانیان در این فیلم دروغگو و شیاد تصویر شده اند و روشن است که جشنواره ای مانند کن، باید از این فیلم استقبال کند!

مدتی قبل اکبر عبدی در برنامه رامبد جوان درباره جشنواره های خارجی گفته بود اگر کسی درباره بدبختی ایرانی ها فیلم بسازد و در آن فقر و فلاکت را نشان بدهد و مثلا خانواده ای را نشان بدهد که یک بز دارد و با آن زندگی می کند و اگر آن بز بمیرد بدبخت می شود و... حتما جایزه می گیرد! عبدی معتقد بود جشنواره به فیلم هایی از ایران که حقایق و پیشرفت های صورت گرفته را نشان می دهند اصلا توجهی نمی کنند.

در جشنواره کن امسال، سعید پور صمیمی هم حضور داشت. بازیگری 80 ساله که در فیلم برادران لیلا بازی کرده بود. جالب اینکه سعید خان پور صمیمی در همین ایام توسط بازیگر نقش زلیخا در سریال حضرت یوسف (ع)، یعنی کتایون ریاحتی به «تعرض» محکوم شد! و یکی دیگر از بازیگران زن ایرانی نیز اعلام کرد که او نیز وضعیتی مشابه را تجربه کرده است!

نکته بعد ماجرای حضور نوید محمد زاده و فرشته حسینی در جشنواره کن است. روشن است که صرف حضور نه مانعی دارد و نه نکوهش می شود. فراموش نکرده ایم که شهاب حسینی چطور در این جشنواره خوش درخشید و در نهایت نیز جایزه اش، یعنی نخل طلای بهترین بازیگر مرد را به امام زمان (عج) تقدیم کرد! اما از بوسه عاشقانه (بخوانید لودگی و جلب توجه با حرکات جنسی) نوید محمد زاده و همسرش فرشته حسینی باید گفت که منتقدان بسیاری داشت و از سوی دیگر، خیل جوانان و نوجوانان شهوت زده و متأثر از فضای مجازی را به عنوان حامی خود می دید.

اما اگر این مباحث را کنار یکدیگر بگذاریم و خلاصه کنیم می بینیم که اولا سینمای ایران متاسفانه بستری آلوده به فساد است که انواع و اقسام شواهدش طی روزها و سالهای اخیر بروز کرده است. هرچند که مدتها قبل کارگردان متعهد کشورمان، یعنی مرحوم سلحشور این فساد را گوشزد کرده بود و با انتقاد مواجه شده بود؛ اما افشاگری بازیگران زن کشورمان به حدی گسترده شده که دیگر جای شک و شبهه ای باقی نگذاشته است که فساد سرتاپای سینمای ایران را در برگرفته و بجز معدودی که درست، حرفه ای و اخلاق مدارانه کار می کنند، باقی همه خواسته یا ناخواسته در این بستر آلوده شده اند!

دوما بخش مهمی از فیلم ها و تولیدات سینمایی بر علیه منافع کشورمان است! در واقع سلبریتی های سیاست زده سینمای کشورمان که قصد دارند برای نظام چالش ایجاد کنند، به هویت ایران و ایرانی توهین می کنند! اینقدر به لحاظ فکری نابالغ و یا خودفروخته اند که حاضرند هویت ایرانی خود را نادیده بگیرند و ایرانی ها را ترسناک، وحشی، بدبخت و... تصویر کنند تا بلکه از این طریق، به عنوان متکدی از جشنواره های مختلف جهانی جایزه بگیرند!

سوم اینکه لطف خدا و اهل بیت عصمت و طهارت همواره شامل حال مردم و کشور ایران بوده است. حالا این ماجرا چه دلیلی دارد؟ باید در جای دیگری بحث شود. اما آنچه روشن است و بارها ثابت شده همین است که لطف خدا شامل حال کشورمان است و همواره در بزنگاه های تاریخی، عنایت خدای متعال و اهل بیت را دیده ایم. به نظر من فیلم عنکبوت مقدس نیز یکی دیگر از الطاف الهی است! و لطف حضرت رضا (ع) است به این مرز و بوم... توضیحش البته بماند برای بعد!

نکته چهارم و آخر هم اینکه همواره در این کشور امام زمانی، هرگاه اوضاع به لحاظ سیاسی یا فرهنگی پیچیده شده است، عنایت حق تعالی و اهل بیت عصمت و طهارت به داد مردم رسیده است و در این سالهای اخیر هم عنایت حضرت حجت (عج) با سلام فرمانده و عنایت حضرت رضا (ع) با عنکبوت مقدس، از مردم کشورمان در این وانفسای جنگ فرهنگی و نرم، دستگیری کرده است!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با مردم آذربایجان فرمودند: «کسی که زندگی اشرافی را دنبال میکند و اصلاً حرکتش حرکت اشرافی است، نمیتواند شعار حمایت از پابرهنه‌ها را قبول داشته باشد. شعار انقلاب شعار حمایت از مستضعفین و حمایت از پابرهنه‌ها است؛ افرادی که دنبال زندگی اشرافی هستند و حرکتشان حرکت اشراف‌منشانه است، نمیتوانند به این شعار وفادار باشند. شعار انقلاب مقابله‌ی با استکبار است، مقابله‌ی با حرکت استکباری و قدرتهای استکباری است؛ این کسانی که دم از تسلیم در مقابل استکبار میزنند، دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند، نمیتوانند به این انقلاب و به این هدفها پابند باشند؛ این حرف قابل قبولی نیست.» (بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی 28.11.400. اینجا)

شکل گیری دولت اسلامی با مدیران غیر انقلابی محال است!

از نظر بنده جریان «اشرافیت» که غالبا به لحاظ سیاسی طرفدار هاشمی هستند، در بدنه سیاسی نظام سالهاست که نفوذ کرده است. خود هاشمی با خطبه معروف تجمل و مانور اشرافیت! (انتشار برای اولین بار؛ فیلم خطبه «مانور تجمل» هاشمی در نماز جمعه. اینجا) در رأس این جریان بود. و باز از نظر من، امثال خاتمی و روحانی و... هم جزو همین جریان هستند. یکی از افرادی که نزدیک به این جریان سیاسی بوده و متاسفانه سالها حساس ترین پست ها را اشغال کرده است، «علی شمخانی» است. شکی ندارم که در تحقق تمدن نوین اسلامی، باید با روشنگری مردم را به سمت جریان انقلابی متمایل کرد. مانند آنچه در 1400 و قبل از آن 1398 (انتخابات مجلس و ریاست جمهوری) تحقق یافت. البته این دو انتخابات نه به واسطه روشنگری، که به دلیل عملکرد سیاه مجلس دهم (مجلس لاریجانی! و تصویب 20 دقیقه برجام!) و دولت حسن روحانی (دولت تزویر. با تصویب ننگنامه برجام! و وجود انواع مفسدان اقتصادی و مدیران اشرافی و نجومی بگیر) نتیجه مطلوبی داشت. اما اگر جامعه حقیقتا به این نتیجه برسد که کار باید به جریان انقلابی سپرده شود، و جریان غرب زده راه به جایی نخواهد برد، آنگاه دولت اسلامی شکل می گیرد! و پس از شکل گیری دولت اسلامی جامعه اسلامی شکل خواهد گرفت... پنج گامی که امام خامنه ای برای رسیدن به ظهور و شکل گیری تمدن نوین اسلامی تصویر کرده اند به این شرح است: «انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت تمدن اسلامی است.» (برای مطالعه بیشتر بنگرید به: 5 گام رسیدن به تمدن نوین اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب. اینجا)

