از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه نوشته های قابل انتشار، در هر موضوعی!

از هر دری سخنی

گاه خنده ای تلخ و گاه تلخی یک خنده، وجودت را در آتشی غریب می سوزاند...
اینجا غمکده ای است، پر از درد رفتن...
و تماشاکده ای است، لبریز از جدایی...
اینجا دنیاست!
سرای بی کسی...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ضد انقلاب» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با عرض سلام و ادب و احترام، در این پست چند نکته را به اختصار می نویسم. رئوس مطالب هم درباره چرخش عجیب مهدی نصیری است که از سردبیری کیهان به یک ضدانقلاب دوآتشه تبدیل شده است. همینطور درباره حضور سلبریتی ها در راهپیمایی عظیم اربعین نکاتی عرض خواهد شد. محور پایانی پست هم درباره دنیا و کوتاهی عمر و باقیات الصالحات است. بخوانید:

1. علت چرخش مهدی نصیری

به نظر من نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور باید مهدی نصیری را نجات دهند! چرا؟ بخوانید...

می گویند یکی از راه های ضربه زدن به یک موضوع، بد دفاع کردن از آن است! به عنوان مثال اگر من بخواهم به تیم بارسلونا در یک جمع فوتبالی ضربه بزنم، کافی است در آن جمع، بد از این تیم دفاع کنم و حرف های غیر منطقی در دفاع از بارسا بزنم. در سیاست هم همین است: اگر کسی در دفاع از حزب و گرایش سیاسی خود، بد عمل کند، در واقع به آن حزب و گرایش خاص ضربه زده است... این از پرده اول.

اما پرده دوم... مهدی نصیری از روزی که به اصطلاح رسما به «مخالف» جمهوری اسلامی تبدیل شده است، دارد «بد» به نظام حمله می کند! که مطابق فرمول فوق، در واقع حملات نصیری به نظام، دارد به نفع نظام تمام می شود!! خب، این اتفاق می تواند دو دلیل داشته باشد: 1. یا مهدی نصیری بسیار ساده لوح و ساده اندیش باشد که نفهمد چه می کند و یا 2. به عمد و کاملا آگاهانه به این شکل عمل می کند...

از نظر من علت همان مورد دوم است! جای دیگری هم نوشتم که مهدی نصیری دچار مشکل شده است... و احتمالا از سوی جریان معاند تحت فشار است. احتمال دارد ماجرایی ناموسی در میان باشد. یا هر چیز دیگری شبیه به این! که مهدی نصیری ترجیح داده است به جای آبروریزی شخصی در قامت مدافع نظام، تبدیل به مهره اپوزیسیون شود و منویات آنها را عمل کند. منتهی به شکلی زیرکانه دارد به قدری بد عمل می کند که در واقع نه تنها ضربه ای به نظام وارد نمی شود، بلکه در واقع اقداماتش در نهایت به نفع نظام است: از حضورش بر مزار مهسا امینی بگیرید که در ماه محرم، با لباس قرمز بود و مهسا را «حضرت» مهسا لقب داد و از مردم خواست که از او حاجت بخواند و از روح مهسا طلب کمک کنند! تا مصاحبه اخیرش که گفت نظام هیچ دستاورد مثبتی نداشته است! طبیعی است که مخالفان نظام هم از این سخن تعجب می کنند. چراکه در همین اوضاع بد اقتصادی هم روزانه اخبار خوب و امیدوارکننده از اوضاع کشور منتشر می شود. در دولت سیزدهم هم علاوه بر آزادسازی پول های بلوکه شده، ارتباط با عربستان، عضویت در شانگهای، عضویت در بریکس، توافق با آمریکا و... مهمترین کار اولا کنترل تورم و ثانیا تلاش برای کاهش آن بوده است.

اصلا نیازی نیز برای مرور دستاوردهای نظام، به کتاب دستاوردهای چهل ساله (معرفی صعود چهل ساله کار مجموعه حجت الاسلام راجی: اینجا) ارجاع داده شود! (برای دانلود نسخه اولیه کتاب صعود چهل ساله اینجا و برای دریافت آخرین ویرایش کتاب صعود چهل ساله اینجا را کلیک نمایید.) می دانیم که ارجاعات کتاب صعود چهل ساله، مراجع معتبر جهانی است و لینک و مستندات در داخل کتاب وجود دارد... و در یک کلام: مو لای درز اطلاعات و مستندات آن نمی رود!