اخیرا خبری در رسانه های رسمی داخلی و رسانه های ضد انقلاب منتشر شد با این عنوان:

توقیف کشتی پسران شمخانی در یکی از بنادر هند

مشرق نوشت: پس از انتشار خبر کذبی با ادعای توقیف کشتی پسران شمخانی در یکی از بنادر هند، منابع آگاه از شکایت پسران شمخانی از خبرگزاری ایلنا خبر دادند. بنابراین گزارش خبرگزاری ایلنا مدعی شده بود: کشتی «کابل» متعلق به شرکت ادمیرال با مالکیت «برادران شمخانی» به بهانه نقص مدارک از تقریبا ١٠ روز پیش همراه با همه باری که در حال حمل آن بوده، به حکم یک دادگاه هندی در بندر کاندلا توقیف شده‌ است.

پس از انتشار خبر توقیف کشتی پسران شمخانی در رسانه های خارجی و داخلی، علی شمخانی واکنش نشان داد! مشرق با تیتر «واکنش شمخانی به شایعات درباره فرزندانش» نوشت: علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی طی توییتی نوشت: ‏سرباز واقعی در میانه جنگ، فکر و دیدگانش را از دشمن اصلی به سمت ‎ستون پنجم منحرف نمی‌کند. زخم تحریم با برنامه غرب و شمشیر بی‌تدبیری و وادادگی غرب‌گراهای داخلی، پیکر مقاوم مردم ‎ایران را مجروح ساخته. برای التیام این زخم از جان و آبرو مایه می‌گذاریم. ناگفته‌ها بماند برای بعد...

کاش علی شمخانی بازنشست می شد و میدان را به جوانان می داد/ آقای شمخانی؛ بس است دیگر! هرچه باید خدمت می کردید کردید؛ لطف کنید کنار بروید!

در یکی از مطالب مشرق این چند خط را به عنوان نظر نوشتم. چون بلافاصله آنرا اینجا کپی کردم که اگر منتشر نشد، حیف نشود! نمی دانم تأیید شده است یا خیر. شاید بعدا در مورد تأیید شدن یا نشدنش در همین وبلاگ چیزی بنویسم و خبر بدهم. هرچه هست مشرق نظرات را سانسور نمی کند و طیف های مختلف، حتی اصلاح طلبان تند و مخالفان نظام نیز نظراتشان را بیان می کنند! منتهی به شرط اینکه فحاشی و توهین در آن نباشد و نظر صرفا انتقادی باشد. منتهی چون دست جناب شمخانی به شکایت است، و قدرت و نفوذشان هم به نحوی است که حتی در خبرگزاری ها را هم تخته می کنند، شاید مشرق هم ملاحظه بکند. ماجرای شکایت شمخانی از سایت انتخاب و فیلتر شدن این سایت پس از فاجعه هواپیمای اوکراین را که به خاطر دارید؟  ویکی پدیا دراینباره می نویسد: «سایت انتخاب همچنین در ٢٢ دی ماه ٩٨ در کانال تلگرامی اش، از شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی خواست که "استعفا دهد" اما تنها ٨ ساعت پس از انتشار این خبر، شورای عالی امنیت ملی ضمن شکایت از سایت انتخاب، به هیات نظارت بر مطبوعات دستور داد این سایت را توقیف کند که در همان روز حکم توقیف سایت انتخاب از سوی هیات نظارت بر مطبوعات امضا شد.» (انتخاب روزنامه. اینجا)

به هر حال این متن نظر من در مشرق است:

کاش جناب شمخانی حالا دیگه بازنشست می شدن!
و کار رو به جوانترها می سپردن...
به اندازه کافی از خدمات ایشون و فرزندان و بستگانشون استفاده کرده کشور. کافیه واقعا!
ایشون به معنی واقعی کلمه «مرید» هاشمی هستند و یک اصلاح طلب!
جالبه:
توی یکی از برنامه های تلوزیون بعد از فتنه 88، مجری هرچقدر تلاش کرد از ایشون کلمه «فتنه» رو بگیره، آخر نگفت!
دو نکته:
1. اینکه ایشون یه زمانی «فرمانده نیروی دریایی ارتش» بودند (10 سال!) و فرزندانشون هم تو همون زمینه به خیلی چیزها رسیدن من رو یاد فرمایش اخیر رهبر مظلوم انقلاب می اندازه که فرمودن: اشرافی ها نمی تونن انقلابی باشن! (قریب به مضمون)
2. در ماجرای غم انگیز سقوط هواپیمای اوکراین، یک مسئول اجازه نداد شرایط کشور «شرایط جنگی» اعلام بشود. اگر اینطور می شد، برای مدت مثلا 72 ساعت (24، 48 یا 72 ساعت) کلیه پروازها لغو می شد... و اون فاجعه رقم نمی خورد! حالا من که نمیگم اون مسئول کی بود! خودتون ارتباطش رو با جناب شمخانی (ببخشید؛ امیر شمخانی!!) پیدا کنید.
نکته آخر: انقلابی واقعی کسی هست که دل در گرو دنیا نداشته باشه. مسئولین انقلابی کسانی هستند که مثل سردار فلاح زاده (استاندار یزد در دولت دهم) خودش رفت سوریه و جانباز شد! (و فیض شهادت نرسید تا در خدمت نظام باشه) یا مثل مسئولینی که فرزندانشون رفتند و جنگیدند، یا به شهادت رسیدند و یا به هر حال به تکلیف خودشون عمل کردند...
جریان منفعت طلب، که راهبرش «هاشمی» است، هرگز انقلابی نبوده و نخواهد بود...
اون مرحله «دولت اسلامی» از پنج مرحله تحقق تمدن اسلامی برای رسیدن به ظهور، وقتی انجام میشه که این غیر انقلابی ها (بخوانید: ضد انقلاب! چون بی طرف نداریم! در آخر الزمان یا با حق هستید یا با باطل) کنار برن و مسئولین انقلابی روی کار بیایند...
با روی کار آمدن مجلس انقلابی و دولت مردمی، این بارقه ایجاد شده که کم کم به اون سمت حرکت کنیم.
هرچند به همین مجلس و دولت هم انتقادات فراوانی وارد هست، اما هرچه هست به معنی واقعی کلمه سمت و سوی انقلابی دارند! اگر در مجلس هم چند نفر به اسلام انقلابی وارد شدند، اما باز همان مسیر قبل را می روند، شاکله کلی مجلس انقلابی است... اگر در دولت چند مدیر و مسئول از دولت تزویر باقی است، اما بدنه اصلی دولت انقلابی است. و...
خدایا؛ خودت عاقبت کمک کن تا هرچه زودتر منجی عالم بشریت از راه برسند...

زندگی نامه و بیوگرافی علی شمخانی (8 سال فرمانده نیروی دریایی ارتش!)

علی شمع‌خانی معروف به علی شمخانی (زادهٔ ۶ مهر ۱۳۳۴ اهواز) فرمانده نظامی و سیاست‌مدار ایرانی است، که هم‌اکنون به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در این شورا فعالیت می‌کند.

وی دانش‌آموخته کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی ارشد مدیریت از دانشگاه جندی‌شاپور و دکتری استراتژی نظامی از دانشگاه عالی دفاع ملی می‌باشد و دوره دافوس را نیز در دانشگاه فرماندهی و ستاد آجا گذرانده است.

شمخانی فعالیت سیاسی خود را علیه سلطنت پهلوی از دهه ۱۳۵۰ آغاز کرد، که منجر به دستگیری او توسط ساواک گردید و دوره‌ای را نیز در زندان اهواز سپری کرد. در پی آشنایی با افرادی چون محسن رضایی و غلامعلی رشید، به عضویت گروه منصورون درآمد.

شمخانی در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بود و از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ فرماندهی سپاه خوزستان را برعهده داشت، در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بود و با حفظ سِمَت، از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ فرماندهی نیروی زمینی سپاه و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ نیز معاونت اطلاعات و عملیات ستاد فرماندهی کل قوا را برعهده داشت.

وی در دولت چهارم برای مدت یک سال، از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ وزیر سپاه پاسداران بود، سپس به ارتش منتقل شد و در فاصله سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ فرماندهی نیروی دریایی ارتش و از سال ۱۳۶۹ با حفظ سمت، فرماندهی نیروی دریایی سپاه را نیز برعهده داشت. شمخانی در دولت هفتم و هشتم، در فاصله سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ به‌عنوان وزیر دفاع فعالیت می‌کرد. وی یکی از ۱۲ نظامی ارشد با درجه سرلشکری در نیروهای مسلح ایران می‌باشد.

همراهی علی شمخانی با سران فتنه و فتنه گران؟ (شمخانی و فتنه 88)

علی شمخانی نظامی است. فرمانده او، یعنی فرمانده معظم کل قوا، حوادث 88 را «فتنه» نامیدند. بارها و بارها از این کلمه استفاده کردند. خاتمی و کروبی و میرحسین را «سران فتنه» لقب دادند و... اما علی شمخانی، حتی یک بار هم حاضر نشد از کلمه فتنه استفاده کند! ویکی پدیا در اینباره می نویسد:

در برنامه دیروز، امروز، فردا، وحید یامین‌پور، مجری برنامه که سعی داشت شمخانی را وارد مسائل سیاسی روز کند و جریانِ منتسب به فتنه، در ادبیات صداوسیمای جمهوری اسلامی را مطرح کند، از شمخانی پرسید که آیا واژه فتنه را قبول دارید؟ شمخانی نیز در پاسخ وی ضمن اجتناب از به کار بردن واژه فتنه دربارهٔ مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گفت:

می‌دانم تو به دنبال چه هستی. من وارد این بحث‌ها نمی‌شوم. بسیجی باید حق گو، حق خواه و حق شنو باشد.

هم‌چنین شمخانی در برنامه تلویزیونی شناسنامه، که در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۲ از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، حضور یافت.

او در این مصاحبه به شدت استفاده از الفاظی همچون فتنه‌گر، ساکت فتنه و انحرافی را محکوم کرد و گفت:

دشمنان ما دشمن ریش ما هستند، چه ریش اصلاح‌طلب و چه ریش اصول‌گرا، نباید به بهانه‌های مختلف افراد را از قطارِ انقلاب پیاده کرد.

شمخانی در ۹ دی ۱۳۹۲ در مورد رفعِ حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، در پاسخ به خبرنگاران گفت:

من آدم اقدام هستم و آدم حرف نیستم. (ویکی پدیا. اینجا)

پی نوشت:

1. در مورد شمخانی به اندازه کافی سایت ها نوشته اند. اگرچه: واقعا کسی جرأت نمی کند حرف دلش را بزند! چراکه شمخانی و فرزندان یا از او «شکایت» می کنند، مانند شکایت از ایلنا، و یا «فیلتر» می کنند! مانند فیلتر سایت انتخاب!

2. این نظر را در سایت پانا، مطلب تکذیب استعفای شمخانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی نوشتم: عجب! اگر به تصمیم شورا شرایط کشور «شرایط جنگی» اعلام می شد، به مدت اعلام شده (24، 48 یا 72 ساعت) کلیه پروازها لغو شده و فاجعه هواپیمای اوکراین رقم نمیخورد! تاسف بار اینکه از سوی مسئولان نظامی خواهش شده بود که این تصمیم گرفته شود! اما حضرات به با اعتماد به نفس کاذب (یا شاید هم با خیا...ت) نپذیرفتند! عجیب اینکه: کسانی که مقصر نبودند (مانند سردار حاجی زاده عزیز و انقلابی) با شجاعت عذرخواهی کردند، اما کسانی که مقصر بودند با بزدلی شانه خالی کردند!

3. این نظر رو در سایت مشرق با عنوان «واکنش شمخانی به شایعات درباره فرزندانش» نوشتم:

به عبارت بهتر:
منتقدین شدن ستون پنجم!
منتقدین سردار تو بحث هواپیمای اوکراین، و منتقدین سردار به بحث اوضاع اقتصادی فرزندانشون ستون پنجم هستند...
قبول باشه آقای شمخانی؛ به نبردتون بپردازید!
فقط مواظب باشید جلوی اسلحه تون آرمان های انقلاب نباشه!!

4. از جریان شمخانی که بگذریم، از مدتی قبل حمله به امید دانا را چند شل مغز و دگم سیاسی شروع کرده اند! یکی شان که ظاهرا لباس روحانیت هم به تن دارد، شروع می کند و از گذشته امید دانا بد می گوید! به بهانه حفظ انقلاب و توهین های سالها قبل امید دانا به اسلام و...، امروز او را می کوبد! در حالیکه امید دانا، امروز یکی از حامیان سیاست های انقلاب است و در جریان انتخابات 1400 حامی دکتر سعید محمد و بعد آیت الله رییسی بود!