2. حضور سلبریتی ها در مراسم باشکوه راهپیمایی اربعین

خیلی از سلبریتی ها هرساله در راهپیمایی اربعین حاضر می شوند... خبر و تصاویر آن هم توسط رسانه ها منتشر می شود. اما بعد از فتنه 1401 (فتنه مهسا) که دشمن با تمام توان خود پای کار آمد که نشان بدهد مردم و سلبریتی ها نه تنها از نظام، بلکه از دین هم گریزانند، این اخبار ارزش بیشتری پیدا کرده است. اما سخن درباره رسانه هایی است که به نحوی درباره پوشش این اخبار عمل می کنند که گویی امام حسین (ع) یا حاکمیت اسلام بر روی کره خاکی، به این اخبار نیاز دارد! دقیقا همانند تصور بعضی که فکر می کنند خدا به عبادت ما نیاز دارد! و اگر در روز نماز می خوانند، روزه می گیرند و... در دل خود تصور می کنند به خدا لطف کرده اند!

روی سخن با این حضرات است... بله دوستان؛ حضور امثال استاد داریوش ارجمند، عوامل سریال گاندو، عوامل سریال بازپرس، حضور فرزاد حسینی، حضور ارسلان قاسمی، و حتی حضور حمید صفت در مراسم اربعین باید پوشش داده شود. اما در نحوه پوشش این اخبار نباید بزرگ نمایی صورت گیرد که گویی این مراسم باشکوه به حضور این افراد نیاز دارد و با حضور این افراد اعتبار می یابد... درحالیکه واقعیت این است: همه ما در درجه اول باید خود را به «مقام» بندگی خدا برسانیم و در درجه بعد، تلاش کنیم برای «تقرب» به خدای متعال دست به دامن «وسیله» شویم که فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» (مائده، 35) بهترین وسیله و بهترین کشتی نجات دستگاه امام حسین (ع) است که همه را با هر شرایطی می پذیرد و در کوتاهترین و سریعترین زمان دستگیری می کند!

3. فلسفه زندگی و پوچی لذت های زودگذر دنیا

من مدتهاست درباره خوردن و آشامیدن به این نتیجه رسیدم که اصل «رفع گرسنگی» و بلکه «سیر» شدن است! بله؛ خوردن غذا لذت دارد... اما چند دقیقه طول می کشد و می گذرد و تمام می شود. اما آنچه در این فرایند مهم است، رفع گرسنگی و سیر شدن است! پس در حالیکه انسان می تواند با تکه ای نان و نمک، سرکه، یا پنیر، و یا هر غذای ساده دیگر خود را سیر کند، چرا باید دست به هر کاری بزند تا آن غذای ساده را تبدیل به مثلا چلوکباب و... کند؟

بله؛ همه ما برای بهبود شرایط زندگی خود و خانواده خود باید بیشترین تلاش را انجام دهیم... از نظر شرع مقدس هم این تلاش «جهاد» محسوب می شود و هر کس صبح با این نیت که برای فراهم کردن مایحتاج زندگی همسر و فرزندان خود از خانه بیرون برود و کار کند، مجاهد فی سبیل الله محسوب می شود! (طبق روایات معتبر) اما باید در نظر بگیریم که اصل آن چیزی است که بعد از به پایان رسیدن این عمر زودگذر، قرار است با خود ببریم! فلان خانه، فلان مقدار پول، فلان مقدار سرمایه و... با فرا رسیدن مرگمان می ماند! و آنچه با خود می بریم، صفاتی است که به روح خود پیوست کرده ایم! اگر صبوریم، آن صبوری را با خود می بریم. اگر چشم پاک و محجبه بوده ایم، آنرا با خود می بریم. اگر متقی بوده ایم، آن تقوا را با خود می بریم. اگر دست به دامن اهل بیت بوده ایم، آن توسل و زیارات را با خود می بریم. اصل و اساس آن است... دقیقا مانند همان سیری! هدف همین است که روح ما در این مدت زمان کوتاه عمر، تکامل یابد و آماده شویم برای ملاقات با پروردگار و متصل شدن به آن چشمه لایزال. بنابراین فلسفه زندگی تکامل است و لذت های زودگذر دنیا به معنی واقعی کلمه پوچ بی معنی هستند! باز بر این نکته تأکید می کنم که این سخن به معنای آن نیست که خود را از لذت های دنیوی محروم کنیم. خیر... می شود با نیت پاک و زلال، از همه این لذات حلال بهره برد. و خوشا به حال و سعادت آنها که افسار نفس خود را در دست دارند؛ و با زیرکی تمام، با همین لذت های دنیوی نفس خود را فریب می دهند و او را با همین لذت ها رام و تربیت می کنند. دقیقا مانند رام کردن وحشی ترین حیوان که با پاداش و غذا و تنبیه انجام می شود!