این جریانی که امروز مشغول کوبیدن امید دانا هستند، اگرچه کم و انگشت شمارند، اما به هر حال از دو حال خارج نیستند: یا به معنی واقعی کلمه احمق و کور دل و نفهمند، و یا خائن! حقیقتا گزینه سومی وجود ندارد...

در بعضی از کانال های تلگرام که علیه امید دانا فیلم و محتوا منتشر کرده ام، نظرات انتقادی گذاشته ام... اما حضرات حتی چند کلمه انتقاد و حرف را هم تحمل نمی کنند! فقط بلدند به خاطر گذشته امید دانا، او را که امروز مدافع وطن و نظام در حوزه رسانه است، بزنند! تا دیروز حرفی از امید دانا نمی زدند! اما امروز که اثرگذار شده و دیده می شود، مشغول زدنش شده اند! خدایا، انقلاب را از شر این «حمقا» یا «مغرضین» نجات بده! در یکی از کانال ها چند کلمه انتقاد کردم. منتشر کرد. آپارات پیام داد که به نظر شما پاسخ داده شده است. اما ظاهرا ادمین کانال منصرف شده و پیام را پاک کرده بود! مجددا برایش نوشتم:

سلام. چی شد؟ ترجیح داید پاسخ بدید و بعد حذف کنید؟ جالبه! پیام شما برای من اومده... اما اینجا حذف کردید ظاهرا! به هر حال همینه. حرکتی که منطق پشتش نباشه میشه همین... از نظر شما، اگر کسی دچار تفکراتی غیر از تفکری که دارید نباشه، حق نداره از وطنش دفاع کنه! حق نداره طرفدار جمهوری اسلامی و شخص رهبر باشه... دیدگاه بسته و دگم شما راه به جایی نمیبره. و خوشبختانه اونایی که باید بفهمن و بدونن می دونن... همه چیز دست خداست. شک نکنید امید دانا هم در این اوضاع که جنگ رسانه ای هست، داره به خوبی از مواضع نظام و وطن دفاع می کنه و این لطف خداست! شمع حق هم پوف امثال شما خاموش شدنی نیست؛ به خودتون زحمت ندید!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

نمی دانم این سیاست یک بام و دو هوای جناب محمد تقی فاضل میبدی نشانه چیست! متاسفانه ایشان در کسوت روحانیت هستند و طبعا باید حرمت لباس و شأن روحانی بودنشان حفظ شود. اما مواضع عجیب و غریب و بعضا متناقض ایشان ذهن هر مخاطب آزاده ای را با این سوال مواجه می کند که رفتار ایشان ناشی از نفاق است یا بی تقوایی سیاسی؟

انتقاد یک «روحانی» به اجرای «احکام اسلامی»!

جناب فاضل میبدی در سخنانی به انتقاد از ائمه جمعه پرداخته اند که چرا درباره دوچرخه سواری بانوان و بدحجابی آنان سخن گفته اند! سایت عصرایران با عنوان «انتقاد فاضل میبدی به سخنان ائمه جمعه درباره دوچرخه سواری و اسب دوانی زنان» به استقبال این سخنان گهربار رفته و آنرا منعکس کرده است. در ادامه بخش هایی از افاضات این عالم متقی! و روحانی وارسته! را مرور خواهیم کرد.

اما سوال این است: جناب استاد فاضل میبدی همه سخنان ائمه جمعه را خوانده یا شنیده اند یا خیر؟ طبق معمول فقط به تیتر فلان سایت و روزنامه اصلاح طلب بسنده کرده اند؟ آیا سخنان ائمه محترم جمعه در نقد مجلس و دولت را خوانده و دیده اند؟ آیا در جریان توصیه ها و هشدارهای ائمه جمعه به مسئولان کشور هستند؟ واقعا هدف این اظهارات جناب استاد چیست؟ شانتاژ رسانه ای؟ در صدر اخبار قرار گرفتن؟ تخریب دولت مردمی و مجلس انقلابی؟

عجیب است! جناب فاضل خان میبدی به عنوان اصلاح طلبی تندرو از دولت روحانی و مجلس دهم حمایت می کردند؛ و زمانی که قیمت دلار ده برابر شده بود و مشکلات اقتصادی توسط دولت حسن روحانی، یکی پس از دیگری رونمایی می شد روزه سکوت گرفته بودند؛ اما حالا از همه چیز و همه کس طلبکار شده اند! سبحان الله!

سوال دیگر این است: جناب محمد تقی فاضل میبدی دغدغه دینی دارند یا خیر؟ این سوال باید جواب مشخصی داشته باشد! اگر دارند پس این اظهارات (بخوانید: اراجیف!) چیست؟ و اگر ندارند این لباس مقدس روحانیت چیست که بر تن حضرتشان «زار» می زند؟ جناب میبدی، اگر با حجاب و احکام دین مشکل دارند چرا کسوت روحانیت را انتخاب کرده اند؟ و اگر با دستورات دین مبین اسلام موافقند پس چرا با هدف رسیدن به مطامع سیاسی، علیه احکام اسلام سخن پراکنی می کنند؟

سوالی مهم: چه کسی می خواهد ذهن مردم را منحرف کند؟
جناب فاضل میبدی بیان داشته اند: «بنده نمی دانم درد این امامان جمعه و خطیبان کشور ما چیست؟ چرا می خواهند ذهن ها را منحرف کنند؟ امروز به نظر می رسد مهمترین مسئله کشور، مسئله معیشت مردم و اقتصاد است و این فساد در کشور است که سال هاست ایجاد شده و یأس و ناامیدی و معضل بیکاری است که در بین جوانان، احساس می شود.»

استاد فاضل میبدی! لابد توقع دارند «گندی» که دولت مطبوعشان طی 8 سال زده است را دولت مردمی و محبوب سیزدهم، طی چند ماه رفع و رجوع کند! گرانی و بیکاری و هزار و یکجور مشکل دیگر، نتیجه مدیریت ناکارآمد اصلاح طلبان است...

جناب استاد محمد تقی فاضل میبدی، که سایت عصرایران از عناوین استاد حوزه و دانشگاه، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم برای ایشان استفاده کرده است در بخش دیگری از اظهارات خود، کل عمر نظام مقدس اسلامی را زیر سوال برده و می فرمایند: «این سوال باید مطرح شود که چرا پس از 40 سال انقلاب، هنوز مسئله اقتصاد حل نشده و یا تورم دو رقمی کاهش پیدا نکرده است.»

اگر مخاطب این اظهارات، با خط فکری ایشان آشنا باشد، و از جریانات سیاسی حاکم بر کشور در طول سالهای پس از انقلاب هم اطلاع داشته باشد، و از این سخنان فاضل میبدی انگشت حیرت به دهان بگیرد! بخندد! تعجب کند! حیرت کند! یا حتی به قول معروف شاخ روی سرش سبز بشود! باز جا دارد... چراکه حقیقتا جناب فاضل میبدی، این استاد فرهیخته حوزه! و این روحانی منورالفکر، روی سنگ پای قزوین را سفید کرده اند!

جناب فاضل خان میبدی، از این 40 سال انقلاب، 32 سال آنرا همفکران غرب زده و غرب پرست شما بر کشور حاکم بوده اند! از میرحسین موسوی با تصمیمات خارق العاده گرفته تا هاشمی رفسنجانی و مانور تجمل و اشرافی گری! از خاتمی غرب پرست گرفته تا روحانی کدخدا دوست و کدخدا ترس! مجالس هم که رکورد آن با جناب علی لاریجانی بوده با 12 سال ریاست که شاهکارش تصویب 20 دقیقه ای برجام است! از مجالس کروبی و هاشمی و ناطق بگذریم...

اصلاح طلبان تندرو فرسنگ ها از تقوای سیاسی فاصله دارند!

جناب فاضل میبدی، کمی خجالت هم بد نیست! سخن از تقوا به میان نمی آورم که ظاهرا فرسنگ ها با آن فاصله دارید! اما به برکت فضای مجازی مردم به خوبی روشن شده اند! اظهارت و عملکرد و مواضع شما با یک سرچ ساده به دست می آید! امروز شما و امثال شما باید پاسخگو باشید! با این ترفندها و با این سخنان نمی توانید گستره مفاسد جریان سیاسی مطبوع خود را لاپوشانی کنید! مردم را چه فرض کرده اید؟ از یک طرف روحانی را روی کار می آورید و از او حمایت می کنید که کارخانجات داخلی را به تعطیلی بکشاند و تولید کشور را نابود کند، از طرف دیگر از بیکاری جوانان حرف می زنید؟ از یک طرف داشته های کشور را در طبق اخلاص در «ننگنامه برجام» به آمریکا تقدیم می کنید، و وقتی با آن «توافق احمقانه» که بدون ضمانت اجرایی بسته شده، آمریکا زیر قول و قرارش می زند، طلبکار می شوید که چرا گرانی شده است؟ واقعا مردم را چه فرض کرده اید جناب استاد حوزه و دانشگاه؟

اما... چه می شود کرد؟ این جماعت افساد طلب تندرو «حیا را خورده و آبرو را قی کرده اند» محمد اکرم مردانی پور (اینجا) خوب به اظهارات (بخوانید اراجیف!) متناقض جناب استاد! پاسخ داده است. کلام آخر این یادداشت هم جمله ای از مردانی پور که خطاب به فاضل میبدی نوشته است: سقراط را فلسفه آموختن نهایت گستاخى است! أین تذهبون؟!

پی نوشت:

1. عده قلیلی از ساده لوحان سیاسی، بر راقم این سطور اشکال می گرفتند که اگر برجام روی ترکمنچای را سفید کرده است، چرا رهبری آنرا تأیید کرده اند! اولا خود رهبری به این جماعت پاسخ داده اند. (این فیلم را ببینید: پاسخ رهبر انقلاب به دانشجویی که تصویب برجام را به رهبری نسبت داد. اینجا و اینجا) در ثانی، شرط و شروط رهبری قبل از اجرای توافق به طور رسمی اعلام شد. (نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام/ و جدول بازنشر الزامات اجرای برجام) به کدامیک از این شروط عمل شد؟ وقتی رییس جمهور سابق، رسما در نامه خود به رهبری می نویسد که «همه تحریم ها لغو شد!» (اینجا) چه باید گفت؟ با این وضف، برجام اگر خیانت آشکار و رسمی نباشد، حداقل «ننگنامه» است!

2. این مطالب را ببینید: روحانی (تیر ۹۴): تمام تحریم‌ها در دی ماه ۹۴ بالمره لغو خواهد شد/ روحانی (آذر ۹۹): نمی‌گذاریم کسانی پایان تحریم را به تأخیر بیندازند! (اینجا) و برجام از نظر رهبر انقلاب «خسارت محض» است نظر ایشان را تحریف نکنید! (اینجا)

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

نمی دانم چطور عده ای از انسان های به ظاهر فهمیده و روشنفکر، اهمیت کتاب و روزنامه و... را درک نمی کنند! در حالیکه حقیقتا با یک یادداشت یا یک مقاله به ظاهر ساده می شود کارهای بسیار بزرگی انجام داد! و حتی تحول آفرینی کرد...

دراینباره که مصداق زیاد است. در سطح جهان اگر نگاه بکنیم، مصادیق فراوانی می توانیم بیابیم. انواع نظریات نقد ادبی و زبان شناسی و... که معروف شده اند و راه باز کرده اند و تحول آفریده اند را اگر جستجو بکنیم خواهیم یافت.

اما یک مصداق ساده و دم دستی آن برای ما ایرانی ها، شروع انقلاب 57 خودمان با یک مقاله است!

بله؛ یک مقاله. در صفحه چندم یک روزنامه انقلاب 57 را به وجود می آورد! البته ممکن است عده ای این جمله را اشتباه قلمداد کنند. منتهی برای بیان اهمیت قلم و نوشتن، اگر با دید تسامح نگاه کنیم، می شود جمله را کامل دانست و آنرا پذیرفت. به این شرح:

در سال 57 مقاله ای نوشته می شود با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه». این مقاله در صفحات داخلی روزنامه اطلاعات به چاپ می رسد. یعنی به عبارتی سرمقاله نیست و در صفحه اول و دوم روزنامه که مقالات مهم آنجا چاپ می شوند هم کار نشده! بلکه در صفحات داخلی به چاپ رسیده است...

تا اینجای کار همه چیز عادی است. اصلا مگر چند جمله بهم پیوسته، آنهم در یک روزنامه، آنهم در صفحات داخلی روزنامه چه اهمیتی دارد؟ مگر چند نفر روزنامه می خوانند؟ و از آن جمع روزنامه خوان، مگر چند نفر همه روزنامه را می خوانند؟ مگر چند نفر آن مقاله را خوانده اند؟ و مگر چند نفر آنرا پسندیده یا نسبت به آن نقد داشته اند؟ جواب همه این سوال ها را وقتی می یابیم که اثرگذاری آن مقاله را بررسی کنیم!

در حقیقت «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به ظاهر امام خمینی (ره) و در باطن اسلام و روحانیت را هدف گرفته است. پس اگر حتی در یک نسخه هم انتشار می یافت، و اگر در یک نشریه بی اهمیت هم چاپ می شد، باز «مهم» بود. چون هدف و محتوای مهمی داشت...