کلام آخر هم اینکه این وبلاگ را با همین هدف ایجاد کردم که هرازگاهی در آن مطالبی را بنویسم که امکان نشر آن به صورت رسمی وجود ندارد و بلکه اصلا بنای نشرش را ندارم. قرار است اینجا مانند دفتری باشد که بعضی از ما داریم و هرازگاهی در آن هرچه دل تنگمان می خواهد می نویسیم. منتهی به جهت اینکه محتوای وبلاگ در معرض دید مخاطب قرار دارد و عمومی است، تلاش کرده ام نکات مطروحه، در حد بضاعت اندکم، فایده معنوی هم داشته باشد. امیدوارم خدای متعال به این بنده خود نظری بیاندازد تا آنچه «باقیات الصالحات» می نامند را بتوانم در حوزه های مختلف برای خودم کسب کنم. چراکه پس از به پایان رسیدن عمر، همین باقیات الصالحات می تواند مانند چشمه ای جوشان، انسان را مستفیض نماید! یاحق

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است با عنوان «توضیح استاد شفیعی کدکنی درباره ممانعت از ورودش به دانشگاه تهران!» عنوان کلیپ که مربوط به نزدیک به دو سال قبل است عنوان عجیبی است. هویت دانشگاه تهران، و بلکه هویت ادبیات معاصر کشورمان با استوانه ها و اساتیدی چون شفیعی کدکنی تعریف می شود. بنابراین عجیب است که ایشان را به دانشگاه راه ندهند! کلیپ را که دیدم، استاد توضیح دادند که: 1. بنا بوده کلاس را تعطیل کنند 2. در جلسه قبل با دانشجویان خداحافظی کرده اند و گفته اند هفته آینده کلاس تشکیل نمی شود 3. باز استاد بزرگوار احتمال داده اند که شاید از راه دور مشتاقانی برای کلاسشان بیایند، و برای همین تصمیم گرفتند به دانشگاه بیایند 4. با خودرو جلوی دانشگاه که می رسند، نگهبانی می گوید دانشگاه تعطیل است 5. استاد هم که هوس قدم زدن در راسته کتابفروشی های جلوی دانشگاه را داشته اند می روند و شروع می کنند به تماشای ویترین کتابفروشی ها و لذت بردن!

تا اینجای کار فقط خبر است. اما ادامه کلیپ تحلیل و نقد استاد شفیعی کدکنی است به موضوع فضای مجازی و سطح سواد رسانه ای مخاطب و مردم ایران! مضمون فرمایشات استاد این است که اطراف یک خبر «دروغ» فلسفه بافی و تحلیل صورت می گیرد. و حتی بعد از توضیح و روشنگری نیز باز عده ای به همان روال سابق عمل می کنند! این مصیبت کمی نیست... جامعه ای که به جای تکیه بر واقعیت به شایعات توجه می کند! یا به عبارت بهتر، جامعه ای که «شایعه» را به «حقیقت» ترجیج می دهد و به آن تمایل دارد، چه وضعی دارد؟ چطور باید برای این جامعه و این مخاطب کار کرد؟

از نظر من مهمترین علت حواشی که پیرامون اخبار سیاسی به وجود می آید همین است: گرایش به شایعه! اصولا شایعه برای مخاطب بیشتر جذابیت دارد تا حقیقت. بنابراین می بینیم پیرامون خارج شدن شمش های طلا از کشور افسانه سرایی می شود! کانالی می نویسد که مثلا کامیون کامیون شمش طلا از کشور خارج شده است! آنهم به سمت ترکیه! و کانال دیگری می نویسد که شمش های طلا را با قاطر از کشور خارج کرده اند! خیلی هم مستند است و تصویر چند قاطر که پشت سر هم در حرکتند را به عنوان سند منتشر کرده است! مخاطب هم با همین اخبار حال می کند و ذیل آن بساط نظر پراکنی را می گستراند! و هر کسی از ظن خود به موضوع واکنش نشان می دهد!

مخاطب امروز حتی حوصله سرچ کردن را هم ندارد! و وقتی خبری را می شنود، حتی به اندازه بررسی انعکاس آن در رسانه های معتبر و رسمی داخلی و خارجی هم وقت نمی گذارد. اما یک چیز را خوب رعایت می کند: اینکه خبر و خوراک رسانه ای با ذائقه اش جور در بیاید! به عبارت دیگر از خیل تولیدات رسانه ای و محتواهای رنگارنگ، مانند مگس روی محتوایی که با سلیقه اش سازگار است می نشیند!

همه این مصائب و مشکلات هم تنها و تنها یک دلیل دارد: ورود شبکه های اجتماعی به کشور، قبل از فرهنگ سازی! به عبارت دیگر مسئولانی که دانسته یا نادانسته، به فرهنگ کشور خیانت کرده اند و بستر واردات و فعالیت بی رویه و بی حساب و کتاب شبکه های اجتماعی را به کشور را فراهم کرده اند، باید پاسخگو باشند! روشن است که اگر رانندگی را به فرزندت یاد نداده باشی، و انواع و اقسام وسایل نقلیه را در اختیارش بگذاری، حوادث ناگواری انتظارت را خواهد کشید! نمی شود گفت فرزند آزادی باید داشته باشد! و باید خودش انتخاب کند که براند یا نه. بلکه ابتدا باید بسترش را فراهم کرد و بعد با متخصص و اهلش، پس از آموزش های لازم، کم کم و اندک اندک او را پشت فرمان نشاند.

اما امروز چه باید کرد؟ به نظرم فرمایش رهبر حکیم انقلاب در روز اربعین اصل مطلب است. ایشان پیشتر هم درباره تهاجم فرهنگی و فضای مجازی راه را نشان داده بودند. منتهی کسی که گوش کند و عمل کند نبود. امیدوارم فردا نگوییم ایشان درباره «تبیین» که نیاز و ضرورت امروز کشور است، سخن گفتند اما کسی عمل نکرد! امروز همه همت ما باید به تولید محتوا با محوریت تبیین و روشنگری باشد. اگرچه وضع سواد رسانه ای در کشور وخیم است، اما اگر مخاطب با چند تبیین درست و با کیفیت مواجه شود، ذهنش ناخواسته منتقد می شود و در مواجهه با اخبار و تولیدات دیگر رسانه های معاند و ضد دین و انقلاب، با نگاه انتقادی پیش خواهد رفت!

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

درباره مسیح علی نژاد که در صفحه یوتیوب بی بی سی فارسی از وی به عنوان: «مسیح علی‌نژاد، فعال سیاسی واجتماعی، تحول‌خواه و مدیر کمپین‌های متعدد علیه حجاب اجباری» یاد شده و استاد راه اندازی کمپین های دو سه نفره و شکست خورده است نباید زیاد حرف زد...

علی نژادی که با مقامات آمریکایی برای تحریم و حتی حمله نظامی به ایران به قول خودش «جلسه» می گذارد و اخیرا با پمپئو در این خصوص دیدار کرده است، حقیر تر از آن است که بشود درباره وطن دوستی یا گرایشات سیاسی اش سخن گفت.

به جز برنامه «پرگار» که علی رغم خزعبلاتی که در بعضی از قسمت های آن بیان شده است، برای من برنامه جذابی است، سایر بخش های بی بی سی فارسی چندان جذابیت ندارد. چراکه اینقدر «مکارانه» سعی می کنند اخبار را پوشش داده و تجزیه و تحلیل کنند که خیلی جاها تهوع آور می شود.

اما در هر صورت نشستم و برنامه «صفحه 2» بی بی سی فارسی با عنوان «مناظره انقلاب» را دیدم. در این برنامه نیما راشدان، علیرضا نامور، مهدی خزعلی و مسیح علی نژاد حضور داشتند. علی نژاد و خزعلی ارتباط اینترنتی داشتند و آن دو در استودیو حاضر بودند.