«ایران و استعمار سرخ و سیاه» چاپ می شود. فردای آن روز در حوزه ها بحث به وجود می آید. کسانی که مقاله را خوانده اند به دیگران اطلاع می دهند که چنین مقاله توهین آمیزی چاپ شده است. حوزه ها به علت بی احترامی به روحانیت و امام خمینی (ره) به عنوان یک مجتهد و مرجع تقلید، تعطیل می شوند. تعطیلی حوزه ها به نشانه اعتراض، در سطح جامعه انعکاس می یابد. بازاریان و کسبه و مردم... کم کم شهر متوجه آن مقاله می شود و به این ترتیب، قیام 19 دی 57 مردم قم شکل می گیرد...

در حقیقت یک مقاله به ظاهر ساده، از یک نویسنده گمنام، اینقدر به قدری اثرگذار می شود که تقریبا 400 روز پس از چاپ آن، حکومت شاهنشاهی که کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا در همان سال آنرا جزیره ثبات نامیده بود، سرنگون می شود!

و به عبارت ساده تر، یک مقاله مسبب سرنگونی حکومت پادشاهی ایران می شود: عجب!

پس یک مقاله می تواند اینقدر اثرگذار باشد؟

بله. پاسخ روشن است... اگر قلم و اندیشه مهم نبود، در قرآن به قلم سوگند خورده نمی شد! اگر قلم و اندیشه مهم نبود، در روایات اسلامی اینقدر به نوشتن و کتابت و... توصیه نمی شد. اگر قلم و نوشتن مهم نبود، اندیشه ها و منش های فکری و مکتب های فلسفی و سیاسی و... با آن منتقل و بعضا متحول نمی شد!

پس قلم موثر است. چون پس آن اندیشه وجود دارد. و قلم راهی برای بروز و بیان آن اندیشه است...

پس مقاله هم مهم است. حتی اگر در یک کانال گمنام تلگرام، ایتا، سروش و... باشد. یا اگر در یک پاراگراف در یک وبلاگ، سایت، یا صفحه ای از صفحات اینستاگرام نوشته شده باشد. مقاله مهم است. نوشتن مهم است. اما از آن مهمتر اندیشه ورزی و اندیشیدن است.

چقدر در قرآن کریم به اندیشیدن و فکر کردن توصیه شده است...

همه این مطالب را نوشتم که بگویم همه ما که به مفاهیم اسلامی اعتقاد داریم، وظیفه داریم در حد توان خود کار کنیم و تلاش کنیم. وظیفه داریم در جبهه جنگ شناختی با دشمن، ورود کنیم. نباید بی تفاوت باشیم... این تفکر که مثلا چه کاری می توانم انجام دهم؟ بسیار خطرناک است! و شاید آسیبش بیشتر از خطرات حملات دشمن باشد...

بله. دلها دست خداست. با اراده خدای متعال همه تلاش های دشمنان اسلام و انقلاب نقش بر آب می شود. اگر خدا بخواهد، تلاش دشمن برای ضربه زدن به نظام اسلامی، پتکی می شود بر سرخودش فرود خواهد آمد. همه اینها قبول. اما ما هم بایستی کار کنیم و تلاش کنیم.

امروز میدان نبرد با دشمن بسیار گسترده شده است. با گسترش فضای مجازی و نیز با سهولت دسترسی به نعمت اینترنت و وفور گوشی های هوشمند و... میدان نبرد در همه خانه ها و کوچه ها و خیابان ها کشیده شده است. بنابراین همه باید تلاش کنند. همه باید کار کنند. حتی اگر به اندازه نوشتن یک پاراگراف باشد. حتی اگر به اندازه بازنشر یک مطلب مفید، یک عکس یا ویدئوی اثرگذار باشد. این نوشتن، و این کار کردن، و این بازنشر محتوا، حتی اگر در گروه های کوچک چند نفره باشد، یا حتی اگر تنها برای یک نفر هم انجام گیرد بسیار مفید و موثر و «لازم» است.

به اعتقاد من، جنگ نرم که سالهاست آغاز شده است، و امروز بعدی از آن با عنوان جنگ شناختی و... شناخته می شود، آخرین نبرد جبهه حق و باطل است. سرنوشت این جنگ روشن است: پیروزی جبهه حق و شکست جبهه باطل. اما اینکه این پیروزی و آن شکست چه زمانی اتفاق بیافتد، بستگی به تلاش و همت ما دارد. تک تک ما در این جنگ موثریم و باید به یاری جبهه حق بپردازیم...

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

جریان تحریف و توپ خانه سم پاشی اصلاح طلبان یک لحظه هم توقف ندارد. مدام در تلاش است! چرا؟ چون دولت انقلابی هم بحمدالله جهادگونه در تلاش است! این جماعت افساد طلب، برای اینکه ننگ دولت مطبوعشان (دولت تزویر) در مقابل اقدامات جهادگونه دولت رییسی برملا نشود، از هر بهانه ای برای سم پاشی علیه دولت و به طور کلی جریان انقلابی استفاده می کنند...

بهانه اخیرشان شده یک مقاله که سایت غیر مرجع و نهایتا دسته دوم جریان انقلاب، یعنی رجانیوز، درباره اظهارات آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نوشته است. اصلاح طلبان همه نیروهای رسانه ای خودشان، از عبدی گرفته تا ابطحی را به خط کرده اند تا بحث روز جامعه را در رسانه های زنجیره ای، مقاله رجانیوز جلوه دهند!

به قول یکی از دوستان: مژدگانی که گربه عابد شد! بله؛ افساد طلبانی که تا دیروز تقلید را کار میمون می دانستند! امروز شده اند حامی مراجع! و آنهم تنها یک مرجع! و آنهم تنها یک اظهار نظر از آن مرجع! و آنهم تنها یک برداشت از اظهار نظر مرجع معظم.

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در دیدار رئیس مجلس انقلابی، دکتر قالیباف، می فرمایند برای اینکه مشکلات جامعه کم بشود، باید با همه کشورها ارتباط برقرار کرد. اظهرمن الشمس است که منظور حضرتشان همه کشورها به جز اسرائیل و آمریکاست که خیانت و دشمنی شان ثابت شده بود، و در دولت عبرت، باز هم ثابت شد! بنابراین بخش اول اظهارات نقد دولت تزویر است و عملکرد سیاهش که جامعه را به این روز انداخته، و بخش دوم، توصیه به برقراری ارتباط با همه کشورها و استفاده از ظرفیت سیاست خارجی نظام است...

این سخنان کاملا متین و به جا و درست است. اما آنچه نادرست می نماید، افاضات اصلاح طلبانی است که مقاله یک سایت درجه دوم را پیراهن عثمان کرده اند که با آن جریان انقلابی را مثلا بزنند! البته ره به جایی نمی برند؛ اما مشخص است که هدف ورای کلماتی که می نویسند، یعنی حمایت از مراجع است. در واقع هدف این جماعت مسئله درست کردن است! تا فعالیت های انقلابی دولت دیده نشود.