اگر می خواهید فلاکت براندازان و ضد انقلاب را ببینید، و وضع جمهوری اسلامی را حداقل از منظر اپوزیسیون و مخالفانش رصد کنید، خوب است این برنامه را ببینید.

این چهار نفر حتی در یک جمله هم «وجه مشترک» ندارند و چنان بهم می پرند که اگر به فرض محال روزی فرصت یابند برای کشور تصمیم گیری کنند، معلوم نیست چه بلایی سر کشور خواهند آورد. البته اگر کشور را به دست خانم علی نژاد بدهیم که طبعا چیزی از آن باقی نخواهد ماند و قطعه قطعه خواهد شد. خود سرکار هم طبعا جایشان در آمریکا مناسب است و همانجا در وزارت خارجه آمریکا فعال خواهند بود!

وضع مهدی خزعلی هم حقیقتا رقت انگیز است...

پسر مرحوم آیت الله خزعلی که بهترین فرصت را، به جهت نسبت فامیلی با آن پیر فرزانه، برای عاقبت بخیری داشته، به چنان ابتذالی کشیده شده که می گوید همسرش با حجاب چادر حاضر است بر علیه حجاب اجباری اقدام کند!

مشخص نیست آقای خزعلی که در برنامه شبکه کلمه درباره حق غصب شده حضرت علی (ع) مناظره می کند، فردای قیامت چه پاسخی برای این اقداماتش خواهد داشت.

اما درباره شخصیت مسیح علی نژاد به نظرم رسید با توجه به بی ادبی و پرخاشگری و روحیه تهاجمی که دارد، این نکته را یادآوری کنم که به نظر من شکل گیری چنین موجودی، نتیجه سرکوب درونی و بیرونی است. در واقع او از بیرون، یعنی از سوی خانواده اش، به شدت تحقیر شده و به اصطلاح تو سری خورده است و از درون نیز (با توجه به اینکه زن است) زشتی چهره اش او را تحقیر کرده است.

رفتار تهاجمی وی در حقیقت نتیجه این دو تحقیر درونی و بیرونی است...

من تصور می کنم یک دختر با چنین شرایطی، اگر تقوا و خداباوری نداشته باشد، یا آنچنان درونگرا و افسرده می شود که نیاز به دارو و درمان پیدا می کند، و یا برای پوشاندن ضعف هایش چنان پرخاشگر می شود که در مقابل همه با روحیه تهاجمی و بی ادبانه موضع می گیرد.

برای اثبات این مدعا به نظرم کافیست برنامه صفحه دو و نحوه مواجهه وی با علیرضا نامور حقیقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تورنتو را ببینید.

 

  • احمد طحانی
  • ۰
  • ۰

برنامه رو در رو، فوق العاده است. به جهت اینکه با محوریت ارزشهای انقلاب اما بدون خطوط قرمز رسانه ملی ساخته می شود. به عبارت ساده تر میهمانان برنامه رو در رو ملاحظات گفتگو در تلوزیون را ندارند و از این جهت، اگر دست به خود سانسوری نزنند، حرف هایی جذاب و شنیدنی مطرح می شود.

میهمانان این برنامه هم از سلایق گوناگون هستند. از علی مطهری و حمید رسایی گرفته تا فائزه هاشمی!

من در رابطه با شناخت مرحوم هاشمی، و خط فکری ایشان، سعی کرده ام از زوایای مختلف مطالعه کنم و فیلم و مستند ببینم. به عبارت دیگر، معتقدم شناخت هاشمی صرفا با دیدن و خواندن نظرات مخالفان وی میسور نیست. بعد از دیدن برنامه رو در رو با حضور فائزه هاشمی، به این نتیجه رسیدم که اتفاقا با دیدن و خواندن نظرات موافقان مرحوم هاشمی، بهتر می شود ایشان را شناخت...

البته خط فکری هاشمی، با توجه به برکات دولت روحانی برای نظام اسلامی، به پایان راه رسیده است. هرچند تا پیش دولت ایشان هم خط هاشمی «رسما» پایان یافته بود و اگرچه در عمل، روحانی به نحوی کاریکاتوریزه شده، همان اقدامات هاشمی را انجام می داد، اما هرگز «شاخص»های عملکرد هاشمی را مطرح نمی کرد. چراکه می دانست آن شاخصه ها دیگر در بین مردم خریداری ندارد...

قبلا توضیح داده بودم که خط هاشمی خلاصه می شود در «منفعت طلبی»:

یعنی اگر روزی منفعت ایجاب کند، مرحوم هاشمی انقلابی دو آتشه است و ناخواسته، تا مرز شهادت هم پیش می رود.

اگر منافع ایجاب کند ایشان محکم ترین و قاطع ترین مواضع را علیه آمریکا و استکبار جهانی می گیرد.

اگر منافع ایجاب کند هاشمی از جریان اصولگرا به سمت جریان اصلاح طلب چرخش پیدا می کند!

و در نهایت؛ اگر منافع ایجاب کند، هاشمی از هر اپوزیسیونی تندتر می شود!

اما مباحث مطرح شده توسط فائزه هاشمی، در برنامه رو در رو، از جهات مختلفی به شناخت هرچه بیشتر و بهتر خط فکری جریان هاشمی کمک می کند:

  • فائزه «دولت بابا» را بهترین دولت، نه تنها در سطح کشور، که در سطح جهانی می داند!
  • فائزه هاشمی را از امیرکبیر هم بالاتر می داند!
  • فائزه هاشمی شکست های بابا در انتخابات را قبول ندارد و مدعی تقلب است!
  • فائزه هاشمی مفاسد مهدی هاشمی را قبول ندارد و حکم دادگاه را ظلم به مهدی می داند!
  • فائزه هاشمی خفقان در دوران هاشمی را قبول ندارد و «دولت بابا» را آزادترین دولت می داند!
  • فائزه هاشمی بگیر و ببندهای زمان هاشمی را، که شخصیت های موجه چپ و راست به آن اذعان دارد، رد کرده و آنها را دروغ می پندارد!
  • فائزه هاشمی «غرور» هاشمی را منکر شده و گفته مجری برنامه، درباره اینکه هاشمی گفته است وقتی من آمدم رأی روحانی از 3 درصد به بالای 50 درصد رسید را رد می کند! و می گوید «بابا» اصلا چنین روحیه و غروری نداشت!

من به عنوان یک شهروند، وقتی اخبار و اطلاعات دوران هاشمی و نفوذ خاندان هاشمی پس از انقلاب را در سطح کشور می بینم، و گسترش «باند» هاشمی را مشاهده می کنم، جمع شدن این باند و مبارزه با مفاسد خاندان هاشمی را حقیقتا «امداد غیبی» می دانم:

  • هاشمی در دوران ریاست جمهوری بدنه دولت و مسئولان رده بالا و میانی وزارتخانه ها را به نحوی که می خواهد انتخاب می کند.
  • در هواپیمایی کشور (ماهان: مرعشی) نفوذ دارد.
  • دانشگاه آزاد یک شبکه گسترده فساد است.
  • قدرت سیاسی در رده های مختلف گسترش یافته است.
  • رسانه ملی و قوه قضائیه (زمان محمد هاشمی و لاریجانی و مرحوم هاشمی شاهرودی) همراهی می کند.
  • ماجرای فتنه 88 پیش می آید و محور اصلی «فتنه» هاشمی است.
  • هاشمی با اعضای خبرگان رهبری جلسه می گذارد و همه تلاش خود را به کار می گیرد.
  • هاشمی «رسما» از دورانی می گوید که کشور بدون ولی فقیه است! (جلسه دانشگاه آزاد. فایل صوتی رسما منتشر شده است.)
  • مهدی هاشمی در یک گفتگوی 2 ساعته با یک ضد انقلاب (که فایل آن در آپارات وجود دارد) از برنامه های دقیق برای زمین زدن «انقلاب» می گوید.
  • فائزه هاشمی می گوید حکومت دینی مفاسدش بیشتر از منافعش است و نباید باشد!

همه اینها را کنار هم بگذارید. آیا پایان «هاشمیسم» چیزی شبیه به «معجزه» نیست؟

اینجاست که باید پی برد که «نظام اسلامی» به معنی واقعی «کلمه» مقدس است. بیخود نیست امام خمینی (ره) می فرمایند همه قدرت ها و مستکبران عالم در مقابل همین نظام مظلوم و مقتدر، «شکست» خواهند خورد...

 

  • احمد طحانی