دولت رییسی در حالی که حسن روحانی جمعه ها مشغول دودی کردن ریشش بود، هر جمعه به نقاطی از کشور که احساس می کند مشکلات بیشتری دارد سفر می کند. از جمله در همین مدت کوتاه دوبار به خوزستان سفر کرده است. افساد طلبان برای اینکه ذهن جامعه از مقایسه فاصله بگیرد، مجبورند مسئله سازی کنند و بنابراین از هر فرصتی استفاده می کنند...

جریان تحریفی که مقام معظم رهبری به آن اشاره می کنند، در واقع همین است. این جماعت و این خط فکری یا جای قاتل و مقتول را عوض می کنند، و یا مسئله سازی می کنند تا حقایق دیده نشود. در همین ماجرای اخیر هم به جای اینکه به خاطر عملکرد ننگین دولت مطبوعشان پاسخگو باشند، خود را بر صندلی مطالبه گری نشانده اند و طلبکار شده اند!

البته به فضل الهی این جریان محکوم به شکست است... در حقیقت این سنت الهی است: حزب الله پیروز و حزب شیطان نابود است. روشن است که تلاش می کند. دست و پا می زند. از این طرف هم باید کار و جهاد و تلاش بشود تا انشاء الله هرچه زودتر، تمدن نوین اسلامی شکل گیرد، و هدف غایی آن، یعنی ظهور اتفاق بیافتد، تا سرکرده جریان تزویر، یعنی شیطان رجیم، به دست حضرت صاحب (عج) گردن زده شود.

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است با عنوان «توضیح استاد شفیعی کدکنی درباره ممانعت از ورودش به دانشگاه تهران!» عنوان کلیپ که مربوط به نزدیک به دو سال قبل است عنوان عجیبی است. هویت دانشگاه تهران، و بلکه هویت ادبیات معاصر کشورمان با استوانه ها و اساتیدی چون شفیعی کدکنی تعریف می شود. بنابراین عجیب است که ایشان را به دانشگاه راه ندهند! کلیپ را که دیدم، استاد توضیح دادند که: 1. بنا بوده کلاس را تعطیل کنند 2. در جلسه قبل با دانشجویان خداحافظی کرده اند و گفته اند هفته آینده کلاس تشکیل نمی شود 3. باز استاد بزرگوار احتمال داده اند که شاید از راه دور مشتاقانی برای کلاسشان بیایند، و برای همین تصمیم گرفتند به دانشگاه بیایند 4. با خودرو جلوی دانشگاه که می رسند، نگهبانی می گوید دانشگاه تعطیل است 5. استاد هم که هوس قدم زدن در راسته کتابفروشی های جلوی دانشگاه را داشته اند می روند و شروع می کنند به تماشای ویترین کتابفروشی ها و لذت بردن!

تا اینجای کار فقط خبر است. اما ادامه کلیپ تحلیل و نقد استاد شفیعی کدکنی است به موضوع فضای مجازی و سطح سواد رسانه ای مخاطب و مردم ایران! مضمون فرمایشات استاد این است که اطراف یک خبر «دروغ» فلسفه بافی و تحلیل صورت می گیرد. و حتی بعد از توضیح و روشنگری نیز باز عده ای به همان روال سابق عمل می کنند! این مصیبت کمی نیست... جامعه ای که به جای تکیه بر واقعیت به شایعات توجه می کند! یا به عبارت بهتر، جامعه ای که «شایعه» را به «حقیقت» ترجیج می دهد و به آن تمایل دارد، چه وضعی دارد؟ چطور باید برای این جامعه و این مخاطب کار کرد؟

از نظر من مهمترین علت حواشی که پیرامون اخبار سیاسی به وجود می آید همین است: گرایش به شایعه! اصولا شایعه برای مخاطب بیشتر جذابیت دارد تا حقیقت. بنابراین می بینیم پیرامون خارج شدن شمش های طلا از کشور افسانه سرایی می شود! کانالی می نویسد که مثلا کامیون کامیون شمش طلا از کشور خارج شده است! آنهم به سمت ترکیه! و کانال دیگری می نویسد که شمش های طلا را با قاطر از کشور خارج کرده اند! خیلی هم مستند است و تصویر چند قاطر که پشت سر هم در حرکتند را به عنوان سند منتشر کرده است! مخاطب هم با همین اخبار حال می کند و ذیل آن بساط نظر پراکنی را می گستراند! و هر کسی از ظن خود به موضوع واکنش نشان می دهد!

مخاطب امروز حتی حوصله سرچ کردن را هم ندارد! و وقتی خبری را می شنود، حتی به اندازه بررسی انعکاس آن در رسانه های معتبر و رسمی داخلی و خارجی هم وقت نمی گذارد. اما یک چیز را خوب رعایت می کند: اینکه خبر و خوراک رسانه ای با ذائقه اش جور در بیاید! به عبارت دیگر از خیل تولیدات رسانه ای و محتواهای رنگارنگ، مانند مگس روی محتوایی که با سلیقه اش سازگار است می نشیند!

همه این مصائب و مشکلات هم تنها و تنها یک دلیل دارد: ورود شبکه های اجتماعی به کشور، قبل از فرهنگ سازی! به عبارت دیگر مسئولانی که دانسته یا نادانسته، به فرهنگ کشور خیانت کرده اند و بستر واردات و فعالیت بی رویه و بی حساب و کتاب شبکه های اجتماعی را به کشور را فراهم کرده اند، باید پاسخگو باشند! روشن است که اگر رانندگی را به فرزندت یاد نداده باشی، و انواع و اقسام وسایل نقلیه را در اختیارش بگذاری، حوادث ناگواری انتظارت را خواهد کشید! نمی شود گفت فرزند آزادی باید داشته باشد! و باید خودش انتخاب کند که براند یا نه. بلکه ابتدا باید بسترش را فراهم کرد و بعد با متخصص و اهلش، پس از آموزش های لازم، کم کم و اندک اندک او را پشت فرمان نشاند.

اما امروز چه باید کرد؟ به نظرم فرمایش رهبر حکیم انقلاب در روز اربعین اصل مطلب است. ایشان پیشتر هم درباره تهاجم فرهنگی و فضای مجازی راه را نشان داده بودند. منتهی کسی که گوش کند و عمل کند نبود. امیدوارم فردا نگوییم ایشان درباره «تبیین» که نیاز و ضرورت امروز کشور است، سخن گفتند اما کسی عمل نکرد! امروز همه همت ما باید به تولید محتوا با محوریت تبیین و روشنگری باشد. اگرچه وضع سواد رسانه ای در کشور وخیم است، اما اگر مخاطب با چند تبیین درست و با کیفیت مواجه شود، ذهنش ناخواسته منتقد می شود و در مواجهه با اخبار و تولیدات دیگر رسانه های معاند و ضد دین و انقلاب، با نگاه انتقادی پیش خواهد رفت!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

به لطف وجود «روح الله زم» و جستجو درباره او، به ویدئویی رسیدم از فلاحتی صدای آمریکا که درباره خرافات دین اسلام ساخته شده بود. فلاحتی در این ویدئو درباره آیت الله العظمی! سید ابوالفضل برقعی و اسلام نابی که او ارائه داده سخن می گفت... خواستم این چند خط را درباره سید ابوالفضل برقعی بنویسم. در فایل های صوتی که از ایشان وجود دارد، می توان به روحیه ایشان پی برد که البته من به آن کاری ندارم. فقط یک نکته: محور شیعه «ولایت» است و ستون خیمه تشیع «امام زمان (عج)». چطور می توان برقعی را مرجع شیعه نامید در حالیکه معتقد است امام زمانی وجود ندارد؟ این صریح سخنان آقای برقعی است که می گوید امام حسن عسکری (ع) اصلا فرزندی نداشته اند...

مرکز جهانی مستبصرین درباره برقعی می نویسد: «ابوالفضل برقعی در نقد اندیشه‌های شیعه کتابی به نام امامت نوشته که افراطیون اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این کتاب را تکثیر و بین دانشجویان شیعه توزیع می‌کنند؛ که اندیشه‌های وهابیّت در آن موج می زند. وی ظاهراً سفرهایی به عربستان نیز داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروج افکار وهابیت شده‌ است؛ اگر چه علناً هیچگاه اعلام تسنن نکرد.» (اینجا)

اینکه شرایط اقتصادی زندگی برقعی که به نوشته ویکی‌پدیا فقیرانه بوده است (پدرش فردی فقیر بود... اینجا) چه ارتباطی با پول های کثیف عربستان سعودی دارد به کنار، اینکه افکار و عقایدی که ایشان مروج آن است چه اشتراکاتی با «وهابیت» دارد هم به کنار! اما اینکه بعضی از مسلمانان و شیعیان «خط امامی»! چطور بریده های سخنان ایشان را ترویج می کنند را چه کنیم؟ کسانی که روزگاری دم از امام (خمینی ره) می زدند تا با آن امام زنده مان (خامنه ای حفظه الله) را بزنند، بریده های سخنان برقعی را در صفحات و کانال های خود برای جوانان منتشر می کنند تا به این ترتیب ذهن آنان پر از شبهه بشود و طبعا مسیر زندگی آنها به سمت و سویی برود که مطلوب آنهاست! اما لطف خداست که ابزار هجمه علیه دین و انقلاب، یعنی فضای مجازی ابزاری می شود برای افشای حقایق و باطن منافقین زمان و نیز ترویج اسلام ناب محمدی (ص). والسلام!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

خدمت سربازی من اول تیرماه، یعنی دقیقا هفت روز پیش به پایان رسید. در حقیقت کل فرایند خدمت برای من به سه بخش تقسیم شد:

1. خدمت در دوران مجردی در نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران. این بخش از خدمت در بندرعباس بود. شش ماه طول کشید و بعد به واسطه قبولی در دانشگاه و امید به معافی کفالت، متوقف شد.

2. خدمت در دوران تاهل در پلیس راهور استان یزد. این بخش از خدمت پس از انصراف من از مقطع دکتری بود و دقیقا هشت ماه طول کشید.

3. کسری خدمت که شامل کسری خدمت در مناطق (بندرعباس. یک ماه) و ده سال فعالیت در بسیج بود که جمعا هفت ماه شد.

اما همه هدف من از این چند خط این است که بگویم بخش اعظمی از نیرو و نیت و جوانی و شادابی و... جوان در دوران سربازی با شرایط فعلی، به معنی واقعی کلمه «می سوزد» و حرام می شود! چرا؟ به علت اینکه سرباز، بدون توجه به تخصص و مهارتش، در جایی به کار گیری می شود که در اکثر اوقات هیچ فایده ای برای کشور ندارد، و بدتر از آن وقتی است که جوان به کارهایی مشغول می شود که انجام شدن یا نشدن آن کارها هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند! بگذریم از مشکلات ریز و درشت جسمی و روحی که برای سربازان ایجاد می شود!

با اینهمه بخش کمی از سربازان به درستی به کارگیری می شوند و در دوران خدمت از بخشی از توانایی و عشق و علاقه شان به میهن استفاده می شود.

متاسفانه هم قسمت اول خدمت من در بندرعباس و هم قسمت دوم آن در پلیس راهور به کارهایی گذشت که اگر انجام نمی شد هم اتفاق خاصی نمی افتاد! در حقیقت 14 ماه خدمت من به نوعی بی فایده بود. هرچند وقتی فکر می کنم که در پلیس راهور، ساعاتی را به کنترل ترافیک و رفع مشکلات آن در سطح شهر پرداخته ام، یا در بندرعباس حداقل ظاهرا در برابر قاچاق یا سوء استفاده از امتیازات اموال دولتی ارتش فعالیت کرده ام کمی آرام می شوم.

یادم می آید اواخر دوران آموزشی بخش دوم خدمتم در آبان ماه 99، که به علت اینکه در ارتش آموزش دیده بودم هفت روز بیشتر طول نکشید، برگی را به دستم دادند تا مهارت هایم را در آن بنویسم. با چه شوق و ذوقی آنرا پر کردم! به خیال خودم یا در بخش رسانه ای و یا حداقل مرتبط با آن باید به کار گیری می شدم! از سوابقم در کار رسانه و همکاری با نشریات بومی و کشوری نوشتم. از اینکه مدیریت محتوای دو مجله اینترنتی را مدتها انجام داده ام. اما... روز تقسیم دقیقا افتادم جایی که اگر قرار بود خودم احتمال بدهم در ردیف آخر قرار داشت! یعنی پلیس راهور. آنهم با مشکلی که در زانویم داشتم و البته در سیستم نظام وظیفه هم ثبت بود.

نمی دانم چرا، اما به هر حال به این موضوع، یعنی «به کار گیری درست سربازان» هنوز که هنوز است رسیدگی نشده است. غالب سربازان راهور تحصیل کرده و دارای مهارت بودند. از دکتر دامپزشکی که باید در خیابان پست می داد و البته بعدا به بخش اداری همان قسمت منتقل شد، تا مهندس برقی که می توانست یک بلوک ساختمانی با 32 واحد را ظرف یک هفته با دو کارگر مدیریت و برق کشی کند! از حسابدار ارشد تا کارشناس ارشد حقوق. همه و همه در راهور بودیم...

امیدوارم روزی برسد که نیروی جوان کشورمان، پس از پایان خدمتش خوشحال باشد از اینکه در ارتباط با تحصیلش، تجربه کسب کرده و مهارت آموخته است! اگرچه این مهم با وضعیت فعلی خدمت سربازی بیشتر به خیالی خام شبیه است، اما به هر حال باید در گام دوم حیات با برکت انقلاب اسلامی این مشکل نیز اصلاح شود. توکل بخدا.

  • احمد طحانی